جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احكام و فتاوا
دروس
معرفى و اخبار دفاتر
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
اخبار
مناسبتها
صفحه ويژه
هفته نامه سليم « معرفى و اخبار دفاتر « صفحه اصلى  

دکتر سيدمجتبي نورمفيدي از ابعاد شخصيت آيت الله العظمي فاضل مي‌گويد

ادامه از صفحه اول

زعيم حوزه

آقاي نورمفيدي با تشکر از جنابعالي که اين فرصت را در اختيار ما قرار داديد در ابتدا خواهش مي‌کنم درباره شخصيت حضرت آيت الله العظمي فاضل لنکراين بيشتر براي ما صحبت کنيد.

رحلت آيت الله العظمي فاضل لنکراني به معناي واقعي کلمه ضايعه‌اي بزرگ و ثلمه‌اي جبران ناپذير براي جهان اسلام و نظام و انقلاب و حوزه‌هاي علميه بود. اين ايام در مورد شخصيت اين مرجع عاليقدر سخنان بسياري مطرح شده. در مورد اين استاد بزرگ از جهات علمي، اخلاقي، سوابق جهاد و مبارزه و همراهي با امام، زهد و ساده‌زيستي مسائلي عنوان شده است اما نکته‌اي که من مي‌توانم در اين مجال به آن اشاره کنم اين است که موقعيت ايشان در حوزه و روحانيت واقعاً‌ممتاز بود. و به عنوان اثرگذارترين شخصيت در حوزه و در رابطه با نظام به شمار مي‌رفتند  از اين جهت بي‌نظير بودند. چون اولا از نظر علمي در مرتبه‌اي قرار داشتند که حتي مخالفين هم در مورد ايشان هيچ خدشه‌اي نمي‌توانستند وارد کنند 50 سال تدريس و تربيت شاگردان بسيار که خود آنان اکنون از بزرگان به شمار مي روند و تأليف قريب 40 جلد کتاب ارزشمند جاي هيچ شبهه‌اي را باقي نگذاشته است. از جهت سوابق مبارزاتي و جهات و حمايت و همراهي با نظام و امام و تأييد مقام معظم رهبري در طول اين سال‌ها نيز کاملاً مطلب معلوم است. در عين حال ايشان يک مويد صرف نبودند و بعضاً انتقادات و نگراني‌هاي خود را از وضع معيشتي مردم و بعضي برنامه‌ها مطرح مي‌کردند. يعني يک مرجع مستقل بودند. و شأن مرجعيت و صلابت اين مقام را حفظ کرده بودند. از سوي ديگر از جهت اخلاقي هم کم نظير بودند. روابط بسيار صميمانه‌اي با اقشار مختلف داشتند. نسبت به تعظيم شعائر و تکريم اهل بيت(ع) هم پيشتاز بودند به گونه‌اي که حتي ولاتي‌ها هم نمي‌توانستند به ايشان خرده بگيرند چون قريب به 40 سال قبل با نگارش کتاب ارزشمند ايه تطهير دفاع محکم و مستدلي از چهره درخشان اهل بيت عليهم السلام به عمل آوردند.

توجه ايشان به مشکلات اساسي جهات اسلام و توطئه‌هاي استکبار جهاني را هم بايد اضافه کرد. در مجموع همه اين جان باعث شده بود ايشان واقعا به عنوان زعيم حوزه مطرح باشند و همه به نوعي تسليم اين موقعيت ممتاز و بي‌بديل ايشان بودند و مي توان گفت اثر گذارترين شخصيت در حوزه و روحانيت به شمار مي‌رفتند. به همين جهت است که  مي‌گوييم واقعا فقدان ايشان يک خسارت جبران ناپذير است وبي جهت نبود که مقام معظم رهبري از اين مرجع عاليقدر به عنوان يکي از استوانه‌هاي حوزه ونظام نام بردند.

