|
اخبار >> سالگرد ارتحال عالم وارسته و فقيه سياستمدار گفتگو با حجت الاسلام والمسلمين جواد فاضل لنكراني درباره مرحوم آيت الله فاضل لنكراني
[ روزنامه کیهان پنجشنبه 23 خرداد 1387]حجت الاسلام والمسلمين محمدجواد فاضل لنكراني، فرزند و مسئول دفتر مرحوم آيت الله العظمي فاضل لنكراني(ره) در دوران مرجعيت ايشان، عضو جامعه مدرسين حوزه علميه، رياست مركز فقهي ائمه اطهار(ع) بوده و چندين سال تدريس دروس خارج فقه و اصول حوزه علميه، را در كارنامه فعاليت خود دارد. آن چه در پي آمده حاصل گفت وگوي ما با ايشان درخصوص ابعاد شخصيتي، علمي، سياسي و... حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني به مناسبت سالگرد ارتحال آن عالم رباني است. ضمن تشكر ازخبرنگار كيهان در قم آقاي سيدعليرضا فقاهتي كه در تهيه اين گفتگو ما را ياري كرده اند مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم . ¤ مناسب است ابتدا، درباره خاندان فاضل توضيح دهيد و بفرماييد آيت الله فاضل در چه خانواده اي رشد كرده اند؟ پدرشان بعد از آن قضاياي كمونيستي كه در شوروي به وجود آمد به ايران مهاجرت كردند و مدتي را در زنجان و مشهد بودند و در آخر به قم آمدند و رحل اقامت افكندند و از شاگردان برجسته مرحوم آيت الله العظمي حائري و هم درس هاي امام(ره) بودند. خودشان صاحب نظري قوي و مدرسي برجسته بودند. مرحوم آيت الله مشكيني و بسياري از بزرگاني كه الآن هستند، از شاگردان رسائل و مكاسب ايشان بودند. همچنين جد ما مرحوم آيت الله فاضل بزرگ نسبت به تثبيت مرجعيت آيت الله بروجردي تلاش فراواني داشتند. البته در اين زمينه امام(ره) نيز نقش اساسي داشتند و در حقيقت امام از ايشان خواسته بودند كه مرجعيت آيت الله بروجردي را در قم بايد تحكيم كنيم. با اينكه خودشان از مجتهدين و صاحب فتوا بودند و بسيار هم در مباحث فقهي قوي بودند اما در كنار آيت الله العظمي بروجردي حضور پيدا كرده و در مدت زعامت 15ساله ايشان، يكي از مؤثرترين شخصيت ها در كنار آيت الله بروجردي بودند. از ناحيه مادر، مادر والد بزرگوار ما، از خاندان و سادات معظم مبرقع هستند. از خاندان و بيوت مرجعيت هستند. با بيت مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا حسين قمي و آيت الله روحاني ارتباط پيدا مي كنند. مجموعاً از ناحيه پدر و مادر از يك اصالت ديني و خانوادگي برخوردار بودند. ايشان در يك چنين خانواده اي در سال 1310 متولد شدند. رشد علمي بسيار خوبي داشتند و به جهت علاقه شديدي كه داشتند وارد حوزه علميه قم شدند. در دوران ابتدايي جزو شاگردان ممتاز قم شناخته شدند و در امتحانات نهايي كه آن زمان بود، اول شدند. مسئول آموزش و پرورش وقت قم مخالف ورود ايشان به حوزه بودند و معتقد بودند كه ايشان يكي از برجستگان علمي در علوم روز مي شود. اما به خاطر علاقه اي كه ايشان داشتند وارد حوزه شدند. در مدت كوتاهي دروس سطح را به پايان رساندند و در سن 19سالگي در درس آيت الله العظمي بروجردي حضور پيدا كردند و در همين سنين اولين كتاب علمي و اجتهادي را كه تقريرات درس مرحوم بروجردي بود به چاپ رساندند. مدت هشت سال در درس ايشان و مدت 11 سال در درس فقه و اصول امام(ره) بودند. ¤ مرحوم آيت الله فاضل از شاگردان امام راحل بودند و در رواج مرجعيت حضرت امام كوشش كردند، دراين خصوص توضيح بفرماييد. ايشان در بحث هاي خود كاملاً افكار امام را زنده نگه داشتند و به تعبير بعضي از بزرگان در نبود امام و در خلأ حوزه از وجود امام، آن كسي كه اين خلأ را تا اندازه اي پر و تأمين كرد، آيت الله العظمي فاضل(ره) بودند. مي توان گفت كه ايشان احاطه كاملي به همه مباني فقهي و اصولي و رجالي امام داشتند و نه تنها فقط احاطه داشتند بلكه مباني امام را تحكيم مي كردند و تا آن مقدار كه خودشان از نظر علمي موافق بودند تثبيت مي كردند و بسط و گسترش مي دادند. معتقد بودند كه امام ابتكارات بسيار مهمي را در علم اصول دارند و اين مباني را در موارد بسيار زيادي از مسائل فقهي پياده مي كردند. حتي شايد بتوان گفت در بعضي از موارد كه