(صفحه371)
س 977 ـ گاهى مجهول المالك از چيزهايى است كه معلوم است صاحب آن از آن اعراض كرده است. حكم آن را بيان كنيد:
ج ـ اگر بدانيد كه صاحب آن اعراض كرده است، تصرف و استفاده از آنها مانعى ندارد و در اين صورت نيازى به اجازه حاكم شرع نيست.
س 978 ـ شخصى مجهول المالك را با اذن و اجازه مجتهد جامع الشرايط به فقير صدقه داده و بعد صاحب آن پيدا شده و صدقه را قبول نمى كند، آيا صدقه دهنده ضامن است يا مجتهد؟
ج ـ خود شخص ضامن است نه ديگرى.
س 979 ـ گاهى نزد كارمند بانك پول اضافى مى آيد و مى داند كه مراجعين اشتباهاً اضافه داده اند، وظيفه چيست؟
ج ـ در فرض سؤال كه از شناسايى صاحب آن مأيوس هستند بايد به فقير غير سيد صدقه بدهند.
(صفحه372)
لقـطه
س 980 ـ شخص فقيرى كه چيزى را پيدا كرده است، آيا مى تواند بعد از يأس از يافتن صاحب آن خودش به عنوان فقير تملك كند؟
ج ـ بايد آن را به حاكم شرع يا نماينده او تحويل دهد تا حاكم شرع يا نماينده او آن را به نيت صاحبش به او صدقه بدهد، كه در اين صورت به وظيفه خود عمل كرده است.
س 981 ـ شخصى يك ساعت مچى پيدا كرده و به دست بسته و با آن نماز خوانده است، آيا نمازهايش صحيح است؟
ج ـ اگر به قصد تعريف و شناسايى صاحبش همراه گرفته و با آن نماز خوانده است اشكالى ندارد و نماز او صحيح است اما اگر به اين قصد و براى عمل به وظيفه شرعى نبوده مشكل است.
س 982 ـ آيا جايز است لقطه و مجهول المالك را در امور خيريه و تعمير مسجد مصرف كرد؟
ج ـ مصرف آنها فقط فقرا هستند، ولى اگر فقير آن را قبول كرد و مالك شد چنانچه مايل باشدمى تواند آنهارا درامور خيريه وتعمير مسجد مصرف كند.
(صفحه373)
س 983 ـ اگر طفل غير بالغ چيزى پيدا كرد كه ارزش آن كمتر از يك درهم است و صاحب آن معلوم نيست، وظيفه ولى طفل چيست؟
ج ـ در فرض سؤال آن را براى طفل تملك كند و بعد از بلوغ در اختيار او قرار دهد.
س 984 ـ مالى كه از پيدا شدن صاحب آن مأيوس شده و بايد صدقه داده شود آيا عين آن را بايد صدقه داد؟ يا مى شود قيمت آن را بعنوان صدقه پرداخت كرد؟
ج ـ بايد عين مال موجود را صدقه بدهد و اگر بخواهد بفروشد بايد با اجازه حاكم شرع باشد.
س 985 ـ شخصى چند عدد كوپن پيدا كرده است كه نشانه خاصى ندارد، وظيفه اش چيست؟
ج ـ آنها را به فقير غير سيد صدقه دهد.
س 986 ـ اگر عين مال را براى خود برداشت و قيمت آن را صدقه داد، اگر صاحب مال پيدا شد مى تواند عين مال خود را مطالبه كند؟
ج ـ بلى حق دارد مال خود را مطالبه كند.
س 987 ـ در توضيح المسائل مسأله 2631 فرموده ايد: «مال گمشده كه انسان پيدا كند اگر نشانه نداشته باشد كه به واسطه آن صاحبش معلوم شود و قيمت آن كمتر از يك درهم (6/12 نخود نقره سكه دار) نباشد، احتياط واجب آن است كه از طرف صاحبش صدقه دهد.»
الف) اگر چنانچه پيدا شده، مثلاً يك عدد صد تومانى باشد، آيا اين نشانى محسوب مى شود؟
ب) قيمت يك درهم نقره به پول در زمان فعلى چه مقدار است؟
(صفحه374)
ج الف ـ يك عدد صد تومانى بودن نشانى نيست، مگر اينكه علامت يا خصوصيتى داشته باشد يا در محلّ مخصوصى پيدا شده باشد كه يابنده مطمئن شود مال شخص معينى است.
