مصلحى كه جهان در انتظار اوست
بسم الله الرحمن الرحيم
طبق مدارك قطعى، و احاديث متواتره هنگامى كه دنيا گرفتار سخت ترين اضطرابات شود، و آتش ظلم و بيدادگرى در همه جا شعله ور گردد امنيت، و برادرى از ميان نوع بشر رخت بربندد و زمامداران كشورها از اداره امور، و مبارزه با فساد عاجز شوند، و جنگ و خونريزى، و اختلاف نسل بشر را تهديد به انقراض كند. اختراعات مهيب، سلاح هاى مرگبار به حد اعلى ترقى نمايد، و صفات عاليه انسان از جوامع بشرى رخت بربسته، و مفاسد اخلاقى; و اجتماعى جاى آن را بگيرد. ملل ضعيف، و افراد ستمديده از توسل به مجامع، و مجالسى كه به نام حفظ حقوق ضعفاء و رعايت ملل كوچك تشكيل داده مى شود نتيجه نگيرند، و خلاصه انواع جنايات، و فحشاء و منكرات رايج گردد در اين موقع يك مصلح بزرگ الهى كه بشارت ظهور او به تمام مشخصات، و خصوصيات داده شده قيام مى كند، و دست به يك اصلاح عمومى در تمام عالم مى زند، و به تمام اين بدبختى ها خاتمه مى دهد.
او از دودمان پيغمبر اسلام، و از نسل على و فاطمه زهرا(عليهم السلام) خواهد بود، و به مقتضاى حديث معروف «يملاء الارض قسطاً وعدلا كاملئت ظلماً وجوراً» كه درباره او از طريق بى شمارى روايت شده است. اين مصلح عالى مقام جهان را در لواى يك حكومت حق، و عدالت درآورد، و نور اسلام همه شهرهاى بزرگ، و كوچك، و قراء و قصبات را روشن گرداند.
در همه جا احكام آسمانى قرآن اجرا شود مقررات، و قوانين الهى كه از اغراض، و منافع شخصى منزه است بر همه حكومت كند، و همه سازمان ها در راه رفاه، و آسايش خلق، و عمران و آبادى بكوشند، و تكامل علمى، و اخلاقى بشر با بهترين برنامه شروع شود، و بالاخره از فرط بهبود، و ترقى سطح زندگى فقرى در تمام دنيا باقى نماند.
مراجعه به اين روايات ضمناً ما را به اين پيش گوئى عجيب، و اعجازآميز كه پيشوايان مذهب در چندين قرن فرموده اند آشنا مى سازد، و با حيرت مشاهده مى شود كه آنچه امروز به ظهور مى پيوندند چه در تكامل صنعت، و چه در انحطاط اخلاق در اخبار آنان به عنوان علائم ظهور آمده است.
از جمله در قرآن كريم در آيات سوره توبه، سوره صف، و آيه 105 سوره انبياء، و آيه 55 سوره نور وعده فرموده كه دين اسلام عالمگير خواهد شد، و اين وعده را ظهور اين بزرگوار تحقق خواهد بخشيد.
و در اخبار مسلم قطعى شيعه، و سنى بشارت اين عيد بزرگ را پيامبر اسلام داده است، و فرموده كه روزها تمام نشود، و دنيا به انتها نرسد تا مهدى موعود ظهور نمايد، و اگر بيش از يك روز از عمر عالم باقى نماند خداوند آن روز را به قدرى طولانى خواهد كرد كه اين مصلح بزرگ بيايد، و جهان را از عدالت و فضيلت پر كند هم چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد، اوصاف، و كمالات، و سجاياى اين بزرگوار; و برنامه دعوت تشكيل حكومت او، در اخبار بى شمارى وارد است همانطور كه مشخصات او از ولادت، و خصوصيات رفتارش در بين مردم، و طول عمر او، و علت غيبت، و وظايف مردم در زمان غيبت او نيز در اخبار آمده، و موضوع بحث كتب فوق العاده زيادى از محققين و متتبعين از هزار سال پيش به اين طرف قرار گرفته است. و اين مباحث به قدرى توسعه يافته است كه براى هيچ متتبعى احاطه بر آنها امكان پذير نيست.
رواياتى كه بشارت به ظهور آن حضرت مى دهد 657 حديث است.