شما از ايشان به عنوان زعيم حوزه ياد کرديد ممکن است درباره شخصيت علمي ايشان بيشتر براي ما بگوييد؟

استعداد و هوش و نبوغ فوق العاده ايشان باعث شده بود از همان اوان طلبگي مورد توجه اساتيد بزرگ حوزه قرار بگيرند. تدريس و تأليف از همان ايام جواني، سبب شد از طرف اساتيد بزرگ خويش حضرت آيت الله العظمي بروجردي و حضرت امام خميني(ره) و مرحوم علامه طباطبايي مورد عنايت واقع شدند. وقتي مرحوم آيت الله بروجردي تقريرات آيت الله فاضل لنکراني را ديده بودند فرمودند: «ايشان مطالب را از خود ما بهتر تقرير مي‌کند» از جهت سرعت انتقال و بيان درسي واقعال کم نظير بودند و قلم ايشان هم واقعا قلم زيبايي بود. من حدود 10سال در درس‌هاي فقه و اصول ايشان شرکت داشتم. مطالب غامض و پيچيده را آن قدر روان و خوب بيان مي‌کردند که جاي هيچ ابهامي باقي نمي‌گذاشتند بعضي عادت دارند مطالب را بپيچانند و خيلي مغلق سخن بگويند. يکي بار خدمتشان عرض کردم چرا بعضي‌ها اين قدر مطالب معمولي را هم حتي به گونه‌اي مطرح مي‌کنند که گويا مطلب پيچيده‌اي است اما شما حتي مطالب مشکل را بسيار روان بيان مي‌کنيد. فرمودند: اين يا به خاطر اين است که به عمق مطلب پي نبرده‌ايد و يا به خاطر اين است که مي خواهند سر شاگردان کلاه بگذارند و من از اين بازي‌ها بلد نيستم و خوشم نمي‌آيد.

تا حدي که اطلاع داريم جنابعالي جداي از نسبت فاميلي از شاگردان مرحوم آيت الله فاضل بوديد، کمي از چگونگي رابطه ايشان با شاگردانش بيان فرماييد؟

شايد بتوان گفت اکثريت قريب به اتفاق شاگردانش با ايشان روابط بسيار صميمانه‌اي داشتند. درس کهتمام مي‌شد انگار که اصلا استادي نيست و خيلي رفيق و خودماني مي شد. ايشان واقعا براي همه مثل پدر بودند. در اين چند روزه اين جمله را بسيار شنيدم که مي‌گفتند آيت الله فاضل براي ما مثل پدر بود چون واقعاً هم به پيشرفت علمي شاگردان توجه مي‌کردند و هم به مشکلات معيشتي و روحي آنها مثل يک پدر و دوست به آنها کمک مي‌کردند. اين صميميت نه فقط با شاگردان و فاميل بلکه حتي با مردم عادي نيز وجود داشت.

اين حالت از همان ابتدا در ايشان بود و مسئوليت و مرجعيت هم هيچ تغييري در رفتار و روحيه ايشان ايجاد نکرده بود. همه فاميل چه زن و چه مرد و چه کوچک و چه بزرگ با اينکه براي ايشان حريم قائل بودند ولي در عين حال يک احساس صميميت خاصي داشتند. با همه مزاح مي‌کردند و گاهي تعبيرات بسيار لطيفي به کار مي‌بردند که حاکي از ذوق و قريحه سرشار ايشان بود. واقعا به گونه‌اي رفتار مي‌کردند که هر کسي احساس مي‌کرد نزديکترين افراد به ايشان است و اين روحيه را حتي در اوج گرفتاري‌ها و در بستر بيماري حفظ مي‌کردند. به طور کلي محضر شيريني داشتند و همه از حضور در مجلس ايشان لذت مي‌بردند.

نسبت به پيشرفت علمي و اخلاقي شاگردان و آشنايان و بستگان خيلي حساس بودند. با دقت وضعيت همه را سؤال مي‌کردند. در شغل و کسب و کار و مخصوصاً نسبت به اهل علم و دانش چه در حوزه و چه در دانشگاه.

