في:  
                       
 
 
 

من حياة سماحته قائمة المؤلفات الأحکام و الفتاوى الأسئلة العقائدية نداءات سماحته  الصور  لقاءات و زيارات
المکتبة الفقهية المختصة الصفحة الخاصة المواقع التابعة أخبار المكاتب وعناوينها الدروس المناسبات القرآن والمناجات

<<التالي الفهرس السابق>>



صفحه 469

احتياط واجب اگر آن رگ ها را از بالا يا پايين خورده باشد و مقدارى از آن رگ ها يا متصل به سر يا به جسد حيوان باقى مانده باشد، و يا اين كه بعضى رگ ها را كلا خورده باشد، ولى اگر مقدارى از گردن را بكند و چهار رگ باقى باشد، يا جاى ديگر بدن را بكند، در صورتى كه گوسفند زنده باشد و به دستورى كه گفته مى شود سر آن را ببرند حلال و پاك مى باشد.

شرايط سر بريدن حيوان

مسأله : سر بريدن حيوان شش شرط دارد:

اول: كسى كه سر حيوان را مى برد چه مرد باشد، چه زن بايد مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر مميز باشد يعنى خوب و بد را بفهمد مى تواند سر حيوان را ببرد. و اگر كسى كه از كفّار يا از فرقه هائى است كه در حكم كفّارند مانند غلات و خوارج و نواصب سر حيوان را ببرند، حلال نمى شود.

دوّم: سر حيوان را با آهن ببرند ولى چنانچه آهن پيدا نشود و طورى باشد كه اگر سر حيوان را نبرند مى ميرد، با چيز تيزى كه چهار رگ آن را جدا كند مانند شيشه و سنگ تيز، مى شود سر آن را بريد.

سوّم: در موقع سر بريدن، جلو بدن حيوان رو به قبله باشد و كسى كه مى داند بايد رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حيوان را رو به قبله نكند حيوان حرام مى شود ولى اگر فراموش كند، يا مسأله را نداند، يا قبله را اشتباه كند، يا نداند قبله كدام طرف است و نتواند بپرسد و ناچار به ذبح باشد يا نتواند حيوان را رو به قبله كند اشكال ندارد.

چهارم: وقتى مى خواهد سر حيوان را ببرد يا كارد به گلويش بگذارد به نيت سر بريدن، نام خدا را ببرد و همين قدر كه بگويد «بسم الله» كافى است و اگر بدون قصد سر بريدن نام خدا را ببرد، آن حيوان پاك نمى شود و گوشت آن هم حرام است، و همچنين است اگر از روى جهل به مسئله نام خدا را نبرد ولى اگر از روى فراموشى نام خدا را نبرد اشكال ندارد.

پنجم: حيوان زنده باشد و با بريدن رگ ها جان بدهد. لذا اگر معلوم باشد كه حيوان


صفحه 470

زنده بوده و بعد از ذبح جان داده اشكال ندارد و اگر شك در زنده بودن آن قبل از ذبح داشته باشد در صورتى محكوم به طهارت است كه بعد از ذبح حركتى بكند كه علامت زنده بودن آن باشد مثلاً دم خود را حركت دهد يا پا به زمين بزند يا به مقدار متعارف خون از بدن حيوان خارج شود.

ششم: آنكه كشتن از مذبح باشد و بنابر احتياط وجوبى جائز نيست كارد را پشت گردن فرو نموده و به طرف جلو بياورد كه گردن از پشت بريده شود.

مسأله : استيل نوعى آهن مرغوب است بنابر اين ذبح با آن در حال اختيار مانعى ندارد.

دستور كشتن شتر

مسأله : اگر بخواهند شتر را بكشند كه بعد از جان دادن پاك و حلال باشد، بايد با شش شرطى كه براى سر بريدن حيوانات گفته شد، كارد يا چيز ديگرى را كه از آهن و برنده باشد، در گودى بين گردن و سينه اش فرو كنند.

مسأله : وقتى مى خواهند كارد را به گردن شتر فرو ببرند، بهتر است كه شتر ايستاده باشد ولى اگر در حالى كه زانوها را به زمين زده، يا به پهلو خوابيده و جلو بدنش رو به قبله است، كارد را در گودى گردنش فرو كنند اشكال ندارد.