كمتر آن مبنا مطرح مي شد، ايشان بر تطبيق آن مبنا بر آن مورد تاكيد مي كردند. فضلا و طلاب از طريق ايشان با افكار علمي امام آشنا شدند. از اين جهت كه ايشان يك احاطه اي داشتند و همين طور احاطه بسيار وسيعي به مباني آيت الله العظمي بروجردي و در كنار اينها، خصوصيت منحصر به فردي كه درس ايشان داشت، اين بود كه به مباني فقهي و اصولي آيت الله العظمي خويي احاطه داشتند با اينكه ايشان شاگرد آيت الله خويي نبود ولي از طريق كتبي كه درس هاي ايشان را منتشر كرده بود، احاطه داشتند و مجموعا اين سه بزرگواري كه سه ركن فقهي و اصولي در اين دوران اخير حوزه هاي علميه هستند. مباني اينها در دست ايشان بود و حوزه درسي ايشان پر بود از تحقيقات اين سه بزرگوار به ضميمه تحقيقاتي كه خود مرحوم والد ارائه مي دادند. ¤ فعاليت هاي آيت الله فاضل را در پيشبرد انقلاب به رهبري امام راحل توضيح دهيد. -براي تحكيم مباني سياسي امام بايد ابتدا مباني علمي امام را تحكيم كرد. در آن زمان توسط ايشان اين كار انجام شد. من مي توانم اين را با تحقيق عرض كنم در اين پنجاه سال اخير حوزه علميه يكي از تاثيرگذارترين شخصيت ها در مسائل علمي حوزه و در تحكيم مباني علمي امام و آيت الله بروجردي، مرحوم آيت الله العظمي فاضل بودند. بعد از اينكه ايشان از دنيا رحلت كردند و به رحمت خدا رفتند تداعي كرد كه امام و آيت الله بروجردي بار ديگر از دنيا رفت. چون واقعا يك نمادي از افكار اين دو بزرگوار بودند. در كنار فعاليت هاي علمي ايشان يكي از اعضاي بسيار موثر جامعه مدرسين حوزه علميه قم بودند و از اين طريق آن بيانيه هايي كه امام از نجف صادر مي كردند و دستوراتي كه از نجف مي دادند از اين طريق در حوزه علميه بسط پيدا مي كرد و منتشر مي شد و دنبال مي كردند. ¤ مرحوم آيت الله فاضل در عرصه تثبيت ولايت فقيه درحوزه علميه و جامعه چه نقشي داشتند. -آيت الله فاضل لنكراني(ره) نسبت به نظريه ولايت فقيه يكي از شخصيت هايي بود كه به خوبي معتقد به ولايت مطلقه فقيه بودند. ايشان معتقد بودند كه نظريه اي را كه امام رضوان الله عليه ارائه دادند از متن فقه و متون و منابع فقهي مثل قرآن و سنت استخراج كردند كه يكي از مسائل بسيار مسلم فقه ما است. حتي مي فرمودند به نظر من براي اثبات ولايت مطلقه فقيه نيازي به دليل نيست. از قضايايي است كه «قياساتها معها». هر فقيهي كه اندك آشنايي با فقه داشته باشد، به خوبي متوجه مي شود كه مجموعه فقه بدون ولايت فقيه معنا ندارد و ولايت فقيه يكي از امور مسلمه اي است كه در همين دايره فقه به خوبي وجود دارد. روي همين اساس بعد از اينكه امام حكومت اسلامي را تشكيل دادند، معتقد بودند كه تبعيت از ايشان به عنوان تبعيت از ولي امر لازم است و در اين مسئله عملا هم اين اعتقاد خودشان را اثبات كردند. در دوران امام مسئوليت هاي بسيار مهمي را در شوراي عالي مديريت حوزه در آن زمان يعني به عنوان مسئول حوزه و به عنوان دبير جامعه مدرسين بودند و خدمات بسيار بزرگي در اين دوران و حوادثي كه در اين دوران واقع شد ايشان انجام دادند. ¤ پس از رحلت حضرت امام، آيت الله فاضل اولين منبر مهم را در مدرسه فيضيه رفتند و در دفاع از حسن انتخاب مجلس خبرگان در تعيين حضرت آيت الله خامنه اي سخن گفتند، آيا از آن سخنان چيزي به يادتان مانده است. ¤ بنابراين آيت الله فاضل هميشه فعاليت هاي موثري در دفاع از رهبري حضرت آيت الله خامنه اي داشتند. -بله اولا در مجالس درس به مناسبت هاي مختلف نسبت به اين امر طلاب و فضلا را توجه مي دادند. حتي اين تعبير كه در درس ها و نوارهاي ايشان است. به طلبه ها مي گفتند در آن زمان لزومي نداشت كه ما خيلي نسبت به امام تاكيد كنيم، اما در اين زمان و بعد از رحلت امام اين امر اهميت بسزايي دارد و بر فضلا و طلبه ها لازم است كه مردم را نسبت به رهبريت ايشان كاملا آگاه كنند و همان خط و وظايفي كه ما نسبت به امام داشتيم، همان وظايف را نسبت به معظم له داريم و بايد از هر جهت ايشان را حمايت كنيم و قضيه مهمي كه در آن زمان اتفاق افتاده بود اين بود كه برخي گفته