ب ـ قيمت يك درهم نقره، تابع قيمت روز است و ظاهراً در زمان فعلى (سال 1377) حدود 200 تومان مى باشد.
س 988 ـ اگر قيمت پيدا شده، كمتر از يك درهم باشد و نشان نداشته باشد حكم آن چيست؟ و اگر نشان داشته باشد ولى صاحب آن معلوم نباشد و قيمت آن كمتر از يك درهم باشد، وظيفه چيست؟
ج ـ اگر قيمت پيدا شده كمتر از يك درهم باشد و نشان نداشته باشد (مثل يك عدد صد تومانى) يا نشان داشته باشد ولى صاحب آن معلوم نباشد، يابنده مى تواند آن را براى خودش بردارد ولى كراهت دارد.
(صفحه375)
ازدواج
س 989 ـ دو قلوهايى كه به هم چسبيده اند و شايد هر دو پسر يا هر دو دختر يا مختلط باشند و امكان جدا شدن آنها نيست، آيا مى توانند ازدواج كنند؟
ج ـ اوّلاً عدم امكان جدا شدن با فرض پيشرفت مسائل پزشكى و جرّاحى اگر موردى داشته باشد، بسيار نادر است.
و ثانياً در فرض عدم امكان ازدواج براى آنها جايز نيست.
س 990 ـ اگر اجراى عقد نكاح دائم همراه با فشار و شكنجه روحى اعمال شده باشد از طرف خانواده زوجه نسبت به زوج و زوج بر اثر اكراه و اجبار، حاضر به قبول يك هزار سكه بهار آزادى به عنوان مهريه مى شود، آيا اين عقد و مهريه صحيح است؟
ج ـ چنانچه عقد و مهريه هر دو از روى اكراه باشد، هرگاه زوج عقد مذكور را با مهر مذكور بعداً اجازه كرده باشد، عقد و مهر صحيح است.
س 991 ـ پدرِما، ما را رها كرده و هيچ اعتنايى به ما نمى كند و گاهى مدتى مى گذرد كه از هم خبر نداريم، آيا در امر ازدواج بايد از او اجازه بگيريم، يا لازم نيست؟
(صفحه376)
ج ـ بطور كلّى چنانچه ولىّ دختر، دختر را مطلق العنان و آزاد گذاشته و در شؤون او دخالت نمى كند، اذن واجازه او لازم نيست. و همين كه دختر بالغه و رشيده باشد، يعنى مصلحت خويش را در امر ازدواج تشخيص دهد مى تواند ازدواج كند.
س 992 ـ از نظر فقهى خنثى به چه كسى مى گويند؟ و نكاح و طلاق اين افراد پس از تغيير جنسيت چگونه است؟
ج ـ به كسى كه مرد يا زن بودن او مشخص نباشد خنثى گفته مى شود، حال ممكن است اصلاً آلت جنسى نداشته باشد يا هر دو آلت جنسى را داشته باشد.
س 993 ـ آيا افراد خنثى مى توانند تغيير جنسيت بدهند؟ يعنى به زن يا مرد تبديل شوند؟
بلى اين افراد مى توانند با عمل جراحى خود را تبديل به زن يا مرد كنند. و بعد از اينكه با عمل جراحى جنس معين شد، تمام احكام آن جنس را خواهند داشت و مى توانند با ديگرى ازدواج كنند.
س 994 ـ شخصى از طرف خانمى به نام فاطمه و مردى به نام حسن وكالت داشت كه عقد ازدواج آنها را بخواند، در هنگام اجراء صيغه، كلمه موكلتى و موكلى را به زبان نياورد و فقط گفت انكحت فاطمه لحسن... آيا اين عقد صحيح است؟
ج ـ بلى اين عقد صحيح است و نيازى به دومرتبه خواندن نيست.
س 995 ـ اگر دخترى شخصى را وكيل خود جهت عقدش با زيد قرار داد و بعد از مدتى شخص دومى را وكيل خود جهت عقدش با عمرو قرار مى دهد و بعداً هر دو وكيل صيغه عقد را انشاء مى كنند، بدون اطلاع يكديگر. آيا زن وقتى كه
(صفحه377)
شخص دومى را وكيل خود قرار داد اين عمل، عزل شخص اولى از وكالت نيست؟
و اگر وكالت هر دو صحيح باشد در صور مذكوره ذيلاً عقد كدام وكيل صحيح است؟
1 ـ هر دو عقد در يك زمان واقع شود.
