اعتكاف و احكام آن

به همراه يكصد پرسش و پاسخ
طبق نظر مرجع عاليقدر شيعه حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى (دامت بركاته)
على عطايى اصفهانى

«الحمد لله ربّ العالمين والصلاة والسّلام على أشرف خلقه محمّد و آله الطيّبين الطاهرين».

قال الله تبارك و تعالى: وَ عَهِدْنَآ إِلَى إِبْرَ هِيمَ وَ إِسْمَـعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِىَ لِلطَّـآلـِفِينَ وَ الْعَـكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ .(1)

«و ما از ابراهيم و (فرزندش) اسماعيل پيمان گرفتيم كه: خانه مرا براى طواف كنندگان و اعتكاف كنندگان و ركوع و سجده كنندگان (از هر پليدى) پاك و پاكيزه كنيد».


1 . سوره بقره، آيه 125.

اعتكاف عبادت است

اعتكاف(1) به معناى توقّف و ماندن در مسجد به قصد عبادت است; و قرآن، روايات، اجماع و عقل دلالت بر رجحان و عبادت بودن آن دارند.

1) قرآن

الف) (وَ عَهِدْنَآ إِلَى إِبْرَ هِيمَ وَ إِسْمَـعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِىَ لِلطَّـآلـِفِينَ وَ الْعَـكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ )(2)

«و ما از ابراهيم و (فرزندش) اسماعيل پيمان گرفتيم كه: خانه مرا براى طواف كنندگان و اعتكاف كنندگان و ركوع و سجده كنندگان (از هر پليدى) پاك و پاكيزه كنيد».

اين آيه مباركه دلالت دارد بر اين كه طواف، اعتكاف، ركوع و سجود در يك سياق و راستا بوده و محبوب


1 . اعتكاف (افتعال) از واژه عَكَفَ است; و در اصل، به معناى محبوس ماندن و در مكانى مقيم شدن و ملازم چيزى بودن است (مكث و لبث); و در اصطلاح شرع، به معناى توقّف و ماندن در مساجد به قصد عبادت است.
2 . سوره بقره، آيه 125.

و مطلوب پروردگارند; لذا، خداوند متعال دو پيامبر عظيم الشأن خود، حضرت ابراهيم خليل و اسماعيل ذبيح (عليهما السلام) را بر مهيّا نمودن و تطهير بيت الله الحرام براى طواف كنندگان و اعتكاف كنندگان و ركوع و سجده كنندگان مأمور مى كند.

ب) (وَلاَ تُبَـشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَـكِفُونَ فِى الْمَسَـجِدِ)(1)

و با زنان آميزش نكنيد در حالى كه در مساجد به اعتكاف پرداخته ايد.

اين آيه نيز رجحان و عبادت بودن اعتكاف را مى فهماند، و در مطلوب بودن آن ظهور دارد.

2) روايات

روايات بسيارى بر رجحان و عبادت بودن اعتكاف دلالت دارد كه از باب نمونه به چند روايت اشاره مى كنيم:

الف) امام صادق (عليه السلام) از پدران گرامى اش (عليهم السلام) نقل كرده


1 . سوره بقره، آيه 187.

است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فرموده اند:

«إعْتِكافُ عَشْر فِي شَهْرِ رَمَضانِ تَعْدِلُ حَجَّتَيْن وَعُمْرَتَيْن»(1);

ده روز اعتكاف در ماه رمضان معادل دو حجّ و دو عمره است.

علاوه بر روايات، سيره و عمل پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز بر اين بوده كه در ماه مبارك رمضان، به خصوص دهه آخر آن، در مسجد معتكف مى شدند; اين عمل پيامبر، عبادت بودن آن را به روشنى مى رساند.(2)

ب) از ديگر رواياتى كه عبادت بودن اعتكاف را ثابت نموده و مطلب مهمترى را نيز مى رساند، روايت ذيل است:

عن إبن مهران قال: كنت جالساً عند الحسن بن علي (عليهما السلام) فأتاه رجل فقال له: يابن رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) إنّ فلاناً له عليّ مالٌ ويريد أن يحبسني. فقال (عليه السلام) : والله ما


1 . وسائل الشيعة، كتاب الاعتكاف، باب 1، ح 3.
2. برخى روايات مربوط به اعتكاف پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در كتاب «وسائل الشيعه» ، كتاب الاعتكاف، باب 1، موجود است.

