جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احكام و فتاوا
دروس
معرفى و اخبار دفاتر
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
اخبار
مناسبتها
صفحه ويژه
چاپ مركز فقهى « زندگينامه « صفحه اصلى  

صفحه بعد فهرست صفحه قبل

كم كم، در طول تاريخ اوضاعى پيش آمد كه امرا و پادشاهان و فرمانروايان كشورها در مقابل قدرت روز افزون علماى اسلامى بويژه مراجع تقليد شيعيان، ناچار به عقب نشينى شدند و ترجيح دادند كه حكومت مذهبى مردم را به كف با كفايت همين گروه بسپارند.

بر اين اساس، در ممالك اسلامى و بويژه در كشور ايران همواره دو قدرت، دو مركز تصميم گيرى و دو مرجع مستقل براى مردم وجود داشت. يكى كه ضعيف تر و دامنه فعاليتش محدودتر بود، همان امرا و پادشاهان بودند و ديگرى كه در حيطه وسيعتر و دامنه دارترى حكومت راستين و معنوى داشت و برجان و قلب مردم فرمانروايى مى كرد، عبارت بود از علما و بويژه مراجع بزرگوار تقليد.

مطالعه و بررسى هاى ژرف تاريخى، نشان مى دهد كه امرا و پادشاهان تنها در مسائل كشوردارى و لشكركشى ها بود كه صاحب قدرت و مرجع تصميم گيرى بودند، تازه در اين مورد نيز تنها زمانى موفق مى شدند و مى توانستند گروه هايى از مردم را زير پرچم كشور گرد آوردند و به جنگ پادشاهى يا به مدافعه و مقابله با پادشاهى ديگر بروند كه نظر موافق علما و بويژه مراجع تقليد شيعه را جلب كنند و از آنان حكمى يا فتوايى به دست آورند و با تكيه بر آن مردم را زير يك پرچم گرد آورند، وگرنه اگر جنگ و لشكركشى پادشاهى مورد تأييد عالم و مرجعى نبود، امكان نداشت كه پادشاه بتواند سپاهى مناسب و لازم براى آن لشكركشى يا مدافعه فراهم آورد. اين نكته را نيز بايد يادآور شويم كه مراجع و علماء به شهادت تاريخ تنها موقعى اين اجازه را مى دادند كه كيان اسلام و كشور اسلامى در خطر بود.

توجه داشتن به چنين قدرتى در طول تاريخ، نشان مى دهد كه علماى اسلام و بالاخص مراجع تقليد از ديرباز قدرت عظيم معنوى و روحى مردم جامعه را در دست داشتند و قادر بودند كه در هر زمان و شرايطى، از اين قدرت متراكم به نحو احسن استفاده كنند.

بر اين اساس از همان زمان هاى دور و دير علما و بويژه مراجع علاوه بر پاسدارى از حريم مقدس اسلام و ترويج دين و تعظيم شعائر مذهبى و پاسخگويى به مسائل و مشكلات دينى و مذهبى مردم و بيان احكام الهى و توضيح و تشريح ابعاد و زواياى هر يك، از قدرت بزرگ ديگرى نيز برخوردار بودند كه از اين قدرت، هيچ امير و پادشاهى سهمى و نصيبى نبرده بود. اين قدرت عبارت بود از اين كه علما و مراجع، گذشته از تمام مسئوليت هاى بزرگ و شگرف خود همواره مرجع و ملجأ تظلمات و گرفتارى هاى مادى و معنوى مردم و مقلدان خود نيز به شمار مى رفته اند.

مردم مسلمان و بويژه شيعيان مؤمن و معتقد به خاطر احترام و قداستى كه براى علما و مراجع قائل بودند، هرگاه مورد ظلم و تعدى قرار مى گرفتند يا با مشكل و مسئله اى مواجه مى شدند يا از كسى گله و شكايتى داشتند يا حقى از حقوقشان پايمال مى شد، يكسره به سراغ علما و مراجع مى رفتند و معمولا با يك كلام و حتى با يك كلمه كه از دهان آن مرجع بيرون مى آمد، مشكل شخص شاكى حل مى شد و شخص مورد شكايت با شرمسارى و اطاعت بى چون و چرا، آنچه را كه مرجع تقليد گفته بود، انجام مى داد و رضايت شاكى را در حضور مرجع كسب مى كرد.

گذشته از اينها، هرگاه يك مسلمان مؤمن از نظر مالى و مادى هم در تنگنا قرار مى گرفت، نخستين و مهمترين و كارسازترين جايى كه مى شناخت، منزل عالم و روحانى شهر و به خصوص مرجع تقليد شيعيان بود كه خود را با درد و اندوه به آنجا مى رسانيد و دقايقى بعد شادمان و راضى بيرون مى آمد، زيرا كه با يك اشاره عالم روحانى يا مرجع مذهبى، مشكل او حل مى شد.