بودند كه آنچه را كه خبرگان مطرح كرده نياز به تنفيذ مراجع وقت دارد. والد راحل ما در يكي از سخنراني هايي كه به مناسبت ارتحال امام در مدرسه فيضيه ايراد فرمودند، فرمودند كه بحمدالله مقام معظم رهبري واجد شرايط رهبري از هر جهت هستند و اين امر را خبرگان احراز كرده و در خبرگان بيش از ده مجتهد مطلق مسلم وجود دارد كه اينها همه بر اين امر صحه گذاشته اند. بنابراين مرجعيت مقام معظم رهبري هم قانوني و هم مطابق با شرع و موازين شرعي است كه نياز به تنفيذ ندارد. اين حركت در آن زمان بسيار حركت حساس و مهمي بود. به طوري كه بعد از آن سخنراني بسياري از بزرگان به ايشان گفتند شما كاملا مسئله را براي ما واضح و روشن نموديد. اعتقاد ايشان به رهبريت مقام معظم رهبري بسيار محكم بود. در حوادث مختلف ايشان تصريح مي كردند كه انصافاً موضع گيري هاي ايشان و حركت هاي بسيار حساب شده ايشان، ما را به آينده انقلاب اميدوار مي كند و مكرر از ايشان شنيدم كه مي فرمودند: الحمدلله بعد از ارتحال امام آن نگراني و دغدغه اي كه ما داشتيم كه ممكن است خداي نكرده انقلاب رو به ضعف و افول برود، الحمدلله اينچنين نشد و روز به روز ما پايه هاي انقلاب را به بركت رهبري هاي ايشان محكم تر و مستحكم تر ديديم. واقعاً نسبت به حركت هاي ايشان و رهبري ايشان بسيار معتقد بودند و باز مي فرمودند كه اگر از من سؤال كنند آيا در اين زمان شخص ديگري مي تواند جاي ايشان باشد، من مي گويم كه به هيچ وجه كسي را سراغ نداريم كه در اين شرايط بتواند با اين خصوصيات كه ايشان دارد انقلاب را اداره مي كند، بتواند اداره كند و ارتباط ايشان با رهبري، ارتباط بسيار محكم و عاطفي و علاقه اي كه به ايشان داشتند. يادم مي آيد در دوراني كه والد ما در يزد تبعيد بودند، آنجا مقام معظم رهبري به ديدن ايشان آمدند و چند روزي در آنجا بودند. اين ارتباط از قديم الايام بود. تأكيد روي اينكه ايشان شرايط را دارا هست، براي اين بود كه از قديم آشنايي با جهات علمي، سياسي و تقوايي مقام معظم رهبري داشتند. ملاحظه هم فرموديد كه بعد از ارتحال ايشان، پيام خوبي كه ايشان دادند و نكات بسيار حساسي كه در آن پيام بود حاكي از آن مطالب بود. ¤ مرحوم آيت الله فاضل از چه زماني تدريس را شروع كردند، اولين كتابي كه تدريس كردند چه كتابي بود و نحوه تدريس ايشان چگونه بود؟ -خود مرحوم آيت الله العظمي لنكراني از همان ايامي كه مي فرمودند من مقيد بودم كه آرام آرام تدريس را شروع كنم و در حدود سيزده سالگي كه وارد حوزه شدم، اين سال هاي آخر مي فرمودند كه من حساب كردم حدود 55 سال است كه مشغول به تدريس در حوزه علميه هستم. طبيعي است كه در همان اوايل كتاب هاي ادبيات، منطق، معالم و لمعه را تدريس مي كردند و بعد هم آرام آرام كتب بسيار مهم را تدريس كردند. مي فرمودند يك وقتي من كتاب الارث شرح لمعه را تدريس مي كردم. ملاحظه مي كردم حدود 100 نفر در درس من شركت مي كردند و سن همه اينها از من بيشتر است. ايشان به عنوان يك مدرس قوي مطرح بودند. من در يكي از خاطرات آيت الله العظمي اراكي مي خواندم. ايشان به مناسبتي خاطره اي را از زمان مرحوم آيت الله بروجردي نقل مي كنند و بعد مي گويند كه اين آقامحمد مدرس، (اين مدرس نشان مي دهد كه حتي در زمان آيت الله بروجردي ايشان يكي از مدرسين نامدار حوزه علميه بودند.) يكي از بزرگان تهران براي من نقل مي كرد كه من از نجف آمده بودم. آمدم در درس آيت الله بروجردي شركت كردم. بعد از درس ايشان ديدم در زير گنبد مسجد اعظم يك درس بسيار پرجمعيتي است و يك شيخ جوان دارد اين درس را اداره مي كند. كم كم كنجكاو شدم كه ببينم اين مدرس كيست و چه درسي است؟ آمدم و نشستم در اين درس. از طلبه ها سؤال كردم. گفتند ايشان آقاي شيخ محمد فاضل لنكراني هست. در آن زمان درس مكاسب مي گفتند و فضلاي بسيار زيادي در درس ايشان شركت مي كردند. حدود شايد بيش از 30 سال تدريس خارج ايشان ادامه پيدا كرد و هزاران طلبه تربيت كردند. امروزه مي توانيم بگوييم كه اكثر مدرسين حوزه، چه در سطوح عالي و چه حتي آنهايي كه از مدرسين دروس خارج هستند، از شاگردان برجسته ايشان بودند. برخي از شاگردان ايشان در سمت هاي مهم نظام، مراكز مهم قضايي، امامت جمعه و يا نمايندگي ولي فقيه در استان ها حضور دارند. مجموعاً يكي از توفيق هاي بسيار مهمي كه خداوند نصيب ايشان كرده بود، تدريس بود. در كنار تدريس يكي از توفيق هاي بسيار مهمي كه داشتند، تأليف بود. در ميان مراجع معاصر يكي از پرتأليف ترين شخصيت هاي فقهي زمان بودند. من اين را عرض مي كنم شما شرايطي كه ايشان داشتند به اين شرايط ملاحظه كنيد: يك شخصيتي كه در همه حوادث انقلاب حضور دارد. در همه مجالسي كه بزرگان حوزه مربوط به انقلاب تشكيل مي دادند حضور فعال دارد. 10سال مسئوليت اداره حوزه علميه را داشته؛ ده سال مسئوليت جامعه مدرسين حوزه را داشته؛ حتي در مراكز ديگر حوزوي نقش مهمي داشته، اما با همه اين كارها و با همه اين مسئوليت ها ايشان يك موسوعه فقهيه بسيار عظيمي از خودشان به نام «تفصيل الشريعه» به يادگار مي گذارند كه شرح تحريرالوسيله امام است. اولا خدمت شما عرض كنم امام نسبت به اين كتاب خيلي اعتنا و توجه داشتند. در ابتداي پيروزي انقلاب جامعه مدرسين از والد ما خواسته بودند كه مسئوليت بخش استفتائات بيت امام را ايشان عهده دار شوند. ايشان اين قضيه را براي من نقل كردند كه من خدمت امام رفتم و به ايشان عرض كردم، آقا من مشغول نوشتن شرح كتاب شما هستم و اگر بخواهم در مسئوليت استفتائات بيايم، ديگر نمي توانم آن را بنويسم. يكي از اين دو كار را بايد انجام بدهم -و تعيين با خود حضرت امام بود- هر كدام را شما امر كنيد، همان را انجام مي دهم. امام فرمودند: نه، شما شرح كتاب را دنبال كنيد گاهي اوقات و بيت امام در تهران تلويزيون نشان مي دهد از جمله كتاب هايي كه بوده، همين شرح تحريرالوسيله اي بوده كه والد ما نوشته اند و يك مجموعه سي جلدي است و امروزه اين كتاب، از كتاب هاي مهمي است كه مورد توجه بزرگان، مراجع، فضلا و مدرسين قرار گرفته و والد راحل ما يكي از نكاتي كه در وصيت شان تأكيد كردند كه بعد از من اين كتاب ها به آساني در اختيار فضلا و اهلش قرار داده شود كه ما در همين يك ساله گذشته شايد چندين برابر زمان خودشان كتاب هاي ايشان را در اختيار فضلا، كتاب خانه ها و يا حوزه هاي علميه قرار داديم. اين كتاب مخصوصا در مباحث حج كه شايد يكي از برجسته ترين اين موسوعه مباحث حج باشد. من يادم مي آيد كه استاد ما آيت الله العظمي آقاسيد كاظم حائري در مدينه خدمتشان رسيده بوديم، به من فرمودند: وقتي من مي خواستم به مكه بيايم و براي حج بيايم، يك دوره از اين كتاب حج والد شما را از بازار خريده و آورده ام. در جمع عده اي فضلا بوديم كه به من فرمودند به نظر من بهترين كتابي كه تاكنون در حج نوشته شده آن كتابي است كه والد شما نوشته اند بعضي از اساتيد دروس خارج مشهد نيز همين مطلب را به عينه براي ما بيان كرده اند. بخش مربوط به قضا، شهادات، ديات و حدود كه در مراكز قضايي مورد استفاده قضات قرار گرفته است. مجموعا يك موسوعه اي است كه بسيار تأثيرگذار بوده و جاي خودش را باز كرده است. ¤ در سال نوآوري مناسب است درباره نوآوري هاي آيت الله فاضل در حوزه فقاهت بگوييد. ما مي توانيم بگوييم كه والد راحل ما در فقه و اصول اولين كاري كه كردند اين بود كه نوآوري هاي مرحوم امام و مرحوم بروجردي را بيشتر دنبال كردند و اگر در كلام آيت الله بروجردي و يا امام يك نظريه اي ابداع و يا ابتكار شده بود و آنها يك دليل براي آن اقامه كرده بودند، ايشان چند دليل به آنها اضافه كردند، گسترش و بسط داده اند و از اين نظر بسيار در تثبيت مباني اينها ايشان دخالت داشته اند. به علاوه خود ايشان در فقه از امتيازات بسيار مهمي كه داشتند اين بود كه در فقه الحديث بسيار تبحر داشتند. حديث را آنچنان معنا مي كردند كه گويا مثل يكي از اصحاب ائمه در زمان صدور روايت حضور دارد و روايت را معنا مي كردند. ما مي توانيم بگوييم كه فقه ايشان از اين جهت امتياز خاصي داشت. گاهي اوقات رواياتي را كه فقهاي ديگر با تعارض با آنها برخورد كرده اند و گفته اند كه