عندي مال فأقضي عنك. قال: فكلّمه. قال: فلبس نعله; فقلت له: يابن رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) أنسيت اعتكافك؟ فقال (عليه السلام) : لم أنس، ولكنّي سمعت أبي يحدّث عن جدّي رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) أنّه قال: من سعى في حاجة أخيه المسلم فكأنّما عبد الله عزّوجلّ تسعة آلاف سنة صائماً نهاره وقائماً ليله».

ابن مهران مى گويد: امام مجتبى (عليه السلام) اعتكاف كرده بودند كه مردى خدمت حضرت آمد و گفت: اى پسر رسول خدا، من به فلان شخص بدهكارم و توان پرداخت ندارم، و مى خواهد مرا به زندان بيفكند.

امام مجتبى (عليه السلام) فرمودند: سوگند به خدا نزد من مالى وجود ندارد كه بدهى تو را بپردازم. آن مرد گفت: پس با او صحبت كن (واسطه بشو).

ابن مهران گويد: حضرت كفشش را پوشيد كه از مسجد خارج شود، به آن حضرت عرض كردم: اى پسر رسول خدا، آيا فراموش كرده ايد كه در حال اعتكاف به سر مى بريد (و معتكف نبايد از مسجد خارج شود)؟

فرمود: فراموش نكرده ام، ولى از پدرم شنيدم كه از جدّم رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) حديث كرد كه فرمود: هركس در برآوردن حاجت برادر مسلمانش كوشش كند، مثل اين است كه خداوند را به مقدار نُه هزار سال كه روزهايش را روزه گرفته و شب هايش را به عبادت ايستاده باشد، عبادت كرده باشد.(1)

روايت فوق، علاوه بر اين كه عبادت بودن اعتكاف را مى رساند، بيانگر اهمّيت برآوردن حاجت مسلمان نيز مى باشد.

3) اجماع

دليل ديگر بر عبادت بودن اعتكاف، اجماع و اتّفاق نظر همه مسلمانان است كه هم آن را گفته اند و هم بدان عمل كرده و عمل مى كنند.

4) عقل

دليل ديگر، حكم عقل است كه ماندن و توقّف در خانه محبوب را از مهمترين آرزوهاى حبيب مى داند. حبيب اميدوار است كه از افاضات محبوب بهره مند و از توجّهات و كرامات او بيشتر استفاده نمايد. چرا چنين نباشد؟ و حال آن كه ملاحظه شد خداوند متعال به خليل خود حضرت ابراهيم (عليه السلام) امر نمود كه خانه اش را براى اعتكاف كنندگان تطهير نمايد; و با چنين دستورى، آيا هيچ عاقلى احتمال ردّ و نااميدكردن معتكف را مى دهد؟

هرگز، هرگز، مخلوقى كه خانه اش را براى واردين مهيّا مى كند، كسى را از درب آن ردّ نمى كند، تا چه رسد به ربّ العالمين.

احكام و اقسام اعتكاف

اعتكاف در اصل عملى مستحبّ است و با نذر، قسم، عهد و يا اجاره واجب مى شود (به لحاظ اين كه عمل به نذر، قسم، عهد و اجاره واجب است); امّا اعتكافِ زن اگر با حقّ شوهر منافات داشته باشد، حرام است; و هم چنين اعتكاف فرزند در صورتى كه موجب اذيّت پدر و مادر گردد، حرام مى باشد.

مقدار اعتكاف

اعتكاف به مقدار كمتر از سه روز صحيح نيست، ولى زيادتر از سه روز مانعى ندارد; هرچند مقدار زيادتر، يك روز، يا نصف روز، يا يك شب و يا نصف شب باشد.

يادآور مى شوم: بعد از آن كه شخص مسلمان دو روز در مسجد معتكف شد، اعتكاف روز سوّم واجب مى شود; هرچند اصل آن مستحبّ بوده باشد; و اگر به مدّت پنج روز در اعتكاف ماند، اعتكاف روز ششم واجب مى شود; و اگر هشت روز معتكف شدند، اعتكاف روز نهم واجب مى شود.

بلى، چنانچه اعتكاف مستحب باشد، مى توانند در روز اوّل و دوم تا قبل از مغرب، از ادامه آن صرف نظر كنند و نيّت قطع اعتكاف كنند; امّا اگر روز دوّم را تا مغرب به قصد اعتكاف در مسجد توقّف نمودند، اعتكاف روز سوّم بر شخص واجب مى شود.