2 ـ تقدّم و تأخّر هر يك معلوم نيست.
3 ـ عقد وكيل اول زمانش مقدّم بوده بر عقد وكيل دوم.
4 ـ و بالعكس يعنى عقد وكيل دوم زمانش مقدّم بوده بر عقد وكيل اول.
ج ـ ظاهراً با توكيل دوم وكالت اول باطل مى شود، ولى تا وقتى اين مسأله به اطلاع وكيل اول نرسيده است وكالت او به قوت خود باقى است. لذا اگر وكيل اول زودتر عقد كرد عقد او صحيح است و يا اگر وكيل دوّم زودتر عقد كرد، عقد او صحيح است و در صورت همزمان بودن احتياطاً هر دو طلاق دهند و بعد براى يك نفر عقد كنند.
س 996 ـ مردى دخترى را كه در شهر ديگر بوده به عقد فضولى به نكاح خود درآورده و عقدنامه را براى او فرستاده، وقتى از آن دختر سؤال كرده اند كه آيا راضى هستى سكوت كرده، بعد از مدتى پدر زوجه گفته است كه آن دختر آزاد است و مى تواند برود شوهر كند، دختر هم بدون ردّ عقد اول به عقد ديگرى درآمده، آيا عقد دوم صحيح است؟
ج ـ چون در قبول عقد فضولى قول يا فعلى كه دلالت بر رضايت و قبول باشد، لازم است و در فرض سؤال ظاهراً صورت نگرفته است، لذا عقد اول باطل بوده و عقد دوم صحيح است.
س 997 ـ مردى در حال بيمارى زنى را به عقد خود درآورده و قبل از دخول در
(صفحه378)
همان بيمارى مرده است در صورتى كه عقد باطل باشد، آيا پسر متوفى مى تواند با آن زن ازدواج كند؟
ج ـ بلى پسر اين مرد متوفى مى تواند با اين خانم بعد از فوت پدرش ازدواج كند چون ازدواج پدر كالعدم بوده است.
س 998 ـ مشهور بين فقها(ره) اين است كه زنا با زن شوهردار موجب حرمت ابدى مى شود، حال اگر فرزندى از اين راه به وجود آيد، حلال زاده است يا خير؟ و آيا محرميّت حاصل مى شود و حكم ارث آنها چيست؟
ج ـ به نظر اين جانب زنا با زن شوهردار موجب حرمت ابدى نمى شود، لذا اگر بعد از طلاق يا فوت زوج و انقضاى عده، آنها با هم ازدواج كرده اند عقد آنها صحيح است و تمام احكام زن و شوهرى بر آن مترتب مى شود و فرزندان آنها حلال زاده هستند، ولى اگر عقد واقع نشده است احتياط اين است كه با هم ازدواج نكنند.
س 999 ـ زنى با اعتقاد به اينكه از شوهر خود طلاق گرفته به ازدواج مرد ديگرى درآمده است و قبل از آنكه دخولى محقق شود، معلوم شده كه از شوهر اوّل خود طلاق نگرفته است، آيا اين زن مى تواند بعد از طلاق از شوهر اوّل به ازدواج شوهر دوم درآيد؟
ج ـ در فرض سؤال دليلى بر حرمت ابدى وجود ندارد، اگر چه بهتر اين است كه با او ازدواج نكند.
س 1000 ـ شخصى وكالت در اجراى صيغه طلاق در زمان معينى داشته است و پس از گذشت زمان معين و تمام شدن عدّه، زن شوهر كرده است سپس معلوم شده، وكيل صيغه طلاق را جارى نكرده است، اكنون وظيفه چيست؟
ج ـ در فرض سؤال، اين زن همسر شرعى شوهر اوّل است و بايد بلافاصله
(صفحه379)
از شوهر دوّم جدا شود و نياز به طلاق ندارد ولى بايد براى همبستر شدن با شوهر اول عدّه وطى به شبهه ملحوظ شود.
س 1001 ـ اگر زن بدون عده ازدواج كرد حكم آن چيست؟
ج ـ اگر قبل از گذشت عده با كسى ازدواج كند بر آن مرد حرام مؤبد مى شود. و بايد فوراً از همديگر جدا شوند و ديگر نمى توانند با همديگر ازدواج كنند. بلى اگر نسبت به مسأله جاهل بوده اند وعقد درعده انجام گرفته و دخول بعد از گذشت عده صورت گرفته، موجب حرمت ابدى نمى شود.
