(صفحه331)
س 883 ـ شخصى از كسى طلبى داشته و بدون اينكه به او بگويد او را برئ الذمه كرده است، آيا در صورت پشيمان شدن، مى تواند رجوع و طلب خود را بگيرد؟
ج ـ پس از آن كه طلبكار مديون را برئ الذمّه كرد نمى تواند به او رجوع كند و در ابراء، قبول و اطلاع مديون، لازم نيست.
س 884 ـ شخصى مقدارى از املاك خود را به فرزند خود هبه كرده و در ضمن عقد هبه شرط كرده كه تا وقتى زنده است منافع آن ملك مال خودش باشد، آيا اين هبه صحيح است؟ در ضمن قبض هم صورت گرفته است.
ج ـ چنين هبه اى صحيح است و شرط آن نيز لازم الوفاء مى باشد.
(صفحه332)
وقـــف
س 885 ـ اگر شخصى زمينى را براى مسجد، حسينيه و يا امر خير ديگرى وقف كند و تحويل متولى وقف دهد، ولى قبل از آنكه متولى، در آن زمين دخل و تصرفى كند، واقف از وقف پشيمان شود يا فوت كند، آيا در اين صورت وقف محقق شده يا اينكه زمين به مالك آن يا ورثه منتقل مى شود؟
ج ـ اگر زمين را وقف كند و تحويل متولى وقف دهد، وقف محقق مى شود و زمين از ملك واقف خارج مى گردد و ديگر به مالك يا ورثه او برنمى گردد.
س 886 ـ شخصى از فرزند خود عصبانى شده و منزل خود را وقف كرده و توليت آن را مادام العمر با خودش قرار داده است مشروط بر اين كه تا زنده است خودش در منزل سكونت داشته باشد و بعد از فوت وى درآمد منزل به مصرف روضه خوانى برسد و فعلا كه مدتى گذشته، پشيمان شده است، آيا مى تواند وقف را بهم بزند؟
ج ـ در فرض سؤال كه منزل را وقف كرده و خود او متولى است وقف محقق شده و نمى تواند آن را بهم بزند و عصبانيت اگر به حدى نباشد كه از شخص سلب اختيار كند مضرّنيست و نيز استثناء منافع وقف تا مدت معين يا
(صفحه333)
مادام العمر واقف، موجب بطلان وقف نمى شود.
س 887 ـ آيا شخص مى تواند خانه و مايملك خود را وقف كند منتهى طورى باشد كه تا زنده است خودش از منافع آنها استفاده كند و منافع آنها پس از فوت او براى موقوف عليهم باشد؟ لطفاً طريقه آن را بيان فرماييد؟
ج ـ بلى ممكن است و فعلاً سه راه براى اين منظور بيان مى شود:
1 ـ مالك مى تواند مال خودش را به كسى صلح كند و با او شرط كند كه تا خودش زنده است از آن استفاده كند و بعد از مرگش آن را وقف كند و همين كه آن شخص اين صلح را با آن شرط قبول كرد بايد به شرط عمل كند و آنچه را به او صلح كرده است بعد از فوت او وقف كند.
2 ـ خانه و ملك را به شخص صلح و يا هبه كند مشروط به اينكه آن شخص آنها را وقف كند به اين صورت كه منافع موقوفه مادامى كه مالك زنده است براى وى باشد، يعنى مالك همچنان تا زنده است از آن استفاده كند و بعد از او منافع براى موقوف عليهم باشد.
3 ـ خانه و ملك خود را به كسى در مدتى كه احتمال حيات مى دهد اجاره دهد مشروط به اينكه حق فسخ داشته باشد و پس از انعقاد اجاره خودش آنجا را وقف كند و توليت آن را مادام الحيات با خودش قرار دهد و بعد از آن كه آنجا را وقف كرد اجاره را فسخ كند كه در اين صورت منافع موقوفه در مدت اجاره مال خود مالك است و چون متولى وقف خودش مى باشد، قبض محقق است و بعد از پايان مدت اجاره منافع مال موقوف عليهم باشد.
لازم به ذكر است كه در فرض اوّل، وقف بعد از فوت مالك اصلى محقق مى شود ولى در فرض دوّم و سوّم، وقف در زمان حيات مالك اصلى تحقق پيدا مى كند.
