جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احكام و فتاوا
دروس
معرفى و اخبار دفاتر
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
اخبار
مناسبتها
صفحه ويژه
آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام) « کتابخانه « صفحه اصلى  

<<صفحه بعد فهرست صفحه قبل>>

صفحه 121

خوارى زاست و الزاماً بايستى چاره اى انديشيد كه فقر و مصيبت مستمندان را درمان نمود و جوانانشان را به اعضاى فعالى تبديل كرد و آنها را به سطح آبرومندانه اى ارتقا داد.

جهان مترقى امروز، مدعى همچون رسالتى است و شعار مى دهد كه با وضع قوانينى توانسته است تا حدودى كارگران را به حقوق واقعى شان رهنمون سازد و مستمندان را از وضع فلاكت بارشان نجات دهد.

به نظر ما در جهان امروز گرچه كارگران و مستمندان به وسيله فشارهاى روزافزونشان به نوايى ناچيز نائل آمده اند، ولى به نظر ما اين ادعا از حدّ شعار فراتر نرفته است; زيرا هم اكنون نيز كارگران و مستمندان در دنياى پيشرفته صنعتى [همانند امريكا، شوروى، انگلستان، آلمان، فرانسه و...] با وضع جانكاهى كه دارند هنوز نداى مبارزه با استثمار و فقر و فلاكت سر مى دهند و براى نجات از وضع موجودشان يارى مى طلبند.

بر عكس، در فرمان امام(عليه السلام) قانون كارگرى و نحوه رسيدگى به وضع مستمندان، در عين جامعيت و مترقى بودنش و با وصف اين كه بيش از هزار و سيصد سال پيش از قوانين جهان مترقى كنونى وضع شده است، از مرحله شعار به عمل رسيده و مالك موظّف بوده است فرمان مولايش را بدين شرح اجرا كند:

ثُمَّ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِينَ لا حِيلَةَ لَهُمْ مِنَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى فَإِنَّ فِي هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظْ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكِ وَ قِسْماً مِنْ غَلاّتِ صَوَافِي


صفحه 122

الاِْسْلامِ فِي كُلِّ بَلَد فَإِنَّ لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلاَْدْنَى.

وَ كُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ فَلا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ فَإِنَّكَ لا تُعْذَرُ بِتَضْيِيعِكَ التَّافِهَ لاِِحْكَامِكَ الْكَثِيرَ الْمُهِمَّ فَلا تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لَهُمْ.

وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لا يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ فَفَرِّغْ لاُِولَئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَ التَّوَاضُعِ فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللَّهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ فَإِنَّ هَؤُلاءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الاِْنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ وَ كُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللَّهِ فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيْهِ.

وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ وَ ذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّنْ لا حِيلَةَ لَهُ وَلايَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ وَ ذَلِكَ عَلَى الْوُلاةِ ثَقِيلٌ وَ الْحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ وَ قَدْ يُخَفِّفُهُ اللَّهُ عَلَى أَقْوَام طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللَّهِ لَهُمْ.

در خصوص طبقه پايين رعيت، بالاخص بيچارگان و درماندگان و مستمندان و نيازمندان و افتادگان و معلولان كه در ميانشان افراد عفيف و آبرومند وجود دارند، همواره خدا را در نظر داشته باش و آنچه را كه خدا از حقّ خود براى آنان نزد تو سپرده است، در اختيارشان قرار ده و از بيت المال مسلمانان و از زمين هاى غنيمتى اسلام، در هر شهرى براى آنان سهمى در نظر بگير; زيرا براى دورترين مسلمان همچون نزديك ترين آنها سهمى وجود دارد.

هر مسلمانى در هر كجا باشد، نصيبى دارد و تو مسؤول رعايت حقّ همه هستى. زنهار خوشى فراوان، تو را از رسيدگى به وضع


صفحه 123

آنان منصرف نسازد; چرا كه تو از نرسيدن به امور جزئى به خاطر سرگرمى، به كارهاى بسيار مهم معذور نيستى. پس فكرت را از امور ايشان باز مدار و چهره از آنان برمگردان!

به كارهاى كسانى رسيدگى كن كه امكان حضور يافتن نزد تو را ندارند و مردم، آن را به چشم حقارت مى نگرند و خوار مى شمارند. براى تصدّى امور اين گروه از نيازمندان از نيروهايى كه اهل خشيت و تواضع اند انتخاب كن تا كارهايشان را نزد تو بياورند. سپس درباره آنان به گونه اى رفتار كن كه روز قيامت معذور باشى; زيرا اين دسته از ميان ساير مردم به عدل و انصاف نيازمندترند; و در اداى حقّ تمامى افراد جامعه تو بايد نزد خدا عذر داشته باشى.