س 1002 ـ فرموده ايد ازدواج موقت با زنهاى اهل كتاب مانعى ندارد، اگر بدانيم مشرك هستند آيا باز هم جايز است؟
ج ـ بلى، در جواز ازدواج موقت با زن كتابيه، ملاك اهل كتاب بودن است و فرقى نيست كه موحد باشند يا مشرك، هر چند كه اگر مشرك باشند محكوم به نجاستند.
س 1003 ـ آيا ازدواج مرد مسلمان با زن اهل كتاب (مسيحى) جايز است؟
ج ـ ازدواج دائم بين مسلمان و اهل كتاب جايز نيست، ولى ازدواج موقت با زن اهل كتاب شرعاً مانعى ندارد.
س 1004 ـ آيا مرد مى تواند زنى را كه متعه او بوده و مدتش تمام نشده به عقد دائم خود درآورد؟
ج ـ تجديد عقد چه دائم، چه منقطع صحيح نيست مگر اينكه مدت متعه تمام شود يا مدّت باقى مانده را به او ببخشد و پس از آن عقد جديد خوانده شود.
س 1005 ـ با توجه به سؤال قبل، آيا در عدّه عقد صحيح است يا بايد پس از عده عقد بخوانند؟
(صفحه380)
ج ـ در فرض سؤال لازم نيست عده نگه دارد، بلكه مرد مى تواند زنى را كه متعه او بوده و مدتش تمام شده يا مرد بخشيده و هنوز عده اش تمام نشده، به عقد دائم يا موقت خود درآورد. بلى اگر اين زن بخواهد با ديگرى ازدواج كند، بايد عده نگهدارد.
س 1006 ـ شخصى مى خواهد با زنى ازدواج دائم يا موقت كند، آيا لازم است از او سؤال كند كه شوهر دارد يا در عده است؟
ج ـ اگر شك دارد كه شوهر دارد يا نه، يا شك دارد كه در عده است يا نه، سؤال و تجسّس لازم نيست. اما اگر مى داند كه شوهر داشته و شك دارد كه طلاق گرفته يا نه، يا مى داند در عده بوده و شك دارد كه عده اش تمام شده يا نه، بايد سؤال كند و در اين فرض همين كه زن بگويد طلاق گرفته ام و عده ام تمام شده، كفايت مى كند و تجسّس لازم نيست.
س 1007 ـ عيوبى كه موجب فسخ عقد نكاح مى شوند مثل برص، كورى، خصاء و جبّ را تعريف بفرماييد؟
ج ـ برص، پيسى است و آن لكه هاى سفيدى است كه روى پوست بدن پيدا مى شود.
ـ كورى به معناى اين است كه چشم نبيند، بنابراين اگر چشم ببيند ولو اينكه عيوبى داشته باشد، حكم كورى و عمى را ندارد.
ـ خصاء، به معناى كشيده يا كوبيده بودن بيضه هاى مرد است.
ـ جب، به معناى بريده بودن آلت است.
س 1008 ـ مقصود از ديوانگى در عيوب موجب فسخ عقد نكاح چيست؟
ج ـ اگر شخص بگونه اى باشد كه اوقات نماز را تشخيص ندهد ديوانه محسوب مى شود.
(صفحه381)
س 1009 ـ زوج به علت انزال زودرس قادر به تصرف و دخول نمى باشد، با اينكه عضو او منتشر مى شود، آيا اين از موارد عنن محسوب مى شود؟
ج ـ مستفاد از روايات و منابع فقهى اين است كه اگر زوج قادر بر وطى نباشد زوجه با رعايت شرايطى حق فسخ دارد.
فى رواية: «لايقدر على الجماع ابداً». و فى رواية اخرى: «لايقدر على اتيان النساء». و اسمى از انتشار و عدم انتشار عضو برده نشده است.
و در لغت هم عنن به معناى عجز و عدم قدرت و عدم تمايل آمده است. (فى مجمع البحرين: العنين الذى لايقدر على اتيان النساء ولايشتهى النساء، قال الأزهرى: سمّى عنيناً لأنّ ذكره يعنّ بقبل المرأة، أي يعترض إذا أراد ايلاجه) و فى القاموس عنيّن كسكيّن، مَن لايأتى النِساء عجزاً أو لايريدهنّ... .