(صفحه334)
س 888 ـ اگر شخصى مغازه اش را وقف كند و اين وقف منجزّ باشد، ولى استثنا مى كند منافع آن را كه تا در قيد حيات است از مغازه استفاده كند يا اينكه در فرض مذكور مدت معيّنى را تعيين كند مثلاً بگويد ده سال استثنا مى كنم، و بعد در اختيار موقوف عليه قرار گيرد، حكم آن چيست؟
و اگر شخص مذكور وقف منجزّ بكند و شخصى را متولى قرار دهد ولى متولى بخاطر رعايت حال واقف همان مغازه را به واقف اجاره مى دهد، ولى به 51 اجاره متعارف در بازار، آيا مانعى ندارد؟
ج ـ چنين وقفى صحيح است ولى متولى آن نمى تواند اين كار را انجام دهد، بلكه بايد مصلحت وقف و موقوف عليهم را طبق نظر واقف در نظر بگيرد.
س 889 ـ شخصى زمينى را براى مسجد وقف كرده است، و فرزند واقف در زمان حيات واقف، زمين وقف را با شخص ديگرى معاوضه كرده است و اكنون شخص ثالث (مشترى) زمين را به عنوان خانه مسكونى ساخته و سكونت دارد، آيا اين معاوضه صحيح است؟
ج ـ اگر معاوضه پسر به اذن پدر بوده و پدر نيز هنوز مورد وقف را تحويل مسجد نداده است آن معاوضه صحيح بوده است و مشترى اكنون وظيفه اى ندارد.
س 890 ـ شخصى زمينى را طى يك وقفنامه عادى وقف مى كند و پس از گذشت ده سال اقدام به عقد مصالحه كرده و ملك مذكور را صلح مى كند، آيا وقف محقق گرديده است؟ و در صورت صحت وقف، آيا صلح بعد از وقف صحيح است؟
ج ـ اگر وقف كرده و به تصرف وقف هم داده است، وقف شرعاً محقق شده
(صفحه335)
است و هيچ عمل خلاف وقف، حتى از جانب واقف و متولى شرعى آن جايز نيست.
در صورت تحقق وقف صلح بعد از آن باطل است و هيچ اثرى ندارد.
س 891 ـ بسيارى از اراضى هستند كه به ثبت موقوفه مى باشند، اما در هيچ زمانى به وسيله آب موقوفه كشت و زرع نشده اند و به كلى متولى وقف آنها را احيا نكرده است و موات بوده اند و ديگران آنها را احيا كرده اند. آيا اينگونه اراضى حكم وقف دارند؟
ج ـ اگر از ابتدا كه وقف شده موات بوده است، اين وقف صحيح نبوده است. لذا كسى كه آن را احياء كرده است، مالك آن مى شود، البته طبق مقررات جمهورى اسلامى ايران، ولى اگر قبلاً محيات بوده و بعد باير شده است احياءكنندگان جديد مالك آن نمى شوند.
س 892 ـ آيا جنگلها و مراتع ملى را كه جزء انفال است اشخاص مى توانند قبل از تملك قانونى وقف كنند؟ و مراتعى كه قبلاً با اين شرايط وقف گشته اند چه تكليفى دارند؟
ج ـ لاوقف إلاّ فى ملك. بطور كلى كسانى كه مالك چيزى نباشند، نمى توانند آن را وقف كنند، لذا وقف مراتع و جنگلها صحيح نيست. و اگر قبلاً اين كار شده آن وقف باطل است.
س 893 ـ آيا سهام شركتهاى تجارى را مى توان وقف كرد؟ و در صورت صحيح بودن وقف، آيا تغيير ارزش سهام و يا ورشكستگى شركت تأثيرى در وقف دارد؟
ج ـ بلى مى توان سهام شركت را وقف كرد، چون سهام به معناى ماليّت مقدارى از تاسيسات آن شركت است كه منفعت هم دارد و وقف مشاع
(صفحه336)
صحيح است و اشكالى ندارد، و تغيير ارزش سهام تأثيرى در وقف ندارد چون هر چيزى كه وقف شود ممكن است قيمت آن تغيير كند.
و در مورد ورشكستگى شركت، چنانچه سهم مربوطه بطور كلّى بى ارزش شود موضوع وقف از بين مى رود، مثل اين كه موقوفه از بين رفته باشد.
س 894 ـ شخصى چيزى را وقف كرده و توليت آن را مادام الحيات براى خود و پس از فوت براى اولاد ارشد ذكور نسلاً بعد نسل قرار داده آيا پس از انقراض ذكور، توليت به دختران واقف مى رسد يا به دختران پسران واقف؟ در ضمن دختران پسران واقف نيز داراى فرزند ذكور مى باشند.