يتيمان را بنواز و سالخوردگان درمانده را [كه خود را در موضع گدايى قرار نمى دهند] فراموش مكن! اين وظيفه [و اجراى تمامى حق] بر زمامداران، سنگين و طاقت فرساست; ولى خداوند آن را براى بندگانى كه طالب آخرت اند و در اين راه صبورند و به وعده هاى خدا اعتماد دارند، آسان مى گرداند.

گفتيم كه در جهان امروز، كارگران با تحمل فشارها و ناراحتى هايى توانسته اند امتيازاتى [همچون كاهش ساعات كار، افزايش دستمزد، دريافت غرامت در زمان اخراج و تشكيل صندوق بيمه هاى اجتماعى] به دست آورند. بهتر است بدانيم كه اوّلاً اين نتايج، به واسطه تلاش پى گير و مداوم كارگران در طول ساليان متمادى به دست آمده است و مجالس قانون گذارى به خودى خود، توجهى به آنها نكرده و لحظه اى در بهبود وضع آنان نكوشيده اند; بلكه در برابر خواسته هاى كارگران مقاومت ها


صفحه 124

كرده اند. ثانياً اين قوانين، جامع افراد نيست و بسيارى از موارد ضرورى را در بر نمى گيرد. ثالثاً سالخوردگان، يتيمان، بى سرپرستان و كودكانى كه نمى توانند كارى انجام دهند، در اين قوانين، جايى ندارند و برايشان فكرى نشده است; در حالى كه در عهدنامه على(عليه السلام)نخست اين كه وضع قانون بدون درخواست كارگران از طرف قانون گذار مطرح شده است. دوّم اين كه همه افراد مستمند به طور كامل مورد توجه قرار گرفته اند. سوّم اين كه دولت خود را موظف و مسؤول اجراى قانون مى شناسد و گروهى را براى پيدا كردن افراد مستمند مأمور مى كند.

ويژگى هاى حاكم مردمى

از ويژگى هاى حاكم مردمى اين است كه مردم را از خود مى داند و خودرا ازمردم. براين اساس، حاضر نيست بين خود و مردم، مانع و حاجب ايجاد كند، بلكه در صدد است با مردم و در كنار مردم زندگى نمايد.

اين روش، علاوه بر اين كه مردم را نسبت به حاكم خوشبين و دلگرم خواهد كرد [و مردم را پشتيبان حكومت] باعث مى شود نيروها و عوامل فرصت طلب [كه در صدد فساد و خيانت هستند] نتوانند ذهن مصادر امور را نسبت به مردم بدبين نمايند و از اين طريق، حاكم را در جهت ضدّيت با مردم قرار دهند. از اين رو على(عليه السلام) به مالك تأكيد مى كند كه هميشه در ارتباط مستقيم با مردم باشد و شرايطى را ايجاد كند كه همه اقشار بتوانند به دور از هر گونه تكلّف و تشريفات، در محيطى خالى از رعب و وحشت، مسائل و مشكلاتشان را با ولى مطرح كنند و اگر ظلمى بر ايشان رفته است، ظالم را رسوا و خيانت را افشا نمايند و خائن را به سزاى عملش برسانند:


صفحه 125

وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَكَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً فَتَتَوَاضَعُ فِيهِ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَكَ وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِكَ حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَتَعْتِع فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله)يَقُولُ فِي غَيْرِ مَوْطِن لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِع.

ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ الْعِيَّ وَ نَحِّ عَنْهُمُ الضِّيقَ وَ الاَْنَفَ يَبْسُطِ اللَّهُ عَلَيْكَ بِذَلِكَ أَكْنَافَ رَحْمَتِهِ وَ يُوجِبُ لَكَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ وَ أَعْطِ مَا أَعْطَيْتَ هَنِيئاً وَ امْنَعْ فِي إِجْمَال وَ إِعْذَار.

بخشى از برنامه روزانه ات را به نيازمندان اختصاص بده! شخصاً آنان را ملاقات كن و در مجلس عمومى با آنان شركت نما، و براى [خشنودى] خداوندى كه تو را آفريده است، [با آنان]فروتن باش! در اين مجلس، به لشكريان و يارانت بگو كنار بروند و مزاحم اشخاص نشوند تا كسى كه مى خواهد با تو حرف بزند، بدون لكنت با تو گفتوگو كند; زيرا من بارها از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)شنيده ام كه مى فرمود: «امتى كه در ميانشان حقّ ضعيف، به آسانى و بدون ترس و لكنت از قوى ستانده نشود، هرگز پاك و آراسته نخواهند شد.