اكنون به پيروى از اين سنت حسنه، در زمان ما نيز، درِ بيت آيت الله فاضل، همه وقت و در هر شرايطى به روى همه مردم باز است و هم اينك همه روزه، جمع كثيرى از مستمندان و دردمندان جامعه، خانه ايشان را به عنوان پناهگاه جان و دل خود انتخاب كرده و بدان سو مى روند و هيچ گاه نيز نا اميد و دست خالى بر نمى گردند، زيرا آيت الله فاضل به محض آن كه صداقت و حقانيت شخص مراجعه كننده را تشخيص دهد، كه غالباً هم درست تشخيص مى دهد و شيادان را از مستمندان واقعى جدا مى كند، بلافاصله در حد توان و امكاناتى كه دارد، مراجعه كننده را مورد عنايت قرار مى دهد و با حل مشكل او، از خانه خود راضى و شادمان روانه اش مى كند. آرى، خانه اين بزرگان به عنوان نشانه و آيتى از خانه رسول گرامى و ائمه اطهار، ملجأو اميد درماندگان است.

دفاع از حريم امامت

اگر اين است و جز اين نيست كه وجود امام در مجموعه آفرينش منبعث از عنايت الهى است و در پرتو مقام امامت است كه امت از زشتى ها و كردارهاى ناپسندى كه در شريعت نهى شده است، دورى مى گزينند و اگر اين است و جز اين نيست كه بقاى شريعت نبوى منوط به تأسيس ارجمند امامت خواهد بود و در پرتو وجود امام است كه مشكلات و گره هاى ابهام در غوامض مسائل اسلامى گشوده مى شود، نگهدارى شأن و شرف امامت امرى خواهد بود مسلم و محترم. بر اين اساس وقتى در شوال 1418 دولت سعودى به تخريب قبور ائمه بقيع اقدام كرد، حساسيت جهان تشيع را عليه خويش برانگيخت.

لازم به يادآورى است كه گفته شود «جنّة البقيع»، مشهورترين و قديمى ترين قبرستان اسلامى از زمان حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) تا عصر حاضر واقع در انتهاى جنوب شرقى مدينه است كه به فاصله كمى از مسجدالنبى و بقعه مطهر حضرت پيغمبر در خارج از ديوار قديمى مدينه كه امروزه در وسط شهر قرار دارد. نخستين صحابى رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) از انصار كه در بقيع به خاك سپرده شد اسعدبن زراره خزرجى، قديم الاسلام بود، بعد از دفن وى حضرت پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور دادند كه زمين آن وادى از خار و بوته هاى هرز سترده شود و به مسلمانان ساكن مدينه اختصاص يابد و عثمان بن مظعون برادر رضاعى پيامبر از مهاجرين، اول كس بود كه در بقيع دفن گرديد.

اضافه مى شود كه چهار تن از ائمه شيعه يعنى حضرت امام حسن(عليه السلام) و امام زين العابدين(عليه السلام) امام محمد باقر(عليه السلام) و امام جعفر صادق و نيز عباس عموى پيغمبر به اضافه تمام زوجات حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) به استثناى حضرت خديجه در بقيع دفن شده اند، به علاوه گفته مى شود كه بالغ بر ده هزار صحابى رسول الله(صلى الله عليه وآله) در همين گورستان به خاك سپرده شده اند و وجود مبارك پيغمبر(صلى الله عليه وآله)بارها و بارها براى تشييع و نماز ميت و دفن جنازه هاى خويشان و صحابه به اين قبرستان مى رفته اند. از اين رو است كه بقيع همواره طرف توجه و عنايت خاص اهل تشيع و ديگر مسلمانان بوده است. با اين اوصاف خشم و خروش شيعيان در قضيه تخريب جنة البقيع بجا و سزاوار و بحق خواهد بود.

حضرت آيت الله فاضل در قضيه موصوف واكنش هاى عملى و سريعى از خود نشان دادند كه در زمان وقوع حادثه به اطلاع مردم رسيد تا جايى كه حتى يك سال پس از حادثه مولمه تخريب، معظم له درباره تعطيل حوزه درس خود يك بار ديگر افكار مسلمانان را متوجه شناعت و قباحت مسئله نمودند.

خبر تعطيلى درس ايشان در روزنامه جمهورى اسلامى و در تاريخ پنجم بهمن 1377 اين گونه آورده شده بود:

«هشتم شوال المكرم مصادف با تخريب قبور ائمه بقيع است. كسانى كه به حج و عمره مشرف شده اند مى دانند كه ائمه معصومين عليهم السلام نه تنها در زمان حياتشان مورد ظلم و ستم بوده اند، بلكه قبورشان بعد از گذشتن چهارده قرن از اسلام مورد اهانت است آن هم نه از طرف غير مسلمين بلكه از طرف عده اى كه متأسفانه در برداشت از مسائل اسلامى گرفتار يك حالت تحجر و بى سوادى هستند. برخى از اينها افكارى شبيه به خوارج دارند كه متأسفانه افكارى انحرافى است كه اثرات آن امروزه نيز در كشور افغانستان مشاهده مى شود كه چه فجايعى را به نام اسلام مرتكب مى شوند.