با دقت و تأمل در ارقام فوق معلوم مى شود كه كثرت احاديث راجع به حضرت ولى عصر ارواحنا فداه به حدى است كه در كمتر موضوعى از مباحث دينى تا اين حد روايت وارد شده است، و به طور مسلم ايمان، و اعتقاد به ظهور حضرتش از ايمان به رسالت پيغمبر اسلام غير قابل تفكيك است.
حتى محدثين بزرگ از عامه و خاصه قبل از ولادت آن حضرت اخبار مربوط به او را در كتب خود نقل نموده اند به طورى كه جاى هيچ اشتباهى براى مسلمانان باقى نمانده است.
تحولات جهان، و شرايط زندگى بشر، و تكامل ماديات تحقق اين بشارت بزرگ را حتى به كسانى كه مسائل را از نظر علل، و اسباب ظاهرى مطالعه مى كنند نويد مى دهد، و ثابت مى كند كه بالاخره بايد مردم جهان به يك حكومت الهى پناهنده شوند.
بشرى كه به اين همه قواى طبيعت دست يافته است، و مدعى است در ظرف مدتى كمتر از يك ساعت مى تواند موجودى در روى كره زمين زنده باقى نگذارد با توجه به اين كه از معنويات، و اخلاق روى گردانده و در راه ارضاء شهوات خود از هيچ كوششى فروگذار نمى كند، و براى دست يافتن به مقاصد جاه طلبانه، و سيطره بر ديگران به همه وسايل دست مى زند آيا آرام مى نشيند، و از جنگ پرهيز مى كند؟!
آيا همين علل، و موجبات سبب نمى شود كه بشر پس از يك سلسله انقلابات جهانى آنگاه كه از كوشش ها و تلاش هايش جز محو مدنيت و اخلاق ثمرى نديد براى قبول يك حكومت عادله روحانى كه بر اساس ايمان به خدا، و روز معاد تشكيل شود آغوش خود را بگشايد.
ما و هر مسلمانى در انتظار چنين روزى براى بشر هستيم، و آينده را براى همه روشن، و درخشان مى بينيم، و با روحى سرشار از نشاط و اميد به وظايف خود مى پردازيم، و جشن ميلاد اين آخرين نجات دهنده بشر را به جامه بشر، و به خصوص به كسانى كه از ظلمت ماديات، و ظلم ستمگران، و از ظلمات فساد، و تباهى به جان آمده اند تبريك مى گوييم.
اللهم عجل فرجه، و سهل مخرجه واجعلنا من انصاره
جامعه جهانى اسلامى
بر حسب عقيده عموم مسلمين، و صريح آيات كريمه قرآن مجيد، و احاديث شريفه دعوت، و رسالت حضرت خاتم الانبياء محمد(صلى الله عليه وآله) يك دعوت خصوصى، و رسالت منطقه اى، و اقليمى كه هدف آن فقط اصلاح يك مجتمع، و هدايت يك قوم و ملت، و رهبرى حكومت يك ناحيه باشد نبوده است، و قوانين اسلام، و احكام قرآن نظام يك جامعه، و برنامه مردم يك كشور، و وطن، و يك نژاد نيست.
دعوت همگانى
دعوت اسلامى دعوت جهانى و تشريعات آن براى همه و هدايت جميع زن و مرد، و غنى و فقير، سياه و سفيد، و شهرى و دهاتى، و كليه طبقات و اصناف است.
پيامبر اسلام رحمت خدا براى جهانيان، و مبعوث به عالميان بود، و رسالتش آزاد ساختن همه انسان ها از يوغ عادات زشت، و استشمار و استعباد، و دعوت به توحيد، و مكارم اخلاق و احترام به حقوق و شرف انسانيت مى باشد.
دعوت به يكتا پرستى، و راهنمايى عموم به بهترين روش عالى انسانى كه منتهى به اتحاد و برداشتن فاصله ها، و رفع تبعيضات گوناگون مى شود، و كوشش براى تأسيس يك جامعه جهانى، و تشكيل مدينه فاضله واقعى از مختصات اسلام است.
ريشه تمام اختلافات شرك و انصراف از خداى يگانه، و پرستش غير خدا است.