اينها متعارض است، ايشان روي اين قوتي كه در فقه الحديث داشت، تعارض بين روايات را به راحتي حل مي كردند و آنها را تمام مي كردند و مسئله تعارض را از بين مي بردند و اين يك نكته بسيار مهمي در فقه است. در فتاوايي كه در دوران مرجعيتشان داشتند، فتاواي بسيار مهمي داشتند. ايشان اصل قضيه دخالت زمان و مكان در اجتهاد كه امام بنياد آن را افكندند و قرار دادند و معتقد به اين نظريه بودند و ما در فتاواي ايشان اين را كاملا احساس مي كنيم. يكي از فتواهاي بسيار مهمي كه دادند مسئله عدم اشتراط وحدت افق در باب هلال است كه البته ديگران نيز قبل از ايشان اين نظريه را داشتند. اما ايشان هم اول نظريه مشهور را داشتند بعد به اين نظريه رسيدند و در اين امر بيشتر تكيه بر اطلاق موجود در روايات و عدم ذكر افق در آنها و عدم وضوح معنا و تفسير آن در نزد مشهور داشتند و اين چه قدر مسائل را حل مي كند نتيجه اين مي شود كه مسلمين يك زمان را به عنوان عيد اعلام بكنند. يا استفاده از تلسكوپ در باب رؤيت هلال كه ايشان صريحا در اكتفا به آن فتوا دادند. استفتائاتي كه از ايشان چاپ شده اگر محققي آن را به ديده تحقيق ببيند نكات بسيار مهمي را استفاده مي كند. در بخش مسائل پزشكي تقريبا بيش از هزار مسئله پزشكي را جواب دادند و در يك مجموعه آن را منتشر كرديم. ¤ وجوه متمايز مرحوم آيت الله فاضل در حوزه مرجعيت كدام است؟ -من به چند وجه مي توانم اشاره كنم. اولا مرجعيت ايشان را ما استمرار مرجعيت امام مي دانيم و اين اعترافي است كه خود بزرگان حوزه دارند و مقلدين امام استمرار مرجعيت امام را در مرجعيت ايشان مي ديدند و اينجا من اين نكته را عرض بكنم كه ايشان از پذيرش مسئوليت مرجعيت امتناع داشتند، اما فرمودند: براي اينكه احساس مي كنم كه لازم است در ميان شاگردان امام مرجعي كه بتواند افكار امام را كاملا دنبال بكند در اين ميدان حضور داشته باشد شايد قسم هم خوردم كه من به اين جهت بود كه اين مسئوليت را پذيرفتم. پس اولين وجه اين است كه مرجعيت امام را در مرجعيت ايشان مي ديديم و ظهور بسيار خوبي داشت و دومين وجه اين بود كه ايشان مرجع انقلابي بود. نسبت به حوادث داخلي و خارجي كاملا حساس بود. در همه بحران ها ايشان حضور بسيار فعال داشت و شايد بتوانيم بگوييم از كساني كه لحظه به لحظه براي تقويت و استمرار انقلاب مي كوشيد ايشان بودند. قضايا را دنبال مي كردند. نسبت به مسئولين، تذكراتي كه لازم بود مي دادند، نسبت به توجه به مردم و وضع معيشت مردم كه حالا اين را در وجه ديگر خواهم گفت. بنابراين ايشان يك مرجع انقلابي بود. من در همين جا اين نكته را عرض بكنم يكي از شخصيت هايي كه با تمام وجود افكار امام را در انقلاب كاملا فهميده بود و اين نكته خيلي مهمي است. كسي كه بگويد افكار امام را كاملا فهميده ايم. علاوه بر اينكه بر افكار فقهي و اصولي كاملا احاطه داشت در كنار او احاطه كامل بر افكار امام داشت، مرحوم آيت الله العظمي فاضل لنكراني(ره) بود. اين بسيار نكته مهمي است. وجه سوم اين بود كه ايشان ارتباطش با مردم بسيار قوي بود و مردم هر زماني وقتي كاري با ايشان داشتند حتي در زماني كه ايشان در شديدترين وضع مريضي بود دسترسي به ايشان داشتند. با مردم ارتباط بسيار صميمانه و بسيار گرمي داشتند. اينطور نبود كه از مردم جدا باشند. دفتر ايشان دفتري بود كه مردم در آن حضور داشتند و به خاطر مقلدين بسيار فراواني كه در ايران و خارج از ايران داشتند دفاتر متعددي ضرورت ايجاب كرد كه در نقاط مختلف كشور احداث شود و اين دفاتر هميشه براي پاسخگويي به مردم فعال بودند. شدت اعتقاد مردم به ايشان آن قدر زياد بود كه همانطوري كه بعد از رحلت امام رضوان الله عليه كثيري از مقلدين امام براي امام باقي ماندند، در مورد ايشان هم همينطور شد كثيري از مقلدين ايشان براي ايشان باقي ماندند و هنوز با دفاتر ايشان براي سؤال و دستيابي به مسائل شرعي مراجعه مي كنند و الحمدلله دفاتر ايشان در اين يكسالي كه از رحلت ايشان مي گذرد كاملا در اين زمينه فعال بوده و پاسخگوي مسائل شرعي مقلدان ايشان