رفتارشان با والدينش چگونه بود؟

ايشان نسبت به مادرشان نهايت احترام و تواضع را داشتند. مادر بزرگ ما سال‌ها در منزل ايشان زندگي مي‌کردند و خود شب‌ها رختخواب مادرشان را پهن مي‌کردند و با کمال ادب و احترام با ايشان سخن مي‌گفتند، و به همه توصيه مادرشان را مي‌کردند. در يکي از بيماري‌هاي که ايشان به توصيه پزشکان و مسئولان نظام قرار شد به خارج اعزام شوند موقع خداحافظي ديدم که خم شدند و دست مادرشان را بوسيدند و با چشماني اشکبار از مادرشان خواستند که برايشان دعا کنند.

اين مشي ايشان در زندگي شما چه تأثيري داشت و اگر خاطره‌اي در اين خصوص از ايشان داريد بيان فرماييد.

من از جهت تحصيلي مديون ايشان هستم. تشويق‌هاي ايشان و پدرم و آقازاده‌ي ايشان حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ محمد جواد باعث شد طلبه شوم و از همان اوايل طلبگي به طور مستمر به خوب درس خواندن را تشويق مي‌کردند دائماً به تدريس و تأليف تأکيد مي‌کردند و گاهي اوقات نسبت به بعضي کارهايي که به نوعي شايد مزاحم کارهاي علمي من بود با عتاب با من سخن مي‌گفتند. به خاطر دارم که پس از آن که چند سال در مدارس تدريس مي‌کردم به من فرمودند در حوزه درس عمومي شروع کردم پس از درس خدمتشان شرفياب شدم. به شوخي به من فرمودند، همين که پس از درس اينجا آمدي و لبخند بر لب داري نشان مي‌دهد « درست گرفته است و الا اينجانمي‌آمدي. ايشان واقعا نه فقط دايي و استاد من بودند بلکه براي من مثل پدر بود.

حاج آقاي آيت الله فاضل ازجمله شخصيت‌هاي بسيار نزديک به حضرت امام(ره) بودند. درباره رابطه ايشان با امام و خانواده امام برايمان بگوييد.

ايشان در دامن امام تربيت شده بودند. از دوران کودکي که باحاج آقا مصطفي دوست و هم بحث بودند و به منزل امام رفت و آمد داشتند. امام مکرراً به ايشان فرموده بودند تو براي من مثل مصطفي هستي واقعا از جهت علمي به امام اعتماد داشتند و معتقد بودند امام از جهت علمي مظلو واقع شده است و بر هميناساس شرح تحرير الوسيله امام را نوشتند. کتابي که با عنوان تفصيل الشريعه به رشته تحرير در آمده و تاکنون 30 جلد از آن نوشته شده است و مي‌فرمودند از آرزوهاي من اين است که بتوانم اين کتابرا تمام کنم. اين اواخر به فرزند عالم ومتقي خودشان حاج آقا جواد فرمودند پس از من تو اين کار را تمام کن و روي همين ارادتي که به امام داشتند مسئوليت مرجعيت را پذيرفتند. اين مطلب را بارها من از ايشان شنيدم که مي‌فرمودند، اگر من به اين وادي وارد شدم براي اين است که من شاگرد امام هستم و مي‌خواهم نام امام زنده بماند و فکر و مکتب او پايدار شود. او علم امام در حوزه بود . اين علاقه از طرف بيت امام و مرحوم حاج احمد آقا هم وجود داشت. همان لحظات اوليه‌اي که ايشان رحلت کردند. حضرت حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد حسن خميني به من تلفن زدند تا تسليت بگويند باحالت حزن و اندوه تعبيري بکار بردند که مضمونش اين بود که روحانيون انقلابي پيرو امام يتيم شدند. وقتي پيکر پاک آن مرجع بزرگ را نيمه‌هاي شب غسل مي‌دادند حاج حسن آقاي خميني هم حضور داشت و من شاهد بودم که چگونه اشک مي‌ريزد که گويي پدر خود را از دست داده است. آيت الله فاضل هم به حاج حسن آقا خيلي علاقه داشت و هر وقت که حاج حسن آقا خدمت آقاي فاضل مي‌رسيد ايشان به حاج حسن آقا مي‌فرمود ما بوي امام را از شما استشمام مي‌کنيم و به شما اميدواريم.