مسأله : اگر به جاى اين كه كارد را در گودى گردن شتر فرو كنند سر آن را ببرند، يا گوسفند و گاو و مانند اينها را مثل شتر، كارد در گودى گردنشان فرو كنند، گوشت آنها حرام و بدن آنها نجس است. ولى اگر چهار رگ شتر را ببرند و تا زنده است به دستورى كه گفته شد كارد در گودى گردنش فرو كنند گوشت آن حلال و بدن آن پاك است، و نيز اگر كارد در گودى گردن گاو يا گوسفند يا مانند اينها فرو كنند و تا زنده است سر آن را به دستورى كه گفته شد ببرند حلال و پاك مى باشد.

مسأله : اگر حيوانى سركش شود و نتوانند آن را به دستورى كه در شرع معين شده بكشند، يا مثلا در چاه بيفتد و احتمال بدهند كه در آن جا بميرد و كشتن آن به دستور شرع ممكن نباشد، چنانچه با چيزى مثل شمشير كه بواسطه تيزى آن بدن زخم مى شود به


صفحه 471

بدن حيوان زخم بزنند و در اثر زخم جان بدهد حلال مى شود و رو به قبله بودن آن لازم نيست، ولى بايد شرطهاى ديگرى را كه براى سر بريدن حيوانات گفته شد رعايت شود.

چيزهايى كه موقع سر بريدن حيوانات مستحب است

مسأله : چند چيز در سر بريدن حيوانات مستحب است:

اوّل: «بنابر مشهور موقع سر بريدن گوسفند دو دست و يك پاى آن را ببندند و پاى ديگرش را باز بگذارند» و موقع سر بريدن گاو چهار دست و پايش را ببندند و دم آن را باز بگذارند و موقع كشتن شتر دو دست آن را از پائين تا زانو، يا تا زير بغل به يكديگر ببندند وپاهايش راباز بگذارند و مستحب است مرغ را بعد از سر بريدن رها كنند تا پر و بال بزند.

دوّم: كسى كه حيوان را مى كشد رو به قبله باشد.

سوّم: پيش از كشتن حيوان آب جلوى آن بگذارند.

چهارم: كارى كنند كه حيوان كمتر اذيت شود، مثلا كارد را خوب تيز كنند و با عجله سر حيوان را ببرند.

چيزهايى كه در كشتن حيوانات مكروه است

مسأله : چند چيز در كشتن حيوانات مكروه است:

اوّل: در جايى حيوان را بكشند كه حيوان ديگر آن را ببيند.

دوّم: در شب يا پيش از ظهر روز جمعه سر حيوان را ببرند، ولى در صورت احتياج عيبى ندارد.

سوّم: خود انسان چهار پايى را كه پرورش داده است بكشد. و احتياط واجب آن است كه پيش از بيرون آمدن روح، پوست حيوان را نكنند و مغز حرام را كه در تيره پشت است نبرند اگر چه گوشت ذبيحه بواسطه آن حرام نمى شود و بنابر احتياط نبايد پيش از بيرون آمدن روح، سر حيوان را از بدنش جدا كنند بلكه حرمت آن خالى از قوت نيست ولى با اين عمل حيوان حرام نمى شود. و اگر از روى غفلت يا بواسطه تيز بودن كارد بى اختيار سر حيوان جدا شود مكروه نيست.


صفحه 472

احكام شكار كردن با اسلحه

مسأله : اگر حيوان حلال گوشت وحشى را با اسلحه شكار كنند و بميرد با پنج شرط حلال و بدنش پاك است:

اوّل: آن كه اسلحه شكار مثل كارد و شمشير برنده باشد، يا مثل نيزه و تير، تيز باشد كه بواسطه تيز بودن، بدن حيوان را پاره كند و حيوان بر اثر خون ريزى بميرد و اگر به وسيله دام يا چوب و سنگ و مانند اينها حيوانى را شكار كنند پاك نمى شود و خوردن آن هم حرام است مگر اينكه آن را زنده پيدا كنند و ذبح كنند و اگر حيوانى را با تفنگ شكار كنند چنانچه گلوله آن انفجارى باشد و به دليل انفجار بدن حيوان را متلاشى كند يا بواسطه حرارتش بدن حيوان را بسوزاند و در اثر سوزاندن، حيوان بميرد حلال نمى شود.