سپس سعى كن كه با آگاهى، برخوردهاى تندشان را تحمل كنى، و تنگ حوصلگى و خودخواهى را از خود دور كن تا خدا درهاى رحمتش را به رويت بگشايد و صواب طاعتش را به تو ارزانى فرمايد. آنچه مى بخشى، با گشاده رويى ببخش و اگر به علتى مى خواهى منع كنى، با مهربانى و عذرخواهى منع كن!


صفحه 126

به دقت بنگريد اگر در حكومتى تنها اين اصل از اصول عدالت گستر، اجرا و عملى شود آيا فرصت طلبان و خائنان و فسادپيشگان خواهند توانست به فساد و خيانت دست يازند و مردم و حكومت را از راه خير و صلاح، به فساد و آلودگى سوق دهند و مسؤولان را به خاطر بى خبرى از مردم به تصميم گيرى هاى غيرمردمى وادارند و مردم را به دليل دورى از مسؤولان در سوز و گداز بى درمانى، به اين سو و آن سو كشانند؟

رمز پيروزى مسؤولان در كارهاى اجرايى

در مباحث پيشين، از تقسيم كار و تفكيك قوا سخن گفتيم. اكنون اضافه مى كنيم كه رمز موفقيّت مسؤولان در كارهاى اجرايى در دو نكته اساسى نهفته است:

1. پر واضح است كه مسؤولان رده بالا هيچ گاه قادر به انجام همه وظايف مربوط نخواهند بود و الزاماً بيشترين كارهاى خود را به معاونان محوّل خواهند كرد. البته كارهايى هم وجود دارد كه دخالت مستقيم آنان را ايجاب مى كند. براى اين كه مسؤول بتواند هم نسبت به كارهاى معاونان اشراف داشته باشد و هم كارهاى مستقيم خود را به شايستگى انجام دهد، لازم است كارهاى اولويّت دار را از كارهاى جزئى و غيرضرورى [و مسائلى كه معاونان مى توانند از عهده انجام آنها برآيند] تفكيك نمايد; مسائل اولويّت دار را با سرعت و دقت و شايستگى مستقيماً انجام دهد و انجام مسائل غير ضرورى را از معاونان طلب نمايد.

2. پس از مشخص شدن وظايف و معين شدن اولويّت ها، ضرورى است كه براى هر كار، زمان مناسبى منظور شود و كار به طور روزانه انجام


صفحه 127

پذيرد; يعنى كار امروز به فردا و كار فردا به پس فردا موكول نگردد.

ثُمَّ أُمُورٌ مِنْ أُمُورِكَ لا بُدَّ لَكَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا مِنْهَا إِجَابَةُ عُمَّالِكَ بِمَا يَعْيَا عَنْهُ كُتَّابُكَ وَ مِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ يَوْمَ وُرُودِهَا عَلَيْكَ بِمَا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ أَعْوَانِكَ وَ أَمْضِ لِكُلِّ يَوْم عَمَلَهُ فَإِنَّ لِكُلِّ يَوْم مَا فِيهِ.

در ميان كارهاى تو، كارهايى است كه ناگزير خود بايد انجام دهى. يكى از اين كارها، رسيدگى به كار معاونان است، در مورادى كه دبيرخانه از عهده آن بر نمى آيد، ديگر انجام دادن نيازمندى هاى مردم است كه معاونانت از تسريع در آنها احساس ناتوانى مى كنند. براى هر روز، كار همان روز را اختصاص ده; زيرا كار هر روز، به همان روز بستگى دارد.

خودسازى، بهترين راه جلوگيرى از عمل زدگى

تزكيه و خودسازى، يكى از اصول تربيتى اسلام است. هدف از تزكيه اين است كه انسان خود را از هر خصلت ناروا كه مانع كمال و كرامت نفس است پيراسته سازد و از اين طريق، آماده پذيرش خصلت هاى سازنده و پاك انسانى شود و در نتيجه، تعادل و رشد لازم را براى انسان تر شدن و به خدا نزديك شدن به دست آورد.

در اسلام، هر كار خير و مفيدى اگر با انگيزه پاك خدايى توأم باشد، عبادت است. بر اين اساس، همه كارهاى مسؤولان و دست اندركاران اجرايى اگر خالصانه و براى خدا باشد، عبادت خواهد بود. على(عليه السلام) براى اين كه مسؤولان با اين ديد كه همه كارهايشان عبادت است، به عمل زدگى


صفحه 128

گرفتار نشود و از انجام فرائض غفلت نكنند، به مالك فرمان مى دهد كه بهترين اوقاتش را به عبادت اختصاص دهد و نماز را كه تجلى گاه عروج انسان به مبدأ هستى است، به طور كامل و بدون كم و كاست، با تمام توان و نيرو، سرلوحه همه كارهايش قرار دهد:

وَ اجْعَلْ لِنَفْسِكَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَفْضَلَ تِلْكَ الْمَوَاقِيتِ وَ أَجْزَلَ تِلْكَ الاَْقْسَامِ وَ إِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِيَّةُ وَ لْيَكُنْ فِي خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلَّهِ دِينَكَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِي هِيَ لَهُ خَاصَّةً فَأَعْطِ اللَّهَ مِنْ بَدَنِكَ فِي لَيْلِكَ وَ نَهَارِكَ وَ وَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ كَامِلا غَيْرَ مَثْلُوم وَ لا مَنْقُوص بَالِغاً مِنْ بَدَنِكَ مَا بَلَغَ.

بهترين اوقات و شايسته ترين بخش هاى آن را براى عبادت [و تزكيه نفس خود]قرار ده; گرچه تمام كارهايى كه مى كنى، اگر با نيّت پاك و خالصانه و به خير مردم باشد، براى خداست.

انجام واجبات الهى كه فقط براى خداوند است، بايد در وقت مخصوصى باشد. پس در شبانه روز، تن و جان خويش را به او واگذار كن و وظايفى را كه وسيله تقرّب به خداست، به طور وافى و كافى به جاى آر هرچند كه تنت را آزرده و فرسوده سازد.

ضرورت رعايت اضعف مأمومين در نماز جماعت

در اسلام، با همه دقت و سخت گيرى كه در عبادت فردى [و به هنگام خلوت]ملحوظ شده، در نماز جماعت، رعايت اضعف مأمومين، اصل قرار گرفته است. اين اصل از اين جهت است كه اسلام براى اجتماع و


صفحه 129

حضور مردم در صف واحد، ارزش و اعتبار خاصى قائل است; لذا
بر همين مبنا شارع مقدس اسلام براى شركت در نمازهاى جمعه و
جماعت، ثواب مضاعف در نظر گرفته است و همه اينها براى اين است كه
مسلمانان حضور دائمى شان را در صحنه حفظ كنند و از تفرّق و تشتّت و
رهبانيّت و مانند آن در امان باشند، روى همين اصل على(عليه السلام) بر مالك فرمان مى دهد:

وَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلاتِكَ لِلنَّاسِ فَلا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لا مُضَيِّعاً فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحَاجَةُ وَ قَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) حِينَ وَجَّهَنِي إِلَى الْيَمَنِ كَيْفَ أُصَلِّي بِهِمْ فَقَالَ صَلِّ بِهِمْ كَصَلاةِ أَضْعَفِهِمْ وَ كُنْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً.

چنانچه با مردم به نماز جماعت برخاستى، نه چندان نماز را طولانى كن كه مردم از آن به ستوه آيند و نه با عجله نماز را ضايع گردان; زيرا در ميان نمازگزاران كسانى يافت مى شوند كه ممكن است بيمار بوده و يا كار داشته باشند. و من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به هنگامى كه مرا به يمن اعزام مى فرمود، پرسيدم نماز را با آنها به چه كيفيتى بخوانم؟ آن حضرت فرمود: «مانند نمازى كه با ضعيف ترينشان مى گزارى با آنان نماز بخوان و نسبت به مؤمنان مهربان باش!»

ثمره مردمى بودن و مفاسد جدايى از آنها

در مورد ويژگى هاى حاكم مردمى گفته شد كه اين نوع حاكم هميشه با مردم است و حاضر نيست بين خود و مردم حاجب و مانع ايجاد كند.


صفحه 130

امام على(عليه السلام) در اين بخش از فرمان، ضمن بيان مفاسد جدايى حاكم از مردم، ثمره و نتايج حياتى مردمى بودن را نيز چنين مطرح مى فرمايد:

وَ أَمَّا بَعْدُ فَلا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَكَ عَنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلاةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ وَ قِلَّةُ عِلْم بِالاُْمُورِ وَ الاِْحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَيَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْكَبِيرُ وَ يَعْظُمُ الصَّغِيرُ وَ يَقْبُحُ الْحَسَنُ وَ يَحْسُنُ الْقَبِيحُ وَ يُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ إِنَّمَا الْوَالِي بَشَرٌ لا يَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الاُْمُورِ وَ لَيْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْكَذِبِ.