ج ـ تا وقتى فرزند پسر گرچه به واسطه دختر وجود دارد نوبت به دخترها نمى رسد، لذا در فرض سؤال متولى وقف فرزند مذكر و ارشد از نسل واقف است چه از پسر باشد چه از دختر.
س 895 ـ شخصى چيزى را وقف كرده و توليت آن را مادام الحياة براى خود و پس از مرگ براى ارشد اولاد ذكور قرارداده است. واقف يك پسر داشته كه بعد از فوت واقف متولى وقف شد و پس از فوت او، پسر دختر واقف (كه ذكور ارشد در نسل واقف بوده) متولى وقف شده اينك دختر پسر واقف داراى فرزند ذكور شده و اين پسر پس از سالها ادعا مى كند توليت وقف بايد با من باشد لطفاً حكم شرعى را بيان فرماييد.
ج ـ در فرض مذكور كه توليت را براى ارشد اولاد ذكور قرار داده است، توليت با پسر دختر واقف است، چون ارشد است نه نوه پسرى واقف. بلى پس از او اگر نوه پسرى (مدعى فعلى) ارشد اولاد ذكور باشد توليت به او منتقل مى شود.
س 896 ـ محلّى براى حسينيه خريدارى شده و چند سال در آن عزادارى شده
(صفحه337)
و مراسم برگزار شده است اكنون به جهت كوچك بودن، اكثريت خريداران نظرشان اين است كه آن محلّ فروخته شود و مكان بزرگترى خريدارى شود آيا فروش آن جايز است؟
ج ـ اگر آنجا را وقف حسينيه كرده ايد، فروش آن جايز نيست، هر چند همه خريداران اتفاق نظر داشته باشند ولى اگر از اول به قصد محلّ اجتماع براى دعا و تبليغ و روضه خوانى و عزاداراى خريده ايد و به همان نيت باقى مانده است، مى توانيد آنجا را بفروشيد و جاى ديگرى تهيه كنيد و چنانچه وقف نشده و بنابر فروش شد بايد از ورثه كسانى كه جزء خريداران بوده و مرحوم شده اند كسب اجازه كنيد.
س 897 ـ آيا هيأت امناء قبرستان مى توانند قطعاتى از قبرستان موقوفه را جهت احداث قبر به بعضى افراد واگذار كرده و پول آن را در مسجدى كه در محوّطه قبرستان است و نياز به تعمير دارد صرف كنند؟
ج ـ در فرض سؤال كه زمين براى قبرستان وقف شده است فروش آن جايز نيست و چنانچه ميتى براى دفن به آنجا آورده شود و محلّى براى دفن موجود باشد نمى توان آنجا را براى دفن فرد يا افراد خاص كنار گذاشت. گرچه براى كمك به مسجد باشد، البته كمك به مسجد اجر و پاداش مخصوص به خود را دارد.
س 898 ـ زمينهاى متروكه اى كه قبلاً قبرستان عمومى بوده و اداره اوقاف آن را تصرف كرده و آنها را به صورت اجاره طويل المدت براى ساختن منزل مسكونى به اشخاص مى دهد و يا در بعضى جاها شهردارى محل آنها را برداشته و به فروش مى رساند، اجاره آنها براى ساختن منزل مسكونى و يا خريد آنها از شهردارى و اداره اوقاف جايز است يا خير؟
(صفحه338)
ج ـ اداره اوقاف موظف است طبق موازين شرع عمل كند، لذا اجاره دادن او محكوم به صحت است و براى شما اشكالى ندارد، و شهردارى نيز اگر با نظر اداره اوقاف عمل كند، بى اشكال است.
س 899 ـ قطعه زمينى وقف حمام عمومى بوده و مدّتها بصورت حمام عمومى داير بوده است، ولى چند سالى است كه حمام خراب شده است و بخاطر اينكه در زمان حاضر مردم معمولاً هر كدام در منزل خود حمّام دارند آن حمام خيلى مورد استفاده نبوده است، در اين زمان فردى مى گويد من اين زمين را از سازمان اوقاف خريده ام و پس از مدّتى در اين زمين مسجدى بنا كرده و توليت آن را به عهده مى گيرد. با توجه به مطالب فوق بيان بفرماييد كه:
1 ـ آيا خريد و فروش زمين وقفى جايز است؟ چنانچه موضوع وقف خراب شود چطور؟ و در صورت جواز از چه كس يا سازمانى مى شود خريد؟
2 ـ حكم اين مسجد ساخته شده چگونه است؟ و نمازهايى كه در آنجا خوانده مى شود، صحيح است يا خير؟
3 ـ آيا بايد دوباره در آن زمين حمّام عمومى ساخته شود؟ با توجه به اينكه چندان استفاده اى ندارد و كسى هم بانى ساخت حمام نمى شود و خرج زيادى هم براى مسجد شده است.