مضافاً بر اينكه (المقصود من النكاح الوطى، كما عن صاحب الجواهر«ره»). بنابراين مورد سؤال از موارد عنن است و دختر با رعايت شرايط مذكوره در ذيل مسأله 2449 توضيح المسائل حق فسخ دارد. ضمناً با قطع نظر از آن مسأله اگر در موردى عسر و حرج شديد يا مفسده اى باشد و حاكم شرع مصلحت را در جدايى بدون مهلت بداند مى تواند زوج را وادار به طلاق كند و چنانچه زوج حاضر به طلاق نشد حاكم شرع به تقاضاى زوجه حكم طلاق را صادر مى كند.
س 1010 ـ زنى شوهر ندارد و در تماس با مرد نامحرمى قرار مى گيرد، آيا چگونه مى تواند غير از صيغه نكاح به محرميت اين مرد درآيد تا در عسر و حرج از نظر حجاب قرار نگيرد؟ در ضمن اين زن يك دختر غيربالغه هم دارد.
ج ـ در فرض سؤال اگر جد پدرى دختر زنده باشد و مصلحت دختر را بداند
(صفحه382)
مى تواند دختر را يكى دو ساعت به عقد آن مرد درآورد و محرميت حاصل مى شود، ولى اگر جد پدرى زنده نيست به نظر اين جانب ولايت غير پدر و جد نسبت به تزويج غيربالغه مشكل است و احوط ترك است.
بلى مى تواند به مجتهد جامع الشرايط مراجعه كند، اگر مصلحت دانست و اجازه عقد داد مشكل حل مى شود.
س 1011 ـ خواهرى به خواهر خود شير داده است، آيا فرزندان اين دو خواهر مى توانند با هم ازدواج كنند؟
ج ـ در فرض مزبور فرزندان آنها با هم محرم مى شوند و نمى توانند با هم ازدواج كنند.
س 1012 ـ آيا ربيبه شخص بر پسرى كه از همسر ديگر دارد و نيز بر پدر آن شخص محرم است؟
ج ـ خير، ربيبه شخص بر فرزند و بر پدر محرم نيست و پسر مى تواند با او ازدواج كند، پدر نيز مى تواند با او ازدواج كند.
س 1013 ـ در جلد اول جامع المسائل (ص 435) فرموده ايد: ... اگر فرزند خوانده، پسر باشد و مادر خوانده، مادرِ بدون شوهر داشته باشد، مى توانند او را به عقد دائم يا موقت پسر درآورند، پس از دخول به او، مادرخوانده، ربيبه و به او محرم مى شود. سؤال اين است كه اگر بچه پسر هنوز مميز نشده و زن را به عقد او درآورند و توسط زن و بدون توجه و اختيار بچه و حتى بدون التذاذ جنسى، دخول محقق شود، آيا اين عمل با اين كيفيت موجب محرم شدن مى شود؟
ج ـ بلى شرط محرم شدن ربيبه، صرف تحقق دخول است ولو به مقدار حشفه و بدون توجه و اختيار وحتى در خواب يا اجباراً انجام شود، لذا در
(صفحه383)
فرض سؤال اگر بعد از عقد دخول، به هر مقدار و به هر نحو، صورت گيرد، دختر آن زن ربيبه و به آن بچه محرم مى شود.
مهـريه
س 1014 ـ شخصى مهريه همسر خود را مقدار معينى سكه بهار آزادى و يك حج تمتع با نرخ متعارف قرار داده است، آيا اين مهر صحيح است؟
ج ـ بلى، صحيح است.
س 1015 ـ شخصى يك خانه دو طبقه دارد و مهريه زن خود را بدهكار است و ادعا مى كند كه خانه و منزل مسكونى از مستثنيات دين مى باشد، حكم شرعى را بيان فرماييد.
ج ـ اگر منزل او دو طبقه مستقل باشد به طورى كه با يكى از آنها نياز او مطابق شأنش مرتفع مى شود، طبقه دوم جزء مستثنيات دين نيست و همينطور اگر منزل او گران قيمت باشد و بتواند آن را بفروشد و با مقدارى از پول آن منزل ارزانتر و مناسب شأن خود خريدارى كند، بايد چنين كند و مهر همسر خود را بدهد.