آنهايي كه باقي ماندند، هستند. اين هم وجه سوم. نسبت به امور اقتصادي و معيشتي مردم بسيار ايشان نگران بود. گاهي اوقات ايشان وقتي مي فهميد گراني شده و مردم در عسر و زحمت و مشقت بسر مي برند به من مي فرمودند: من گاهي به خاطر اين قضايا شب تا صبح بيدار هستم و همينطور هم بود. و هر مسئولي كه مي آمدند اولين تأكيد ايشان رسيدگي و توجه به وضع مردم بود. من اينجا اين قضيه را عرض بكنم قضيه اي كه هم در دوران جناب آقاي خاتمي اتفاق افتاد و هم در دوران جناب آقاي احمدي نژاد. ايشان به هر دو رئيس جمهور فرمودند: شما هيچ فكر كرده ايد كه يك كارمند كه 400-300 هزارتومان حقوق او است اگر با اين پول قبوض برق و گاز و تلفن و اجاره را بدهد چيزي ديگر براي او باقي نمي ماند با چي زندگي كند و به اينها مكرر مي فرمودند لااقل اين قبوض كه در اختيار شماست دست خارجي كه در اينها دخالت ندارد، شما بياييد اينها را يك مقدار ارزان كنيد. به جناب آقاي احمدي نژاد فرمودند كه براي من يك عقده باقي مانده كه اين است كه امام به مردم وعده دادند كه اينها را برايشان مجاني كنند. حالا شرايط اقتضا كرد كه اين عملي نشد اما بياييد اينها را ارزان كنيد و در اين جهت تخفيفي را براي مردم بدهيد. لذا مردمي بودن ايشان يكي از وجوه ممتاز ايشان است وجه چهارم تواضع ايشان بود. به اعتراف همه شاگردان ايشان كه از 40-30 سال پيش با ايشان ارتباط داشتند آنها مي گفتند ما در دوران مرجعيت هيچ احساس نكرديم كه به حالات ايشان در زمان مرجعيت در آن حالات 40-30 سال گذشته كه با ما شاگردان ارتباط داشت هيچ فرقي نكرد بلكه تواضع بيشتري را ما در ايشان مي ديديم. ببينيد چقدر اين مرد متواضع بود. يك روزي به من فرمودند من فكر مي كنم كه چقدر منصب مرجعيت تنزل كرده است. به ايشان عرض كردم چرا؟ فرمودند: يك زماني مثل مرحوم بروجردي بر منصب مرجعيت بود اما امروز يك طلبه اي مثل من در اين منصب حضور دارد. به ايشان عرض كردم شما با اين همه زحمات علمي، يك عمر تلاش علمي كرده ايد و چه كسي از شما براي اين عنوان صالح تر؟ فرمودند: شما مرحوم بروجردي را نديديد. يعني واقعا اين حاكي از تواضع اين مرد بود. در برخوردش با مردم بسيار متواضع بود. طلبه ها براي ما الان نقل مي كنند كه هر وقتي ما خدمت ايشان مي آمديم اينقدر با ما صميمي بود كه ما فكر مي كرديم كه فقط ايشان با ما اينقدر صميمي هستيم و با ديگران اين طور نبود. براي طلبه ها مثل پدري بود. طلبه ها هر مشكلي كه داشتند قبل از مرجعيت هم همينطور بود، بيت ايشان از زمان جد ما براي همه طلبه ها و مردم قم و ساير شهرها مفتوح بود. هر مشكلي كه داشتند يكي از پناه گاه هاي اصلي خود را بيت آيت الله فاضل لنكراني مي دانستند. بسيار خوش برخورد بود. انسان احساس نمي كرد كه براي خودش حريمي را قائل است. احساس نمي كرد كه او خود را برتر از ما مي داند. ما نكاتي را در زندگي پيامبر و ائمه خوانده ايم كه وقتي ديگران با آنها مجالست مي كردند احساس نمي كردند كه آنها خودشان را از مخاطبينشان برتر مي دانند. همين روحيه در روحيه مرحوم آيت الله فاضل بود. وجه ديگر ساده زيستي ايشان بود. ايشان از همان ايام طلبگي زندگي بسيار ساده اي داشتند. اولا تا آخر عمر ايشان يك خانه ملكي و اينكه منزلي به نام خودشان باشد نداشتند. نه تنها نداشتند بلكه هيچ وقت در فكر اين نبودند كه زمين و يا ملكي را به عنوان مال شخصي خود در اختيار داشته باشند. در زندگي به اقل مراتب ايشان قناعت مي كرد. در لباس، خوراك، وسايل زندگي اگر كسي ببيند به اعتراف همه طلبه ها از زندگي يك طلبه متوسط بسيار پايين تر بود. ¤ چند خاطره در اين باره تعريف كنيد. -قبل از مرجعيت در ايام تابستان عباهاي بسيار خوبي براي ايشان مي آوردند. اما بعد از اينكه مرجع شدند به من اول هر تابستان مي فرمودند كه يك عباي نازك ماشيني براي من تهيه كن. من هم مي رفتم از بازار 2يا 4هزارتومان يك عباي ماشيني تهيه مي كردم. به ايشان عرض مي كردم چرا شما كه اين همه عباي درجه يك داريد، ما كه نمي خواهيم. فرمودند كه من الان اين مسئوليت روي