واقعاً امام براي ايشان يک شاخص بود. معيار موافقت‌ها و مخالفت‌ها، هر جا مي‌ديدند که به نوعي نسبت به امام بي‌مهري مي‌شود آنچنان برآشفته مي‌شد که من درکمتر کسي اين حالت راديده‌ام.

بعد از انقلاب خصوصا پس از رحلت امام (ره) سليقه‌هاي سياسي متفاوتي در بين نيروهاي انقلابي پديدار شد، برخورد ايشان با اين گروه‌ها و سليقه‌ها چگونه بود؟

ايشان نسبت به جناح‌ها و سليقه‌هاي سياسي داخل نظام مثل پدر بودند. همه گروه‌ها به بيت ايشان رفت و آمد داشتند. کليه نيروهاي مومن وانقلاي و متين روابط حسنه‌اي با ايشان داشتند نسبت به تندرويي‌ها از هر دو جناح ناراضي بودندو افراط را به صلاح نظام و انقلاب نمي‌دانستند مخصوصاً از بي‌مهري‌هايي که بعضاً نسبت به ياران امام و پيشکسوتان انقلاب مثل آقاي هاشمي رفسنجاي صورت مي‌گرفت ناراحت بودند. بيت ايشان مأمن همه بود. فرزند برومند و عالم و دانشمندشان هم بر طبق نظر پدر بزرگوارشان در بيت را بر روي همه باز گذاشته بودند، مي‌فرمودند: اين انقلاب آسان به دست نيامده و خون دل‌ها براي آن خورده شد. نبايد آنها که در کوران مبارزات بوده‌اند فراموش شوند. اوايل رياست جمهوري آقاي خاتمي جمعي از بازاريان مي‌خواستند خدمتايشان برسند تا نسبت به اوضاع هشدار بدهند و اصرار داشتن ايشان موضعي بگيرند ايشان به شدت ناراحت شده و مي‌فرمودند: اينها مي‌خواهند براي مرجعيت تکليف تعيين کنند و آنها را نپذيرفتند. موضع ايشان د رآن ايام خصوصاً درانتخابات که بر رعايت اخلاق و امانت داري تأکيد مي‌کردند بسيار مهم بود. البته از اين طرف هم از تندروي‌هاي بعضي از اصلاح طلبان ناراحت بودند و همانگونه که به افراطيون آن گروه ايراد مي‌گرفتند از افراطيون اين گروه هم دل خوشي نداشتند و بعضاً افراطيون اين جريان را هم نمي‌پذيرفتند. در مورد نظام و انقلاب در رهبري بسيار حساس بودند و تضعيف نظام و رهبري را جايز نمي‌دانستند.

از اين فضا مي‌خواهيم دور شويم،امروز يکي از بزرگترين مشکلات ما در حوزه انديشه ديني ترويج برخي خرافات و بدعت‌هاست،ايشان وقتي با اين گونه مسايل مواجه مي‌شدند چگونه برخورد مي‌کردند؟

يکي از چيزهايي که واقعاً ايشان را رنج مي‌داد مسئله خرافات و بدعت‌هايي بود که در جامعه رواج پيدا کرده است. از اينکه هر روز در گوشه‌اي ادعاي ارتباط با امام زمان مطرح مي‌شود به شدت ناراحت بودند. از اينکه هر از چند گاهي کتابي چاپ مي‌شد و کرامتي را براي هر کسي بيان مي‌کردند بر آشفته مي‌شدند. يک بار به يکي از مولفين اين کتاب‌ها باتندي فرمودند اين مطالب بي‌پايه چيست که در اين کتاب نوشته‌اي؟ شما مطالبي را در اين کتاب براي فلان آقا مطرح کرده‌اي که در مورد معصومين نمي‌توان اين ادعاها را مطرح کرد خود من بارها شاهد بودم که چگونه با حساسيت و شور و حرارت نسبت به اين مسئله اعلام خطر مي‌کردند. بارها کساني مي‌آمدند و مي‌گفتند ما از طرف امام زمان(ع) براي آقا پيغام داريم اما هيچ کدام از آنها را نمي‌پذيرفتند و مي‌فرمودند: اينها دروغ مي‌گويند.