تشكيل حكومت ها با سيستم هاى مختلف، و برنامه هاى متضاد، و قوانين مخالف همه ناشى از عدم درك معناى توحيد، و محدوديت وضع تربيت، و ديدگاه بصيرت افراد است، توجه به فلسفه رسالت جهانى اسلام و عقيده توحيد ديدگاه بصيرت را وسيع مى سازد كه همه جا و همه نقاط، و همه انسان ها را از پشت پرده هاى ضخيم مرزها، و زبان ها، و نژادها به بينيم، و اطمينان داشته باشيم كه در سايه تعاليم عاليه اسلام يك جامعه جهانى تأسيس گردد.
توحيد حقيقى
يكى از اركان مهم دعوت اسلام كه فلسفه نبوت هم بر آن مبتنى است اين است كه مصدر تشريع، و انشاء انظمه و قوانين الهى فقط خداوند متعال است، و جعل احكام و تشريع شرايع مختص به ذات بى زوال عالم و حكيم بالذات او است، و فقط مردم از نظر دينى بايد در برابر احكام خدا خاضع و تسليم باشند، و خضوع در برابر خدا و پرستش خداست!
هر كس براى خودش در امر الهى حق قانون گذارى و جعل احكام قايل باشد خود را شريك در افعال مخصوصه به خدا دانسته است، و هر بشرى كه براى بشر ديگر به چنين حقى اعتراف كند حق مقام الوهيت و خدايى را براى او اعتراف نموده و بندگى خود را نسبت به او پذيرفته است.
حكومت الهى
اسلام مى خواهد حاكم بر مردم، خدا و احكام خدا باشد، و با تمام مظاهر شرك كه در آن روزگار در روم، و نقاط ديگر به صورت هاى متعدد، و با اسم احترام از امرا و حكام انجام مى شد مبارزه كرد، و اولياء اسلام مانند على(عليه السلام) به مردم نشان دادند كه آن تشريفاتى كه در آن دوران هاى جاهليت در دربارهاى رم، و ديگر ملل مرسوم بود همه خلاف روح خدا پرستى، و تحقير مقام انسانيت افراد است، و تعظيم و تملق از جباران موقوف شد، و زمامدارى مثل على(عليه السلام) كه تمام نواحى وجودش عظمت واقعى بشرى بود شخصاً به كارها رسيدگى مى كرد، و براى فقراء آرد و نان، و خرما مى برد و از اين كه مردم براى او تشريفات قائل شوند، و به رسم دوران جاهليت رفتار كنند به شدت منع مى كرد، لباس كهنه، و وصله زده در بين مردم آمد و شد داشت، و خودش به بازار مى رفت، و آنچه را مى خريد به منزل مى آورد.
اين شدت و اهتمام اولياء دين براى اين بود كه كسى خود را صاحب جامعه و حاكم بر تعيين سرنوشت كسى نشناسد، و همه در حكومت خدا، و منطقه نفوذ احكام خدا وارد باشند، و صاحب مملكت و رهبر همه خدا باشد.
اعلاميه آزادى بشر
مفاد آيه شريفه (يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَة سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللهِ ) كه اعلان آزادى، و حريت تمام افراد بشر است همين است كه بشر آزاد است، و حكومت حكومت خدا است، و حاكم بر همه خدا، و پرستش غير خدا جايز نيست بشر نبايد در برابر غير خدا خاضع شود، و كسى جز خدا صاحب اختيار، و مالك او نيست. نبايد يك نفر جامعه را مال خودش بداند بايد همگان وارد مملكت خدا شوند كه صاحب همه، و صاحب اختيار همه است تا عدل، و احسان، و مساوات، و برادرى جهانى همگانى گردد، و تبعيض و جدايى مرتفع شود.
پيشرفت سريع
اين اصول بود كه موجب شد اسلام در مدت كمتر از يك قرن مانند برق پيشرفت كند، و دل ها را روشن نمايد ملت روم و ديگر ملل كه آن همه استعباد زمامداران را ديده بودند و آن تشريفات زايد و بى اساس، و در واقع پرسش هاى جاهلانه از زمامداران آنها را خسته كرده، و بشر پرستى آنها را در پست ترين دركات شقاوت انداخته بود از اين تعاليم بيدار شدند، به حال آمدند و خود را شناختند برادرى زمامداران اسلامى را با افراد ديگر. با سربازان و با جامعه مى ديدند لذت مى بردند نفس راحت مى كشيدند طعم آزادى را چنان چشيدند كه يك باره شيفته و دلباخته اسلام شدند اگر خلافت از مسير خود تغيير نكرده بود، و مخصوصاً حكومت امثال معاويه ها دوران اكاسره و قياصره، و تشريفات آنها را تجديد نكرده بود در دنيا اثرى از بشر پرستى وجود نداشت.