دوشم آمده است. يك طلبه اي كه براي اداره ضروريات زندگي خود محتاج است و قدرت ندارد. وقتي كه پيش من مي آيد، ببيند كه يك عباي 200هزارتوماني روي دوش من افتاده، نمي توانم اين را اصلا تحمل كنم. درست است كه طلبه ها هم اعتراضي نمي كنند كه اگر براي مرجع عبايي را هديه بياورند و روي دوش بياندازد. خيلي ها هم به اين كار افتخار مي كنند و اصرار هم مي كنند كه اين هديه ما را استفاده كنيد. اما ايشان مي فرمود من از اين كه در ذهن طلبه اين احساس ايجاد شود، اين براي من قابل تحمل نيست و تا آخر عمر با همين عباهاي ماشيني ارزان قيمت به سر بردند و اين در عكس هايي كه از ايشان گرفته شده كاملاً مشهود است. وضع دفتر ايشان هم بسيار ساده بود. اجازه نمي دادند كه تغيير و تشريفاتي را در دفتر لحاظ كنيم. به همان وضع ساده و سنتي، با اينكه جمعيت زيادي در دفتر حضور پيدا مي كرد. دفتري كه در يك روز هزاران نفر مي آمدند و مي رفتند، در يك مجموعه و محيط بسيار كوچك و ساده، در خدمت مردم و مؤمنين بود. اين خاطره را هم عرض كنم كه روزي در همين سال هاي آخر به خاطر همين كسالت هاي پدرم از ايشان سؤال كرد كه احمد اين دارو را چند خريدي؟ ابتدا ايشان امتناع كرد و گفت كه تهيه كرده ايم و دكتر براي شما ضرورت تشخيص داده است. بالاخره با اصرار زياد گفت كه اين يك آمپول است كه خريده ام. (يك قيمت بالايي را گفت) ايشان فرمودند كه شما هيچ فكر كرده ايد كه اگر همين مرض را يك طلبه معمولي داشته باشد، قدرت خريد اين دارو را ندارد و من هرگز از اين دارو استفاده نمي كنم. اين مقدار توجه به رعايت شئون منصب مرجعيت و توجه به طلبه ها كه واقعاً يكي از افرادي كه به اعتراف همه طلبه ها بيشترين خدمات را در حوزه علميه كرد و به امور آنها رسيدگي كرد. بيت ايشان هميشه براي آنها يك مرجعي بوده، بيت آيت الله فاضل لنكراني بوده است. يكي ديگر از خصوصيات بسيار بارز ايشان ولايتي بودن ايشان بود يك مرجع اهل بيتي بود نسبت به احياء ذكر ائمه اطهار(ع) بسيار تأكيد داشتند و در اين زمينه خاطرات فراواني داريم نسبت به حضرت زهرا(س) خيلي علاقه مند بود. ¤ رابطه امام خميني و آيت الله فاضل چگونه بود؟ -امام به مقام علمي و تقوايي والد ما عنايت بسياري داشتند. امام بسيار به ايشان علاقه مند بودند. من يادم مي آيد كه يك روز از جماران برمي گشتيم. پدرم براي من نقل كرد كه امروز يك مطالبي را به امام عرض كردم و امام در جواب به من فرمود آقاي فاضل، من به اندازه مصطفي به شما علاقه مند هستم. من شما را بزرگ كرده ام. امام واقعاً به ايشان علاقه زيادي داشتند. جهت عمده اش هم اولاً شاگرد برجسته امام بود. با شهيد آيت الله مصطفي(ره) رفيق و هم بحث بودند. رفت و آمد خانوادگي بين اينها برقرار بود. پدرم مي فرمودند: يكي از روزهايي كه من به عراق مشرف شدم، شب به نجف رسيدم و به منزل امام رفتم. حاج آقا مصطفي فرمودند آقاي فاضل امام با اينكه مقداري از زمان خوابشان گذشته و رفته اند براي خوابيدن، اما وقتي كه شنيدند شما آمده ايد، برگشته اند تا بيايند شما را ببينند. اين خيلي عجيب بود كه خود حاج آقا مصطفي نيز مي گفت كه خيلي عجيب است. وقتي كه ايشان براي خوابيدن بروند، به هيچ وجه به بيرون نمي آيند. امام فرموده بودند، شنيدم كه شما آمده ايد و نتوانستم تا صبح صبر كنم و آمده ام تا شما را ببينم. پدرم علاقه زيادي به امام داشتند. من يادم نمي رود آن روزي كه امام رحلت كرد، پدر من عمامه را از سر خود برداشت و بر سر خود مي زد، اين پيرمرد گويا پدر خود و محبوب ترين شخص خود را از دست داده است و مي گريست و بسيار متأثر بود. در شهادت مرحوم حاج آقا مصطفي، امام در جواب تسليت پدر ما اين جمله را دارند كه در صحيفه امام چاپ شده است. فرموده اند كه من اميدوارم افاضل حوزه از بركات شما بهره مند شوند و اين جمله بسيار مهمي است. حاكي از توجه امام به مقام علمي والد ما است. آخرين كتابي كه امام در نجف نوشته بودند كتاب خلل در باب صلاه است كه كتاب بسيار مشكلي است و نكات بسيار بديعي در قاعده لاتعاد در آنجا مطرح شده است و در