اين جانب خيلى متأثرم كه بعد از گذشت چهارده قرن از اسلام، هنوز حقايق اسلام براى بسيارى روشن نشده و برداشت هايى غير صحيح از آن مخصوصاً از اسلام متعلق به ائمه طاهرين عليهم السلام دارند; دنيايى كه اين همه در عالم تحقيق پيشرفته چطور شده كه عده اى نتوانستند مذهب تشيع را كه خوشبختانه جميع معارف و مبانى احكام آن بر طبق منطق صحيح و استدلالى محكم است، بشناسند.

من به عنوان يك محقق دينى به علماى اهل سنت توصيه مى كنم در اين شرايطى كه زمينه اتحاد بين مسلمين بحمدالله فراهم گرديده و خوشبختانه روز به روز اتحاد امت هاى

اسلامى مستحكم تر مى گردد، نسبت به معارف بلند و عميق اين مذهب بى توجه نباشند و خود را از علوم بيكران اهل بيت محروم ننمايند.

چرا يك عالم دينى به خود اجازه داد كه در سال گذشته در مسجدالنبى در كنار قبر مبارك پيامبر(صلى الله عليه وآله)بزرگترين اهانت ها و افتراها را به آل او و اهل بيت او وارد سازد؟ اين نيست جز عناد و لجاجت كه بزرگترين آفت تحقيق و به دست آوردن حقانيت است.

چرا عده اى به خود اجازه دادند كه در ده ها سال پيش، اين گونه قبور ائمه طاهرين را در معرض تخريب قرار دهند و متأسفانه آن هم به بهانه توحيد، آيا پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بر طبق روايات متعددى كه در كتب اهل سنت هم آمده است به همين قبرستان بقيع جهت زيارت مشرف نمى شدند؟ چرا هنوز نتوانسته اند حقيقت توحيد را دريابند و بى جهت گروهى را كه به بركت اهل بيت در رأس موحدين قرار دارند از اين امر دور بدانند؟ من در اين شرايطى كه مسئولين محترم جمهورى اسلامى ايران با مسئولين كشور عربستان سعودى در صدد ايجاد رابطه هاى محكم و اساسى مى باشند، از مسئولين آن كشور مى خواهم اين خطاى بزرگ تاريخى كه هيچ گاه از از خاطره مسلمين محو نمى شود را جبران نمايند و بدانند ايجاد بارگاه و بقعه طريق ابتدايى براى پى بردن به عظمت صاحبان اين قبور است و اين امر سبب توجه مردم به معارف و دستورات آنان مى شود كه همان دستورات پيامبر و خداوند است.

اين جانب به عنوان اعتراض به اين حادثه غم انگيز تاريخى فردا; يعنى هشتم شوال (امروز) درس خود را تعطيل مى نمايم تا انشاءالله در اثر اين عكس العمل ها هر چه زودتر اين خسارت عظيم دينى را جبران نمايند.

اعلام نظر در مسأله ولايت فقيه و حمايت همه جانبه از نظام

شايد به اندازه اى كه پس از حاكميت انقلاب اسلامى در مورد «ولايت فقيه» بحث و اظهار نظر شده است، در خصوص هيچ مسئله ديگرى سخن هايى اين گونه دامنه دار و پيگير ايراد نشده باشد. از آنجا كه ولايت فقيه در كانون اصلى حاكميت شرعى قرار گرفته است حق نيز جز اين نيست كه بيشترين توجه را به خود معطوف داشته باشد، ليكن در همان حال با عنايت به سوابق فقهى و اختلافى آن، نظرهاى بسيارى را له و عليه اين تأسيس استوار فقهى مى بينيم. در جمع بندى آرا و عقايد ابرازى آنچه چشمگير و ممتاز جلوه مى كند ربط تمام عيار ولايت با حكومت است، از اين طريق غالب كسانى كه به هر دليلى حاكميت شريعت اسلامى را خوش نمى دارند بى درنگ نگاه خود را به «ولايت فقيه» متوجه مى سازند تا در سايه روشن تشكيك و ترديد در اين مسئله در واقع تكليف خود را با حاكميت دولت دينى نيز يكسره سازند.

بنابراين و از اين نظرگاه مسئله با ژرفاى كارسازى قابل پيگيرى است. حضرت آيت الله فاضل در سايه توجه به حساسيت مقوله ولايت فقيه، به موضع امام راحل در مسئله و به پيوستگى دين و سياست و به دفاع از حقانيت اسلام نيز مى پردازند تا مسائل مرتبط به ولايت را يك جا پاسخ داده باشند.

