گفتگویی با استاد سید هادی خسروشاهی به مناسبت سالگرد رحلت حضرت آيت الله فاضل لنکراني
دوهفته نامه بعثت سال بیست و نهم شماره 1338 نیمه اول تیر ماه 1387
اشاره: 26 خرداد ماه اولين سالروز رحلت آيت الله العظمي فاضل لنکراني است. براي بزرگداشت ياد و خاطره ايشان، گفتگوي کوتاهي داريم با حجت الاسلام والمسلمين استاد سيد هادي خسرو شاهي، محقق و مورّخ معاصر که آشنايي ديرينه با معظم له داشتند.
قبل از ورود به اصل موضوع و يادآوري نقش آيت الله فاضل لنکراني در زمينههاي علمي و سياسي حوزه علميه قم، بي مناسبت نيست که اشارهاي به تاريخ زندگي ايشان داشته باشيم.
حضرت آيت الله شيخ محمّد موحّدي، معروف به فاضل لنکراني به سال 1310 شمسي در شهرستان قم متولّد گرديد.
والد ماجد ايشان مرحوم آيت الله شيخ عبدالله فاضل لنکراني، که از علماي مهاجر قفقاز به شمار ميرفتند، پيش از آمدن به قم، يک سال پس از تأسيس حوزه علميه قم توسط مرحوم آيت الله شيخ عبدالکريم حائري، در حوزههاي علميه مشهد مقدس و زنجان به تحصيل و تدريس مشغول بودند.
معظم له پس از انتقال به حوزه علميه قم با خانواده سادات مبرقع و از اقوام مرحوم آيت الله نجفي مرعشي وصلت نمودند که چهارمين فرزندشان محمد موحّدي نام گرفت و او پس از تحصيلات مقدماتي مرسوم به حوزه علميه پيوست و به تحصيل علوم اسلامي پرداخت و در اين ميدان، صاحب مقام و منزلتي خاص و از ناموران گرديد. دروس سطح را در نزد اساتيدي چون: آيت الله سيد محمّد باقر سلطاني، آيت الله شيخ مرتضي حائري، آيت الله شيخ عبد الجواد عاملي و... تلمّذ نمود و سپس دوره دروس خارج فقه را نزد آيت الله بروجردي و اصول را در محضر امام خميني و تفسير و فلسفه را در محضر علاّمه طباطبايي فرا گرفت و همزمان، به تأليف و تدريس پرداخت که کتاب ارزشمند نهاية التقرير در سه مجلد، محصول همان دوران (حدود 22 سالگي) است.
آشنايي شما با ايشان به چه تاريخ بر ميگردد؟
آشنايي بنده با مرحوم آيت الله فاضل لنکراني به پيش از نيم قرن پيش بر ميگردد. من وقتي در 15 سالگي ـ در سال 1332 ـ به قم آمدم، به فرا گرفتن معالم در اصول و شرح لمعه در فقه مشغول شدم. روزي براي تماشاي درس خارج مرحوم آيت الله بروجردي به مسجد بالا سر رفتم. هنگام ورود به مسجد، شيخ جليل القدري هم وارد مسجد ميشدکه من توقف کردم تا اوّل ايشان وارد شوند.
ايشان متوجّه اين نکته شده و بر من سلام کردند! من ضمن شرمندگی و عرض جواب, در واقع همراه ايشان به محل تدريس رفتم و در کنار ايشان نشستم! ايشان نگاهي بر من انداخت و فرمود: شما ميخواهيد در درس خارج شرکت کنيد؟ از لهجهشان فهميدم که بايد همشهري باشند؛ چون فارسي هم زياد بلد نبودم، به ترکي پاسخ دادم که نه؛ من تازه از تبريز آمدهام، و امروز براي تماشاي درس خارج به اينجا آمدهام! با لبخندي گفتند: مگر درس خارج تماشا دارد؟
گفتم: ديدار جمعي از علماي بزرگ و چگونگي تدريس آيت الله بروجردي براي من تازگي و تماشا دارد!
ايشان گفتند: مگر در تبريز علماي بزرگ مانند آقا ميرزا عبد الله مجتهدي و آقا سيد احمد آقا خسرو شاهي و آقا ميرزا جعفر اشراقي را زيارت نکردهاي؟
گفتم: چرا؛ ولي ديدار علماي حوزه علميه قم براي من تازگي دارد! بعد ايشان فرمود: من فاضل قفقازي هستم، از همدورهها و دوستان آقاي مجتهدي و آقاي خسرو شاهي هستم ـ از آقايان چه خبر داري؟
آيا اخيراً آنها را زيارت کردهاي؟ گفتم: اتفاقاً قبل از آمدن خدمت آقاي مجتهدي و آقاي اخوي براي خدا حافظي رفتم، از جمله علمايي که گفتند: سلام برسانم، يکي هم آقاي فاضل قفقازي بود! و الان خوشحالم که شما را زيارت ميکنم. گفتند: عجب! شما اخوي آقا سيد احمد آقا هستي؟
در اين گفتگو بوديم که آيت الله بروجردي وارد مسجد شد و بر منبر نشست و من مشغول تماشا! پس از پايان درس، آقاي فاضل قفقازي فرمود: حالا که شما اخوي آقا سيد احمد آقا هستيد، در واقع با ما سابقه آشنايي داريد. اگر در حوزه کاري داشتيد، ميتوانيد در بيت آقاي بروجردي، مرا پيدا کنيد.