مراجع تقليد جداي از بعد علمي و اجتماعي غالباً انسان‌هايي وارسته و متخلق هستند. از خصوصيات اخلاقي ايشان صحبت کنيد؟

ايشان واقعاً سلامت نفس داشتند و اهل ريا و تظاهر نبودند. يک وقت در درس به مناسبتي بحث از نوافل ظهر و عصر به ميان آمد. ايشان فرمود. اين نوافل ظهر و عصر که من در طول عمرم آن را نخوانده‌ام. حکمش اين است بعد شروع کردند به اصل. بعد عده‌اي اعتراض کردند که آقا چه دليلي دارد اين را بگوييد. ديگران خودشان را بگونه‌اي ديگر نشان مي‌دهند. شما چرا اين گونه عمل مي‌کنيد؟ فرمودند: خوب اين حقيقت است البته ايشان اهل مستحبات و تهجد بود ولي واقعاً جوري رفتار نمي‌کرد که بخواهد چهره ديگري از خود نشان دهد.

 اين سلامت واقعاً در بيت و دفتر ايشان هم وجود داشت. به طوري که پس از رحلت آيت الله فاضل فرزند دانشمندشان اطلاعيه‌اي صادر کرد و از عموم مقلدانشان خواست که ديگر به وکلاي آقا وجوهات ندهند. درست مثل کاري که مرحوم حاج آقا احمد آقا پس از ارتحال امام0ره) انجام داد و اين يک ارزش ماندگار است و باعث اعتماد مردم به دستگاه مرجعيت است. کاري که شايد کمتر اتفاق بيفتد.

ايشان تا حدي که ما مي‌دانيم مدت‌هاي زيادي بيمار بودند برخوردشان با اين موضوع و تحمل در برابر اين مشکلات چگونه بود؟

من اگر بخواهم يک نمونه کاملي از صبر و شکيبايي و مثال بزنم بدون ترديد آيت الله فاضل لنکراني است.

سال‌هاي سال ابتلا به بيماري‌هاي مختلف و بعضي مسايل ديگر باعث نشده بود شکوه کنند و يا زبان به گلايه بگشايند. هميشه خدا را شکر مي‌کردند. در همين دوره اخير بيماري روي تخت بيمارستان مرتباً الحمدلله مي‌گفتند. از قول برخي نزديکان ايشان گفته مي‌شود که نوع برخورد ايشان در اين اواخر به گونه‌اي ديگر بود در اين مورد توضيح دهيد.

البته در اين دوره کاملاً رفتار ديگري داشتند. من ايشان را در مقاطع مختلف بيماريديده بودم اما در اين مقطع گويي حالت انقطاع پيدا کرده بودند و کمتر حرف مي‌زدند و دائماً ذکر صلي اله عليک يا فاطمه الزهرا بر زبان جاري مي‌کردند. مرتب سؤال مي‌کردند ايام فاطميه کي فرا مي‌رسد؟ حتي يک شب فرمودند همه فرزندانم را جمع کنيد مي‌خواهم از آنها خداحافظي کنم.

در اين دو هفته اخير به اصرار پزشکان واطرافيان عليرغم مخالفت شديد خودشان، براي تکيل معالجات ايشان را به لندن بردند ولي از چند روز قبل از رحلتشان اصرار شديد براي بازگشت داشتند. هر چه مي‌گفتند چند روزي بايد بمانيم ولي شديداً اصرار به بازگشت داشتند و تقريباً يک روز پس از بازگشت به قم در منزلشان دارفاني را وداع گفتند. يادم هست که پس از مرخص شدن از بيمارستان دي مي‌فرمود اين بيماري‌ها و مشکلات براي اين است که انسان موحدتر شود.