دوّم: كسى كه شكار مى كند بايد مسلمان باشد يا بچه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد، و اگر كافر يا كسى كه در حكم كافر است مانند غلات و خوارج و نواصب حيوانى راشكار نمايد، آن شكار حلال نيست.

سوّم: اسلحه را براى شكار كردن حيوان به كار برد و اگر مثلا جايى را نشان كند و اتفاقاً حيوانى را بكشد، آن حيوان پاك نيست و خوردن آن هم حرام است.

چهارم: در وقت به كار بردن اسلحه نام خدا را ببرد و چنانچه عمداً نام خدا را نبرد شكار حلال نمى شود، ولى اگر فراموش كند اشكال ندارد.

پنجم: وقتى به حيوان برسد كه مرده باشد، يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد وچنانچه به اندازه سربريدن وقت باشد وسر حيوان را نبرد تا بميرد حرام است.

مسأله : اگر دو نفر حيوانى را شكار كنند، و يكى از آنان مسلمان و ديگرى كافر باشد آن حيوان حلال نيست، و اگر هر دو مسلمان باشند و يكى از آن دو نام خدا را ببرد و ديگرى عمداً نام خدا را نبرد آن حيوان حلال نيست.

مسأله : اگر بعد از آن كه حيوانى را تير زدند مثلا در آب بيفتد، و انسان بداند كه حيوان بواسطه تير و افتادن در آب جان داده، حلال نيست. بلكه اگر شك كند كه فقط براى تير بوده يا نه، حلال نمى باشد. و اگر حيوانى را شكار كنند و از نظر ناپديد شود و بعد


صفحه 473

از آن مرده آن حيوان پيدا شود اگر بدانند كه موت آن فقط مستند به سلاح شكار بوده حلال است ولى اگر احتمال دهند كه سلاح شكار به ضميمه چيز ديگر سبب مرگ حيوان شده محكوم به نجاست و حرمت است.

مسأله : اگر با سگ غصبى يا اسلحه غصبى حيوانى را شكار كند، شكار حلال است و مال خود او مى شود ولى گذشته از اين كه گناه كرده بايد اجرت اسلحه يا سگ را به صاحبش بدهد.

مسأله : اگر با شمشير يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح است با شرطهايى كه در مسأله 2724 گفته شد، حيوانى را دو قسمت كنند، و سر و گردن در يك قسمت بماند و انسان وقتى برسد كه حيوان جان داده باشد، هر دو قسمت حلال است اگر به همين قطع كردن جان داده باشد و اگر حيوان زنده باشد و وقت تنگ باشد براى سر بريدن به آداب شرع، قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام، و قسمتى كه سر و گردن دارد حلال است و اگر وقت باشد براى سر بريدن، آن قسمت كه در آن سر نيست حرام است و آن قسمت ديگر اگر سر آن را به دستورى كه در شرع معين شده ببرند حلال است به شرط آن كه در زمان بريدن سرش زنده باشد اگر چه ممكن نباشد زنده بماند و در حال جان دادن باشد.

مسأله : اگر با چوب يا سنگ يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح نيست حيوانى را دو قسمت كنند، قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام است و قسمتى كه سر و گردن دارد، اگر زنده باشد، و سر آن را به دستورى كه در شرع معين شده ببرند حلال است به شرط آن كه در زمان بريدن سرش، زنده باشد اگر چه ممكن نباشد زنده بماند و در حال جان دادن باشد.

مسأله : اگر حيوانى را شكار كنند، يا سر ببرند و بچه زنده اى از آن بيرون آيد چنانچه آن بچه را به دستورى كه در شرع معين شده سر ببرند حلال و گر نه حرام مى باشد.