و شما هيچ وقت به ايشان مراجعه کرديد؟
من مدتي بعد از ورود به قم، در اوان نوجواني در ماه مبارک رمضان اعلاميهاي در تحريم پپسي کولا، با استفاده از فتاوي علما بزرگ از جمله آيت الله بروجردي، با امضاي صريح و آشکار منتشر کردم که چون ماه مبارک رمضان بود، توسط طلاب به همه بلاد ارسال شد و خيلي سر و صدا کرد و انعکاس وسيعي يافت؛ ولي همين امر باعث شد که مأموران شهرباني قم مرا دستگير کردند و به نزد رئيس شهرباني وقت به نام سرهنگ محمّد سجّادي بردند که معروف به شيخ محمّد بود! چون او قبل از آمدن امام جماعت و شروع نماز، در صف اول نماز آقاي بروجردي يا آقاي نجفي، حضور مييافت و هميشه هم ميگفت که روزه است! به هر حال در شهرباني، سرهنگ سجّادي فحشي به من داد و ناسزايي گفت که نشان دهنده ماهيت دروني و بيايمانياش بود و بعد براي اعزام من به تهران، دستوري به کامکار رئيس اطلاعات شهرباني قم داد که با توجه به شرايط خاص حاکم به حوزه در آن زمان (پس از اعدام شهيد نواب صفوي و يارانش) سنگين و نگران کننده بود. پس از بازجويي مقدماتي و التزام به حضور در شهرباني هر وقت که احضار کردند! به طور موقت آزاد شدم و يک سر به بيت آيت الله بروجردي رفتم و به آيت الله قفقازي موضوع را شرح دادم و ايشان هم ضمن مطالعه اعلاميه، که شامل دست خط آيت الله بروجردي هم بود، به حاج احمد خادم ـ پيشکار آيت الله بروجردي ـ گفتتند که همين الان به سرهنگ سجادي تلفن کن و بگو: مگر از قم ميخواهي بروي که آقاي خسرو شاهي ما را دستگير کردهاي؟ حاج احمد رفت و پس از لحظاتي برگشت و گفت: جناب سرهنگ عذر خواهي نمود و گفت که دستور مرکز بوده و من اقدام ميکنم که موضوع پيگيري نشود!
اين نخستين مراجعه من و اقدام ايشان بود که موجب دلگرمي شد. پس از پيروزي انقلاب که پرونده شهرباني قم را در اين رابطه ديدم، معلوم شد که ثابت پاسال از بهائيان سرمايهدار و وابسته دربار، رسماً در خواست پيگيري قضيه را داشته است.
ملاقات ديگري با معظم له نداشتيد؟
چرا، در مناسبتهاي مختلف، اعياد يا وفيات، و مجالسي که در منزلشان منعقد ميشد، گاهي شرکت ميکردم و در منزل مرحوم آيت الله نجفي مرعشي و مراجع ديگر هم بارها خدمت ايشان رسيده بودم.
با آيت الله فاضل لنکراني از کجا آشنا شديد؟
وقتي با والد ايشان آشنايي به وجود آمد، طبعاً خدمت آيت الله فاضل هم که در آن زمان از فضلاي حوزه به شمار ميآمدند، رسيدم و بعد هم در درس اصول امام خميني(ره) و يا درس اسفار علامه طباطبايي، بارها و بارها خدمت ايشان رسيدم.
تفاوت سني مانع حضور در درسها و يا دوستي نبود؟
اصولاً در حوزههاي علميه تفاوت سني مانع حضور در درسها و يا آشناييها و رفاقتها نيست. حضور در درس، آزاد و بستگي به استعداد و نوع تحصيل طلاّب دارد. ممکن است طلبهاي کم سن و سال، به علت استعدادي که دارد، در دروسي شرکت کند که ديگران با ده سال تفاوت و اختلاف سنّي در آن درس شرکت ميکند و همين حضور در دروس، موجب آشنايي و دوستي ميشود البته من با آيت الله فاضل لنکراني فقط هفت سال اختلاف سني دارم که ظاهراً خيلي زياد نباشد!
موضوع شرکت مرحوم آيت الله فاضل لنکراني در مبارزات سياسي و همکاري ايشان با نهضت امام خميني(ره) چگونه بود؟
آيت الله فاضل لنکراني در واقع از نخستين کساني بود که در مبارزات سياسي و نهضت اسلامي امام خميني حضور عيني و شرکت فعّال داشتند. و به همين دليل هم بارها دستگير و زنداني شدند و يا دو سال و نيم به مناطق کويري يزد و چهار ماه به بندر لنگه تبعيد شدند. تقريباً همه اعلاميههاي حوزه علميه قم در تمام دوران مبارزه، امضاي ايشان را دارد، مگر آن که در زندان يا تبعيد بودند و نتوانستهاند آن را امضا کنند.
