سخنراني دكتر لاريجاني در مراسم رونمايي از كتاب الطهارة آيت الله العظمي فاضل لنكراني (قدس سره الشريف)
بسم الله الرحمن الرحيم
عرض سلام و ادب خدمت شما حضار گرامي ميلاد با سعادت مولي الموحدين امام علي عليه السلام را تبريك و تهنيت عرض ميكنم و براي من جاي خوشبختي و افتخار است كه امروز در اين محفل نوراني توفيق شرفيابي پيدا كردم.
از اهتمام اين مؤسسهي بسيار ارزشمند به ادامهي راه مرجع عاليقدر مرحوم آيت الله العظمي فاضل لنكراني هم تشكر ميكنم كه با همّت برجستهي آقازادهي ايشان اين حركت علمي در اين مركز تداوم پيدا كرده است.
مشهور است كه مرحوم آيت الله العظمي فاضل لنكراني مكتب فقهي حضرت امام را دقيقاً بسط و اشاعه دادند و اين شاخصهاي است كه براي ايشان ماندگار شد، و اكنون نشر آثارشان همين موضوع را تبيين ميكند. يكي از ويژگيهاي مكتب امام كه در دنياي امروز كاملاً بروز و ظهور پيدا كرده، اينست كه آن حقيقت عقل شيعي را به جهان امروز نشان داد، تشيع از يك عقلانيت وحياني برخوردار است كه با ساير فرق كاملاً تفاوت دارد، و علماء اسلام اعم از حكماي اسلامي و فقهاي شيعي از اين ويژگي برخوردار هستند، از قرن اول تا سوم هجري كه يك جريان تعطيلي عقل به وجود آمده بود كه بعدها به عنوان اشاعره از آن ياد كردند، اينها در مقابل برخي از نصوص، حتي نصوص قرآني، خودشان را به اين وضعي رساندند كه برايتان مشهود است به طوري كه پرسش از آن هم نزد آنها بدعت محسوب مي شود.
اما جرياني كه با معارف اهلبيت بنا شده بود از اين ويژگي برخوردار بود كه تلاش ميكرد حقايقي كه در معارف اهلبيت هست را با ارزشهاي عقل بهتر بيابد و بفهمد، و اين خصوصيّت شيعي است كه من به عقل شيعي از آن ياد كردم.
امروز هم ما مواجه هستيم با چند جريان كه اين ويژگي عقل شيعي، يعني ويژگيِ برجستهي عقلانيت برتري خود را در مقابل اين نحلهها از خودش نشان ميدهد. يك جريان كه بيشتر مربوط به تفكرات غربي است، يعني اهل فكري كه در غرب رشد كردند مخصوصاً در عصر رنسانس و بعد از قرن هجدهم، گرايش تجربه گرايي و حس گرايانه داشتند، در واقع يك نوع عقل را محدود ميكردند، هر چند كه شعارشان عقلانيّـت بود اما همهي حوزه هايي كه وراي حس و تجربه بود را قائل نبودند، لذا معتقد بودند كه مجموعهي معارفي كه در حوزهي روايات است، اينها را ما بايد تعطيل كنيم، چون با مبنا و متدولوژياي كه آنها طراحي كرده بودند سازگار نبود،.
