جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احكام و فتاوا
دروس
معرفى و اخبار دفاتر
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
اخبار
مناسبتها
صفحه ويژه
جامع المسائل ـ ج2 « کتابخانه « صفحه اصلى  

<<صفحه بعد فهرست صفحه قبل>>


(صفحه151)

حكم شرعى را تغيير نمى دهد، لذا لازم است ولو با گرفتن دستمال در بينى خود به بهانه اينكه خون دماغ شده، نماز را رها كند و از جماعت خارج شود، هر چند كه اگر نماز را صورتاً ادامه دهد، نماز مأمومين باطل نمى شود و در اين صورت لازم نيست به آنها اطلاع دهد.

س 317 ـ شخصى مبتلا به درد پا و زانو است لذا در نماز جماعت كه شركت مى كند بين دو سجده بصورت نيم خيز تكبير مى گويد و مجدّداً با امام به سجده مى رود، آيا شركت او در جماعت اشكال دارد؟
ج ـ چنانچه نشستن براى او مطلقاً (يعنى چه در جماعت چه فرادى) مشقت دارد، شركت او در جماعت اشكال ندارد. بلى اگر به طور فرادى بتواند بين دو سجده بنشيند بايد نماز را فرادى بخواند.

س 318 ـ اين جانب امام جماعت را عادل نمى دانم و به او اقتدا نمى كنم، آيا جايز است به ديگران بگويم و آنها را از بى عدالتى او آگاه كنم؟
ج ـ خير، جايز نيست; بلكه غيبت مى شود و حرام است.

س 319 ـ شخصى از طرف مراجع نمايندگى و اجازه در امور حسبيه دارد، آيا همين اجازه دليل بر عدالت او مى شود و مى توانم به او اقتدا كرد؟
ج ـ در نماز جماعت مأمومين بايد اطمينان به عدالت امام جماعت پيدا كنند، لذا اگر فردى از اين اجازه اطمينان به عدالت آن فرد پيدا كرد مى تواند به او اقتدا كند والاّ تا وقتى مطمئن نشده نمى تواند اقتدا كند. و صِرف اجازه و نمايندگى دليل عدالت و عادل بودن شخص نمى شود.

س 320 ـ اين جانب خود را عادل نمى دانم، آيا مى توان امام جماعت شوم؟
ج ـ يكى از شرايط امام جماعت عدالت است، ولى همين كه مأمومين شما را عادل بدانند مى توانيد امام جماعت شويد و نماز صحيح است اما بايد

(صفحه152)

توجه داشت كه امام جماعت شدن مستحب است ولى توبه كردن و عادل شدن واجب، لذا بر شما است كه سعى كنيد اول با توبه حقيقى، ملكه عدالت را كسب و بعداً امام جماعت شويد.

س 321 ـ شخصى خود را مجتهد مى داند، آيا در نماز اقتداى به او صحيح است؟
ج ـ چنانچه شرايط امامت را دارد و نماز او طبق فتواى مرجع تقليد مأمومين صحيح است، اقتداى به او صحيح است و اعتقاد به مجتهد بودن مضرّ به عدالت نيست.

س 322 ـ پاى امام جماعت در اثر شكستگى درست جمع نمى شود، ناچار است هنگام سجده و تشهد كمى آن را بكشد امّا ساير شرايط موجود است، آيا امامت او جايز و صحيح است؟
ج ـ اگر سر انگشت پا و سر زانو را در سجده به زمين مى گذارد امامت او جايز و اقتدا به او صحيح است، هر چند پاى خود را بطور غيرمتعارف مى گذارد و يا در تشهّد بطور معمول نمى نشيند.

س 323 ـ اگر وظيفه روحانى اين باشد كه نماز خود را جمع بخواند (يعنى هم قصر و هم تمام) آيا مى توان به او اقتدا كرد؟
ج ـ اگر وظيفه مامومين نيز جمع باشد مى توانند به او اقتدا كنند اما اگر وظيفه مأمومين جمع نباشد نمى توانند به او اقتدا كنند مگر اينكه به هر دو نماز او اقتدا كنند، به اين صورت كه مثلاً دو نماز ظهر بخوانند منتهى در نمازى كه امام قصر مى خواند مأمومين دو ركعت ديگر را بطور فرادى تمام كنند.

س 324 ـ امام جماعت مرتكب گناهى شده و از عدالت ساقط شده ولى شنيديم

(صفحه153)

كه قبل از نماز و در اثناى نماز استغفار كرد، آيا اين استغفار براى تحقق توبه و عادل شدن مجدّداً و صحت اقتدا كفايت مى كند؟
ج ـ نظر بر اينكه حقيقت توبه ندامت و پشيمانى از گناه است و آن از امور قلبى و باطنى مى باشد نه ظاهرى، لذا در تحقق توبه، مجرّد تلفظ به استغفار كفايت نمى كند(1) بنابراين در فرض سؤال تا اطمينان به عادل شدن مجدّد او پيدا نكنيد اقتداى به او صحيح نيست.