پس اسلام با اين تعاليم، ناچار منتهى به يك حكومت عادلانه، و جامعه جهانى انسانى خواهد شد براى اين كه رسالتش دعوت عموم، و شامل تمام ابناء بشر از سياه و سفيد و تساوى همه در برابر احكام خداست.
پرچم اسلام
دين حق همه را در زير يك پرچم كه فقط تعلق به خدا دارد، و به هيچ كشور، و حكومت، نژاد، و شخصى منتسب نيست قرار مى دهد، و جامعه انسانى را مانند يك جسد مى سازد كه «اذا اشتكى منه عضو تداعى له سائره بالحمى والسهر » اسم و رسم اين پرچم «اسلام» است تا هيچ كس، و اهل هر قطر و مملكت بتوانند در زير آن گرد آيند، و كسى نتواند آن را به خود يا جامعه خود منتسب سازد و در نتيجه عصبيت ايجاد گردد.
پرچم اسلام پرچمى است كه چنانچه از اسمش معلوم است به اسلام، و اسلام آورندگان هر كجا، و در هر سرزمين باشند تعلق دارد، و در سايه آن عصبيت هاى نژادى و وطنى و عصبيت هاى ديگر بايد از ميان برود اما پرچم هاى ديگر كه به نام هاى ديگر است رمز تفرق، و اختصاص، و عنوان جدايى و اختلاف است.
تمام تشريعات اسلام شامل همه است. اين تشريعات و تعاليم اگر اجرا شود ملت ها را خود به خود به سوى جامعه جهانى مى برد، و مليت هاى مختلفه را در مليت تمام اسلامى هضم كرده، و سعادت دو جهانى آنان را تأمين مى نمايند.
حكومت متحده جهانى
پس اسلام آئين تمام مردم جهان، و دين جامعه بشرى است اما نه آن جامعه جهانى كه (لاينس پالينك) و جمعى ديگر از متفكرين مى گويند، و از حكومت متحده جهانى دم مى زنند و مجله (طرفداران حكومت متحده جهانى) افكار آنها را منتشر مى سازد زيرا اگر آن حكومت فرضاً روزى در جهان تأسيس شود مثل اين سازمان هاى بين المللى كه بعد از جنگ اول، و جنگ دوم جهانى تأسيس شد همان طور كه مخالفين آن مانند (استراوس) عقيده دارند براى بشر موجب زحمت، و سلب آزادى و وسيله تسلط اقويا بر ضعفا مى شود، و به قول مخالفين حكومت متحده جهانى وسيله گسترش يك ظلم مدرن در عالم خواهد شد چون اين حكومتى كه اينها عنوان كرده اند مبتنى بر ايمان به خدا و توحيد، و عقايدى كه براى همه يك قدر مشترك معنوى باشد نيست، و بر اساس ايمان واقعى افراد به حقوق، و آزادى هاى ديگران به وجود نمى آيد آن حكومتى كه اين آقايان مى گويند اين است كه توسعه سلاح هاى مخرب و اتمى كه تمدن و نسل بشر از به خطر انداخته اگر يك جامعه جهانى و حكومت متحده نباشد سرانجام خواه و ناخواه موجب انقراض نسل بشر خواهد شد، پس بايد براى جلوگيرى از اين خطرات از هم اكنون ملل دنيا دست به كار تأسيس يك جامعه جهانى در تحت لواى قانونى بشوند.
اين حكومت نه به وجود خواهد آمد، و نه اگر به وجود آيد ضامن اجرايى خواهد داشت، و نه شهوات و غرائز آدمى را كه محرك او به جنگ و فتنه است مهار مى كند و به طور صحيح راهنمايى مى نمايد، و نه مى تواند يك برادرى انسانى در عالم به وجود آورد.
برادرى ايمانى
اما آن كه اسلام مى گويد هم ضامن اجرايى دارد، و هم عقيده و ايمان از آن پشتيبانى مى كند، و هم مردم را برادر مى سازد، و هم غرائز و اميال آنها را راهنمايى مى نمايد.
چنانچه در صدر اسلام اين موضوع عملى شد، و امروز هم با موانعى كه جلو آمده، و مرزهايى كه ممالك اسلامى را از هم جدا ساخته مع ذلك صدها ميليون مسلمان جهان خود را عضو يك جامعه مى دانند، و با هم احساس برادرى مى كنند، و مايلند در غم و شادى با هم شريك باشند.