ج 1 ـ در بعض موارد فروش وقف ممكن است، كه امر آن منوط به متولى شرعى آن و حاكم شرع است.
2 ـ فعلاً حمل بر صحّت كنيد، لذا اين مسجد صحيح است و احكام آن را دارد و نماز در آن بى اشكال است.
3 ـ خير، لازم نيست.
س 900 ـ اگر متولى يا موقوفٌ عليه (وقف خاص) اراضى موقوفه را به غير به
(صفحه339)
عنوان مادام العمر واگذار كنند جهت استفاده و بهره بردارى نه بعنوان تملك، آيا صحيح است؟
ج ـ سؤال مجمل است ولى بطور كلّى متولى يا موقوف عليه شرعاً نمى تواند عين موقوفه را به غير واگذار يا صلح كند، بلى متولى شرعى مى تواند موقوفه را با رعايت مصلحت وقف و موقوف عليهم در مدت معين اجاره دهد نه مادام العمر كه مجهول است.
س 901 ـ در مواردى كه دستگاههاى دولتى بدون اذن متولى شرعى موقوفات و بدون پرداخت حقوق وقف مبادرت به حفر چاه و ايجاد شبكه لوله گذارى در اراضى و املاك موقوفه مى كنند، آيا ضمانت شرعى پرداخت حقوق وقف متوجه مصرف كنندگان و مشتركين است يا دستگاه مجرى طرح؟ با علم به عدم پرداخت حقوق وقف انجام وضو و غسل با چنين آبى، چه صورت دارد؟
ج ـ در فرض مذكور اگر چاه در زمين وقف حفر شده، ضمان حقوق وقف متوجه هر دو است، و استفاده از آب چنين چاهى جايز نيست، و صحت وضو و غسل با آن آب مشكل است.
س 902 ـ بسيارى از مزارع هستند كه با قنوات متعلقه وقف شده اند، سپس در اجراى قانون اصلاحات ارضى و يا احياناً خيانت متوليان موقوفه بصورت ملك درآمده است و پس از خشكيدن قنوات، مالكين جديد كه جانشين موقوفه بوده اند از مسئولين مربوطه درخواست حفر چاه به جاى قنات و دريافت پروانه كرده اند و چاه به جاى قنات حفر شده است حال سؤال اين است كه:
1 ـ اگر چاه جديد در اراضى موقوفه حفر نشده باشد، آيا واقف مالك چاه است؟
(صفحه340)
2 ـ اگر مالك جديد به دلايلى به متولى موقوفه مراجعه كرده باشد ولى متولى از شراكت در حفر چاه خوددارى كرده باشد، آيا متولى وقف مى تواند ادعاى مالكيت چاه را بكند؟
3 ـ اگر چاه تابع زمين باشد و واقف حق مالكيتى نداشته باشد، در مواردى كه اشخاص بدون اطلاع از اينكه چاه تابع زمين است اقدام به حفر چاه در اراضى موقوفه كرده اند، آيا چاههاى آنها به كلى در ملكيت وقف مى باشد؟
4 ـ تكليف امتياز وقف از قنات چه مى شود؟ در حالى كه زارعينى كه در آن زمان زارع موقوفه بوده اند و در حال حاضر از چاه فعلى مالكيت دارند به استناد سهام و امتياز وقف مالكند تكليف آنها چيست؟
ج 1 ـ خير، در فرض سؤال كسى كه چاه را حفر كرده مالك آن است.
ج 2 ـ خير، نمى تواند.
ج 3 ـ خير، در فرض سؤال هم مالك چاه، حفركننده آن است ولى بايد اجاره مقدار زمينى كه چاه در آن واقع شده به متولى شرعى موقوفه بدهد.
ج 4 ـ امتياز سابق قنات هيچ ربطى به سهام چاه ندارد و زارع موقوفات هيچ حقى به چاه از لحاظ اينكه به جاى قنات حفر شده ندارد.