شرط بهم زدن اعتكاف

كسانى كه قصد اعتكاف دارند، مى توانند در حين نيّت اعتكاف، شرط كنند كه در ايّام اعتكاف، هر زمانى كه خواستند اعتكاف خود را بهم بزنند; هرچند روز سوّم باشد و عذر و عارضه اى پيش نيايد، به عنوان مثال: هنگام نيّت در روز اوّل بگويند:

«لله عَليّ أنْ اَعْتَكِفَ بِشَرْطِ أنْ يَكُونَ لِي الرُّجُوعُ عِنْدَ عُرُوضِ كَذَا، أوْ مُطْلَقاً».

يا به فارسى بگويند:

«براى خدا بر عهده من است كه براى خدا اعتكاف كنم، به شرط اين كه اگر فلان عارضه و فلان عذر برايم پيش آمد، يا هرچند عارضه و عذرى برايم پيش نيايد، بتوانم اعتكاف خود را بهم بزنم و از ادامه آن صرف نظر كنم».

با چنين شرطى، افراد هر وقت مايل بودند مى توانند اعتكاف خود را بهم بزنند و روزه خود را افطار نمايند و اگر خواستند، از مسجد خارج شوند، هرچند روز سوّم باشد; و در اين صورت، قضا نيز واجب نمى باشد. بلى بايد اين شرط هنگام نيّت ذكر شود و در صورتى كه قبل يا بعد از آن بگويند، اثرى ندارد.

مكان اعتكاف

يكى از شرايط صحّت اعتكاف اين است كه در مسجد جامع باشد و در صورت امكان احتياط، اين است كه افراد در مسجدالحرام، يا مسجدالنّبى، يا مسجد كوفه و يا مسجد بصره اعتكاف كنند.

مسجد جامع ـ اعمّ از مساجد شهر و روستا ـ مسجدى است كه در آن عموم مردم رفت و آمد دارند و اجتماعات عمومى در آن زياد است و به صورت مرتّب در آن مسجد با حضور قشرهاى مختلف مردم، نماز جماعت برپا مى شود و اختصاص به گروه خاصى ندارد; در طول سال داير، و رفت و آمد در آن جريان دارد.

در غير مسجد جامع ـ مانند: مسجد بازار ـ اعتكاف صحيح نيست; و در صورتى كه در شهرى دو مسجد جامع يا بيشتر وجود دارد، افراد مى توانند براى اعتكاف، هر كدام از آنها را كه مايل بودند، انتخاب كنند; ولى انتخاب آن كه بيشتر محلّ عبادت مردم باتقوا و با ورع است و يا جمعيّت نماز جماعتش زيادتر است، رجحان دارد.

شرايط صحت اعتكاف

1 - ايمان;

2 - عقل;

3 - قصد قربت; (كه اگر از روى ريا اعتكاف كنند، يا قسمتى از آن را ريايى انجام دهند، باطل مى شود; و در اين جهت، اعتكاف با نماز فرقى ندارد.)

4 - نيّت اعتكاف و توقّف در مسجد قبل از طلوع فجر (قبل از اذان صبح) تا مغرب روز سوّم; و تعيين كنند كه اعتكافشان واجب است (كه با نذر يا غير آن واجب شده) و يا مستحبّ.

5 - روزه گرفتن در ايّام اعتكاف;

6 - اين كه اعتكاف از سه روز كمتر نباشد; و اگر كمتر از سه روز نيّت كنند، اعتكاف باطل است; و افراد مى توانند بيشتر از سه روز را براى معتكف شدن نيّت كنند، به تفصيلى كه قبلاً بيان شد.

7 - در مسجد جامع باشد;

8 - روزهاى اعتكاف را بايد بطور مستمرّ در مسجد توقّف كنند و نبايد از مسجد خارج شوند، مگر براى كارى ضرورى; آن هم اگر طولانى شود به طورى كه صورت اعتكاف بهم بخورد، اعتكاف باطل مى شود.

زمان اعتكاف

اعتكاف در تمام روزهاى سال صحيح است، جز روز عيد فطر و قربان كه روزه گرفتن در اين دو روز حرام است. افضل اوقات اعتكاف ماه رمضان، به خصوص دهه آخر آن مى باشد.

در روايات ائمه معصومين (عليهم السلام) وارد شده است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) هميشه در ماه رمضان و در دهه آخر آن اعتكاف مى فرمودند.(2)

امّا اين كه مرسوم شده در خصوص ايّام البيض ماه رجب، اعتكاف مى كنند، ظاهراً وجه آن روايتى است كه ابن بابويه و شيخ طوسى و سيّد بن طاوس(قدس سرهم) نقل فرموده اند; و ما در اين رابطه، عبارات «زادالمعاد» علاّمه مجلسى (قدس سره) را كه در ضمن اعمال ماه رجب مرقوم فرموده است، مى آوريم.