وَ إِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَيْنِ إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُكَ بِالْبَذْلِ فِي الْحَقِّ فَفِيمَ احْتِجَابُكَ مِنْ وَاجِبِ حَقّ تُعْطِيهِ أَوْ فِعْل كَرِيم تُسْدِيهِ أَوْ مُبْتَلىً بِالْمَنْعِ فَمَا أَسْرَعَ كَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِكَ إِذَا أَيِسُوا مِنْ بَذْلِكَ مَعَ أَنَّ أَكْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْكَ مِمَّا لا مَئُونَةَ فِيهِ عَلَيْكَ مِنْ شَكَاةِ مَظْلِمَة أَوْ طَلَبِ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة.

اما بعد، مبادا پرده نشينى و رو نشان ندادنت به رعيّت، طولانى شود; چرا كه غيبت زمامداران از مردم، نوعى تنگنا [براى خود يا براى مردم] و آگاه نبودن به امور است. از اينها گذشته در حجاب بودن، رعيّت را از آنچه دور از آنان مى گذرد بى خبر مى دارد و اين سبب مى شود كه در نظرشان بزرگ، كوچك و كوچك، بزرگ و نيكو، زشت و زشت، نيكو آيد و حق با باطل مخلوط گردد. والى هم بشر است و به كارهايى كه مردم از او پنهان مى دارند، نمى تواند پى ببرد و حق هم نشانه هاى خاصى


صفحه 131

ندارد كه بشود با آنها راست را از دروغ بازشناخت.

تو به هر حال يكى از دو نفر هستى: يا فردى هستى بخشنده در راه حق; در اين صورت چرا از حقّ واجبى كه مى بخشى و كار نيكويى كه انجام مى دهى، خود را پنهان مى دارى؟ و يا فردى هستى بخيل [كه از تو خيرى به مردم نمى رسد] و به زودى مردم از تو نااميد شوند و ديگر از پيشگاهت درخواستى نكنند. وانگهى، بيشتر نيازهاى مردم به تو، از چيزهايى است كه برآوردنش هزينه اى ندارد. نيازشان يا شكايت از ستمى است كه به ايشان رسيده است و يا خواهان عدالت و انصاف تو در معامله يا كارى هستند.

در اين قسمت از سخنان مولا، نكات زير مورد توجه اساسى قرار گرفته است:

1. بهترين راه تحصيل اطلاعات

براى به دست آوردن «اطلاعات» دو راه متصوّر است: اولين راه اين است كه حاكم با بسيج نيروهاى مخفى و آشكار و از طريق كانال هاى مختلف، در جريان رخدادها و مسائل مملكتى قرار مى گيرد; دومين راه اين است كه حاكم گهگاه به طور مستقيم، با مردم رابطه داشته باشد و از طريق خود مردم [كه طبعاً نيروهاى موافق و مخالف را تشكيل مى دهند] ، نسبت به رخدادها و جريان ها آگاهى پيدا كند. از ديدگاه امام على(عليه السلام)بهترين راه، راه ارتباط مستقيم با مردم است; زيرا مردم با ديدن والى [البته
با رعايت شرايط و خصوصياتى كه قبلاً در مورد ويژگى هاى حاكم مردمى


صفحه 132

گفته شد] ، حقايق را گفته و از واقعيات پرده بر مى دارند و اين خود وسيله اى خواهد بود كه حاكم بتواند نسبت به اطلاعات جمع آورى شده [از طريق نيروهاى مخفى و آشكار] ارزيابى، صحيح و نتيجه گيرى، منطبق با واقعيات داشته باشد.

2. بهترين راه شناخت احزاب و گروه ها

شناخت جريان هاى حق از باطل (به ويژه در مسائل اجتماعى) بدون رويارويى با افكار و انديشه هاى مردم و تنها از راه تفكر، يا از طريق اطلاعات جمع آورى شده و يا از مسير تلفيق اين دو ممكن نيست; زيرا انسان ها به دليل پيچيدگى هايى كه دارند، حاضر نخواهند شد مسائل را به گونه اى كه در درونشان مى گذرد بازگو كرده و در اختيار مخبران قرار دهند، اما به هنگام رويارويى با حاكم به خاطر اعتمادى كه به او دارند، مسائل را خواهند گفت و واقعيات را آن چنان كه هست، معرفى خواهند كرد.

ضرورت برخورد با خويشاوندان و حاشيه نشينان فاسد

در بينش اسلامى هدف از حكومت، پياده شدن احكام الهى است و حكمران، امانتدار و نگهبان حقوق مردم محسوب مى شود.