س 903 ـ زمينى وقف مسجد شده و در اختيار مؤمنين قرار داده شده است سپس ملاحظه شده، مقدارى جهت راهرو نياز دارد واقف آن مقدار را از زمين ملكى خود كه جنب مسجد است مجدداً وقف كرده و جهت راهرو در اختيار مسجد قرار داده است و مابقى ملك خود را جهت احداث خانه مسكونى به كسى فروخته است. سپس در اثر غفلت زمين مذكور همراه با راهرو گودبردارى شده و در آن خانه مسكونى ايجاد شده است و از طرفى سند رسمى وقف براى مسجد و راهرو مذكور در دفترخانه به ثبت رسيده است،
(صفحه341)
حال با توجه به اين كه تخريب خانه مذكور موجب خسارت است و مالك خانه حاضر است قيمت راهرو مذكور را بپردازد، آيا اجازه مى فرماييد قيمت راهرو مذكور گرفته شده و صرف مسجد گردد؟ و يا زمين ديگرى براى راهرو خريدارى كرد؟
ج ـ ظاهر اين است كه وقفيت، در مورد سؤال محقق شده است، لذا با وضع فعلى مى توانيد راهرو مذكور را اجاره دهيد و در عوض با مال الاجاره آن زمينى در جاى ديگر اجاره كنيد و به راهرو اختصاص دهيد.
س 904 ـ براى استفاده بهتر از زمين موقوفه نياز به تفكيك و احداث خيابان مى باشد، خيابان احداثى طبق قانون جارى بايد در ملك عموم قرار گيرد و سند موقوفه نسبت به آن تصحيح شود و مقدار خيابان برحسب نياز و ضوابط طرح جامع شهردارى معين مى گردد.
چنانچه پس از مدتى بوسيله تصرف يكى از مستأجران مقدارى از زمين خيابان تحت ساختمان مستأجر قرار گيرد و شهردارى براى رعايت غبطه مستأجر (در عدم تخريب ساختمان مذكور) ابقاى ساختمان را روى آن قسمت از خيابان اجازه داده است، آيا آن قسمت به وقفيت برمى گردد، يا اينكه در زمان تفكيك به ملك عموم درآمده و بر آن حال باقى مانده است؟
ج ـ در فرض مذكور قسمتى كه به عنوان خيابان جدا مى شود، از وقف بودن خارج نشده است بلكه براى استفاده بهتر از وقف به اين صورت تفكيك شده است. لذا قسمتى كه توسط مستأجر ساخته شده است كماكان وقف است و از وقف بودن خارج نمى شود.
س 905 ـ براى احداث جادّه به ديوار صحن امامزاده اى برخورد مى كنيم كه لازمه تعريض جاده بطور يكنواخت به گونه اى كه مصونيت وسائل نقليه
(صفحه342)
بخطر نيفتد اين است كه ديوار امامزاده را خراب كرده و قسمتى از صحن امامزاده را در جاده قرار دهيم، آيا چنين كارى صحيح است؟
ج ـ در فرض سؤال چنانچه احداث جادّه انحرافى، مصونيت عابرين را به خطر مى اندازد، تخريب ديوار و تعريض جاده به مقدار رفع محذور مانع شرعى ندارد.
س 906 ـ با توجه به اينكه محلّ برگزارى نماز جمعه در اين شهر كوچك است و گنجايش نمازگزاران را ندارد، مسؤولين امر تشخيص داده اند كه بهترين محلّ براى مصلّى قبرستان متروكه اين شهر است كه لازم است مسطح شده و وضوخانه و ساير تاسيسات لازم در آن احداث گردد، آيا اين عمل صحيح است؟
ج ـ اقامه نماز جمعه در آن محل اشكال ندارد، ولى اگر وقفيت آن براى دفن اموات محرز باشد، ساختن وضوخانه و تصرفات ديگر جايز نيست، ولى اگر وقفيت محرز نباشد و ساختمان و تصرفات ديگر مستلزم نبش قبر محرم (بطورى كه در عروة الوثقى، مكروهات دفن، مسأله 6 بيان شده است) و هتك اموات نباشد اشكال شرعى ندارد. ضمناً پوشاندن روى سنگ قبور نوعى تصرف در ملك غير تلقى مى شود. لذا اگر آنها را بدون اينكه با خاك بپوشانند هم سطح مصلى قرار دهند بى اشكال است.
س 907 ـ با توجه به نياز محلّ به مدرسه، آيا مى توانيم قبرستان متروكه محل را كه بيش از سى سال است كسى در آن دفن نشده به مدرسه تبديل كنيم؟
ج ـ اگر زمين مذكور وقف قبرستان باشد، يا ساختن مدرسه در آن موجب نبش قبر شود، جايز نيست.