عمل امّ داود

علاّمه مجلسى (قدس سره) فرموده است:

و بدان كه عمده اعمال نيمه رجب، دعاى امّ داود است كه ابن بابويه و شيخ طوسى و سيّد بن طاوس (رحمهم الله) به سندهاى معتبر آن روايت كرده اند; و براى برآمدن حاجات، كشف كربات و دفع ظالمان مجرّب است.

خلاصه رواياتش آن است كه فاطمه مادر داود بن الحسن پسرزاده امام حسن مجتبى (عليه السلام) و دايه حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) كه آن حضرت را به شير داود شير داده بود، چنين نقل مى كند چون محمّد بن عبدالله بن الحسن در مدينه خروج كرده، منصور دوانيقى لشكر فرستاد; او و برادرش ابراهيم را شهيد كردند و عبدالله بن الحسن و جمعى از سادات حسنى را با غل و زنجير از مدينه به عراق بردند كه داود نيز در ميان ايشان بود.

امّ دواد گفت: چون مدّتى از حبس فرزند من گذشت و از او خبرى به من نرسيد، پيوسته دعا و تضرّع مى كردم و از صلحا، نيكان و برادران مؤمن استدعاى دعا مى نمودم، ايشان نيز تقصير نمى كردند; لكن مطلقا اثر استجابت نمى يافتم. گاه خبر به من مى رسيد كه داود را كشته اند و گاه مى گفتند كه او را با پسر عموهايش در زير عمارت، زنده گذاشته اند; روز به روز، مصيبت من زيادتر و اندوه من بيشتر مى شد، تا جائى كه از غم او گداختم و پير شدم و از ملاقات او نااميد گرديدم.

تا آن كه شنيدم حضرت صادق (عليه السلام) را علّتى عارض شده است. به عيادت آن حضرت رفتم، احوال گرفتم و دعا كردم; چون خواستم برگردم، حضرت فرمودند: از داود چه خبر دارى؟ و من شير داود را به آن حضرت داده بودم.

چون نام داود را شنيدم، گريستم و عرض كردم: فداى تو شوم، داود كجاست؟! او در عراق محبوس بوده و من از ملاقات او قطع اميد كرده ام; و از شما التماس دعا دارم كه او را دعا كنيد; او برادر رضاعى شماست.

حضرت فرمودند: چرا غافلى از دعاى استفتاح و دعاى اجابت و نجاح؟، و آن دعائى است كه درهاى آسمان براى آن گشوده مى شود و ملائكه از خواننده آن استقبال نموده و او را به اجابت دعايش بشارت مى دهند. دعائى كه از مجيب الدّعوات محجوب نمى گردد و خواننده آن را به غير از بهشت، ثوابى نيست.

امّ داود عرض كرد: اى فرزند طاهرين و راستگويان، آن دعا چيست؟

حضرت فرمودند: اى مادر داود! ماه محترم يعنى ماه رجب، نزديك شده و آن ماهى است مبارك و محترم، و حرمت آن عظيم، و دعاها در آن مستجاب است; و چون آن ماه درآيد، روزهاى سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم آن را كه ايّام البيض اند، روزه بدار.

پس، حضرت كيفيّت آن عمل را تعليم او نمود و فرمود: اين دعا را حفظ كن و به همه كس تعليم مكن كه مى ترسم به دست كسى افتد كه از براى امر باطل و نامشروعى اين دعا را بخواند. به درستى كه اين دعا بسيار شريف بوده و مشتمل است بر اسم اعظم خدا و هر كه آن را بخواند، البته حاجت او برآورده مى شود; و اگر درهاى زمين و آسمان، همه بسته شود يا درها، ميان تو و حاجتت حايل باشند، چون اين دعا را بخوانى، البته حق تعالى رسيدن تو را به مطلب آسان مى گرداند، و حاجت تو را برمى آورد.

هر كه اين دعا را بخواند، خداوند آن را مستجاب مى گرداند، خواه مرد باشد و خواه زن; و اگر جنّ و انس همه دشمن فرزند تو باشند، خداوندِ قادر، كفايت شرّ دشمنان از او مى كند و زبان ايشان را مى بندد و ايشان را منقاد فرزند تو مى گرداند.