س 1016 ـ چنانچه زن ناشزه باشد و نسبت به شوهر خود تمكين نكرده و ترك منزل كند و از طرفى طلاق نگرفته، آيا مى تواند تنها خانه اى كه شوهر در آن سكونت دارد و تلفن و اثاثيه اى كه جزء مايحتاج اوليّه زندگى است به عنوان مهريه توقيف و به فروش برساند؟
ج ـ مهريه نيز دين مى باشد و احكام ساير ديون را دارد، و فروش مستثنيات دين كه شرح آن در مساله 1172 جلد اوّل جامع المسائل آمده،
(صفحه384)
براى گرفتن مهريه جايز نيست و اگر اختلاف وجود دارد به دادگاه رجوع شود.
س 1017 ـ مردى در حال بيمارى زنى را به عقد خود درآورده است و قبل از دخول با همين بيمارى مرده است آيا مهريه اين زن ثابت است؟
ج ـ خير، مهريه ثابت نيست، عدّه هم ندارد. ارث نيز نمى برد. بلى چنانچه بهبود يافت و پس از آن به هر جهت، قبل از دخول فوت كرد نصف مهر ثابت است، ارث هم مى برد.
س 1018 ـ ازدواجى صورت گرفته و منجر به طلاق گرديده و ذيل عقدنامه توسط پدر داماد امضا گرديده، زوج مدعى است كه چون ذيل عقدنامه را امضاء نكرده ام تعهدى نسبت به مهريه ندارم. پدر زوج هم حاضر به پرداخت مهر نيست، در اين رابطه مهريه برعهده چه كسى است؟
ج ـ امضاى عقدنامه مدخليت ندارد، لذا اگر داماد اجازه عقد خواندن را داده است، مهر زن را مديون شده و در صورت طلاق دادن بايد نصف مهر را در فرض عدم دخول و تمام آن را در فرض دخول بپردازد و چنانچه پدر داماد در وقت عقد ضامن مهريه شده، ضامن است و بايد از عهده برآيد.
س 1019 ـ آيا مشروط كردن عقد نكاح به اينكه در صورتى كه زوج در آينده صاحب خانه گرديد، نصف آن را به تملك زوجه درآورد و به نام او ثبت كند صحيح است؟
ج ـ چنانچه شرط مذكور به عنوان مهريه باشد (به سبب مجهول بودن شرط) لازم الوفاء نيست، و منتقل به مهرالمثل مى شود و عقد صحيح است و نيز چنانچه به عنوان شرط مستقل (يعنى بدون ارتباط به مهريه) در ضمن عقد باشد، لازم الوفاء نيست، مگر اينكه منصرف به متعارف باشد.
(صفحه385)
س 1020 ـ زن به مرد مى گويد در صورتى كه جداى از مهريه مقدارى معين طلا به من بدهى حاضر به ازدواج با تو هستم و مرد قبول مى كند بعد از ازدواج مرد زن را طلاق مى دهد، آيا زن مى تواند جداى از مهريه آن مقدار طلا را هم مطالبه كند؟
ج ـ اگر چنين شرطى در ضمن عقد ازدواج شده باشد، يا عقد مبنى بر آن واقع شده كه به منزله شرط ضمنى بوده است واجب الوفاء است و زن مى تواند علاوه بر مهريه طلا را هم بگيرد. ولى اگر شرط ابتدايى بوده است واجب الوفاء نيست. و زن حق مطالبه الزامى طلا را ندارد، گرچه بهتر است زوج به شرط عمل كند.
س 1021 ـ مهرالسنة و مهر حضرت زهرا(عليها السلام) چه مقدار بوده؟ و به پول زمان ما چه مقدار مى شود و منشأ اينكه در بعضى از قباله هاى ازدواج مى نوشته و مى نويسند، مهرالسنة بيست و شش تومان و دو قران و نيم، چه بوده و به چه حسابى است؟
ج ـ از روايات(1) استفاده مى شود كه مهرالسنة پانصد درهم است (2) و مستحب است مهريه پانصد درهم نقره باشد(3) و از خطبه حضرت جواد(عليه السلام) و خطبه حضرت امير(عليه السلام) و بعضى از روايات ديگر استفاده مى شود كه مهريه حضرت زهرا سلام الله عليها پانصد درهم نقره بوده است و درهم شرعى برابر 6/12 نخود نقره سكّه دار است، بنابراين پانصد درهم نقره معادل دويست و شصت و دو مثقال و نيم به مثقال صيرفى (24 نخودى)
1 ـ وسائل الشيعه، ج 15، ص 5 ـ 8 .