در همين راستا و هنگامى كه مسؤلان كنگره «امام و انديشه حكومت اسلامى» با ايشان ملاقات مى نمايند بحثى داشته اند كه بخش هايى از آن را نقل مى كنيم:

«اين جانب كه بيش از ده سال در بحث هاى امام شركت نموده ام و در حدود بيست و شش سال است كه مشغول نوشتن شرح كتاب فقهى امام يعنى تحريرالوسيله مى باشم كه بيست جلد آن چاپ شده است و در اين رابطه مبانى امام را با اكثر مبانى معاصرين يا متقدمين بر امام مقايسه نموده ام، به طور حتم اذعان مى كنم كه نتوانسته ايم ابعاد علمى امام را دريابيم و كسانى كه با ديد انصاف و دور از تعصب به كتاب هاى علمى كه به قلم امام و يا شاگردان ايشان نوشته شده نگاه كنند به خوبى قدرت فكرى و استعداد سرشار و استقامت در ذهن و عمق در مبانى را در ايشان مى يابيم.

اين جانب به فضلاى حوزه هاى علميه توصيه مى كنم از مطالعه كتب علمى اين مرد غفلت نورزند و بايد گفت چنانچه اشتغال امام به مسائل سياسى نبود، آثار بيشترى از ايشان امروز باقى مانده بود.»

معظم له در ادامه با اشاره به انديشه حكومت اسلامى و امام فرمودند: «ابتكار مهم امام در مسئله ولايت فقيه اثبات بداهت عقلى آن است. امام با جامع نگرى اسلام و وجود دستورات و قوانين در همه ابعاد عبادى و اجتماعى و سياسى و قضايى و محدود نبودن دين اسلام به عصر زمان خاصى و با اين نكته كه اسلام فقط در دايره تبيين و تبليغ احكام خلاصه نمى شود بلكه بايد در جامعه بين مردم اجرا شود به روشنى به اين نتيجه مى رسند كه همان طورى كه وظيفه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) اجراى احكام دين بوده است، وظيفه فقيه جامع الشرايط نيز در زمان غيبت چنين است، از نظر ديدگاه امام راحل ولايت فقيه در رديف ساير مسائل عرفيه فقهيه نيست كه پشتوانه آن يك روايت يا چند روايت باشد تاعده اى بخواهند از راه مناقشه در سند يا دلالت، اين اصل مهم را مخدوش نمايند.»

ايشان فرمودند: «مشروعيت و لزوم تبعيت از قوانين حكومت راهى غير از ولايت فقيه در زمان حاضر ندارد. همان طورى كه در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مشروعيت حكومت، به جهت تصدى رسول خدا بود، در زمان عيبت با تصدى فقيه جامع الشرايط، حكومت و قوانين او مشروعيت پيدا مى كند.»

آيت الله العظمى فاضل لنكرانى در خاتمه فرمودند: «به نظر اينجانب مهمترين دستاورد انقلاب و بهترين خدمت امام (رضوان الله عليه) معرفى شيعه به جهان و همه دنياست. قبل از انقلاب، شيعه و مكتب اهل بيت براى بسيارى از جهانيان ناشناخته بود و امروز به بركت امام و انقلاب اين مكتب به دنيا عرضه شد تا متفكرين و محققين بتوانند از آن استفاده نمايند.»

در ديدارى كه معظم له با وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى جمهورى اسلامى ايران در محل اقامتشان داشته اند ايضاً مسائلى در همين زمينه مورد بحث مطرح مى فرمايند و در همان حال نظر مقامات حكومتى و بويژه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى را به عنوان مرزبان حدود و شعور مملكت از تعرضات فرهنگى (و ايدئولوژيكى) به اهميت دين و لزوم حفظ آن از تطاول و تهاجم اجانب جلب مى نمايند. با هم بخش هايى از اين سخنان را مى خوانيم:

«ويژگى مهم اين انقلاب، اسلامى بودن آن است. لازم است مسئولين محترم مردم خصوصاً نسل جوان را به سوى اسلام هر چه بيشتر سوق دهند. امروز اين حكومت اسلامى نزد همه مسلمانان جهان اهميت خاصى دارد.

چشم مسلمانان و اميد آنان به پياده شدن احكام اسلام واقعى در اين كشور است.

بايد همه رسانه ها و مطبوعات و صدا و سيما به اين سمت حركت كنند و ابعاد مهم اسلامى را براى مردم بيان كنند، و بايد مراقب بود تا كسانى كه داراى فكر ضد دينى و غرب زدگى اند در اذهان جوانان اين كشور رخنه نكنند و ذهن آنان را نسبت به مقدسات دينى مشوش نسازند.

امروز دشمن تشخيص داده است تنها راه براى به انزوا كشاندن انقلاب و مقابله با آن سست نمودن مبانى دينى و اعتقادى مردم است و با توطئه هاى فراوان و نقشه هاى شيطانى سع در كوبيدن مقدسات مردم و متزلزل نمودن ايمان آنان دارند.