مسأله : اگر بچه اى در شكم حيوان شكار شده يا ذبح شده باشد اگر خلقت آن كامل نشده باشد و مو يا پشم بر بدن او روييده نباشد حرام است و اگر خلقت آن كامل شده باشد و زنده از بدن مادر خارج شده باشد در صورتى حلال مى شود كه آن را به


صفحه 474

دستور شرع ذبح كنند و اگر خودش بميرد حرام مى شود و اگر مرده از بدن مادر خارج شود چنانچه قبل از كشتن مادر مرده باشد نجس و حرام است و اگر با كشتن مادرش مرده باشد پاك و حلال است.

شكار كردن با سگ شكارى

مسأله : اگر سگ شكارى حيوان وحشى و يا اهلى وحشى شده حلال گوشتى را شكار كند، با هفت شرط زير پاك و حلال مى شود:

اوّل: سگ بطورى تربيت شده باشد كه هر وقت آن را براى گرفتن شكار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگيرى كنند بايستد ولى اگر در وقت نزديك شدن به شكار با جلوگيرى نايستد مانع ندارد و احتياط واجب آن است كه اگر عادت دارد كه پيش از رسيدن صاحبش شكار را بخورد از شكار او اجتناب كنند، ولى اگر عادت به خوردن خون شكار داشته باشد يا اتفاقاً شكار را بخورد اشكال ندارد.

دوّم: صاحبش آن را بفرستد و اگر از پيش خود دنبال شكار رود و حيوانى را شكار كند خوردن آن حيوان حرام است. بلكه اگر از پيش خود دنبال شكار رود و بعداً صاحبش بانگ بزند كه زودتر آن را به شكار برساند اگر چه بواسطه صداى صاحبش شتاب كند، بنابر احتياط واجب بايد از خوردن آن شكار خود دارى نمايند.

سوّم: كسى كه سگ را مى فرستد بايد مسلمان باشد يا بچه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد و اگر كافر يا كسى كه در حكم كافر است «مانند غلات و خوارج و نواصب» كه اظهار دشمنى با اهل بيت پيغمبر (صلى الله عليه وآله) مى كند سگ را بفرستد، شكار آن سگ حرام است.

چهارم: وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شكار حرام است، ولى اگر از روى فراموشى باشد اشكال ندارد. و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمداً نبرد و پيش از آن كه سگ به شكار برسد نام خدا را ببرد بنابر احتياط واجب بايد از آن شكار اجتناب نمايد.

پنجم: شكار بواسطه زخمى كه از دندان سگ پيدا كرده بميرد پس اگر سگ، شكار را خفه كند، يا شكار از دويدن يا ترس بميرد حلال نيست.


صفحه 475

ششم: كسى كه سگ را فرستاده، وقتى برسد كه حيوان مرده باشد، يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد و چنانچه وقتى برسد كه به اندازه سر بريدن وقت باشد و سر حيوان را نبرد تا بميرد حلال نيست.

هفتم: صيّاد و شكارچى با سرعت يا به نحو متعارف به طرف صيد حركت كند.

مسأله : كسى كه سگ را فرستاده اگر وقتى برسد كه بتواند سر حيوان را ببرد، چنانچه به طور معمول و با شتاب مثلا كارد را بيرون آورد و وقت سر بريدن بگذرد و آن حيوان بميرد حلال است، ولى اگر مثلا بواسطه زياد تنگ بودن غلاف يا چسبندگى آن بيرون آوردن كارد طول بكشد و وقت بگذرد بنابر احتياط واجب حلال نمى شود و اگر چيزى همراه او نباشد كه با آن سر حيوان را ببرد و حيوان بميرد، بنابر احتياط از خوردن آن خود دارى كند.

مسأله : اگر چند سگ را بفرستد و با هم حيوانى را شكار كنند، چنانچه همه آنها داراى شرطهايى كه در مسأله 2732 گفته شده بوده اند، شكار حلال است و اگر يكى از آنها داراى آن شرطها نبوده، ولى مؤثر در شكار باشد آن شكار حرام است.

مسأله : اگر سگ را براى شكار حيوانى بفرستد و آن سگ حيوان ديگرى را شكار كند، آن شكار حلال و پاك است و نيز اگر آن حيوان را با حيوان ديگرى شكار كند، هر دوى آنها حلال و پاك مى باشند.

