جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
تأليفات
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

اخبار >> خاطره

اين کتاب شما(پاسداران وحي) که مربوط به علم امام و پاسخ به شبهات در مورد امام حسين عليه السلام و حادثه کربلا است مرا در عالم قبر و قيامت نجات مي دهد.

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم
خاطره نقل شده از مرجع عاليقدر حضرت آيةالله العظمي فاضل لنکراني (قدس السره الشريف) از زبان فرزند گراميشان حضرت آيـة الله حاج شيخ محمد جواد فاضل لنکراني (دامت برکاته)
در سالهاي گذشته و قبل از پيروزي انقلاب در حوزه علميه کتابي به عنوان شهيد جاويد نوشته شد. والد ما (رضوان الله عليه) فرمودند من اين کتاب را مطالعه کردم و متوجه شدم که اشکالات فراواني دارد. با نويسنده اين کتاب مکرّراً قرار گذاشتيم که در جلسه اي اشکالات را مطرح کنيم اما نويسنده کتاب در آن حاضر نشد. ما هم ديديم اين اشکالات خودش مطالب مفصلي شه با همراهي داماد مکرم امام آية الله شيخ شهاب الدين اشراقي کتابي را با عنوان پاسداران وحي نوشتيم. (حاج آقا جواد مي فرمايند: کتاب پاسداران وحي مشتمل بر دو قسمت است: قسمت اول مطالبي پيرامون علم امام حسين(ع) و قسمت دوم پاسخ به مطالبي است که در کتاب شهيد جاويد آمده است. اين کتاب از کتاب هايي است که براي اثبات علم امام حسين (ع) نسبت به شهادت خودشان و قضاياي روز عاشورا است. کتاب بسيار کم نظيري است و آياتي که در اين کتاب مورد استدلال و بحث قرار گرفته در نوع خودش بي نظير است) مرحوم والد ما فرمودند: ما مشغول نوشتن اين کتاب بوديم که پدرم ( پدر مرحوم آقا حضرت آيه الله فاضل از روحانيون به نام عصر نزديکان مرحوم آيه الله العظمي بروجردي ( ره) بودند. ) خبر دار شدند که ما مشغول نوشتن اين کتاب هستيم به من گفتند من به شما توصيه ميکنم از نوشتن و چاپ کردن اين کتاب منطصرف بشويد که من براي شما احساس خطر مي کنم. مرحوم والد ما مي فرمايد: من بار اول سکوت کردم و چيزي به ايشان عرض نکردم. بعد از مدتي که ايشان متوجه شدند که ما نگارش کتاب را ادامه داديم مجدداً به من فرمودند: من براي شمااحساس خطر مي کنم اين کتاب را ننويس! باز مرحوم والد ما مي فرمايند من ادب کردم و سکوت کردم و چيزي نگفتم تا اينکه بار سومي که اين را به من فرمودن به ايشان عرض کردم ما نسبت به اين کتاب احساس تکليف مي کنيم و برخودمان واجب مي دانيم که اين کار را انجام بدهيم و من نظري ندارم.
کتاب پاسداران وحي نوشته و چاپ شد. خود مرحوم والدم فرمودند: ما براي چاپ اين کتاب امکانات مالي نداشتيم و يک شب من مرحوم آية الله العظمي بروجردي (ره) را خواب ديدم و ايشان به من گفتند اين پول را بگير و اين کتاب را چاپ کن.
حاج آقا جواد در ادامه خاطره مي فرمايند: اين کتاب چاپ شد و مورد توجه علما و فضلاي بسياري قرار گرفت. مرحوم والدم مي فرمود: روزهاي آخر عمر پدرم بود و ايشان در بستر بيماري بودند به من فرمودند بيا بنشين کنار من و مطالب اين کتاب را بخوان! ايشان در بستر بيماري و در حالي که اشک ميريخت فرمودند: من براي مردن خودم به اين کتاب شما اميد دارم و چون اين کتاب مربوط به امامت امام حسين (ع) است و من در عالم قيامت اميدم به اين کتاب شماست.