امروز دشمن ايمان و اسلام اين ملت را هدف قرار داده است و به فكر خام خود و به وسيله برخى از افراد كه متأسفانه از اسلام دورند و به غرب و افكار ناصحيح غرب اتكا دارند سعى در تزلزل ايمان اين ملت دارد و مى خواهد با حربه آزادى، اسلام را از دست اين ملت خارج سازد. هيچ عاقلى با اصل آزادى مخالف نيست و همه عقلا با آزادى مطلق كه منجر به هرج و مرج و بى بند و بارى مى شود، مخالفند. امّا بدانيد كه دشمن آزادى در حدود اسلام را نيز نمى پسندد. آنان سعى در ترويج آزادى اگر چه به قيمت خدشه دار كردن دين باشد، را دارند. دشمن در اين زمينه متأسفانه از طريق ايراد و اشكال حتى نسبت به اما راحل و مبانى فكرى ايشان وارد شده است در قاموس فكر بلند امام هيچ واژه اى پراهميت تر از اسلام و دين وجود ندارد. و اين امر موجب رنجش شياطين شده است. امام مى توانست در حوزه هاى علميه بماند و هزاران مجتهد تربيت كند، ولى زمانى كه تشخيص داد كه اسلام اين مردم در مخاطره است، همه امور خود را كنار گذاشت و به ميدان آمد و اين انقلاب عظيم را ايجاد كرد.»

معظم له نيز تذكراتى پيرامون كتب منتشره كه برخى از آنان ايراداتى دارد مطرح فرمودند: «شما مسئولين نبايد بگذاريد دشمن از اين جوانان عزيز سوء استفاده كند و با نشر مطالب انحرافى جامعه را به سوى خلاف دين سوق دهد.»

اهتمام در اسلامى شدن جامعه

تقريباً هيچ كس ترديد ندارد كه تأسيس فقهى ولايت و بنيان اجتماعى حكومت در اسلام بدان سبب وجهه نظر و همت قرار گرفته است كه ضمانت اجرا يا سانكسيون اجرايى احكام الهى را در سايه حاكميت اسلامى فراهم آوريم. در معنى ديگر تمامى بنيان هاى عظيم حكومتى و كل ابزار و اسباب و تجهيزات دولت اسلامى فقط و فقط به عنوان يك وسيله در احياى سنن شرعى و احكام دينى است. اكنون كه تحقيقاً براى نخستين بار در تاريخ كرّ و فرهاى جارى فيمابين مراكز قدرت و مراجع مذهبى، مرجعيت و قدرت اجرايى در كانون واحدى جمع آمده است بيش از هر زمان ديگرى حركت به سمت سبك هاى سنتى زندگى و پرهيز از تشريفات و جذب شدن به سوى مظاهر آلوده كننده جامعه، ضرورت يافته است.

بهره گيرى از فرصت فوق العاده با ارزش حاكميت و ولايت براى نظام دادن به حركت هاى معنوى و اسلامى امرى است اجتناب ناپذير و بايسته لذا در همين برهه طلايى اگر نتوان شالوده فرهنگى جامعه را با دستورات متعالى شارع اسلامى وفق داد، چه بسا كه بعدها اسباب افسوس و مايه حسرت باشد.

آيت الله فاضل با اغتنام از همين دقيقه حساس تلاش داشته اند تا از هر فرصتى براى توجه دادن گروه هاى اجتماعى به رفتارهاى پسنديده اسلامى سود ببرند، از جمله هنگامى كه در تاريخ هشتم مهر ماه 75 شوراى مركزى مؤتلفه اسلامى در شهر قم با معظم له ديدار داشتند خطاب به هيئت مزبور يادآورى كرده اند كه «حضرت امام ره مكرر مى فرمودند ما قدرت را نگرفتيم كه قدرتمند باشيم، قدرت و حكومت موضوعيت ندارد، حكومت و كسب قدرت براى پياده كردن احكام الهى است.» و آنگاه خاطرنشان ساختند كه: «ما بايد جامعه اى بسازيم كه در آن حدود الهى رعايت شود و احترام به احكام الله جزء فرهنگ مردم بشود، اگر اسلام كما هو حقه شناخته شود رويكرد به احكام خدا و رعايت حدود الهى به صورت يك امر طبيعى در خواهد آمد، امام ره پس از چهارده قرن نام اسلام و شيعه را در جهان زنده كرد، الآن فقه شيعى و مذهب اهل بيت(عليهم السلام)در جهان به لحاظ ظهور انقلاب اسلامى مطرح است و محققين عالم را به خود جذب كرده است پس همه ما بايد تلاش كنيم كه جامعه اسلامى شود و اين در گرو قول و عمل همه ماست.»