س 325 ـ بعضى از برادران اهل علم با اينكه از معلومات بالايى برخوردار هستند، ولى معمّم نشده اند آيا امامت جماعت براى آنها جايز است؟
ج ـ چنانچه معمّم وجود نداشته باشد امامت غير معمّم اشكالى ندارد ولى با وجود معمّم خالى از اشكال نيست، مخصوصاً در مساجد و اگر امامت غير معمّم موجب هتك باشد، حرام و جايز نيست.

س 326 ـ گاهى اوقات امام جماعت براى نماز حاضر نمى شود، آيا جايز است يكى از مؤمنين از افراد عادى به عنوان امام انتخاب شود؟
ج ـ بلى، اگر واجد شرايط امامت باشد، و روحانى ديگرى وجود نداشته باشد، مانعى ندارد.

س 327 ـ مرجعى اجازه داده است كه زن مى تواند امام جماعت خواهران شود، آيا مقلدين امام و حضرت عالى مى توانند به ايشان اقتدا كنند؟
ج ـ هركس موظف است طبق نظر مرجع تقليد خود عمل كند، لذا كسانى كه از امام و اين جانب تقليد مى كنند، بنابر احتياط واجب نمى توانند به آن خانم اقتدا كنند، بلى چون اين مسأله فتوا نيست مى توانند به مرجع ديگر

1 ـ اعلم أن اهمّ الأمور و اوجب الواجبات التوبة من المعاصى و حقيقتها الندم و هو من الأمور القلبية و لايكفى مجرّد قوله استغفرالله الخ (عروة الوثقى، فصل فى احكام الاموات).

(صفحه154)

كه امامت زن را براى زنها جايز و صحيح مى داند با رعايت الأعلم فالأعلم رجوع كنند.

س 328 ـ آيا افراد معمولى مى توانند فردى را براى نماز صبح تعيين كنند در جايى كه اگر تعيين نكنند نماز جماعت تعطيل مى شود و آيا موافقت امام راتب در اين حال شرط است؟
ج ـ اشكالى ندارد و امامت او صحيح است و موافقت امام راتب شرط صحت نمى باشد.

س 329 ـ آيا امام جماعت مى تواند از جايگزين كردن فردى به جاى خودش جلوگيرى كند؟
ج ـ امام جماعت چنين اختيارى ندارد و جايز نيست.

س 330 ـ آيا اينكه فرموده اند مستحب است امام جماعت رعايت حال اضعف مأمومين را بكند در جايى است كه مأموم ضعف جسمى و بيمارى داشته باشد يا اعم است؟
ج ـ اختصاص به موارد مذكور ندارد، بلكه مستحب است امام جماعت سوره هاى كوچك را انتخاب كند و به مقدار واجب، ذكر ركوع و سجود و ساير افعال اكتفا كند و اگر احساس كند بعض مأمومين عجله و يا كار دارند و يا طولانى كردن نماز موجب فرار و بى رغبتى بعض از آنها به نماز جماعت مى شود، مستحب است نماز را مختصر كرده و به حداقل واجب اكتفا كند بلى اگر مى داند همه مأمومين مايل به طولانى شدن نماز هستند مى تواند به مقدارى كه مايل باشند نماز را طولانى كند.(1)

س 331 ـ گاهى در نماز جماعت بعضى از مأمومين قرآن را جلوى خود

1 ـ الحدائق الناضرة، ج 11، ص 172.

(صفحه155)

مى گذارند و قهراً پشت سر مأمومين صف جلو قرار مى گيرد، آيا اين عمل حرام است و به صحت نماز لطمه مى زند؟
ج ـ صرف پشت سر قرار گرفتن قرآن حرام نيست. بلى چنانچه هتك احترام صدق كند جايز نيست و در هر صورت نماز باطل نمى شود.

س 332 ـ آيا گذاشتن تسبيح جلوى سجاده و مهر (كه بعضى از نمازگزاران چنين مى كنند) وجه شرعى دارد؟
ج ـ بلى، در مواردى كه جلوى نمازگزار صف جماعت يا ديوار نباشد و جلوى او معرض عبور و مرور باشد، مستحب است چيزى مانند تسبيح يا عصا و امثال آن جلوى مهر و سجاده خود بگذارند تا اگر عبور و مرورى صورت گرفت، بين او و مروركننده فاصله و حائلى باشد و همينطور است اگر جلوى او شخصى حضور داشته باشد كه در اين صورت نيز مستحب است چيزى جلوى مهر و سجاده خود بگذارند.(1)

س 333 ـ اذا صلّى اماما او مأموما فهل يجوز له ان يعيدها و يصليها ثانياً اماماً او مأموماً مع اليقين بصحة صلاته؟ و على فرض الجواز هل يستحب ذلك ام لا؟
ج ـ نعم تستحب الاعادة فى خصوص الفرائض اليوميّة مرة واحدة، اماماً بالقوم آخرين و ماموما اذا صلّى منفردا و اراد الامامة او الاقتداء لدرك الجماعة فانّ اللّه يختار احبّهما.