اين اصل اسلامى، هم تكليف حكمران را مشخص مى كند و هم تكليف خويشاوندان و نزديكان حاكم را. تكليف حاكم اين است كه حكومت را شكار تصوّر نكند و در پى كسب مال و ثروت و جيفه دنيوى نباشد، بلكه تنها هدفش پياده كردن احكام الهى باشد. خويشان حاكم نيز


صفحه 133

وظيفه دارند حاكم را وسيله سوءاستفاده قرار ندهند و با نام و عنوان حاكم، زورگويى و چپاول گرى را پيشه خود نسازند; ولى اگر چنين حركتى را شروع كردند، حاكم به حكم اسلام مكلّف است براى پاسدارى از عدالت اجتماعى و طرفدارى از حقوق مستضعفان، با گرايش هاى نادرست آنان برخورد قاطع و جدّى داشته باشد و با قطع كردن ريشه ها و عوامل سوءاستفاده، از بى عدالتى، خودكامگى، چپاولگرى و بى انصافى اين قبيل حاشيه نشينان جلوگيرى نمايد:

ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الاَْحْوَالِ.

وَ لا تُقْطِعَنَّ لاَِحَد مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَةً وَ لا يَطْمَعَنَّ مِنْكَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَة تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْب أَوْ عَمَل مُشْتَرَك يَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذَلِكَ لَهُمْ دُونَكَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ اْلآخِرَةِ.

همچنين فرماندار را نزديكان و خويشانى است كه به خودسرى و گردن كشى و دست درازى [به مال مردم] و بى انصافى در خريد و فروش با آنان خو گرفته اند. تار و پود ايشان را با از بين بردن موجبات آن روش هاى نكوهيده، برانداز!

و به كسى از اطرافيان و خويشاوندانت، زمينى واگذار مكن و به هيچوجه اجازه مده [آنان] مزرعه اى بستانند كه با تسلط بر آن مزرعه، موجبات زيان همسايگان را (از قبيل تجاوز به آب و يا تحميل كارهايى كه بايستى به طور شركت انجام دهند)، فراهم


صفحه 134

آورند و هزينه كشتزار اينان بر روستاييان تحميل شود. در اين صورت، سودش براى آنان و بدنامى و سرزنش آن در دنيا و آخرت از آنِ تو خواهد بود.

در اين جملات، حضرت روى برخى از اسباب و عوامل سوءاستفاده انگشت گذارده است و به خوبى نشان داده كه چگونه خويشاوندان و حاشيه نشيان حاكم با توسل به عناوين مختلف، به چپاول و غارت اموال ديگران دست مى زنند و از اين كه مِلك آنان در نزديكى مِلك مستضعفى قرار گرفته است، ملك ديگران را تصاحب مى كنند و از انجام كارهايى كه مشتركاً بايستى انجام شود، طفره مى روند.

مساوات در برابر قانون

يكى از اصول مهم و حياتى در قوانين اسلام، اصل مساوات و برابرى تمام افراد، در مقابل قانون است. بر اساس اين اصل، شارع مقدس مجازات هر جرمى را براى همه افراد به طور مساوى مقرّر داشته است و تمام انسان ها بدون در نظر بودن مقام و شخصيت و موقعيت اجتماعى شان و بدون ملاحظه دوستى و فاميلى و... براى جرم يكسان، به كيفر يكسان خواهند رسيد و هيچ مسأله اى مانع از اجراى مساوات نخواهد شد.

على(عليه السلام) با همين ديد خطاب به مالك اشتر مى فرمايد:

وَ أَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ وَ كُنْ فِي ذَلِكَ صَابِراً مُحْتَسِباً وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ قَرَابَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ ابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْكَ مِنْهُ فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذَلِكَ مَحْمُودَةٌ.


صفحه 135

و هميشه حق و عدالت را گرچه بر نزديك و دور باشد اجرا كن و در اين راه بردبار و شكيبا باش و عملت را به حساب خدا بگذار، اگرچه از به كار بردن حق به خويشان و نزديكانت زيان برسد. و هميشه به عاقبت حق بينديش، زيرا كه پايان حق، ستايش انگيز است.

اطلاع رسانى و توجيه اصولى مسائل

اسلام اعتماد متقابل مسؤولين و مردم به يكديگر را يكى از اركان حياتى حكومت مى شناسد و معتقد است كه حاكم و مردم، بدون چنين اعتمادى قادر به ادامه حيات اجتماعى نخواهند بود. همان طور كه حاكم بايد نسبت به مردم، اعتماد و حسن ظنّ داشته باشد، ضرورى است كه مردم نيز نسبت به حاكم اعتماد و حسن ظنّ داشته باشند. از اين رو هرگاه مسائلى بر مردم مشتبه شد [و احتمال دادند جريان سوئى انجام گرفته است] و در اطراف عزل ها، نصب ها، قراردادها و... سؤالى برايشان مطرح گرديد، حاكم وظيفه دارد تا مردم را در جريان قرار دهد و با توجيه اصولى و منطقى، اذهان امت اسلام را روشن، اعتمادشان را جلب و ابهام شان را مرتفع سازد:

وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِكَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِكَ وَ رِفْقاً بِرَعِيَّتِكَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ.