ايشان در حالى كه اعضاى جمعيت را مخاطب قرار دادند فرمودند: «شما در خط مرجعيت و روحانيت هستيد، از اول هم به فكر تعيّن نبوديد و آن روز كه نياز به فداكارى بود، كوتاهى نكرديد، عنايت شما را به مسائل مذهبى و دينى قوى مى دانم و اميدوارم با تجربياتى كه داريد روى مسائل فرهنگى جامعه به طور عميق كار كنيد، اگر در نظام الهى ما يك ضعف و سستى پيدا شود دنيا آن را به حساب اسلام مى گذارد، متأسفانه رعايت برخى از ابعاد احكام و ارزش ها در جامعه ما كمرنگ شده است از جمله مثلا در مسئله حجاب كه از مهترين مسائل جامعه ماست. برخى آن چنان كه بايد مراعى اين ارزش شرعى نيستند ما بايد سعى كنيم نظام و جامعه ما در مسير غير اسلامى ولو تدريجاً قرار نگيرد، بى تفاوتى در اين امور در آينده خطر جبران ناپذيرى را در پس دارد. بايد فرهنگ حجاب را تبليغ كرد و اين امر به صورت يك امر ارزشى در جامعه ما به رسميت شناخته شود.»

گفتنى است كه استاد در مناسبت ها و موقعيت هاى گوناگون توصيه و سفارش در حفظ ارزش هاى اسلامى و دينى را مورد تأكيد قرار داده اند كه البته به لحاظ گريز از اطناب و تفصيل از ذكر بسيارى از ان بيانات در مى گذريم و نمونه را به همين يك مورد بسنده مى كنيم.

واكنش در مقابل تبديل شدن مساجد به هنركده

همان طور كه قطعاً اطلاع داريد مسجد يعنى محل عبادت يعنى پرستشگاه و جايى كه در آن سجده كنند و نماز خوانند.

محل عبادت مسلمانان به نام مسجد علم شده است كه خانه خدا هم خوانده مى شود.

مسجد از نخست، معمارى بسيار ساده اى داشت; يعنى مساجد اوليه اسلام عبارت بود از قطعه زمين وسيع و تقريباً مربع شكلى كه اطراف آن را چهار ديوار يا خندق احاطه مى كرد، اين مساجد در سمت قبله سقف كوچكى داشت كه بر ستون هايى از نخل و غيره استوار گشته بود.

رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز نخستين مسجد را در كنار خانه خويش ساخت و زمين آن خوابگاه شتران بود كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) آن را از صاحبش خريد و بعدها خلفا و حاكمان و پادشاهان كم كم بر وسعت آن افزودند. از كيفيت ساختمان مسجد به طور سنتى معلوم مى شود كه در مساجد جز اين كه به عبادت بپردازند يا بر امر الهى اجتماع كنند، كار ديگرى انجام نمى شده است.

عموماً مساجد تشكيل مى شوند از شبستانى مسقف كه در جدار خلفى آن كه به سمت قبله است محراب تعبيه شده و آن طاق گونه اى است كه معمولا به آيات قرآن زيور يافته، در سمت راست محراب منبر قرار مى گيرد كه براى استفاده امام جمعه در خواندن خطبه ها و وعظ در هنگام موعظه نمازگزاران ساخته شده است، غير از شبستان، مساجد داراى حياط ميانى هستند كه رو باز است و چهار ايوان اين حياط يا اصطلاحاً صحن را احاطه كرده است.

در نظام استفاده از مساجد تنها از قرن پنجم هجرى به بعد بود كه تغييرى حاصل شد. به اين صورت كه مدارس علوم دينى را نيز در محوطه رو باز مساجد وارد كردند و اين امر البته با عنايت به تدريس مذاهب و مسكن دادن به طالبان علم، متناسب با محيط مسجد هم تلقى گرديد.

با اين پديده، طبعاً در نقشه مساجد تغييراتى مى بايست ايجاد مى شد كه شد، يعنى در محوطه روباز مسجد يا همان صحن در طبقه دوم اتاق هايى را براى سكونت طلاب علم و استادان آن در نظر گرفتند. مساجد عصر تيمورى و صفوى غالباً با در نظر گرفتن نوع جديد استفاده از مسجد ساخته شدند.

بعد از پيروزى انقلاب اسلامى نقش گسترده ترى به مساجد شهرها داده شد، بخصوص كه مساجد هسته هاى اوليه نهضت اسلامى را در زواياى خويش شكل مى داد و بخصوص كه با شروع جنگ هشت ساله ايران و عراق، مساجد نقش لجستيكى تام و تمامى را در كار تدارك رزمندگان و پشتيبانى جنگ بر عهده گرفتند. بعد از اتمام جنگ نيز همچنان بخش تعليمى و آموزشى مربوط به بسيج گروه هاى مردمى در مساجد ماندگار گرديد كه در اين قسمت البته وجود كتابخانه هاى عمومى و بعضاً كلاس هاى درس نمايان تر از ديگر مناسبت ها شمرده مى شود.