1 ـ منظور از گذاشتن چيزى جلوى مهرو سجاده در حال نماز، اظهار نوعى توقير و تعظيم نسبت به نماز است و اشاره دارد كه نمازگزار از خلق و و آنچه غير خداوند است، چشم پوشيده و از همه چيز جدا شده و تمام وجود خود را متوجه خالق و خداى خود كرده است. كأنّه لايفكر الاّ فيما بينه و بين ذلك الحد ولاينظر الاّ مابين مصلاه و مسجده و لايبعد ان يستفاده من الاخبار استحباب ذلك مطلقاً و ان لم يكن قدامه معرض العبور و المرور و لم يكن هناك شخص حاضر و موجود، والله العالم. (عروة الوثقى، فصل فى الامكنة المكروهة، مسأله 3 و مستند العروة الوثقى، كتاب الصلاة، الجزء الثانى، ص 231)

(صفحه156)


س 334 ـ معمولا شبهاى 19 ـ 21 ـ 23 ماه مبارك رمضان مردم در مساجد نمازهاى قضاى احتياطى خود را به جماعت مى خوانند(يك شبانه روز يا بيشتر) امام جماعت هم نماز قضاى استيجارى ميتى را كه قضاى يقينى دارد مى خواند يا نمازهاى خود را احتياطاً اعاده مى كند با فرض اينكه احتياط امام و مأمومين از جهت احتمال خلل در نمازهاى گذشته آنها مى باشد. آيااين عمل صحيح است يا اشكال دارد؟
ج ـ در فرض سؤال نه تنها صحيح و بى اشكال است بلكه افضل و ارجح نيز مى باشد، بلى چنانچه مأموم نماز قضاى يقينى مى خواند و امام احتياطى، اقتدا مشكل است.(1)

س 335 ـ اشخاص مسافر، نماز ظهر يا عصر يا عشا رابه جماعت اقتدا مى كنند و سر دو ركعت سلام مى دهند و مجدداً به قصد نماز قضاى احتياطى به ركعت

1 ـ همانگونه كه در عروة الوثقى، مسأله 3، فصل فى الجماعة و مسأله 19، فصل فى مستحبات الجماعة بيان فرموده اند، نمازهايى را كه انسان احتمال مى دهد در آن خللى واقع شده باشد مستحب است بطور فرادى يا جماعت اعاده كند. هر چند به حسب ظاهر صحيح بوده است. و در استحباب اعاده فرقى نيست كه اعاده كننده امام جماعت باشد يا مأموم.
فإن الامتثال بعد الامتثال رجاءاً بداعى ان يختاراللّه احبهّما إليه من أجلّ مقامات العبودية خصوصاً إذا اعيدت جماعة ففي خبر أبى بصير. قال: قلت لأبي عبدالله(ع) أصلي ثم أدخل المسجد فتقام الصلاة و قد صليت، فقال صلّ معهم يختاراللّه احبّهما إليه (الوسائل: ب 54، ابواب صلاة الجماعة، ح 1) حيث أمر عليه السلام بإعادة الصلاة فلاتغفل هذا و لاسيما إذا كانت الإعادة لدرك شرف و فضيلة لم تكن في المبتدأة من فضل مكان أو زمان أو حالة انقطاع إليه تعالى.
فعن النبى(ص) قال في فضيلة شهر رمضان و اعماله: «و من تطوع فيه بصلاة كتب اللّه له براءة من النار و من أدّى فيه فرضاً كان له ثواب من أدّى سبعين فريضة فيما سواه من الشهور...» (امالى الصدوق: مجلس20، ح 4)
بلى اگر جهت احتياط، يكى نباشد، مثل اينكه منشا احتياط امام، علم اجمالى به وجوب قصر يا اتمام باشد و منشاء احتياط مأموم احتمال خلل در قرائت باشد در اين صورت صحت اقتدا مشكل است.
لازم به يادآورى است كه خواندن نمازهاى نافله به جماعت بدعت و حرام است و معلوم است كه كسى آنها را به جماعت نخوانده و نمى خواند.

(صفحه157)

سوّم و چهارم امام اقتدا مى كنند، آيا صحيح است؟
ج ـ در فرض سؤال اقتدا كردن اشكال ندارد و نماز صحيح است.

س 336 ـ در نماز جماعت، مستحب است بعد از تمام شدن حمد امام، مأموم بگويد «الحمدلله رب العالمين»(1) سؤال اين است كه آيا در نماز ظهر و عصر كه امام حمد را آهسته مى خواند، اين استحباب وجود دارد؟ و حال اين كه مأموم وقتى متوجه تمام شدن حمد امام مى شود كه مشغول سوره شده است؟
ج ـ در فرض سؤال گفتن آن به قصد ورود مشكل است ولى به قصد ذكر مطلق مانعى ندارد.

1 ـ لقول الصادق (عليه السلام) «اذا كنت خلف امام فقرأ الحمد، ففرغ من قراءتها فقل انت «الحمدلله رب العالمين ولا تقل آمين» المحمول على الندب اجماعاً. الوسائل، باب 17، من ابواب القرائة فى الصلاة، ح1.