در مقابل مسايل ومشکلات مردم چگونه بودند؟

ايشان در کسب خبر واطلاع از اوضاع جامعه و مردم از طرق وکانال‌هاي مختلف اخبار را جويا مي‌شدند. براي همين هم بودکه اطلاع دقيقي از مشکلات و نارسايي‌ها و وضع معيشتي مردم داشتند. گاهي اوقات از شنيدن برخي خبرها آنچنان برآشفته مي‌شدند که ما نگران حال ايشان مي‌شديم. ايشان نسبت به مسايل و مشکلاتي که براي مردم و انقلاب پيش مي‌آمد واقعاً بي‌تاب مي‌شدند.

ايشان خدمات بزرگي را به اسلام و جامعه اسلامي داشتند، در اين باره براي خوانندگان ما بگوييد؟

خدمات اين مرجع بزرگ قابل شمارش نيست. ازهمان دوران جواني مثل پدر بزرگوارشان براي حل مشکلات مردم جدي بودند. هرکاري از دستشان برمي‌آمد انجام مي‌دادند چه به صورت فردي و در تمام پاسخگويي و رسيدگي به امور مراجعين و چه در مقام مديريت حوزه و چه در مسند مرجعيت.

گاهي اوقات پيگيري کارهاي بعضي اشخاص عادي را برخي به صلاح ايشان نمي‌دانستند اما خودشان هيچ ابايي نداشتند. نسبت به آنها که از کار افتاده بودند پيشکسوتان علم و جهاد در در زمان امام سال‌هاي سال از امام براي مدرسين بزرگواري که کمتر مورد توجه بودند مبالغي مي‌گرفت و به آنها مي‌داد و وقتي هم که امکانات زيادي در اختيارشان بود اين کار را ادامه مي‌دادند. همه آنچه که تحت عنوان وجوهات شرعيه به دستشان مي‌رسيد صرف خدمت به مردم و طلاب و مدرسين و ترويج مکتب اهل بيت مي‌کردند. مرکز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام که يک مرکز بزرگ علمي تخصصي است از خدمات ارزنده ايشان است که اميدواريم به دست با کفايت فرزند دانشمند فاضل ايشان آقاي حاج آقا جواد استمرار پيدا کند. شايد ماهانه متجاوز از 5/1 ميليارد تومان وجوهات شرعي به دفتر ايشان مي‌رسد اما وقتي که از دنيا رحلت کردند در وصيت نامه شان آمده که من از مال دنيا هيچ ندارم و آنچه که هست سهمين است که بايد صرف طلاب و مرکز فقهي شود.

احداث مدارس، مراکز درماني، مسجد و حسينيه در داخل و خارج کشور، تأسيس مرکز فقهي در سوريه و افغانستان و روسيه و لندن و خدمات بي‌شمار ديگري که بايد در مجال ديگري به آنها پرداخت.

به عنوان سوال آخري مي‌خواهيم کمي درباره رابطه آيت الله العظمي فاضل با شوهر خواهرشان يعني ابوي جنابعالي آيت الله نورمفيدي صحبت کنيد.

ايشان نسبت به پدر بزرگوارم آيت الله نورمفيدي عنايت خاصي داشتند. هميشه از هوش و استعداد وتوانايي علمي و تقواي ايشان براي من مي‌گفتند. مي‌فرمود اگر پدر شما در قم مانده بود قطعاً امروز يکي از استوانه‌هاي حوزه قم به شمار مي‌رفت اگر چه الان هم در گلستان منشأخدمات بزرگي است. گاهي هم از بي‌مهري‌هايي که نسبت به آيت الله نور مفيدي مي‌شد گلايه داشتند و مي‌گفتند واقعاً آقاي نورمفيدي از اول همراه امام و نهضت بوده و اين بي‌انصافي است که اينها ناديده گرفته شود و مرتباً مسايل گرگان و فعل و انفعالات منطقه گلستان را از بنده سوال مي‌فرمودند و با حساسيت خاصي مسايل اين را پيگيري مي‌کردند. سال گذشته که بيماري براي حاج آقا پيش آمده بود ضمن اينکه مرتب از من خبر مي‌گرفتند گاهي با عصبانيت به من مي‌فرمودند در مورد پدرت کوتاهي نکن و مسئله بيماري ايشان را پيگيري کن و اين از همه چيز مهمتر است با اينکه حاج آقا شاگر آيت الله العظمي فاضل بودند ولي واقعاً ايشان نسبت به آيت الله نورمفيدي کمال احترام و عنايت را داشتند.