در اين جا به عنوان اسناد تاريخي دو سه نمونه از اعلاميههايي را که به مناسبتهايي منتشر شده و ايشان هم آنها را امضا کردهاند، ميآورم و بقيه اعلاميهها را در مجموعه اسناد نهضت اسلامي ايران نقل کردهام. به علّت اوضاع نابسامان اقتصادي، اجتماعي و سياسي کشور، علما و فضلاي حوزه علميه قم نامه سرگشادهاي منتشر ساختند و ضمن اعتراض به وضع موجود، هشدارهاي لازم را هم به دولت وقت دادند که متن آن نامه چنين بود.
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاي نخست وزير
رونوشت: ديوان عالي کشور
متأسفانه در سالهاي اخير اقداماتي بر خلاف قوانين اسلام و قانون اساسي در اين کشور مذهبي انجام يافته که موجبات ناراحتي عموم طبقات را فراهم آورده و فاصله عميقي بين ملّت و هيأت حاکمه ايجاد کرده است. ملّت و هيأت حاکمه که بايد متفقاً در پيشرفت و عظمت دين و تعالي کشور بکوشند و با اعتماد و حسن اطمينان به يکديگر اين اختلافات خاتمه دهد، آن را شديدتر و احساسات ملّت را عليه هيأت حاکمه برافروخته نموده است. ما نميدانيم متصدّيان امور چه فکر ميکنند و در نظر دارند اين مملکت را به کجا بکشانند؟
آيا در اين مملکت (به اصطلاح ديني و مشروطه) مردم حق هيچ گونه اظهار نظر در سرنوشت خود نبايد داشته باشند؟ خفقان، محدوديت، سانسور، تفتيش عقايد از يک طرف، شکست اقتصاديات و تصاعد هزينه کمرشکن زندگي از طرف ديگر ملّت را از پاي درآورده و اگر کسي از وضع موجود اظهار نارضايتي کند، سياه چال زندان و سپس حکم دادستاني ارتش، زندگي او را تيرهتر نمايد.
آخر در کدام گوشه جهان تا اين حد فشار، اختناق، حبس، زجر، شکنجه و ترور افکار، بر مردم حکومت ميکند؟ در کدام کشور مراجع و زعماي ديني، سخنگويان مذهبي، روشنفکران، اساتيد دانشگاه، تجّار و اصناف، بالاخره طبقات متفکّر و فعّال کشور حق اظهار نظر در شئون اجتماعي خود ندارد؟ در جهان امروز کجا معمول است عدهاي مطلق العنان، حاکم مطلق بر جان و مال و ناموس مردم باشند و کسي حق فرياد و تظلم نداشته باشد؟ در کدام گوشه دنيا سابقه دارد که يک مرجع ديني و زعيم فداکار ملّي با داشتن مصونيت و صلاحيت قانوني که از کشور خود دفاع ميکند و ميگويد نبايد بيگانگان با اتّکاء به مصونيت مطلق بر مال و جان و ناموس مردم تسلّط داشته باشند، او را به اتّهام ناجوان مردانه قيام عليه مصالح کشور و تماميّت ارضي! تبعيد و در مملکت ديگري زنداني و ممنوع الملاقات نمايند؟ آيا اين قسم حکومت در بين ملل نيم وحشي، آن هم در دوران حکومت فردي از پستترين انواع حکومتها شمرده نميشده است؟آقاي هويدا! شما سري به زندانها بزنيد و بپرسيد اين اصناف مختلف زنداني: علما، وعاظ، اساتيد دانشگاه، دانشجويان، تجّار و اصناف به چه جرمي مدتها در زندان به سر ميبرند؟آيا جز دفاع از حريم قرآن و عظمت کشور و تظلّم از خفقان و ديکتاتوري جرمي داشتهاند؟ آيا اگر کسي گفت نبايد اسلام و قرآن مورد تهاجم واقع شود، کشور در چنگ بيگانگان افتد، ثروتهاي سرشار مملکت به يغما رود، اختناق و فشار بر مردم حکومت کند، دولتها در تأمين خواستههاي مردم بايد کوشش نمايند، و بالاخره اگر کسي خواست با استفاده از حق قانوني خود، در شئون کشورش اظهار نظر نمايد، بايد در سيه چال زندان زندگي کند و با محروميتهاي همه جانبه دست به گريبان باشد؟
ما براي حفظ مصالح عاليه اسلام و کشور عزيز جداً ميخواهيم به منظور پايان دادن به موضع خطرناک موجود و رفع اختناق و رفاه حال عامّه مردم فکري کنيد و به خواستههاي مردم ترتيب اثر دهيد. طبقات مختلف کشور بالخصوص، علماي اعلام و بالاخص، حوزه علميه قم که مرکز هدايت و پرورش کشور است، منتظرند که هر چه زودتر به و ضع موجود خاتمه داده شود و مخصوصاً در اسرع اوقات، رهبر شيعيان، مرجع عاليقدر، حضرت آيت الله العظمي آقاي خميني ـ مد ظله علي روس المسلمين ـ را به قم عودت داده و ساير علما و دانشمندان، اساتيد محترم دانشگاه و دانشجويان و اصناف، تجار و متديّنين را آزاد نموده و بيش از اين نسبت به احساسات پاک و گرم مردم بياعتنايي نشود.