(صفحه158)




احكام مسافر

س 337 ـ روستاى ما قبلاً با شهر فاصله داشت ولى فعلاً در اثر توسعه با هم يكى شده و متصل به هم شده اند، هنگام سفر، حدّ ترخّص را از كجا محاسبه كنيم؟ و نيز در مراجعت از سفر، همين كه به شهر رسيديم آيا نماز ما تمام است؟
ج ـ بطور كلى ملاك در حدّ ترخص، وحدت و تعدّد روستا و شهر يا دو شهر است و وحدت و تعدّد هم به نظر عرف است، لذا در فرض سؤال اگر روستا جزء شهر و عرفاً با شهر يك محل شده و يك شهر محسوب مى شوند، حدّ ترخص در رفت و برگشت آخر شهر است اما اگر عرفاً دو محل مستقل محسوب مى شوند (مثل شهررى و باقرآباد) در اين صورت حد ترخّص از آخر روستا محاسبه مى شود.

س 338 ـ اگر بين روستا و شهر مسافت شرعى باشد ولى در كنار جاده و خيابان حدود نيم كيلومتر مغازه و كارگاه ساخته شده كه به لحاظ اينها مسافت كم مى شود، بفرماييد در اين موارد مسافت را چگونه محاسبه كنند و ملاك چيست؟

(صفحه159)

ج ـ بطور كلى، ملاك فاصله بين خود روستا و شهر، يا بين دو شهر است و چنانچه بين آنها مسافت باشد نماز قصر است و ساختمانها مانع صدق مسافت شرعى نمى شود.

س 339 ـ در سفر بايد بين مبدأ (وطن) و مقصد مسافت 5/22 كيلومتر باشد، حال سؤال اين است كه آيا بايد اين مقدار مسافت، بيابان و دشت باشد يا اگر اين مسافت راشهر ديگرى كه بين مبدأ و مقصد واقع شده پر كرده باشد، كفايت مى كند؟ (مانند تهران و باقرآباد كه شهررى ميان آنها واقع شده و مسافت را پركرده است).
ج ـ ملاك فاصله دو محل است و فرقى نيست كه اين فاصله را بيابان و دشت فراگرفته باشد يا روستا و شهرى واقع شده باشد.

س 340 ـ شخصى به قصد سفر به فرودگاه كه خارج از حد ترخص است مى رود مى داند كه بعد از پرواز از روى شهر عبور مى كند، حكم نماز و روزه او در فرودگاه چيست؟
ج ـ در فرض سؤال نماز اين شخص در فرودگاه شكسته است و روزه صحيح نيست، در بازگشت هم همينطور است.

س 341 ـ شخصى هر روز از وطنش تامحل كارش كه كمتر از مسافت است رفت و آمد مى كند، ولى بعضى از مواقع در وطن قصد مى كند امروز برود كارخانه (محل كار) و بعد از تمام شدن كار برود به اصفهان، كه از كارخانه تا اصفهان پنج فرسخ است، در اين صورت حكم نماز خواندن در كارخانه چيست؟ و اگر از كارخانه رفت به جايى كه كمتر از مسافت است ولى از وطن تا آنجا رفت و برگشت مسافت مى شود در اين فرض حكم چيست؟
ج ـ در فرض مذكور كه از وطن قصد كرده بعد از كارش به اصفهان برود كه

(صفحه160)

مسافت شرعى محقق مى شود، در محل كار و اصفهان نماز قصر است و ملاك قصد مسافرت از وطن است، لذا در فرض دوم نيز نماز شكسته است و روزه صحيح نيست، ولى اگر هنگام حركت از وطن قصد نداشته و بعد از رسيدن به محل كار تصميم بگيرد به محلى ديگر برود، اگر مسافت محل كار تا آن محل و از آن محل تا وطن مجموعاً هشت فرسخ يا بيشتر باشد، نماز او شكسته است والا نماز او تمام است.

س 342 ـ در عروة الوثقى آمده: «در وطن جديد معتبر است مقدارى بماند تا عرفا صدق كند كه آنجا وطن او است و صدق مذكور به حسب افراد و خصوصيات مختلف است، و چه بسا بعد از قصد اقامه دائمى با ماندن يكماه يا كمتر صدق حاصل شود». سؤال اين است كه علت اختلاف افراد و خصوصيات چيست و تشخيص آن به چه حساب و ملاكى است؟
ج ـ ظاهراً محلّى را كه انسان به عنوان وطن جديد انتخاب مى كند به صرف نيت توطن و سكونت دائمى در آن محل، آنجا حكم وطن را پيدا نمى كند بلكه بايد مدتى بماند تا عرفاً صدق كند آن محل وطن و مسكن او است و اين مدت به لحاظ اختلاف موقعيت و شغل و امكانات افراد، كم و زياد مى شود، ممكن است نسبت به فردى پس از ماندن مدتى كوتاه صدق كند و نسبت به فردى ديگر پس از مدتى طولانى. و ملاك كلى همان صدق عرفى است پس با هر مقدار ماندن گفته شود آن محل وطن و مسكن شخص است، آنجا حكم وطن را پيدا مى كند(1) لازم به ذكر است كه در موارد

1 ـ توضيح اينكه بعضى افراد وقتى به وطن جديد منتقل مى شوند، بلافاصله اثاث و لوازم زندگى و سكونت هميشگى را فراهم كرده و منزل و محل كار خود را تهيه و مستقر مى شوند و چه بسا همان روزهاى اول به كار و كسب و تعليم و تعلم و... مشغول مى شوند اين قبيل افراد پس از ماندن مدتى كوتاه عرفا صدق مى كند كه آنجا وطن آنها است و ظاهراً زنى كه به وطن شوهر منتقل مى شود و قصد ماندن دائمى و تبعيت از شوهر را دارد، از اين قسم باشد و بعضى افراد با گذشت زمان، منزل و امكانات زندگى و شغل فراهم مى كنند و چه بسا براى بعضى از گذشت يكماه و براى بعضى كمتر و يا بيشتر فراهم مى شود، لذا صدق وطن نسبت به اين افراد حسب اختلاف وضعيت آنها متفاوت و كم و زياد مى شود.