س 908 ـ مزرعه اى در سنوات خيلى گذشته وقف گرديده است و مقدارى از
(صفحه343)
سهام وقف به ثبت رسيده كه البته مشاع هم هست و بقيه سهام نيز به ثبت نرسيده است و مزرعه فوق هم قبل از افتتاح اداره ثبت در شهرستان، بصورت مفروزالرعيه اى تقسيم گرديده و سهام موقوفه در مزرعه مشخص است. آيا در اين حال وظيفه اداره است كه بصورت مشارع عمل كند؟ و اگر قرار است به اين شكل عمل شود، تكليف افرادى كه زمين ملكى از همان پلاك خريدارى كرده اند چيست؟ يا اقدام به تصرف اراضى مفروزالرعيه اى كه البته هم اكنون در تصرف افراد مختلفى هست از طريق دادگاه كنند؟
ج ـ اگر قسمتى از زمين وقف شده است و بعد تقسيم شده و اين تقسيم نيز مورد قبول متولى شرعى واقع شده و به نفع موقوفه نيز بوده به همين نحو صحيح است، و لازم نيست اقدامى در جهت آن انجام شود.
س 909 ـ مدرسه اى حدود 40 سال پيش توسّط مرد خيّرى بنا و به عنوان دبستان وقف گرديده و پس از پيروزى انقلاب اسلامى، متولّى منصوص نامبرده، كليه حقوق مدرسه را (اعمّ از ساختمانى، آموزشى و غيره) به آموزش و پرورش واگذار كرده. اكنون با توجّه به ساخته شدن مدرسه اى در مجاورت آن كه دخترهاى اين دبستان را در خود جاى داده و رفع نياز كرده، و نبود دبيرستان دخترانه در محلّ، آموزش و پرورش احساس ضرورت كرده تا محلّ دبستان مزبور را به دبيرستان تبديل كند، آيا اين عمل صحيح است؟
ج ـ الوقوف على حسب ما يوقفها اهلها، اگر نظر واقف اين بوده كه از موقوفه فقط استفاده دبستانى شود بايد حتى المقدور از آن استفاده دبستانى شود، مگر اينكه امكان استفاده دبستانى از آن نباشد كه در اين صورت تبديل به دبيرستان مانعى ندارد، و اما اگر نظر واقف خصوص دبستان نبوده بلكه نظرش استفاده تحصيلى بوده است و متولى منصوص
(صفحه344)
نيز اختيار واگذارى داشته است، تبديل مانعى ندارد.
س 910 ـ حوضى براى وضو گرفتن وقف شده است اكنون كه از لوله كشى استفاده مى شود حوض مذكور بدون استفاده مانده است، آيا مى توان حوض موقوفه را جزء مدرسه يا حسينيه كرد؟
ج ـ اگر آنجا را وقف براى مدرسه يا حسينيه كرده كه هر نحو لازم شد از آن استفاده كنند، مانعى ندارد. اما اگر نظر واقف اين بود كه آنجا مخصوص وضو گرفتن باشد لاغير، تبديل و اضافه كردن آن به مدرسه يا حسينيه جايز نيست و سعى كنيد همانجا را لوله كشى كنيد و وضوخانه باشد.
س 911 ـ در يكى از محلات قديمى حمامى وجود داشته كه فعلاً از بين رفته است و مردم هم به جهت اينكه همه در خانه حمام دارند، نياز به حمام ندارند، ضمناً اين حمام مخروبه در كنار مسجد واقع شده است، آيا اجازه مى فرماييد در بازسازى مسجد اين حمام مخروبه را ضميمه مسجد نماييم؟
ج ـ اگر وقف بودن آن محرز و يقينى نيست، مى توانند با اجازه و رضايت اهالى محل آنجا را به مسجد ملحق كنند يا بفروشند و پول آن را در جهتى كه استفاده عمومى دارد و مردم محلى راضى هستند، مصرف كنند . و اگر وقف بودن آن، جهت حمام يقينى است چنانچه اميد باشد در آينده بازسازى شود، فعلاً تبديل و فروش جايز نيست، ولى اگر اميد بازسازى نيست متولى شرعى آن، و اگر متولّى ندارد با اجازه حاكم شرع يا نماينده او بفروشند و پول آن را صرف حمام عمومى ديگر كنند.
س 912 ـ در ساليان گذشته به همت اهالى محل در اراضى گورستان عمومى شهر سالنى با متعلقات آن از قبيل آبدارخانه و انبارى ساخته شده و واقفى ندارد و با ساخته شدن سالن اجتماعات جديد، سالن قديمى ديگر مورد
(صفحه345)
استفاده اى ندارد، آيا جايز است از انبارى متروكه سالن قديمى پس از بازسازى و تعمير به عنوان غسالخانه مؤمنين استفاده شود؟
ج ـ چنانچه سالن قبلى به عنوان سالن و استفاده از آن وقف نشده باشد تبديل آن به غسّالخانه مانعى ندارد، مخصوصاً چنانچه غسالخانه مورد نياز باشد.