در سال هاى اخير و شايد به تبع نقش اجتماعى، هنرى كليساها در ممالك غرب گروهى از دست اندكاران امور فرهنگى و هنرى كشور اين انديشه را تقويت كردند كه از مساجد به عنوان يك پايگاه اجتماعى عمومى مى توان استفاده هاى بساير زيادترى كرد از جمله بعضى نظر دادند كه مثلا برگزارى مجالس عروسى نيز در مسجد امكان پذير است و اختصاص دادن بخشى از بيوتات به اجراى پيست هاى تئاتر و اكران فيلم و برگزارى فستيوال هاى گوناگون مناسب تشخيص مى گردد، در خلال همين اعمال نظرها و سليقه ها بود كه حضرت آيت الله فاضل لنكرانى در ديدار با ائمه جماعات قم، ضمن اعلام نظرى صريح از موضع مرجعيت، مرزهاى اهل نظر و فتوا را در قبال نوع استفاده از مساجد شخصى روشن نمودند. بخش هايى از سخنان معظم له را كه در اين ديدار صورت پذيرفته است مى خوانيم:

«اخيراً شنيدم كه برخى افراد كه با مسائل هنرى و سينمايى ارتباط دارند، اظهار كرده اند كه مساجد فقط جاى نماز خواندن و گريه كردن و مجالس دينى تشكيل دادن نيست، بلكه امور هنرى بايد در مساجد رايج شود، بايد انواع و اقسام هنر در مساجد به مردم تعليم داده شود، حالا اين آقا درك نمى كند، نمى فهمد اين معنى را كه اگر مساجد را تبديل به هنركده كرديم ديگر براى مسجد چه باقى مى ماندّ! و چه آبرو و حيثيتى براى مساجد باقى مى ماند؟»

حضرت آيت الله فاضل آن گاه در دنبال سخنان خود يادآور مى شوند كه در دوران بسيار عجيبى قرار گرفته ايم، خيال نكنيد كه همه مسائل روبه راه است و من و شما هم به آسانى و با فكر راحت دنبال كار علمى خودمان باشيم، نه يك مسئوليت خطيرى گريبان همه ما را گرفته است، منتهى هر كس به سهم خودش و به اندازه امكان خودش بايد سعى و تلاش كند، اماكن مقدسه را حفظ كنيم، احكام اسلام را حفظ كنيم، عقايد مسلمه شيعه را كه به نظر من در يك مصاحبه اى در همين چند روزه اين معنى را من تعبير كردم، بزرگترين دستاورد انقلاب اين بوده كه امام(قدس سره) شيعه را براى اولين بار به دنيا معرفى كرده و تا آن زمان شيعه به دنيا معرفى نشده بود. حضرت آيت الله در پايان سخنان خويش در همان جلسه تأكيد كرده بودند بر اين كه اكنون روز سكوت نيست، بايد در مقابل حرف هايى كه برضد اسلام زده مى شود عكس العملى به تمام معنى نشان داده شود و همين عكس العمل ها مانع از آن است كه آنها به اهداف خودشان برسند، البته به كسى نسبت نمى دهيم كه اين اهدافشان شيطانى و عمدى است يا اين كه غير عمدى است و ناشى از عدم تدبر و تعمق در اسلام و احكام اسلام است، اسلام چيزى را براى ما فروگذار نكرده و تا روز قيامت براى ما هم الگو فرستاده و هم بيان احكام كرده است، چيزى هم باقى نگذاشته است، شبهه اى هم براى شخصى در هيچ مسأله اى وجود ندارد، مخصوصاً براى ما شيعيان كه تا بزرگانى مثل ائمه هدى داريم كه نظير هيچ كدامشان در تمام عالم من الصدر الى الذيل پيدا نمى شود نه مثل ائمه، بزرگان فقهاى ما هم بعضى ها افراد مقدس بلكه تجسم تقدس و تقوى و مهم بودند، اين ثروت هاى زيادى را كه مكتب شيعه به ما عنايت كرده است و ما در حفظ اين ثروت ها بايد به تمام معنى كوشا باشيم والا اگر خداى ناكرده از دست ما و جوان هاى ما گرفتند، ديگر چيزى براى ما باقى نمى ماند و آن گاه در مقابل ابر قدرت ها نمى توانيم مقاومت كنيم.

بدين ترتيب حفظ مساجد با همان سبك و سنت دينى همچون حفظ ثروت الهى، مورد تأكيد و توصيف استاد قرار مى گيرد و ظاهراً ديگر زمزمه اى در باب استفاده هاىعصرى از مساجد به گوش نمى رسد.