ابوالفضل النجفي الخونساري، علي قديري اصفهاني، سيد علي خامنهاي، محمد محمدي، حسين علي منتظري، علي قدوسي، اکبر هاشمي، ابراهيم اميني، احمد آذري قمي، محمد گرامي، محمد غلامي، يحيي انصاري شيرازي، ابوالقاسم خزعلي، مهدي فيض، عبد العظيم محصلي، علي المشکيني، الاحقر عبد الرحيم الرباني الشيرازي، سيد يوسف حسيني تبريزي، سيده هادي خسروشاهي، سيد ابوالفضل مير محمدي، حسين حقاني، الاحقر سيد مهدي حسيني لاجوردي، صادق الخلخالي، ابوالقاسم مسافري، عباس محفوظي، هاشم تقديري، علي احمدي، محمد حسين مسجد جامعي، علي اکبر مسعودي، محمد موحدي لنکراني، اسماعيل صدر، احمد جنتي، احمد امامي، مير آقا موسوي زنجاني، يدالله پورهادي، محمد يزدي، نعمت الله صالحي نجف آبادي، مصطفي اعتمادي، سيد موسي شبيري زنجاني، مهدي الحسيني الروحاني، محمد حسن الحسيني لنکراني، محمد حقي، محمد باقر حسني، محمد باقر ابطحي، احمد پاياني، عبد الله جوادي، محمد رضا توسلي، محمد تقي صديقين، الشيخ محمد الهمداني (محمد مفتح)، محمد تقي مصباح يزدي، حسين نوري، حسين شب زنده دار، علي دواني، علي اکبر موسوي.
29/11/1343
پس از تبعيد امام خميني به ترکيه رژيم طاغوتي تا مدّتي محلّ نگهداري ايشان را پنهان داشت، و اين خود يکي از جرايم بزرگ رژيم شاه بود که ملّت ايران و دنيا را از سرنوشت معظّم له بي خبر گذاشته بود...
شايد ماهها از تبعيد امام خميني گذشت و حوزه علميه از سرنوشت امام خميني اطّلاع درستي نداشت. از ترکيه هم خبري نميرسيد آقايان مراجع تقليد قم و مشهد به هر وسيلهاي جهت آزادي معظّم له يا لااقل اعزام نماينده براي ملاقات با ايشان متوسّل شدند، امّا نتيجهاي نداشت و به همين دليل علما و اساتيد حوزه علميه قم طي نامه سرگشادهاي خواستار روشن شدن وضع امام خميني شدند:
بسمه تعالي
جناب آقاي نخست وزير
بر اثر طول بازداشت و عدم اطّلاع از حالات مرجع عاليقدر شيعه، حضرت آيت الله العظمي آقاي خميني و شايعات حاکي از تغيير مکان اقامت ايشان جامعه روحانيت و عموم مسلمين ناراحت و نگرانند. مقتضي است فوراً عموم را از وضع حال و محل اقامت ايشان مستحضر داريد.
ابوالفضل النجفي الخونساري، عبدالوهاب روحي، محمد صادق تهراني، عبد العظيم محصلي، الاحقر مهدي الفيض القمي، هاشم تقديري، الاحقر غلامحسين عابدي، حسينعلي منتظري، يعقوب الموسوي الزنجاني، علي المشکيني، مهدي الحسيني الروحاني، محمّد تقي صديقين، مهدي الحائري، الحاج عبدالله النظري، الاحقر محمد الشاه آبادي عفي عنه، مصطفي اعتمادي، ابراهيم اميني، ابوالقاسم خزعلي، سيد موسي شبيري زنجاني، محمد حسين مسجد جامعي، محمد علامي، رباني شيرازي، عبدالله جوادي، محمد موحدي لنکراني، ابوالفضل علمايي، الاحقر سيد مهدي حسيني لاجوردي، علي قدوسي، سيد يوسف حسيني تبريزي، محمّد مفتح، احمد جنّتي، محمد امينيان، احمد آذري قمي، حسين شب زندهدار، محمّد محمّدي گيلاني، محمّد تقي مصباح، عباس محفوظي، رفيع ناصري بستان آبادي، احمد دانش زنجاني، انصاري شيرازي، سيد محمّد رضا سعيدي، ميرآقا موسوي زنجاني، حسين المظاهري، محمد علي موسوي، محمد باقر حسني، ابوالقاسم مسافري، محمد علي گرامي، يدالله پور هادي، سيد هادي خسرو شاهي، احمد امامي، علي اکبر مسعودي، شريعت اصفهاني، اسماعيل صدر، حسين الموسوي الاصفهاني، علي حيدري، محبي الدين فاضل هرندي.
12/1/1344
پس از سالها با انتشار خبر انتقال رهبر و مرجع عاليقدر از تبعيدگاه ترکيه به عراق شور و شادي سراسر ايران را فرا گرفت. ولي علما و روحانيون مبارز و پاسداران نهضت امام خميني در حوزه علميه قم دريافتند که رژيم شاه با انتقال ايشان به عراق ميخواهد ضربه جبران ناپذيري بر پيکر نهضت اسلامي و سعادت ملّت ايران وارد کند و اين بود که سخت نگران و خشمگين گرديدند. و به منظور خنثي کردن اين توطئه شوم رژيم شاه فروزان نگه داشتن آتش خشم و عصياني که در ميان تودهها جهت ادامه تبعيد قائد بزرگ اسلام شعلهور گرديده بود طي صدور اعلاميهها و نامههاي سرگشادهاي در مورد توطئه شاه از انتقال امام خميني به عراق هشدار دادند و اين نامه سرگشاده با بيش از 750 امضا از علما و فضلاء و طلاب حوزه علميه قم انتشار يافت که متن آن به قرار زير بود:
بسمه تعالي
محضر مقدس بزرگ مرجع عالم تشيع حضرت آيت الله العظمي آقاي خميني متع الله المسلمين بطول بقائه.