امتياز جامعه جهانى اسلامى بر هر جامعه ديگر كوچك يا بزرگ جوامع فعلى دنيا، و جوامع قبل از اسلام به اين است كه محور تمام امور در اين جامعه خدا، و احكام خدا است، و تعاليم اسلام براى اداره جامعه جهانى وافى و كافى است.
نقش ايمان
سنگر اساسى، و هسته مركزى و حقيقى اين جامعه عقيده توحيد و ايمان به خداى يگانه است كه خالق كل و رازق كل است، و هر كس تقوا و پرهيزكاريش بيشتر باشد به او نزديك تر است. اين جامعه جهانى اسلام داراى يك محور حقيقى است كه به شخص خاص تعلق ندارد، و همه به او تعلق دارند در حالى كه جامعه جهانى (لاينس پالينك) و رفقايش بر يك محور واقعى اتكاء ندارد، و علت تمايل به آن ترس و وحشت از جنگ هاى جهانگير و جهانسوز است.
اسلام با عقيده توحيد طرز تفكر مردم را عوض مى كند، و سطح افكار را بالا مى برد، و ديدگاه بينش افراد را وسيع مى سازد كه بدون بيم از جنگ و وحشت از اسلحه هاى مخرب به هم نزديك شوند، و با هم تفاهم نمايند.
ما يقين داريم كه روزى مى آيد كه اين حكومت جهانى اسلام عالم را اداره كند، و وحدت اديان، و وحدت حكومت ها، و وحدت انظمه، و قوانين عملى گردد، و تا دنيا منتهى به چنين وحدتى نشود اسلام تمام رسالت خود را اداء نكرده است.
خوش بختانه طرفداران اصل اين وحدت ها هر روز در ميان جامعه بشر بيشتر مى شود، و چنانكه گفته شد فكر تشكيل حكومت، و جامعه جهانى به ميان آمده، و سازمان ها و مجامع بين المللى به اسم وحدت و براى ايجاد رابطه بين كلبه ملل جهان تأسيس شده است كه هر چند اين مجامع و سازمان ها اكثراً اغفال، و فريب دادن مردم، و اغراض سياسى باشد مع ذلك كاشف از اين است كه يك اتحاد عمومى، و وحدت اجتماعى و دينى و سياسى خواسته روح و فطرت بشر است و همين حركات مجازى مقدمه حركات واقعى، و آمادگى حقيقى بشر براى آن حكومت جهانى اسلام است.
فراهم شدن زمينه وحدت
سابق بر اين كه فكر تشكيل جامعه جهانى كمتر مطرح مى شد، و به تعاليم اسلام در اين زمينه كمتر توجه مى كردند براى اين بود كه با وسايل ارتباط سابق تشكيل جامعه جهانى را بسيار دشوار، و بلكه نا ممكن مى شمردند ولى امروز كه صنعت تلگراف و تلويزيون، راديو، هواپيما و از همه پيشرفته تر وسيله ارتباطى سريعى مانند «اينترنت» و وسايل ديگر شهرها را همان طور كه در اخبار و احاديث رسيده به هم نزديك كرده است، و اهل عالم را مثل اهل يك محله و يك خانواده و فاميل قرار داده زمينه تشكيل يك حكومت جهانى در سايه تعاليم مترقى و جامع اسلام فراهم است و هر چه علم و صنعت جلو برود زمينه اجراى احكام عاليه اسلام آماده تر، و بشارت هاى اولياى دين به وقوع نزديك تر مى شود. به تدريج موقعيت ها، و قدرت هاى محلى و فردى در دنيا رو به ضعف گذارده عموم ملل مستقيم يا غير مستقيم در تعيين سرنوشت دنيا دخالت مى نمايند. و نظامات و قوانين منطقه اى از بين مى رود. و يگانه نظاماتى كه مى تواند جايگزين تمام اين نظامات شود، و عادلانه همه را اداره نمايد نظامات اسلام است.
پس عالم خود به خود به سوى هدف هاى اسلام گام برمى دارد، و اين اختلاف نظامات، و قوانين، و سيستم هاى اجتماعى و سياسى را پشت سر مى گذارد، و يك تفاهم عمومى اسلامى به وجود خواهد آمد، و ظلم و ستم، و تجاوز و افراط و تفريط پايان خواهد يافت.