ناگفته‌هايي از ساده زيستي شگف آيت الله العظمي فاضل لنکراني

حجة الاسلام  حسيني بوشهري ـ که سخنران مجلس بزرگداشتي بود که (28 خرداد 86) از سوي مقام معظم رهبري به مناسبت ارتحال آية الله العظمي فاضل لنکراني در حرم مطهر حضرت معصومه(س) برگزار شد ـ به نکاتي از زهد و ساده‌زيستي آن مرجع فقيد اشاره کرد که تاکنون اعلام نشده بود.

وي گفت: فرزند آية الله به من گفت: آقا از دنيا رفت بدون آنکه حتي يک متر خانه يا زمين يا ملک ديگري از خود برجاي گذاشته باشد.

تعجب کردم و پرسيدم: پس منزلي که در خيابان 19 دي در آن مي‌نشستند مگر مال ايشان نبود؟

پاسخ داد: خير؛ آن منزل را پدر بزرگ مادري ما براي دخترش خريده بود و متعلق به والده ماست.

پرسيدم: دفتر آقا که در منطقه بازار است چه؟ گفت: آن هم ملکي است که از پدربزرگ پدري مان به همه فرزندان ايشان به ارث رسيد و سهم آقا در آن دو دانگ بود. بقيه ورثه سهم خود را به آقا واگذار کردند و ايشان همه را يک جا وقف عزاداري سيد الشهداء کرد. لذا هيچ مايملکي از ايشان برجاي نماند.

حسيني بوشهري با اشاره به آيه شريفه: «إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا » دليل محبت شديد مردم به علماء و مراجع ـ که در تشييع کم نظير پيکر آيت الله فاضل تجلي دوباره‌اي يافت ـ را همين نوع زندگي براي خدا دانست.

ديدگاه برجستگان حوزه‌هاي علميه درباره جايگاه علمي معظم له

1ـ مرحوم آية الله العظمي بروجردي بعد از اينکه کتاب نهاية التقرير که تقريرات بحث صلاة ايشان است توسط آية الله العظمي فاضل لنکراني نوشته شد، تصريح به اجتهاد ايشان در سن 25 سالگي نمودند.

2ـ مرحوم آية الله العظمي سيد مصطفي خوانساري که خود از اکابر و بزرگان حوزه بودند در اواخر حيات آية الله العظمي گلپايگاني تصريح به اعلميت معظم له نموده و به بسياري از بزرگان در مسأله تقليد فرمودند که به ايشان مراجعه نماييد.

3ـ مرحوم آية الله تقديري که از مدرسين بحث خارج در حوزه علميه وليعصر خوانسار بودند معتقد به اعلميت ايشان بودند.

4ـ آية الله آقاي اهري که امروزه يکي از بزرگان علماء تبريز است و از شاگردان بزرگ آية الله بروجردي است معتقد به اعلميت معظم له است.

5ـ موجب آنچه که براي ما نقل شده آقاي دکتر سيد عبدالهادي الفضلي که از بزرگان علماء حجاز است قائل به اعلميت ايشان است.

6ـ جامعه محترم مدرسين حوزه معظم له را با اکثريت آراء به عنوان اولين نفر معرفي نموده است. برخي از اعضاء جامعه مانند آية الله مشکيني و آية الله خرازي تصريح نمودند که ذکر اسامي در اعلاميه به ترتيب آراء مي‌باشد واکثريت آراء خود يکي از قرائن براي ترجيح مي‌باشد.

7ـ کتاب ‌هاي علمي و استدلالي معظم له بهترين گواه بر اين امر است موسوعه فقهيه ايشان که شرح بر تحرير الوسيله امام خميني است. و بيش از 26 جلد آن به چاپ رسيده و يکي از کتابهاي مهم در حوزه‌هاي مقدسه علم است.