هر چند انتقال حضرت عالي از ترکيه به عتبات عاليات از جهتي مايه خرسندي است، ولي ادامه تبعيد آن مرجع عاليقدر که به خاطر دفاع از قرآن و حقوق ملت اسلام و حمايت از استقلال و تماميت ارضي کشور اسلامي ايران صورت گرفته است، بسي موجب تأثر و تنفر عموم ملت ايران است. ملت شريف مسلمان ايران و حوزه علميه قم که از منويات مقدس آن قائد عظيم الشأن پيروي ميکنند و براي تأمين و اجراي آن از هيچ گونه فداکاري دريغ ندارند، انتظار دارند که به زودي موانع بر طرف شود تا با مراجعت حضرت عالي به حوزه علميه قم و با تدبيرات خردمندانه و رهبريهاي ارزنده آن زعيم عاليقدر، مصالح عاليه اسلام و ايران و حقوق از دست رفته ملت تأمين گردد. ادام الله ظلکم علي روسِ الانام.
حسين نوري، احمد آذري قمي، رباني شيرازي، علي اصغر مرواريد، محمد علم الهدي خراساني، حسينعلي منتظري، ابوالفضل النجفي الخوانساري، سيد محمد رضا سعيدي، علي المشکيني الاردبيلي، ناصر مکارم شيرازي، محمد تقي مصباح يزدي، ابوالقاسم خزعلي، علي اکبر مسعودي، سيد موسي شبيري زنجاني، محمد مفتح، مهدي الحائري الطهراني، غلامرضا صلواتي عراقي، جوادي آملي، سيد مصطفي علم الهدي، سيد محمد باقر ابطحي، محمد ايماني گيلاني، رضا گلسرخي کاشاني، سيد عبد المجيد ايرواني، محمد محمدي گيلاني، ابراهيم اميني، علي حيدري نهاوندي،سيد عبدالحسين بهشتي بروجردي، جواد علم الهدي، احمد جنتي، نعمت الله صالحي نجف آبادي، جعفر سبحاني، يحيي انصاري شيرازي، سيد هادي خسرو شاهي، سيد يوسف مدني تبريزي، محمد رضا توسلي محلاتي، عباس محفوظي گيلاني، مرتضي بني فضل تبريزي، حسن حسن زاده، محمد جواد حجتي کرماني، حسين شب زندهدار، محسن دوزدوزاني، سيد ابوالفضل موسوي تبريزي، مهدي الحسيني الروحاني، سيد حسن طاهري، محمد مؤمن، محمد مهدي رباني، محمد علي گرامي، حسن تهراني، محمد علي فيض گيلاني، مصطفي اعتمادي، محي الدين فاضل، اکبر هاشمي، علي قدوسي، غلامحسين حقاني، الاحقر رحمت الله فشارکي، مرتضي مقتدايي اصفهاني، محمد حسين بهجتي اردکاني، هادي الحسيني الروحاني، محمد موحدي، علي تهراني پهلواني، خليل صادقي، محمد جعفر رودسري، سيد محسن خرازي، زين العابدين قرباني، سيد محمد صادق زيارتي، مهدي کروبي، علي اکبر ناطق، سيد محمود دعايي، محمد باقر شريعتي سبزواري، محمد عبايي خراساني، حجت الله کياني، سيد ابوالفضل موسوي، علي کريمي جهرمي، علي اصغر فقيه مشکيني، محمد رضا فاکر، رضا استادي، جعفر شبيري، يوسف صانعي، علي احمدي، علي اکبر محتشمي پور، هادي فقهي، سيد عباس سالاري، عبدالحسين معزي و (700 امضاي ديگر).
قم: مهرماه ـ 1344
اينها چند نمونه از اعلاميههاي حوزه علميه قم بود که آيت الله فاضل لنکراني علاوه بر امضا، در تحرير يا تکميل آنها نقشي داشتند. اعلاميهها و نامههاي ديگري هم هست که نقل همه آنها به طور طبيعي در اين گفتگو مقدور نيست.
ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز هميشه در خط مقدّم فعاليتهاي سياسي ـ اجتماعي بودند و به توصيه امام خميني(ره) هم سمت و مقام رسمي نپذيرفتند و به درس و بحث و به قول خودشان طلبگي ادامه دادند که به شهادت همگان، بسيار پر بارتر و ارزشمندتر از انجام وظيفه در امور ديگر بود.