س 913 ـ مزرعه اى است كه در حدود صد سال قبل طى يك وقفنامه عادى وقف گرديده است. بعداً در سال 1312 متولى وقف موقوفه درخواست ثبت ملك را كرده است و در درخواست خود حدودى را اظهار كرده است و پس از چند سال شخص ديگر اقدام به ثبت مرزعه اى بر روى قسمتى از حدود اظهارى متولى موقوفه كرده و سند ملك را به نام خود دريافت مى دارد، استدعا دارد بفرماييد با توجه به صورت قضيه، آيا مزرعه فوق حكم وقف را دارد، يا ملكيت ثانويه درست است؟ يعنى بطور خلاصه وقف مقدمتاً مالك بوده اما مراحل ثبتى ناقص انجام شده ولى فرد دوم اقدامات ثبتى موخر برموقوفه داشته ولى كامل ثبت داده و سند مالكيت گرفته است، تكليف شرعى را بيان بفرماييد.
ج ـ نقص موارد ثبتى موجب تغيير موقوفه نمى شود، لذا اگر تصرف فرد مزبور روى ملك موقوفه بود هر چند فكر مى كرد وقف نيست، فعلاً آنجا حكم وقف را دارد و شخصى كه به اشتباه سند گرفته حق تصرف در آن را ندارد.
س 914 ـ كل مزرعه اى به صورت شش دانگ در سنوات قديم وقف گرديده است در هنگام ثبت ملك تعدادى از پلاكهاى مزرعه به صورت مجهول بوده و به نام وقف ثبت نگرديده است و در اجراى قانون اصلاحات ارضى به
(صفحه346)
زارعين منتقل گرديده است و اينك در اجراى قانون ابطال اسناد رقبات كه اسناد زارعين باطل گرديده است حاضر به واگذارى اراضى به دليل مجهول بودن پلاك نمى باشند، سؤال اين است: با توجه به اينكه كل مزرعه موقوفه بوده اراضى فوق حكم وقف را دارند يا خير؟
ج ـ به طور كلى هر جا كه يقين داريد وقف شده است حكم وقف را دارد. اگر چه از لحاظ سند اشتباه شده باشد، و مجهول بودن از لحاظ ثبت ضررى به وقف نمى زند.
س 915 ـ آيا شهردارى از زمينهايى كه در اختيار دارد مى تواند براى مسجد وقف كند؟
ج ـ بلى، همانگونه كه شخص مى تواند وقف كند، شهردارى و يا هيأت امناء مى توانند زمينى كه در اختيار دارند وقف كنند.
(صفحه347)
وصيــت
س 916 ـ شخصى بارها به پسرش گفته تو وصى من هستى و پسر قبول نكرده است، در مرض موت پدر مجدداً او را وصى خود قرار مى دهد و پسر با وجود اينكه ناراضى است به جهت احترام پدر در ظاهر سكوت مى كند، آيا اجراى چنين وصيتى براى پسر واجب است؟
ج ـ در فرض سؤال بنابر احتياط واجب پسر بايد به وصيت پدر عمل كند.
س 917 ـ شخصى به ديگرى مى گويد كه اين مقدار از املاكم بعد از فوتم مال تو باشد، آيا اين عمل هبه محسوب مى شود يا وصيّت؟
ج ـ ظاهراً اين عمل وصيت محسوب مى شود.
س 918 ـ شخصى از دنيا رفته و از وى وصيتنامه اى به دست خط خودش باقى مانده لكن فاقد امضاء است، آيا ورثه نسبت به اجراى مفاد وصيتنامه وظيفه اى دارند؟
ج ـ اگر مطمئن هستند كه آن نوشته وصيتنامه او است بايد طبق آن عمل كنند، گرچه فاقد امضاى وصيت كننده باشد.
س 919 ـ متوفى با اينكه پدرش زنده است، شخص امينى را وصىّ خود قرار
(صفحه348)
داده، پدرش مى گويد پدر ولايت بر فرزند دارد، لذا وصيتنامه قابل اجرا نيست و وصىّ حق دخالت ندارد، حكم شرعى چيست؟
ج ـ در فرض سؤال اگر وصيت مربوط به كفن و دفن و تجهيز باشد احتياط واجب آن است كه اين امور با اجازه وصىّ و پدر انجام شود اما اگر مربوط به امور ديگر است اختيار با وصىّ است و پدر شرعاً حق دخالت ندارد.