اعلام موضع در ماجراى سلمان رشدى مرتد

مى دانيم سلمان رشدى مرتد نويسنده اى است مسلمان و با تبار هندى ولى پرورش يافته و تحصيل كرده ديار غرب، نخستين رمان او كه بيشتر تقليدى از كارهاى گارسياماركز به حساب مى آمد با عنوان «بچه هاى نيمه شب» بعد از آنقلاب در ايران ترجمه شد و براى اولين بار جماعت اهل مطالعه با نام رشدى آشنا گرديدند. دومين رمان يا خرابنامه او همين كتاب آيات شيطانى بود كه پيش از ترجمه به زبان فارسى به لحاظ خط حقد و كينه و عداوتى كه نسبت به ديانت اسلام در طول رمان پراكنده شده بود و به لحاظ نسبت هاى موهن و شرم آورى كه نسبت به ساحت قرآن كريم و شخص پيامبر اكرم در طول رمان ديده مى شد، خشم ميليون ها مسلمان را به سرعت در سرتاسر جهان برانگيخت به نحوى كه مردم ايران در واقع نخستين بار از طريق اعلاميه مشهور امام خمينى(رحمه الله) با كتاب آشنا شدند و از آن پس موجى طوفنده و طوفانى پر خروش برخاسته از احساسات ميليون ها ايرانى دوستار خاندان رسول(صلى الله عليه وآله) چنان اوج گرفت و همه جاگير شد كه در اندك زمانى پهنه وسيع كشور اسلامى ايران همچون مشتى درشت و همچون خشمى مهار نشدنى سلمان رشدى مرتد را به غيظ نشانه رفته بود. آغازگر اين خشم و خروش و شروع كننده اين حالت و هيجان اعلاميه كوتاهى بود كه در بامداد روز 25 بهمن 76 از سوى رهبر انقلاب و زعيم نهضت اسلامى، امام راحل(قدس سره) انتشار يافت. در اين اعلاميه كه پودى از درد و تارى از داغ و دل آزردگى داشت چنين آغاز مى شد: «انالله و انااليه راجعون، به اطلاع مسمانان غيور جهان مى رسانم، مؤلف كتاب آيات شيطانى كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم چاپ و نشر شده است، همچنين ناشرين مطلع از محتواى آن، محكوم به اعدام مى باشند، از مسلمانان غيور مى خواهم در هر نقطه كه آنها را يافتند سريعاً آنها را اعدام نمايند.» و حكم قطعى غير قابل تجديد نظر و غير قابل فرجام امام اين گونه پايان مى يافت كه «كسى كه در اين راه كشته شود شهيد است. انشاء الله تعالى».

اين حكم در همان لحظات اوليه انتشار مثل برق در شرق و غرب عالم انتشار يافت و به سرعت لانه مورچگان فرنگى حامى رشدى را آب فرا گرفت، در واقع عرصه مقابله و معارضه بر خيل آن سوييان چنان تنگ گرديد كه تا مدت ها هاج و واج مانده بودند تا چگونه و از چه راهى بتوانند راه فرار از اين فرمان را ببندند و البته كه هيچ مجالى در هيچ حالى براى چاره جويى نمى يافتند. در واقع سال ها از اين ماجرا گذشت تا آن كه دنياى غرب آهسته آهسته جرئت يافت تا واكنش خود را جسته گريخته ابراز دارد، دولت هاى غرب نيات مقابله گر خود را در قراردادها و پيمان ها و معاملاتى كه با ايران داشتند و حتى در تنزل دادن سطح روابط خود به پيش بردند و كم كم فرصت آن را يافتند كه دم از لغو حكم و بى اثر شدن آن بزنند يا حداقل چنين آرزو كنند كه اى كاش مقامات ايرانى مى توانستند مفاد حكم امام(رحمه الله) را معلق فرض كنند. وقتى زمزمه هايى از اين وسعت اوج گرفت اين بار نوبت مراجع موجود تقليد و همزبان و همدل امام راحل بود كه با همان قدرت بر تلاش مذبوحانه هواداران رشدى راه را ببندند.

حضرت آيت الله فاضل كه از ابتدا از هيچ اقدامى در جهت تأكيد و تحكيم حكم اعدام رشدى فرونگذاشته بود، در غيبت امام(رحمه الله) نيز از مناسبت هاى گوناگون اغتنام فرصت فرموده بر نفاذ حكم و ضرورت اجراى آن تأكيد كرده اند، از جمله در ديدار با ائمه جماعات استان قم يادآور مى شوند كه «شما ببينيد، در هر قصه اى كه كوتاه نيامديد در آن قصه موفق بوديد و در قصه سلمان رشدى امام يك مطلبى فرمود، ديگران هم تعقيب كردند، حالا ببينيد سلمان رشدى به چه فلاكتى زندگى مى كند. به نظر من روزى صد بار مرگ خودش را طلب مى كند و اگر ما در اين قصه كوتاه آمده بوديم بدانيد كه صدها سلمان رشدى تا به حال براى ما درست كرده بودند و اين مقاومت مسلمان ها و اين فتوى و حكمى كه امام(رحمه الله)دادند سبب شد كه سلمان رشدى به اين حال بد بيفتد و انشاءالله تا آخر عمر به همين حالت يا بدتر خواهد بود و اينها در انتظار روزى هستند كه اين افراد آزادانه در جامعه زندگى كنند و عقايد خودشان را به مردم بگويند و مسلمانان را به تمام معنى منحرف بكنند.»

صفحه بعد فهرست صفحه قبل