آثار علمي ـ فرهنگي غير تأليفي ايشان چگونه بود؟ و آيا ايشان مدارس خاصي براي تعليم و تربيت طلاب و يا مراکز ويژهاي براي تحقيق و تتبع در مسائل فقهي مورد نياز (مسائل مستحدثه) تأسيس نموده بودند؟
خوشبختانه ايشان به موازات کارهاي علمي فرهنگي و تأليف و تدريسي زيادي که به چگونگي بعضي از آنها اشاره شد، مراکز ويژهاي نيز براي اموري که شما اشاره کرديد، تأسيس نمودهاند که هم اکنون زير نظر فرزندشان، حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ محمد جواد به فعاليت خود ادامه ميدهند. علاوه بر مدرسه علميهاي که از مدارس معتبر حوزه علميه است مرکز فقهي ائمه اطهارعلیهم السلام هم از بنيادهاي تأسيسي ايشان است که داراي بخشهاي متعددي از قبيل: بخش آموزش (براي کوشش و آموزش در زمينههاي فقه و اصول) و بخش تحقيق که برنامههاي ارزشمندي در تأليف و تحقيق کتب فقهي و يا اصولي دارند و بخش کتابخانه تخصصي فقهي که با 7 هزار جلد کتاب، شامل کتب فقهي مذاهب اربعه اهل سنت و مذهب جعفري، کتابخانه مفيد و کم نظيري به حساب ميآيد. بي مناسب نيست يادآور شوم که فعاليتهاي معاونت فرهنگي مرکز فقهي ائمه اطهار علاوه بر حوزه علميه قم و شهرهاي مختلف ايران، در خارج از ايران و کشورهاي اسلامي و غير اسلامي مختلف نيز شعباتي دائر نموده که فعاليتهاي وسيعي را در ارائه حقايق تشيع و معارف اهل بيت علیهم السلام به عهده دارند و خوشبختانه اين اقدامات نيز همچنان استمرار يافته است.
براي تکميل اين بحث، مناسب است که فهرستي از تأليفات و آثار علمي و فرهنگي ايشان را براي آشنايي علاقهمندان بيان کنيد.
قبلاً اشاره کردم که ايشان از دوران جواني، ضمن تحصيل و تدريس، همواره با قلم و تأليف و تقرير هم سر و کار داشتند و مجموعه آثار علمي ايشان در زمينههاي گوناگون هم اکنون به بيش از پنجاه جلد بالغ ميشود که بعضي از آنها را، با محتوايي پروپيمان، در 22 سالگي نوشتهاند. از جمله آثار ايشان است:
1ـ تفصيل الشريعه في شرح کتاب تحرير الوسيله(سي جلد).
2ـ نهاية التقرير (3 جلد، تقريرات درس آيت الله بروجردي).
3ـ تبيان الاصول.
4ـ تقريرات الفقه والاصول(درسهاي امام خميني(ره)).
5ـ کتاب القضاء.
6ـ تفسير سوره حمد.
7ـ شرح فروع الاجتهاد والتقليد.
8ـ القواعد الفقهيه.
9ـ ايضاح الکفايه.
10ـ رساله في قاعده الفراغ والتجاوز و اصاله الصحه.
11ـ موضوع علم الاصول.
12ـ مدخل التفسير.
علاوه بر اينها، چندين مجلد نيز در مسائل فقهي و مناسک حج و غيره دارند که شامل فتاوي ايشان است. اغلب آثار ايشان به زبان عربي است.
ايشان آثاري به زبان فارسي ندارند؟
چرا، ايشان علاوه بر مقالات متعدد در بعضي نشريات علمي، آثار تأليفي نيز به زبان فارسي دارند که متأسفانه اغلب ناقلان شرح زندگي و آثار معظم له، به آنها توجه لازم را مبذول نداشتهاند که عبارتند از:
1ـ پاسداران وحي در قرآن کريم:
اين کتاب با همکاري مرحوم آيت الله شهاب الدين اشراقي و حضرت آيت الله فاضل لنکراني درباره اهل بيت در قرآن نوشته شده است. انگيزه نگارش اين کتاب رواج روشن فکري غير ديني در ايران و طرح نظريه اسلام منهاي روحانيت ميان برخي از روشنفکران مذهبي بود. اين کتاب به طور خاص فصلي را به علم امام اختصاص داده اين مبحث را از ديدگاه قرآن و روايات پيگيري کرده است. در اين کتاب به بحث علم امام حسين علیه السلام به شهادت خود اهميت ويژهاي داده شده و اين نشان ميدهد که کتاب در نقد مطالبي است که پيش از انقلاب در بعضي از کتابها منتشر شده بود. البته آن زمان شايع شده بود که هواداران نهضت امام با آن کتاب موافقند، اما با انتشار اين اثر توسط دو نفراز چهرههايي که موافق نهضت بودند، اين جو شکسته شد. فصول اصلي اين کتاب عبارت است از: امامت در قرآن، گوشهاي از شرايط امامت، علم امام، آگاهي امام حسين از حادثه کربلا، (کتاب بارها چاپ شده است).
2ـ چهرههاي درخشان در آيه تطهير:
اين کتاب نيز به طور مشترک توسط آيت الله فاضل لنکراني و آيت الله اشرفي تأليف شده است. در اين کتاب به بررسي آيه تطهير پرداخته شده و از دو جهت آن را مورد بررسي قرار دادهاند. نخست سند نزول آيه شريفه در شأن اهل بيت بر اساس منابع معروف اهل سنت و ديگري بررسي محتوايي آن و اينکه اين آيه تطهير نشان دهنده عصمت اهل بيت ميباشد. عدم ارتباط آيه با همسران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، بحث از اراده در آيه ياد شده، معناي رجس و مقصود از کلمه اهل بيت در آيه از مباحث ديگري است که مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.