(صفحه161)

مشكوك اگر شخص قصد اقامه نكرده بايد احتياط كند و نماز را جمع بخواند.

س 343 ـ اينجانب اهل تهران هستم و در قم ازدواج كرده و ساكن شده و داراى فرزند شده ام گاهى براى صله رحم و غيره با فرزندم كه هنوز در تصميم گيرى مستقل نشده به تهران مى رويم و چون خودم از آنجا اعراض نكرده ام نمازم را تمام مى خوانم، آيا فرزند من نيز به عنوان تبعيت نمازش تمام است؟
ج ـ در فرض سؤال كه فرزند شما در قم متولد شده و بزرگ شده و در وطن اصلى شما اصلا سكونت و زندگى نكرده است در آنجا حكم مسافر را دارد و نماز شكسته است هر چند كه نماز شما تمام است و در فرض سؤال تبعيت وجود ندارد.

س 344 ـ شخصى در مشهد مقدس قصد كرده تا روز جمعه هفته ديگر بماند و گمان كرده كه تا آن روز، ده روز است و نمازها را تمام خوانده و روزه ها را گرفته است، پس از آن متوجه شده كه تا روز جمعه 9 روز است، حكم نماز و روزه هاى او چيست؟
ج ـ در فرض سؤال كه در واقع قصد ده روز نداشته است و فكر مى كرده كه ده روز مى ماند، نمازهايى را كه تمام خوانده بايد به صورت شكسته و قضا كند و روزه ها را هم بايد قضا كند.

س 345 ـ شخصى قصد كرده است ده روز در مشهد بماند و خيال كرده كه ده

(صفحه162)

روز او، روز جمعه 28 ماه به پايان مى رسد و نماز را تمام و روزه ها را گرفته است، بعداً متوجه شده كه ده روز او، روز شنبه 29 ماه به پايان مى رسد، در اين فرض حكم نماز و روزه هاى او چيست؟
ج ـ در اين فرض كه واقعاً قصد ده روز داشته، نمازها و روزه هاى او صحيح است.

س 346 ـ شخص مسافر كه بنا دارد ده روز قصد كند،
الف ـ آيا بايد قصد داشته باشد كه ده روز تمام از طلوع فجر بماند يا از طلوع آفتاب هم كفايت مى كند؟
ب ـ و آيا قصد ده روز تلفيقى كفايت مى كند؟ (مثلاً اگر ظهر رسيده و قصد كند تا ظهر روزِ يازدهم بماند و نمازش را تمام بخواند)
ج الف ـ بنابر اقوى مبدأ روز، طوع فجر صادق است(1) نه طلوع آفتاب، بنابراين اگر مسافر اوّل طلوع فجر وارد شد و بنا داشته باشد تا غروب روز دهم بماند (ده روز و نه شب) نمازش تمام است، اما اگر طلوع آفتاب وارد شده، چنانچه بنا داشته باشد تا طلوع آفتاب روز يازدهم بماند، نمازش تمام است ولى اگر بخواهد غروب روز دهم حركت كند نماز او قصر است (چون از ده روز، به مقدار طلوع فجر تا طلوع آفتاب كمتر قصد كرده است.

1 ـ اين مسأله كه آيا مبدأ روز، طلوع فجر است يا طلوع آفتاب، معركه آراء بوده و هست و در عروة الوثقى، كتاب الصلاة، فى اوقات اليومية و نوافلها، ذيل مسأله 1 به مناسبت تعيين نصف الليل به آن اشاره شده و فرموده است «لاحتمال ان يكون نصف مابين الغروب و طلوع الفجر كما عليه جماعة...»
در تحريرالوسيله: كتاب الصلاة، در ذيل مسأله 5 قواطع سفر فرموده است «و مبدأ اليوم طلوع الفجر الثانى على الأقوى»... ولى در منهاج الصالحين، كتاب الصلوة ـ ذيل مسأله 929 قواطع سفر ـ فرموده است «الظاهر انّ مبدأ اليوم طلوع الشمس».
و در جواهر الكلام، ج 7، ص 219 به تفصيل بحث فرموده است، و در مهذب الاحكام، ج 5، ص 73 متعرض شده.

(صفحه163)

ج ب ـ قصد ده روز تلفيقى كفايت مى كند و صحيح است، لذا اگر مسافر، ظهر وارد شده و بنا دارد تا ظهر روز يازدهم بماند نمازش تمام است.