اگر مردم درباره تو گمان بد بردند، عذر و دليلت را آشكارا برايشان مطرح كن و سوءظنّ مردم را از اذهانشان دور نما; زيرا


صفحه 136

اين شيوه، درباره خود تو رياضت و براى رعيت، لطف است و مرحمت; و اين عذرخواهى وسيله اى خواهد بود كه حقّ و عدالت را به آنان بياموزى و به پيروى از حق وادارشان سازى.

از اين جملات، نتايج حياتى توجيه منطقى و اصولى مسائل نيز به شرح زير روشن مى شود:

1. زمامدارى كه خود را ملزم به توجيه مسائل در مقابل مردم بداند، در واقع تفوّق و برترى مردم را نسبت به خود پذيرفته است.

اين بينش [و به عبارت ديگر اين نوع برخورد با مردم] باعث
خواهد شد كه والى بر نفس خودش تسلّط پيدا كند و با اين تسلّط ـ كه
خود نوعى رياضت است ـ بتواند با بدى ها و هواهاى خود و ديگران
مبارزه نمايد.

2. توجيه اصولى مسائل موجب مى شود كه مردم با حق آشنا شوند و خود را ملزم به رعايت حق و عدالت بدانند و از اجرا شدن آن ناخشنود نباشند.

صلح و زندگى مسالمت آميز

آيين الهى اسلام بيش از هر چيز انسان ها را به صلح و سازش و زندگى مسالمت آميز دعوت مى كند و با شعار «اَلصُّلْحُ خَيْرٌ»(1) صلح را به عنوان يكى از مهم ترين اهداف عاليه خود مطرح مى سازد.

در ضمن سياست خارجى و داخلى اسلام را بر اساس زندگى




1 . آشتى، نيكوست.


صفحه 137

مسالمت آميز استوار تنظيم مى كند، و هميشه و در همه جا در پى آن است كه در جهان صلح و آرامش برقرار باشد.

مطابق اين اصل، هر گاه از جانب دشمن، صلح و آرامش پيشنهاد شود، حاكم اسلامى (با شرايطى كه بيان خواهد شد) موظّف است از صلح استقبال كند و جنگ را متاركه نمايد.

اكنون كه با اين سياست كلّى اسلام آشنا شديم، ببينيم آيا صلح در همه جا و در همه حال و بدون قيد و شرط، مورد پذيرش اسلام قرار گرفته يا اين كه پذيرش صلح از شرايط خاصى برخوردار است؟ به اجماع همه فقهاى شيعه ـ رضوان الله تعالى عليهم اجمعين ـ شرط اساسى، تن دادن به صلح اين است كه سازش به نفع اسلام و به سود مسلمانان باشد. اگر صلح به ضرر اسلام و موجب ضعف مسلمانان باشد، تن دادن به چنين صلحى روا و جايز نيست. بر همين اساس على(عليه السلام) مى فرمايد:

وَ لا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ و لِلَّهِ فِيهِ رِضًا فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ وَ أَمْناً لِبِلادِكَ وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ.

صلحى را كه دشمن بر تو عرضه كند و مطابق رضاى خدا باشد، ردّ مكن; زيرا صلح موجب آسايش لشكريان و آسودگى خاطر تو و ايمنى كشور خواهد بود. اما بعد از آشتى و سازش، سخت بر حذر و بيدارباش; چه بسا پيشنهادهاى صلح براى اغفال طرف است. بنابراين بهتر است احتياط را از دست ندهى و خوشبينى را در اين سازش مورد اتّهام قرار ده.


صفحه 138

نتايج صلح و ضرورت غافل نبودن از دشمن

با دقت در بيانات مولا، فوائد اساسى صلح نيز روشن مى شود:

با استقرار و حاكميّت زندگى مسالمت آميز، ارتش و قواى مسلّح از رفاه و آسايش برخوردار مى شوند.

حاكم اسلامى نيز از آرامش و امنيت روحى لازم بهره مى برد و در سايه اين آرامش مى تواند نابسامانى هاى مملكت را سامان بخشد.

و از همه اينها مهم تر افراد جامعه كه بهترين آمالشان امنيت است، به آن مى رسند.

مولا، بعد از بيان اين فوائد متذكّر مى شود كه پس از اعلام صلح نبايستى از دشمن غافل شد; زيرا دشمن، دشمن است و هر آن در صدد بيرون راندن حريف خود از ميدان مى باشد. چه بسا پيشنهاد صلح براى تجهيز قواست. از اين رو، لازم است حاكم با احتياط حركت كند و خوشبينى خود را به سوءظنّ و بدگمانى نسبت به دشمن مبدّل سازد.