اسلام از آغاز اين آينده درخشان را براى دنيا پيش بينى كرده، و صريحاً در آيات و روايات وعده قطعى داده است و بشر را به انتظار چنين روز و عصر و زمانى كه همه در زير پرچم اسلام درآيند، و اهل يك دين و ملت و حكومت شوند گذارده و به ظهور آن رهبر عالى قدرى كه جهان آينده را بايد اداره نمايد، و عالم را پر از عدل و داد، و او را به همگان معرفى نموده است.
آيات قرآن مجيد
در سوره هاى كريمه توبه آيه 33 و فتح آيه 28 و صف آيه 29 خداوند متعال مى فرمايد: (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ) «يعنى آن خدا كسى است كه فرستاده خود را با هدايت و راهنمايى و دين حق «دين اسلام»، يا براى هدايت و بيان دين حق تا غالب گرداند آن دين را بر همه دين ها» دلالت اين آيات بر وعده غلبه دين اسلام بر تمام اديان واضح است.
در سوره انبياء آيه 105 مى فرمايد: (وَلَقَدْ كَتَبْنا في الزَبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِكْرِ أَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُها عِبادي الصالِحُون ) اين آيه نيز دلالت دارد كه زمين از آن خداست، و آن را بندگان صالح او مالك خواهند شد.
در سوره نور آيه 55 مى فرمايد: (وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الاَْرْضِ) آيات در اين دو آيه ضمن تأكيدات بينه وعده داده شده است كه مؤمنان و صاحبان اعمال شايسته مالك امور و خليفه روى زمين شده، و دين اسلام با قوت و تمكين گرديده، و ترس و بيم آنها مرتفع و به امنيت مبدل شود.
در سوره قصص آيه 5 مى فرمايد: (وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِينَ)اين آيه نيز از آياتى است كه بر حسب تفاسير و احاديث ظهور حضرت ولى عصر ارواح العالمين له الفدا و زمامدارى جهانى آن حضرت را بشارت مى دهد: و از حضرت امير المؤمنين(عليه السلام) در كتب بسيار معتبر و مآخذ معتمده مانند نهج البلاغه نقل شده كه فرمود: «لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها ـ وتلى عقيب ذلك: ( وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِينَ)
احاديث و روايات به طور متواتر از طرق عامه و خاصه دلالت دارند بر اين كه دين اسلام عالمگير خواهد شد و خانه اى نماند مگر اين كه جزء منطقه نفوذ تعاليم اسلام واقع شود، و شهر و دهى نماند مگر اين كه صبح و شام در آن صداى اذان و شهادت به توحيد و رسالت بلند شود، در موقعى كه انقلابات و فتن و فساد و هرج و مرج و جنگ هاى خانمان برانداز، و قحط و غلا و امراض، ملل را به ستوه آورده باشد خداوند متعال مصلح واقعى جهان حضرت مهدى آل محمد(صلى الله عليه وآله) را كه نهمين فرزندان حسين، و فرزند گرامى امام حسن عسكرى(عليهم السلام)است برانگيزد تا عالم را پر از عدل و داد كند پس از اين كه پر از ظلم و جور شده باشد، و به واسطه ظهورش اضطرابات و انقلابات مرتفع، و صلح و امنيت عمومى برقرار و حكومت واحده جهانى تشكيل، و شرق و غرب جهان را خدا به دست آن حضرت و براى او بگشايد.
اين روايات در مآخذ معتبره، و مصادرى كه مورد اعتماد اهل سنت و شيعه است موجود است و در كتابهايى كه در قرن اول، و پيش از ولادت حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه تأليف شده ضبط است كسانى كه اهل اطلاع هستند مى دانند كه در كمتر موضوع مانند اين موضوع روايات و احاديث از حضرت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و ائمه طاهرين(عليه السلام) و صحابه و تابعين وارد شده است. كه در حقيقت ايمان به ظهور آن مصلح عالم و نجات دهنده بشر جزء لاينفك ايمان به صدق پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و تصديق به نبوت آن حضرت است اين وعده الهى است كه تخلف ناپذير است: ان الله لايخلف الميعاد وباسنن الهيه و نواميس هستى و سير تكاملى بشر موافق و به اسماء الله الحسنى مانند: الحاكم، العادل، الظاهر، الغالب مويد است.
(وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِيلا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَحْوِيلا)
والسلام