قاعده فراغ و تجاوز. امام فرموده بودند مي خواهم اين كتاب چاپ شود، اما قبل از آن اين كتاب را به قم بفرستيد تا آقاي حاج شيخ محمد فاضل ببينند تا بعد از ديدن وي اين كتاب چاپ شود. بنابراين امام عنايت علمي خاصي داشتند و وقتي تقريرات درس امام را كه والد ما نوشته بودند، امام ملاحظه فرموده بودند، فرموده بودند كه خود من كه گوينده اين مطالب هستم به اين خوبي نمي توانم بنويسم. باز مرحوم حاج احمدآقا فرمودند از اول انقلاب براي هر مسئوليتي ما اسم آقاي فاضل را مي آورديم امام مي فرمود ايشان بايد در حوزه بماند و آن آينده نگري امام را نشان داد كه براي آينده مرجعيت و آينده حوزه ايشان را درنظر گرفته بودند و اين جا من اين نكته را عرض بكنم مرحوم آيت الله العظمي بروجردي وقتي وصيت كردند فرمودند آنچه كه از سهم امام در پيش من است توسط آقاي فاضل يعني جد ما در حوزه علميه به طلبه ها داده شود. امام به مرحوم حاج آقا احمد آقا فرمودند آنچه كه از من باقي مي ماند در اختيار آقاي فاضل و شوراي مديريت قرار بدهيد و پدر ما بعد از فوت امام 27ماه شهريه امام را در حوزه دادند و خب از آن باب كه بالاخره اينها خالصانه اهداف مراجع گذشته را دنبال كردند خود ايشان هم در وصيت نامه فرموده بودند آنچه كه از من باقي مي ماند تمام مربوط به بيت المال است و ورثه من سر سوزني حقي در اينها ندارند. فرموده بودند وصي من كه اين حقير باشد اينها را يا به مصرف شهريه برساند يا در مركز فقهي ائمه اطهار(ع) صرف بكند و ما هم تاكنون كه حدود يك سال از رحلت ايشان مي گذرد شهريه ايشان را به نام ايشان در حوزه علميه قم البته نه مثل زمان حيات ايشان يك مقدار و بخشي از آن را پرداخت كرده ايم و اين را هم يكي از توفيقات الهي براي خودمان مي دانيم. مجموعاً امام به ايشان عنايت خيلي ويژه اي داشتند و علاقه خيلي خاصي داشتند. ¤ در وصيت نامه ايشان چه نكات برجسته اي وجود دارد كه براي خوانندگان جالب و درس آموز است؟ - در وصيت نامه نوشته اند آنچه كه من موضع گيري كرده ام و پيام داده ام مربوط به خود من است. اما اين را مقدمه قرار دادند و فرمودند من درميان تمام اين پيام ها به دو پيام افتخار مي كنم يك پيامي كه راجع به احياي فاطميه دادم. بسيار ايشان تلاش كردند دراين 6-5 ساله آخر عمرشان براي اينكه مظلوميت حضرت زهرا(س) و آن مصيبت هايي كه آن حضرت ديدند بعد از رحلت پيامبر اينها به باد فراموشي سپرده نشود و روز به روز درجامعه ما زنده نگه داشته بشود. دراين رابطه قدم هاي بسيار بزرگي برداشتند. پيام ها صادر فرمودند: هيئت ها را راه اندازي كردند و امروزه مي بينيم كه در ايام فاطميه و در روز سوم جمادي الثاني مردم مثل روز عاشورا درخيابان ها حضور پيدا مي كنند البته چون مراجع از نور واحد هستند مراجع بزرگ ديگر هم دراين قضيه اقدامات بسيار اساسي را انجام دادند. آيت الله العظمي تبريزي رضوان الله تعالي عليه، آيت الله العظمي وحيد خراساني اين دو مرجع بزرگوار در اين قضيه قدم هاي بسيار موثري را برداشتند. فرمودند من به اين پيام هاي فاطميه افتخار مي كنم و اينجا اين خاطره را عرض بكنم اينقدر علاقه وافر به حضرت زهرا(س) داشتند و در بيت ايشان متجاوز از 60 سال است كه در ايام فاطميه عزاداري مي شود و در آن روزهاي آخر عمر در بيمارستان از من دائما سؤال مي كردند چند روز به شهادت حضرت زهرا مانده است. گويا براي ايشان الهام شده بود كه درهمين روزهاي شهادت از دنيا رحلت مي كنند و در روز شهادت حضرت زهرا تشييع ميليوني از ايشان شد و در جوار كريمه اهل بيت ايشان دفن شدند و پيام دومي كه فرمودند من به آن افتخار مي كنم در دفاع از حكمي است كه امام نسبت به سلمان رشدي داده است. در اين مسئله قضيه مفصلي است كه الان مجال نيست من بگويم اما بعد از ارتحال امام تلاش هايي شد براي اينكه اينكه اين حكم امام را لغو بكنند اما با يك بيانيه بسيار محكمي كه والد راحل ما دادند اين قضيه بحمدالله خنثي شد. ¤به عنوان آخرين سؤال، بفرماييد كه از زندگي مراجع، چه درس هايي براي موفقيت دنيوي و اخروي مي توان گرفت؟ |