س 920 ـ اگر شخص وصيت كند بعد از مرگ تا زمانى كه همسرش زنده است تركه او را تقسيم نكنند، و بر اين اساس وصيت نامه هم تنظيم شده باشد، آيا عمل به اين وصيت لازم است؟
ج ـ چنين وصيتى تا ثلث اموال ميت مشروع و نافذ است.
س 921 ـ شخصى وصيت به ثلث كرده ولى معلوم نكرده ثلث را از پول نقد او بدهند، آيا ورثه و وصى مى توانند ثلث را از اموال منقول ميت بپردازند و در نتيجه سهم الارث همسر كمتر مى شود يا بايد از مجموع اموال بپردازند؟
ج ـ ثلث از مجموع اموال خارج مى شود و بايد بالنسبه توزيع گردد به نحوى كه هيچ كدام از ورثه متضرر نشوند و شخص وصى يا ساير ورثه اختيار ندارند بگونه اى كه خودشان مى خواهند عمل كنند.
س 922 ـ شخصى فوت كرده و مديون است و وصيت نكرده و اموال منقول و غيرمنقول دارد اگر بدهى او را از اموال منقول و نقدى او بدهند سهم الارث همسرش كمتر مى شود و همينطور مخارج كفن و دفن او به چه نحوى محاسبه شود؟
ج ـ در فرض سؤال بدهيهاى ميت كه بر ذمه او بوده و مخارج كفن و دفن او به مقدار واجب بر همه اموال منقول و غيرمنقول او توزيع و از مجموع پرداخت شود بطورى كه هيچ يك از ورثه متضرّر نشوند.
(صفحه349)
س 923 ـ آيا وراث مكلف به پرداخت مهريه همسر ميت به صورت يكجا هستند و يا مى توانند آن را به صورت قسطى پرداخت كنند؟
ج ـ ورّاث قبل از اداى دين ميّت از اصل مال ميّت و قبل از عمل به وصيّت، نمى توانند در ارث تصرّف كنند و مهريه زن جزء ديون ميّت مى باشد كه بايد قبل از تقسيم و تصرّف در ارث بپردازند.
س 924 ـ شخصى براى ثلث اموال خود محل مصرفى را معين كرده و علاوه بر آن اظهار داشته است كه مهريه همسر او كه اكثريت اموال او را شامل مى شود بدهند. بيان فرماييد: اولاً چنين وصيتى وجهه شرعى دارد؟ ثانياً پرداخت مهريه بر ساير وراث واجب است؟ ثالثاً تقدم و تأخر در ذكر موارد فوق (ثلث و مهريه) تغييرى در حكم دارد؟
ج ـ مهريّه، دين محسوب مى شود كه بايد از اصل مال پرداخت شود و اگر وصيّت هم نكرده بود بايد از اصل مال مى پرداختند و آنچه از مال بعد از اداى ديون ميّت باقى ماند ثلث آن صرف مصرفى مى شود كه معيّن كرده است و بقيّه بين ورثه كما فرض الله تقسيم مى شود.
س 925 ـ پدر اين جانب وصيت كرده كه جنازه او را به كربلا برده و در آنجا دفن كنند و فعلاً مدت 30 سال است كه فوت كرده و هنوز امكان عمل به وصيت پيدا نشده است، تكليف اين جانب را روشن فرماييد.
ج ـ به طور كلى عمل به وصيت مقيد به زمان خاصى نيست. لذا هنگام قدرت و امكان لازم است طبق وصيت عمل كنيد.
س 926 ـ اگر كسى نسبت به تمام ماترك خود وصيت كند و همه ورثه نيز در آن زمان با وصيت موافقت كرده اند، آيا پس از فوت موصى وصيت مزبور نافذ است؟
(صفحه350)
ج ـ در فرض سؤال كه ورثه در زمان حيات موصى اجازه داده اند وصيت در كل نافذ است.
س 927 ـ شخصى وصيت كرده كه پس از مرگ او اعمالى را برايش انجام دهند و مقدارى از املاك خود (كمتر يا مساوى ثلث) را نيز براى انجام آن اعمال در نظر گرفته است پس از مرگ او قيمت املاك افزايش يافته و علاوه بر عمل به وصيت مقدارى از آن زياد مى آيد، بيان فرماييد اين مقدار متعلق به كيست؟
ج ـ اگر به تمام وصيت عمل شده است، آنچه زياد آمده بايد بين ورثه (مطابق احكام ارث) تقسيم شود.
|