اگر اشاعره از سبك بيان ساده استفاده ميكردند اينها با علم عقلانيت عقل ما را محدود كردند. جريان ديگري كه امروز با آن مواجه هستيم و مسائلي هم در دنياي اسلام به وجود آورده، جريان وهابيت است، اين جريان هم يك جمود عجيب و غريبي نسبت به معارف اسلامي دارد، شايد بدتر از اشاعره. اشاعره ميگفتند ما نميفهميم و بعد به تأويل عقل سخن ميگفتند، اينها ادعايشان اين است كه آنچه ما بايد بفهميم و ميتوانيم بفهميم همين مختصر مواردي است كه آنها دستور دادند و مابقي همه بدعت است و كفر، به همين دليل همهي فرق اسلامي را اعم از شيعه و غير آن تكفير ميكنند و آن قدر هم در اين زمينه متصلب هستند كه حاضرند خون بقيهي فرق را بريزند براي اينكه همين عقلانيّت محدودي كه از ظواهر براي خودشان قائلند، اين را حقيقت ميدانند. و شايد يكي از مشكلاتي كه امروز دنياي اسلام با آن مواجه است حالاچه شيعيان و چه اهل سنت اين جريان ساختگي است كه به تعبير امام بيشتر به همان آخوندهاي درباري ميخورند چون همان گروه درباري كه اينها را ساختند، آنها هم پشتيباني كردند و مدارسي در كشورهاي مختلف درست كردند و شدند يك جرياني كه هيچ اصالتي ندارد، خيلي كم عمق است ولي پرمدعا، چه در حوزهي فكر و چه در حوزهي مسائل سياسي، و بحرانهاي زيادي هم به وجود آوردند، اين هم يك نوع تعطيل عقل است به نحو اشد.
البته بعيد هم نيست برخي از جريانات عادي كه به دنبال تخريب وجهه اسلام هستند پشت صحنه اينها را كمك كنند چون ميدانند پس از انقلاب كه جريان فكر مدرسهي امام در دنيا يك تلألويي پيدا كرد، بايد يك اجناس بدلي ايجاد ميكردند تا يك روشنايي در پناه اين سنگرهاي ساختگي ديده نشود. مخصوصاً برخي از گروههايي كه در منطقهي شرق ما در افغانستان و پاكستان از ميان همين مدارس ساختگي كه اينها درست كردند سر درآورد و اين جريان طالبان به وجود آورد، من اطلاعات دقيق دارم كه پشت اين جريان آمريكاييها و انگليسيها در طراحياش حضور داشتهاند و با پول برخي از كشورهاي منطقه و برخي از اين كشورهايي كه در شرق هستند اين جريان را ايجاد و مزاحمت براي اكثر فرق اسلامي ايجاد كرد.
جريان سومي هم هست در كشور ما و برخي كشورهاي ديگر كه اهل خرافات هستند و شايد بشود گفت كه جزء همين جهلهي صوفيه هستند و كلّ متدولوژي آنها اين است كه اگر ما يك عمل خارق العاده انجام داديم پس همهي حرف هاي ما درست است، منطقشان بر اساس همين گزارهي ساده استوار است كه ما چون قوّتي داريم و يك عمل خارق العاده از ما صادر ميشود، پس هر حرف ديگري كه بزنيم درست است! و به همين دليل ساده چون رقباي خودشان را بايد از بين ميبردند، شروع كردند به مخالفت با تفكر فقهي علماي اسلامي، اگر تاريخ اينها را ببينيد غالباً در ابتداي اين بازي كه ايجاد ميكنند اينست كه ما اهل حقيقتيم و اين روحانيت اهل شريعت هستند و ما دو تا راه داريم. من اين را يك كلك ميدانم نه يك واقعيت، كلكشان اينست كه چون مواجههي با اين فكرها به وسيلهي علما و فقهاء كه سالها تحصيل كردهاند صورت ميگرفت، عوام الناس كه نميتوانند با اينها مواجهه كنند، پس بايد ريشهي علما را بزنند، ميگويند اينها اهل شريعتند و ما اهل حقيقتيم، پس اينها را بايد كنار گذاشت! اين جرياني است كه بعضاً در غرب هم به وجود آمده ولي مشتري آن در شرق زياد است، مخصوصاً در كشورهايي مثل هند و پاكستان، ولي متأسفانه در كشور ما هم بعضاً از اين رويهها ديده شده، اين هم نوعي تعطيل عقل است كه ما به جاي اينكه با عقل خودمان كه يك هديهي الهي است حقايق را بفهميم، در پناه عقل معارف شيعي و معارف اهلبيت را درك كنيم، اينها را كنار بگذاريم و با يك خواب و مكاشفه، همهي عالم را بخواهيم در پناه آن تفسير كنيم.