س 347 ـ شخصى به خيال اينكه رفقاى او قصد ده روز كرده اند، نماز را تمام خوانده است، بعداً معلوم شده كه آنها قصد نكرده اند، آيا نمازهايى كه تمام خوانده صحيح است و قصد اقامه محقق شده؟
ج ـ مسأله دو صورت دارد يك صورت اين است كه قصد ده روز كرده به خيال اينكه رفقا ده روز مى مانند، در اين صورت نمازها صحيح است و قصد اقامه محقق شده و در بقيه مدتى كه مى ماند نمازها را تمام بخواند ولو اينكه قبل از ده روز بخاطر همراهى با رفقا حركت كند. صورت دوّم اين است كه قصد كرده به قدر ماندن رفقا بماند. و در واقع قصد عشره نكرده و خيال كرده كه آنها ده روز مى مانند در اين صورت نمازهايى را كه تمام خوانده صحيح نيست و در تتمّه مدتى كه مى ماند بايد شكسته بخواند و آنچه را هم قبلاً تمام خوانده است بايد به صورت شكسته قضا كند.

س 348 ـ مدير كاروان با توجه به اين كه مى داند توقف زائران درمدينه يا مكه كمتر از ده روز است به آنها اعلام مى كند كه ده روز مى مانيم و آنان به اعتماد گفته او نمازشان را تمام مى خوانند و روزه مى گيرند ولى قبل از ده روز از آنجا مى روند، حكم شرعى نسبت به مدير كه اين مطلب را اعلام مى كند و نماز و روزه زائران چيست؟
ج ـ با توجه به اينكه به نظر اينجانب در تمام مكه و مدينه مكلف مخير بين قصر و اتمام است، لذا در فرض سؤال واقع شده صحيح است، اما روزه را چنانچه واجب بوده قضا كنند.

س 349 ـ كسى كه سفر شغل اوست، اگر بعد از انجام شغل، در آن محل يك

(صفحه164)

روز يا چند روز براى كار ديگرى بماند، چنانچه انجام سفر از اول به قصد شغل بوده، در آن چند روز وظيفه او چيست؟
ج ـ در آن چند روز هم نماز او تمام است.

س 350 ـ كسى كه شغل او مسافرت است يا دوره گردى و گشت زنى مى كند، اگر شك كند كه در محلى ده روز مانده يا كمتر از ده روز مانده است، در اولين سفر شغلى وظيفه او چيست؟
ج ـ چنين فردى در اولين سفر شغلى هم كه بعد از آن مى رود، نمازش تمام است.

س 351 ـ مقصود از سفر اول چيست؟
ج ـ مقصود از سفر اول رفتن از وطن يا محل اقامت و بازگشت به آنجا مى باشد. مثلاً كسى كه بعد از ده روز اقامت در وطن (مثلاً قم) به قصد مشهد حركت مى كند، تا وقتى به مشهد برود و به وطن (قم) برگردد، نماز او شكسته است، بلى اگر بعد از رسيدن به مشهد قصد كند كه به جاى ديگر مسافرت كند، مثلاً از مشهد به تربت برود، وقتى از مشهد به سمت تربت حركت كند; سفر دوم آغاز مى شود كه از آن پس كسى كه شغلش سفر است; نمازش تمام مى باشد.

س 352 ـ شخصى در طول سال حدود سه ماه تابستان را مسافركشى در مسافت شرعى مى كند، حكم نمازش چيست؟
ج ـ اگر كمتر از سه ماه نباشد، در مدتى كه مشغول مسافركشى است نمازش تمام است.

س 353 ـ كسانى كه شغلشان در سفر است، مانند دانشجويانى كه براى تحصيل به شهر ديگر مى روند و معمولاً جمعه ها به وطن خود برمى گردند،

(صفحه165)

ياكارگران و كارمندانى كه همه روزه از وطنشان براى كار و شغل به مسافت شرعى مى روند و عصر برمى گردند، حكم نماز و روزه آنها چيست؟
ج ـ بنابر احتياط واجب نماز اين افراد شكسته است و روزه آنان صحيح نيست.

س 354 ـ فردى از قم به روستايى كه در دو فرسخى قم است مى رود و قصد دارد بعد از سه روز توقف در آن روستا، از راه ديگرى كه تا قم ده فرسخ مى باشد برگردد، آيا در رفتن به آن روستا و سه روزى كه آنجا توقف مى كند نمازش تمام است؟
ج ـ در فرض مذكور اگر از اول قصد داشته باشد، بعد از توقف در آن روستا، از راه ديگرى كه مسافت شرعى است برگردد، نمازش در رفت و برگشت و در آن روستا شكسته است.

س 355 ـ شخصى بعداز تحقيق يقين كرده كه فاصله محل كار تا وطن او كمتر از 8 فرسخ مى باشد، لذا نماز خود را تمام خوانده و روزه هم گرفته است و بعد از مدتى متوجه شدكه اشتباه كرده است و مسافت بيش از 8 فرسخ بوده است، وظيفه او نسبت به نمازهايى كه تمام خوانده و روزه هاى كه گرفته چيست؟
ج ـ اين شخص بايد نمازهاى خود را كه در سفر تمام خوانده به صورت شكسته قضا كند و روزه هايى را هم كه در سفر گرفته، قضا كند.

س 356 ـ كسى كه سفرهاى متعددى دارد، ولى سفر شغل او نيست، مانند كسى كه براى ديد و بازديد يا تفريحات سالم مسافرت مى كند، يا در شهرى متاعى دارد كه براى آوردن آن مسافرت مكرر مى كند، وظيفه اش چيست؟
ج ـ در همه اين سفرها مسافر است و نمازش شكسته مى باشد.