3ـ آيين کشورداري از ديدگاه امام علي علیه السلام :
مرحوم آيت الله فاضل اين اثر را در شرح عهدنامه مالک اشتر نوشتهاند که نخست در سال 1366 شمسي توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامي به چاپ رسيد. البته از زمانهاي قديم بسياري از علماي شيعه شرحهاي فراواني بر اين عهدنامه نوشتهاند و ايشان نيز پس از پيروزي انقلاب اسلامي براي هدايت مديران کشور و آشنا ساختن آنها با شرح وظايفشان، اين شرح را نوشتند. در اين کتاب تمام موارد عهد نامه نقل و توضيحاتي پيرامون آنها بيان شده است.
اينها چند نمونه از آثار ايشان به زبان فارسي است که مباحث آنها همچنان مورد نياز جامعه کنوني ما و نسل جوان معاصر است که اميدواريم به موازات نشر آثار عربي ايشان، به نشر اين کتابها و ترجمه بعضي از کتابهاي ايشان که به زبان عربي است، اقدام شود.
ميدانيم که آيت الله فاضل اهل ولايت و محبّ صادق اهل بيت علیهم السلام بودند و براي عزاداريها هم اهمّيت خاصي قائل بودند، آيا در مورد کيفيت عزاداريها، با توجه به انحرافاتي که متأسفانه در عصر ما گاهي در آنها ديده ميشود، رهنمودي ارائه نفرمودند؟
مرحوم آيت الله فاضل لنکراني عشق به اهل بيت علیهم السلام را ماية افتخار خود ميدانست و هميشه در احياي تراث اهل بيت علیهم السلام کوشا بود در موضوع اقامه عزادريهاي مشروع هم ايشان هميشه پيش قدم بود و به ياران هوادار نيز همواره کمک ميکرد که به وظايف خود در اين زمينه عمل کنند. در رابطه با نحوه برگزاري مراسم عزاداري و مجالس مذهبي، ايشان توصيههاي ارزندهاي داشتند که با نقل آنها، اميدواريم که اهل خرد در اجراي آنها به عنوان اصولي لازم و واجب کوشا باشند، به ويژه که متأسفانه در بعضي از مجالس عزاداري يا محافل جشن و سرور مذهبي، اعمال و رفتار و اشعار نامطلوبي مشاهده ميشودکه در واقع موجب دوري مردم از اسلام و تشيع ميگردد. گريه گرفتن از مستمعين به هر نحو ممکن، يا سخنرانيهاي احساسي بيمحتوا و مداحيها و مصيبت خوانيهاي بياساس، در واقع دونشان اهل بيت علیهم السلام و موجب وهن ميشود و ايجاد شاديهاي مصنوعي با به سخريه گرفتن عقايد ديگران نيز مورد رضايت اهل بيت علیهم السلام نيست.
ايشان در پاسخ چند سؤال درباره کف زدن در مساجد و حسينيهها و يا حضور در مجالسي که مرثيهها و روضههاي ضعيف السند خوانده ميشود و يا با آهنگهاي جديد (مشابه آهنگهاي غربي!) ارائه ميگردد، ميگويند: هر چند کف زدن در جشنهاي مذهبي به خودي خود اشکال ندارد، ولي بر مؤمنين لازم است که در مساجد و حسينيهها و اماکن مقدسه، آن را ترک کنند و نيز در مجالس معصومين علیهم السلام اگر عرفاً هتک حرمت آن برزگواران محسوب شود، لازم است از آن اجتناب شود و باز در مورد چگونگي عزاداريها چنين فتوا ميدهند: به طور کلي در مراسم مربوط به معصومين علیهم السلام و مجالس مذهبي امور ذيل بايد مراعات شود:
1ـ از هر نوع عملي که عرفاً هتک حرمت شمرده ميشود مثل کف زدن و سوت زدن و به کار بردن الفاظ و عبارات رکيک و امثال آن بايد اجتناب شود.
2ـ از هر نوع عملي که جنبه توجيه پذيري ندارد و مورد سوء استفاده مغرضان و موجب وهن مذهب ميشود، بايد اجتناب شود.
3ـ از به کار بردن جملات و عباراتي که بوي شرک ميدهد، بايد اجتناب شود.
4ـ از هر نوع کاري که موجب ضرر شديد به بدن يا ناقص شدن آن ميشود، بايد اجتناب شود.
5ـ اين گونه مراسم بايد به دور از ريا و خودنمايي و هر گونه اغراض دنيوي، به طور سنتي و معمول انجام شود تا انشاء الله مقبول درگاه الهي قرار گيرد.
ايشان در يکي از فتاوي خود درباره دعوت از مرثيه سراياني که در لابلاي اشعار خود مطالب بي مدرک يا ضعيف السند را طرح ميکنند يا غنا ميخوانند ميفرمايند: غنا حرام است هر چند همراه خواندن قرآن يا عزاداري ائمه اطهار علیهم السلام باشد و دعوت از افرادي که غنا ميخوانند و شرکت در مجالس آنها حرام است و لازم است از مرثيه سراياني استفاده شود که مطالب صحيح و واقعي را بيان مينمايند.