وفاى به عهد

وفاى به عهد و پاى بندى به تعهّدات از نظر اسلام از عالى ترين فضائل انسانى است. قرآن كريم و آثار ائمّه معصومين(عليهم السلام) حاكى از اين است كه وفاى به عهد، يكى از شرايط اساسى ايمان محسوب مى شود و تخطّى از آن، در حكم بى دينى و بى ايمانى است.

اين اصل در محدوده روابط داخلى مسلمان با يكديگر خلاصه نمى شود، بلكه مسلمانان موظف اند در برابر بيگانگان و كفّار نيز اين اصل را رعايت نمايند.


صفحه 139

وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عَدُوِّكَ عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ وَ ارْعَ ذِمَّتَكَ بِالاَْمَانَةِ وَ اجْعَلْ نَفْسَكَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِكَ الْمُشْرِكُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ.

فَلا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ وَ لا تَخِيسَنَّ بِعَهْدِكَ وَ لا تَخْتِلَنَّ عَدُوَّكَ فَإِنَّهُ لا يَجْتَرِئُ عَلَى اللَّهِ اِلاّ جَاهِلٌ شَقِيٌّ

وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَيْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ وَ حَرِيماً يَسْكُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ وَ يَسْتَفِيضُونَ إِلَى جِوَارِهِ فَلا إِدْغَالَ وَ لا مُدَالَسَةَ وَ لا خِدَاعَ فِيهِ.

وَ لا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِيهِ الْعِلَلَ وَ لا تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْل بَعْدَ التَّأْكِيدِ وَ التَّوْثِقَةِ.

وَ لا يَدْعُوَنَّكَ ضِيقُ أَمْر لَزِمَكَ فِيهِ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَيْرِ الْحَقِّ فَإِنَّ صَبْرَكَ عَلَى ضِيقِ أَمْر تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ خَيْرٌ مِنْ غَدْر تَخَافُ تَبِعَتَهُ وَ أَنْ تُحِيطَ بِكَ مِنَ اللَّهِ فِيهِ طِلْبَةٌ لا تَسْتَقْبِلُ فِيهَا دُنْيَاكَ وَ لا آخِرَتَكَ.

اگر بين خود و دشمنت پيمان بستى يا به او امان دادى، به عهدت وفا كن و شرط امانت را روى تعهدى كه كرده اى به جاى آر و خود را در مقابل چيزى كه به دشمن داده اى، سپر قرار ده; زيرا هيچ يك از واجبات الهى كه همه مردم با انديشه هاى گوناگون و عقيده هاى پراكنده اى كه دارند درباره آن شديداً اجتماع داشته


صفحه 140

باشند، بهتر از وفاى به عهد نيست. مشركان نيز پيش از اسلام، وفاى به عهد را بين خود لازم مى دانستند; زيرا وبال پيمان شكنى و خيانت را دريافته بودند.

پس مبادا به عهدى كه بسته اى وفا نكنى; و هيچ وقت عهدت را نقض نكن و دشمنت را فريب مده; زيرا غير از آدم بدبخت و نادان، كسى را ياراى زير پا گذاردن پيمانى كه به نام خدا با اين و آن مى بندد، نيست.

خداوند عهد و پيمانش را باعث ايمنى و حريم آسايش قرار داده است كه در سايه آن، انسان ها به زندگى ادامه دهند; پس در اين راه، دغل كارى و فريب و نيرنگ و فساد نيست.

نبايد قراردادى را امضا كنى كه در آن، راه فرار و بهانه تراشى باز باشد. پس از تحكيم و تنظيم قرارداد، گفتار دوپهلو (توريه، تفسير و تأويل) به كار مبر و سختى كار كه بايد در آن عهد خدا را مراعات كنى، تو را بدون حق وادار به شكستن پيمان نسازد. زيرا شكيبايى در برابر مشكلى كه اميد گشايش آن را دارى و عاقبت پسنديده اى كه برايت به بار مى آورد، بهتر از نيرنگى است كه وبالش گردنت را بگيرد و از ناحيه خدا چنان مورد تعقيب قرارگيرى كه در دنيا و آخرت عذرى برايت نباشد.

استقرار حكومت با سفّاكى و خون ريزى ممكن نيست

اسلام على رغم حكومت هاى شرق و غرب، استقرار حكومت را با سفّاكى و خون ريزى ممكن نمى داند و معتقد است خون ريزى پايه هاى حكومت را متزلزل مى كند و باعث انتقال حكومت به ديگرى مى گردد.

اين بينش حاكى از اعتقاد راسخ اسلام به كرامت انسان است. اسلام

<<صفحه بعد فهرست صفحه قبل>>