(صفحه166)




نماز قضا

س 357 ـ خانمى از اهل سنت مستبصره و شيعه شده و با توجه به اينكه بلوغ زن در نزد عامه ديدن عادت زنانه است و نه تمام شدن 9 سال قمرى، لذا نماز و روزه هاى خود را در فاصله 9 سالگى تا زمان ديدن عادت نخوانده است، آيا بايد آنها را قضا كند؟
ج ـ بلى، نماز و روزه هاى اين مدت را كه از او فوت شده بايد قضا كند.

س 358 ـ شخصى مى خواهد در بعضى از شبها، خصوصاً شبهاى قدر يك شبانه روز نماز قضا بخواند به اين نيت كه اگر خودش نماز قضا دارد، براى خودش باشد و برئ الذمّه شود و اگر خودش نماز قضا ندارد براى پدرش باشد والاّ براى مادرش باشد، و اگر آنها هم قضا ندارند، مثلاً براى خواهرش باشد، آيا چنين نمازى با اين نيت صحيح است؟
ج ـ بلى چنين نماز و عبادتى با اين نيت ظاهراً صحيح است(1) و اقتدا كردن

1 ـ لأنّ الترديد فى المنوىّ دون اصل النيّة و بعبارة اخرى تكفى النيّة الأجمالية و مقتضى الأطلاقات الصّحة فى الصلاة و غيرها من العبادات مطلقا كما قال السيد(ره) فى العروة الوثقى ـ فى كتاب الزكاة ـ ختام فيه مسائل متفرقة «الثانية عشر»: إذا شك في اشتغال ذمّته بالزكاة فأعطى شيئاً للفقير و نوى أنَّه إن كان عليه الزكاة كان زكاة وإلاّ فإن كان عليه مظالم كان منها، و إلاّ فإن كان على أبيه زكاة كان زكاة له وإلاَّ فمظالم له، و إن لم يكن على أبيه شىء فلجدّه إن كان عليه و هكذا فالظاهر الصحَّة.

(صفحه167)

و به جماعت خواندن هم اشكال ندارد، ولى با چنين نيتى نمى تواند امام جماعت شود مگر در بعض موارد كه در پاسخ سؤال بعد بيان شده است.

س 359 ـ معمولا شبهاى 19 ـ 21 ـ 23 ماه مبارك رمضان مردم در مساجد نمازهاى قضاى احتياطى خود را به جماعت مى خوانند(يك شبانه روز يا بيشتر) امام جماعت هم نماز قضاى استيجارى ميتى را كه قضاى يقينى دارد مى خواند يا نمازهاى خود را احتياطاً اعاده مى كند با فرض اينكه احتياط امام و مأمومين از جهت احتمال خلل در نمازهاى گذشته آنها مى باشد. آيااين عمل صحيح است يا اشكال دارد؟
ج ـ در فرض سؤال نه تنها صحيح و بى اشكال است بلكه افضل و ارجح نيز مى باشد، بلى چنانچه مأموم نماز قضاى يقينى مى خواند و امام احتياطى، اقتدا مشكل است.(1)


1 ـ همانگونه كه در عروة الوثقى، مسأله 3، فصل فى الجماعة و مسأله 19، فصل فى مستحبات الجماعة بيان فرموده اند، نمازهايى را كه انسان احتمال مى دهد در آن خللى واقع شده باشد مستحب است بطور فرادى يا جماعت اعاده كند. هر چند به حسب ظاهر صحيح بوده است. و در استحباب اعاده فرقى نيست كه اعاده كننده امام جماعت باشد يا مأموم.
فإن الامتثال بعد الامتثال رجاءاً بداعى ان يختاراللّه احبهّما إليه من أجلّ مقامات العبودية خصوصاً إذا اعيدت جماعة ففي خبر أبى بصير. قال: قلت لأبي عبدالله(ع) أصلي ثم أدخل المسجد فتقام الصلاة و قد صليت، فقال صلّ معهم يختاراللّه احبّهما إليه (الوسائل: ب 54، ابواب صلاة الجماعة، ح 1) حيث أمر عليه السلام بإعادة الصلاة فلاتغفل هذا و لاسيما إذا كانت الإعادة لدرك شرف و فضيلة لم تكن في المبتدأة من فضل مكان أو زمان أو حالة انقطاع إليه تعالى.
فعن النبى(ص) قال في فضيلة شهر رمضان و اعماله: «و من تطوع فيه بصلاة كتب اللّه له براءة من النار و من أدّى فيه فرضاً كان له ثواب من أدّى سبعين فريضة فيما سواه من الشهور...» (امالى الصدوق: مجلس20، ح 4)
بلى اگر جهت احتياط، يكى نباشد، مثل اينكه منشا احتياط امام، علم اجمالى به وجوب قصر يا اتمام باشد و منشاء احتياط مأموم احتمال خلل در قرائت باشد در اين صورت صحت اقتدا مشكل است.
لازم به يادآورى است كه خواندن نمازهاى نافله به جماعت بدعت و حرام است و معلوم است كه كسى آنها را به جماعت نخوانده و نمى خواند.