ما به نحو كلي منكر اين امور نيستيم، در مسلك عرفاي اسلامي مكاشفه و حقايق ديگري از اين قبيل هست، اما اينها مخالف شريعت نيست، عرفاي اسلامي شريعت را كنار نگذاشتند، از راه شريعت به اين راه ميرسيدند و اينها كه اهل شريعت را كنار ميزنند و ميگويند ما نياز به علماء نداريم يك نوع فريبكاري است. اين هم يك گروهي است كه كارش به تعطيل عقل ميانجامد. آن حركتي كه حوزههاي علميه شيعي دارند. نه اين مسلكهاي ساختگي را دارد و نه آن جمودي كه از جنس وهابيت است، بلكه معارف اهلبيت كه خوشبختانه شيعه به خاطر اينكه پيرو معصومين هستند، از يك مجموعهي بسيار وسيع از معارف برخوردار هستند با اشراق عقل اين حقايق را بهتر ميفهمند، معارف اهلبيت را كه در اوج حقيقت است، از طريق عقل ميشود به زواياي آن پي برد و گوشههاي آن را بهتر فهميد، كما اينكه در كلمات امام علي عليه السلام بهترين معارف توحيدي نهفته است كه يك ذهن ورزيده فقط ميتواند به بخشي از آن دست پيدا كند.
به همين دليل من فكر ميكنم يكي از وظايف مهم در دنياي امروز و يك مسئوليت مهم براي حوزههاي علميه اينست كه اين مسلك فكري كه فهم حقايق اسلامي و حقايق اهلبيت، از همان روش عقلاني است را به خوبي به دنيا معرفي كنيم، به همين دليل هم هست كه مبارزهي با انقلاب اسلامي و مبارزه با تفكر اهلبيت امروز از جهات مختلف زياد است، چون قابليّت عرضه شدن دارد و در مواجههي با ساير افراد از قوّت فكري برخوردار است، لذا به انحاء گوناگون ميخواهند آن را زمينگير كنند.
به نظر من يكي از مأموريتهاي مهم ما معرفي معارف اهلبيت، حالا چه در حوزهي تفسير قرآن،چه در حوزهي احاديث، چه در حوزه فقه به جهان امروز است. اين مؤسسه كه يكي از مؤسسات خوب و پرتحرك است و يك بار كه خدمت آيت الله حاج شيخ جواد فاضل رسيده بوديم ايشان گروههاي مختلفي كه اينجا براي آموزش و پژوهش و تتبع در زمينههاي مختلف تشكيل دادهاند را توضيح دادند، واقعاً جاي اميدواري است، بنده هم تقدير و تشكر ميكنم از اين اهتمام زياد براي معرفي افكار عالي حوزوي به جهان امروز با روشهاي مختلف، حتي در قالب مباحثات با گروههاي مخلتف، اين از روشهاي خوب امروزي است كه ما بتوانيم اين جريان با ارزش فقه شيعي را كه عقلانيّـت شيعي است به خوبي در دنيا معرفي كنيم.
يك زماني سفري به مصر داشتم و همين آقايي كه الآن مُفتي آنجا هست، رئيس دانشگاه الازهر بود با ايشان ملاقاتي داشتم، آنقدر ايشان از بعضي كتب علماي اسلامي ما، اعم از گذشتگان و امروز تعريف ميكرد، ميگفت كه چقدر دقيق و قابل استفاده است، البته من مقداري كتاب هم برايشان برده بودم، كلام ايشان براي من قابل توجه بود، شما بدانيد اين زحماتي كه ميكشيد در دنياي امروز خريدار زياد دارد، اهل فن و اهل فكر واقعاً اين زحمات و كاوشها را قدر مينهند.
اميدواريم كه انشاء الله خداوند روح آن مرد الهي را با اولياءخودش محشور كند و توان بيشتري به عزيزاني كه اين نوع مؤسسات را دنبال ميكنند عنايت فرموده و از خيرات و بركاتش به همهي شما نازل بفرمايد.
وصلي الله علي محمد و آله الطاهرين