آيا جنابعالي مکاتبهاي هم با ايشان داشتهايد؟
من فقط يکبار در رحلت مرحوم آيت الله نجفي مرعشي نامهاي نوشتم که پاسخي مرقوم و ارسال داشتهاند که متن آن چنين بود:
بسمه تعالي
جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آقاي سيد هادي خسروشاهي دامت افاضاته االعاليه ضمن تقديم سلام و تحيت نامه محبت آميز جنابعالي که مشتمل بر تسليت به مناسبت رحلت فقيد سعيد آيت الله العظمي مرعشي(ره) بود واصل و موجب تشکر گرديد اميد است مراتب سپاس اينجانب را به مسلمانان مقيم رم و برادران انجمن اسلامي دانشجويان و عموم همکاران گرامتان در سفارت ايران در واتيکان و سفارت ايران در ايتاليا ابلاغ فرمائيد. سلامتي و موفقيت بيشتر جنابعالي و عموم آقايان محترم را از خداوند بزرگ مسألت مينمايم.
والسلام عليکم و رحمة الله وبرکاته
قم: محمد فاضل ـ 9/8/69
در پايان آيا خاطرات خاصي از آيت الله فاضل لنکراني به ياد نداريد؟
چند خاطره جالبي را که در ذهن مانده ميتوانم نقل کنم:
در موضوع جمع آوري امضا براي اعلاميههاي حوزه علميه قم، اعلاميههايي که با امضاي مشخصي صادر و منتشر ميشد ـ گاهي من مسئول جمع آوري امضا بودم و يکي دو بار هم اعلاميه را خدمت ايشان بردم. يک بار اعلاميه و امضاها را که خواندند، گفتند: پس امضاي شما کو؟ گفتم: اين آقايان اغلب در سطح اساتيد بنده هستند و من فکر کردم که صحيح نباشد من نيز با آنها، هم امضا، بشوم! آيت الله فاضل خنديد و گفت: همه اين آقايان افاضل و اساتيد فعلي، مانند من و شما روزگاري طلبه نوجواني بودهاند! اگر من و شما هم کوشش بکنيم، مثل آنها ميشويم! شرکت و حضور عيني در اين قبيل امور اجتماعي ـ سياسي، زمينهساز فعاليتهاي ديگري ميشود. حتماً امضا کنيد!
و همين بود که در بسياري از اعلاميههاي حوزه علميه قم، امضاي حقير هم همراه امضاهاي آن بزرگواران ديده ميشود.
يک بار هم در لندن بودم که ايشان براي معالجه آنجا آمدند و در همان اقامتگاهي که بنده بودم، اقامت يافتند و من اغلب خدمتشان ميرسيدم. يک شب جمعه گفتند: ميآييد برويم و در مراسم مرکز جهاني اسلامي (متعلق به آيت الله گلپايگاني) شرکت کنيم؟ گفتم: در خدمتتان هستم و همراه ايشان به مرکز جهاني اسلامي رفتيم. نوعاً در آن مرکز پس از نماز جماعت و دعا و عزاداري، شام مختصري هم ميدهند وقتي سفره را در وسط حسينيه پهن کردند و جمعيت زيادي هم حضور داشت، حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي عالمي که سالياني دراز امام و مسئول آن مرکز است و يکي از افراد خدوم و بيتوقع و فعال در لندن به شمار ميرود، به نزد ما آمد و گفت: اگر اينجا شلوغ است، تشريف بياوريد در يکي از اتاقها شام ميل کنيد. آيت الله فاضل لنکراني فرمود: من و آقاي خسرو شاهي طلبه هستيم و به جلسات شلوغ هم عادت داريم و تازه چه فرقي با مردم ديگر داريم که براي صرف شام به اتاق ديگر برويم؟ نه، همين جا خوب است و در خدمت حضار هستيم! و اين نشان دهنده نوع روحيه و تواضع و مردم داري ايشان بود. شايد آخرين بار هم که من خدمت ايشان رسيدم، در قم، در مجلس ختم مرحوم آقا سيد ابراهيم شبيري زنجاني (اخوي کوچک حضرت آيت الله سيد موسي شبيري زنجاني) در مسجد امام بود که من وقتي وارد شدم، طرف علما و بزرگان تقريباً پر بود، و من خواستم در وسط مجلس بنشينم يا به گوشهاي دور بروم، ولي ايشان با اينکه از لحاظ مزاجي سختشان بود، بلافاصله بلند شدند و مرا در کنار خود نشاندند و بعد گفتند: يک دوست قديمي داريم و سالي يک بار هم نميبينيم!، چرا برود آن دورها بنشيند؟ گفتم: من نخواستم جاي بزرگان تنگ شود!، لبخندي زدند و گفتند: فعلاً که شما جز بزرگان شدهايد و اصلاً سري هم به ما نميزنيد! بعد افزودند: بزرگان چيه آقاي خسرو شاهي؟ خداوند قبول کند که ما جزو طلبهها محسوب شويم! اين نمونههايي از خاطرات، نشان دهنده معنويت و عظمت روحي ايشان است. بي شک در گذشت ايشان، در واقع ثلمهاي بر اسلام بود که لايسدها شيء، رحمه الله واسکنه فصيح جناته!