(صفحه168)


س 360 ـ پدر از اهل سنت است و پسر بزرگ او شيعه شده آيا نمازهاى فوت شده پدر بر اين فرزند واجب است؟
ج ـ بلى، نمازهائى كه از پدر او به جهت عذرى كه داشته بجانياورده است بر او واجب است و روزه ها هم همينطور است.

س 361 ـ پدر اينجانب مقدارى نماز و روزه استيجارى گرفته و قبل از انجام آنها فوت شده، آيا بر من كه پسر بزرگتر هستم واجب است؟
ج ـ نماز و روزه هاى استيجارى كه بر عهده پدر شما بوده، بر شما واجب نيست ولى دين است كه بايد از تركه پدر بدهيد و اگر انجام آنها مقيد به خواندن و انجام خود پدر نبوده است شخصى را براى انجام آنها اجير كنيد و اگر مقيد بوده است، اجاره منفسخ شده و بايد پول آنها را به وصى و ورثه ميّتى كه براى او اجير شده برگردانيد و اگر مجهول و ناشناس باشند احتياط اين است كه پول را به قصد صدقه به فقير غير سيد بدهيد و او نمازها را بخواند و روزه ها را بگيرد و در اين فرض اگر شما هم نماز و روزه ها را تبرّعاً انجام دهيد ميت برئ الذمه مى شود.

س 362 ـ اينجانب پسر كوچك خانواده اى مى باشم و پدرم وصيت كرده كه بنده نمازهاى قضاى او را بجاآورم، وظيفه اينجانب را بيان نمائيد.
ج ـ اگر وصيت كرده كه از ثلث مالش، اجرت خواندن نمازها را به شما بدهند بايد طبق وصيت اجرت را بگيريد و قضاى نمازهاى او را بخوانيد يا اگر امكان ندارد ديگرى را اجير كنيد كه اين كار را انجام دهد و اگر وصيت تبرعى كرده است، اين وصيت بى اثر است و بر شما واجب نيست بلكه بر پسر بزرگتر واجب است نمازهاى او را قضا كند.

س 363 ـ اينجانب دختر بزرگ خانواده مى باشم. پدرم از دنيا رفته است و

(صفحه169)

مى دانم كه نماز قضا دارد. لطفاً وظيفه من رابيان كنيد.
ج ـ اگر پدر شما نسبت به نماز يا روزه خود وصيتى كرده است، بايد طبق وصيت (ثلث مال او) عمل شود ولى اگر وصيت نكرده است بر پسر بزرگتر واجب است كه نماز و روزه قضاى پدر را بگيرد و بر دختر چيزى واجب نيست. بلى اگر پسر بزرگتر انجام نداد شما مى توانيد نمازهاى پدر خود را قضاكنيد و يا از پول خود براى او اجير بگيريد و اينكار ثواب زيادى دارد ولى بر شما واجب نيست.

س 364 ـ در موردى كه دو پسر با هم و بطور دو قلو متولد شده اند كدام يك از آنها ولىّ محسوب مى شود و نماز قضاى پدر بر عهده كدام يك است؟
ج ـ در فرض سؤال آنكه اول متولد شده ولىّ است و نماز قضاى پدر بر عهده او است.

س 365 ـ آيا قضا كردن نماز و روزه ميت تبرعاً مشروعيت دارد و او برىءالذمه مى شود يا خير؟
ج ـ بلى، جايز و صحيح است و مبرئ ذمه مى شود.(1)

1 ـ عن الصادق عليه السلام قال يدخل على الميت فى قبره الصلوة والصوم والحج والبرّ و الدعاء و يكتب اجره للذى يفعله و للميت و الروايات بهذا المضمون متواترة، راجع الوسائل، ب 28 من ابواب الاحتضار.

(صفحه170)




نمازهاى مستحب

س 366 ـ آيا صحيح است كه فقط بعضى از ركعات نافله شب را بخوانيم، مثلاً دو ركعت شفع و يك ركعت وتر را بخوانيم؟
ج ـ بلى هر مقدار كه مايل بوديد، مى توانيد بخوانيد و حتى مى توانيد فقط يك ركعت «وتر» را بخوانيد.

س 367 ـ كسى كه به جهت عذرى نمى تواند نماز شب را در وقت آن بخواند آيا بهتر است قبل از وقت بخواند يا قضاى آن را بعداً بخواند؟ و نيز فرموده ايد: مسافر و كسى كه براى او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، يا ترس دارد كه در وقت آن بيدار نشود، آيا اول شب آن را بخواند بهتر است يا قضاى آن را بجاى آورد؟
ج ـ در هر دو صورت بهتر آن است كه قضاى آن را بجاى آورد.

س 368 ـ گاهى براى جمع شدن مردم جهت نماز جماعت، نماز ظهر و عصر را كمى با تأخير اقامه مى كنند و فرصت خواندن نافله هاى نماز عصر هم وجود دارد، آيا خواندن نافله هاى نماز عصر، قبل از خواندن نماز ظهر جايز است؟
ج ـ خواندن آنها مانعى ندارد و صحيح است.
<<صفحه بعد فهرست صفحه قبل>>