2 ـ همان.
3 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 112 .
(صفحه386)
نقره سكه دار مى شود و ظاهراً به قِران قديم ايران، معادل بيست و شش تومان و دو قران و نيم بوده و مهريه ها را طبق آن محاسبه و تعيين و در قباله ها مى نوشته اند و قيمت آن در هر زمان تابع نرخ همان زمان است و در زمان ما (سال 77) حدود 100 هزار تومان مى باشد.
س 1022 ـ عقدى بر اساس مهر السنه خوانده شده و مقدار آن تعيين نشده و يا به زوج نگفته اند، و ذهنيّت غلط اين بوده كه مهر السنه مبلغ ناچيزى است و پس از چند سال فهميده كه مهر السنه پانصد درهم است و چيزى بيش از يكصد هزار تومان مى باشد. سؤال اينكه مهر السّنه واقعى را بدهكار است يا همان مقدار كمى را كه بر اساس ذهنيت خود به آن رضايت داده است؟
ج ـ در فرض سؤال كه عقد روى مهر السنه خوانده شده است، همان مهر السنه واقعى را بدهكار است، اگر چه خيال مى كرده مقدار آن كم است.
(صفحه387)
احكام اولاد
س 1023 ـ مستدعى است آداب مربوط به ولادت نوزاد را بيان فرماييد:
ج ـ بعد از ولادت چند چيز مستحب است:
1 ـ غسل دادن نوزاد با اطمينان به عدم ضرر.
2 ـ پوشاندن نوزاد با جامه و لباس سفيد.
3 ـ گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گش چپ او.
4 ـ برداشتن كام او با آب فرات و تربت حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) و نيز مى توانند با خرما كام او را بردارند.
5 ـ انتخاب نام خوب براى او. و بهترين نامها نامى است كه عبوديت براى خدا را برساند، مانند عبدالله و عبدالرحمن و عبدالرحيم، و يا نامهاى انبياء عظام و يا ائمه معصومين(عليهم السلام) بويژه نام محمد. و براى دختر، نامهاى زنان صالحه به ويژه نام فاطمه بهتر است.
6 ـ وليمه ولادت.
7 ـ مستحب است روز هفتم، سر نوزاد را بتراشند و هم وزن موهاى تراشيده شده، طلا يا نقره صدقه بدهند.
(صفحه388)
س 1024 ـ لطفاً حكم ختنه را بيان فرماييد.
ج ـ ختنه پسر واجب است و احتياط اين است كه ولىّ، پيش از بالغ شدن بچه، او را ختنه كند و مستحب است ختنه روز هفتم تولد انجام شود و وليمه ختنه نيز مستحب است. و چنانچه پسر را تا بالغ شدن ختنه نكردند، واجب است خودش ختنه كند و ختنه شرط صحت طواف در حج و عمره است، چه حج و عمره واجب باشند يا مستحب، ولى بنابر اقوى شرط صحت نماز و ساير عبادات نيست.
س 1025 ـ لطفاً مسائل و آداب مربوط به عقيقه را بيان فرماييد.
ج ـ عقيقه كردن براى نوزاد از مستحبات مؤكّد است و كسانى كه قدرت مالى دارند مستحب است روز هفتم تولد نوزاد خود عقيقه كنند و اگر از روز هفتم تأخير افتاد، ساقط نمى شود، بلكه هر وقت فراهم شد مى توانند عقيقه كنند و اگر براى نوزاد عقيقه نكردند مستحب است خودش هر زمانى كه قدرت پيدا كرد ولو تا آخر عمر، براى خودش عقيقه كند و پرداختن پول عقيقه به فقرا به جاى عقيقه كفايت نمى كند، بلى چنانچه كسى روز عيد قربان، قربانى كند به جاى عقيقه محسوب مى شود و كفايت مى كند.
در استحباب عقيقه فرقى بين دختر و پسر نيست، ولى مستحب است براى پسر حيوان نر و براى دختر حيوان ماده عقيقه كنند.
در استحباب عقيقه فرقى بين نوزاد اول و دوم و غيره نيست.
كسانى كه قدرت مالى ندارند مستحب است هر زمانى كه قدرت پيدا كردند براى نوزاد خود عقيقه كنند.