امّ داود گفت: حضرت اين دعا را براى من نوشت و به خانه برگشتم و چون ماه رجب داخل شد، آنچه حضرت فرموده بود، به عمل آوردم و در شب شانزدهم نماز شام و خفتن را ادا كردم و از روزه افطار نموده، قدرى عبادت كردم و به خواب رفتم. در خواب جميع ملائكه و پيغمبران و شهدا و عُبّاد را كه من برايشان صلوات فرستاده بودم ديدم.

حضرت رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) مرا خطاب فرمود: اى مادر داود! بشارت باد تو را، اين جماعت را كه مى بينى، همه برادران و ياوران و شفيعان تواند و از براى تو طلب آمرزش مى كنند; و بشارت مى دهند تو را به آن كه حاجتت برآورده شده است; پس، بشارت دهند تو را به آمرزش خدا و خشنودى خدا; و خدا تو را جزاى خير دهد; شادباش، كه حقّ تعالى فرزند تو را حفظ مى كند و به تو برمى گرداند. إن شاء الله تعالى.

امّ داود گفت: من از خواب بيدار شدم و بعد از آن، به آن قدر زمان كه سوار تندروى از عراق به مدينه آيد، داود به نزد من آمد و گفت: اى مادر! من در عراق در زندان بسيار تنگ و سنگينى، در بند و زنجير بودم و از خلاص شدن نااميد بودم; چون شب نيمه ماه رجب فرا رسيد، در خواب ديدم كه بلندى هاى زمين هموار گرديد و تو را ديدم كه بر روى حصير نماز خود نشسته بودى و بر دور تو مردانى چند بودند كه سرهاى ايشان در آسمان بود و پاهايشان در زمين، و تسبيح و تنزيه خدا مى كردند; پس، يكى از ايشان كه از همه خوشروتر و خوشبوتر بوده، و جامه هاى بسيار پاكيزه در برداشت، و گمان كردم حضرت رسالت پناه (صلى الله عليه وآله وسلم) ، جدّ من است، به من خطاب كرد: بشارت باد تو را اى فرزند عجوزه صالحه كه حق تعالى دعاى مادرت را در حقّ تو مستجاب كرد.

چون بيدار شدم، فرستادگان منصور دوانيقى به در زندان رسيده، به طلب من آمده بودند; در نيمه شب مرا به نزد او بردند; پس امر كرد كه زنجيرها را از تن من برداشتند و ده هزار درهم ـ كه به حساب آن زمان زياده از هزار تومان بوده ـ به من عطا كرد و دستور داد كه مرا بر شتر راهوار سوار
كنند و به نهايت سرعت به مدينه بياورند.

امّ داود گفت: من داود را به خدمت حضرت صادق (عليه السلام) بردم. حضرت فرمود: سبب خلاص تو آن بود كه منصور حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در خواب ديد كه به او فرمود: فرزند مرا رها كن; و اگر نكنى، تو را در اين آتش مى اندازم; چون نظر كرد، درياى آتشى در زير پاى خود ديد. پس از آن كه از خواب بيدار شد، از كرده خود پشيمان گرديد و تو را رها كرد.

كيفيّت اين عمل شريف

امّ داود گفت: حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: روز سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رجب را روزه بدار و در روز پانزدهم در وقت زوال (ظهر شرعى) غسل كن...; و به روايت ديگر، نزديك به زوال، غسل كن; و چون زوال شد، پاكيزه ترين جامه هاى خود را بپوش و به خانه خلوتى برو و سعى كن كه كسى به نزد تو نيايد تا تو را مشغول گرداند و با تو سخن بگويد. ابتدا هشت ركعت نماز نافله زوال را به
عمل آور و ركوع و سجود آنها را خوب به عمل آور... ادامه اعمال و دعاها در «مفاتيح الجنان» ضمن اعمال نيمه رجب
آمده است، به آنجا مراجعه شود.(3)

يادآورى

در اين روايت نيامده است كه حضرت فرموده باشند اين اعمال در مسجد و در حال اعتكاف انجام شود; بنابراين، كسانى كه از اعتكاف معذور هستند و يا براى آنها مشكل است، طبق اين روايت مى توانند عمل امّ داود را در غير مسجد و در غير حال اعتكاف بجا آورند; و حتّى (مثلاً) مى توانند فقط سوّمين روز آن ايّام كه نيمه رجب است، در مسجد حاضر و اعمال را در مسجد، همراه اعتكاف كنندگان انجام دهند; إن شاء الله به حاجاتشان مى رسند.