عقيقه بايد گوسفند يا گاو يا شتر باشد و حيوان ديگر مثل مرغ و نحوه كفايت نمى كند.
(صفحه389)
گوسفند لازم نيست ميش باشد، بلكه بز هم كفايت مى كند، ولى مستحب است شرايط قربانى را داشته باشد و چاق و فربه باشد.
س 1026 ـ اگر هنگام ذبح عقيقه دعاى خاصى وارد شده، بفرماييد.
ج ـ از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود هنگام سربريدن عقيقه بگوييد:
«وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلّذى فَطَرَالسَّماواتِ وَالأَرضَ حَنيفاً مُسْلماً وَ ما أَنَا مِنَ المُشْركينَ اِنَّ صَلاتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مَماتى لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، لاشَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ اُمِرْتُ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ، اَللّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ بِسْمِ اللهِ وَاللهُ اَكْبَرُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمد، اَللّهُمَّ لَحْمُها بِلَحْمِهِ وَ دَمُها بَدِمِهِ وَعَظْمُها بِعَظْمِهِ وَ شَعْرُها بِشَعْرهِ وَ جِلْدُها بِجِلْدِهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْها وِقاءً» و نام نوزاد را ببريد و حيوان را ذبح كنيد.(1)
س 1027 ـ گوشت عقيقه را به چه صورتى مصرف كنيم؟
ج ـ بهتر است عقيقه را بطور ساده با آب و نمك به پزند و حدّاقل ده نفر از مؤمنين را دعوت كنند تا از آن بخورند و براى نوزاد دعا كنند و مى توانند گوشت آن را بصورت خام يا پخته تقسيم كنند.
مكروه است كه مادر و پدر و خواهر و برادر نوزاد (عائله پدر نوزاد) از عقيقه بخورند و كراهت، نسبت به مادر بيشتر است.
نيز شكستن استخوانهاى عقيقه مكروه است و چنانچه بخواهند گوشت آن را بصورت خام تقسيم كنند بهتر است طورى قطعه قطعه كنند كه استخوانهاى آن شكسته نشود گرچه شكستن هم اشكالى ندارد.
ضمناً استحباب دفن كردن استخوانهاى عقيقه و بعضى از كارهايى كه در بعضى جاها مرسوم و معروف است، ثابت نشده و مدركى ندارد.
1 ـ وسائل، ج 15، ص 155 .
(صفحه390)
س 1028 ـ آيا در صورت فوت پدر، مادر بر فرزند صغير ولايت دارد؟ به اين صورت كه اموال صغير را بفروشد؟ و در صورت عدم ولايت آيا معامله فضولى است؟ و چنانچه صغار بعد از كبير شدن به چنين معامله اى راضى نشوند آيا خريدار بايد ملك مورد معامله را تحويل صغار بدهد؟
ج ـ اگر پدر در ضمن وصيت خود مادر را به عنوان قيم صغار تعيين كرده مادر در حدود قيموميت تعيين شده مى تواند در اموال صغار تصرف كند، در غير اين صورت فروش اموال آنها فضولى است و حكم بيع فضولى را دارد.
س 1029 ـ دختر صغيرى پدر خود را از دست داده و مادرش نيز شوهر كرده است و دختر بچه داراى مادر و مادر پدر است، حق الحضانة باكدام يك از اينهاست؟
ج ـ در فرض سؤال كه ظاهراً مادر از حق الحضانه خود صرف نظر كرده است چون مادر او و مادر شوهر در يك طبقه ارث قرار دارند، هيچ يك بر ديگرى تقدم ندارند، لذا حق الحضانه با قرعه تعيين مى شود.
البته مادر مادر مى تواند اين حق را به مادر پدر واگذار كند. و بهتر است مصلحت طفل رامنظور كنند و با تراضى و توافق و مصالحه مسأله را حل و خاتمه دهند.
س 1030 ـ مراتب حق الحضانه طفل را بصورت مشروح بيان فرماييد.
ج ـ بطور كلى حق حضانت طفل در مدت رضاع و شيرخوارگى يعنى تا دو سالگى با مادر است، چه او را شير بدهد و چه شير ندهد، پسر باشد يا دختر. و پدر در اين مدت حق گرفتن او را ندارد. پس از دو سال اگر طفل پسر باشد پدر احق است، و اگر دختر باشد مادر تا هفت سالگى احق است.
|