مسأله : اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و يكى از آنها كافر باشد آن شكار حرام است، و نيز اگر همه مسلمان باشند و يكى از آنان عمداً نام خدا را نبرد، آن شكار حرام است. و نيز اگر يكى از سگهايى را كه فرستاده اند بطورى كه در مسأله 2732 گفته شد تربيت شده نباشد، آن شكار حرام مى باشد.

مسأله : اگر باز يا حيوان ديگرى غير سگ شكارى حيوانى را شكار كند، آن شكار حلال نيست ولى اگر وقتى برسند كه حيوان زنده باشد و به دستورى كه در شرع معين شده سر آن را ببرند حلال است.


صفحه 476

صيد مـاهـى

مسأله : اگر ماهى فلس دار را زنده از آب بگيرند و بيرون آب جان دهد، پاك و خوردن آن حلال است، و چنانچه در آب بميرد پاك است ولى خوردن آن حرام مى باشد مگر اينكه در تور ماهيگير در آب بميرد كه در اينصورت خوردنش حلال است و ماهى بى فلس را اگر چه زنده از آب بگيرند و بيرون آب جان دهد حرام است.

مسأله : اگر ماهى از آب بيرون بيفتد، يا موج آن را بيرون بيندازد، يا آب فرو رود و ماهى در خشكى بماند، چنانچه پيش از آن كه بميرد، با دست يا بوسيله ديگر كسى آن را بگيرد، بعد از جان دادن حلال است.

مسأله : كسى كه ماهى را صيد مى كند، لازم نيست مسلمان باشد و در موقع گرفتن، نام خدا را ببرد ولى مسلمان بايد بداند كه آن را زنده گرفته و در خارج آب مرده.

مسأله : در صيد ماهى لازم نيست صياد مسلمان باشد و اگر ماهى در تور يا وسيله ديگر صيادى در داخل آب هم بميرد حلال است، با توجه به نحوه صيادى فعلى كه اطمينان حاصل مى شود كه ماهى در تور و وسايل صيادى مرده است ماهى فلس دار موجود در بازارهاى مسلمانان و حتى كشورهاى غير مسلمان حلال است.

مسأله : خوردن ماهى زنده اشكال ندارد.

مسأله : اگر ماهى زنده را بريان كنند، يا در بيرون آب پيش از جان دادن بكشند، خوردن آن اشكال ندارد.

مسأله : اگر ماهى را بيرون آب دو قسمت كنند و يك قسمت آن در حالى كه زنده است در آب بيفتد، خوردن قسمتى را كه بيرون آب مانده اشكال ندارد.

صيد ملخ

مسأله : اگر ملخ را با دست يا بوسيله ديگرى زنده بگيرند، بعد از جان دادن خوردن آن حلال است. و لازم نيست كسى كه آن را مى گيرد مسلمان باشد و در موقع گرفتن، نام خدا را ببرد ولى اگر ملخ مرده اى در دست كافر باشد و معلوم نباشد كه آن را


صفحه 477

زنده گرفته يا نه، اگر چه بگويد زنده گرفته ام حلال نيست مگر آنكه يقين يا اطمينان حاصل شود يا دو شاهد عادل شهادت دهند كه راست مى گويد.

مسأله : خوردن ملخى كه بال در نياورده و نمى تواند پرواز كند حرام است.


صفحه 478

احكام خوردنيها وآشاميدنيها

مسأله : گوشت پرندگانى كه داراى چنگال هستند و درنده مى باشند حرام است مانند باز و عقاب و كركس و شاهين و امثال اينها و همچنين است بنابر احتياط واجب انواع كلاغ و شب پره و طاووس. ولى گوشت پرندگانى مانند انواع كبوتر و كبك و تيهو و قطا و مرغ خانگى و انواع گنجك و امثال اينها حلال مى باشد (بلبل و سار و چكاوك از اقسام گنجشك است)، امّا بنابر احتياط واجب بايد از خوردن گوشت پرستو و هدهد اجتناب كرد.

مسأله : معمولا پرندگان حلال گوشت از حرام گوشت به دو راه شناخته مى شوند:

اوّل: اينكه هنگام پرواز، بال زدن آنها بيشتر باشد تا نگهداشتن بال، يعنى پرنده اى كه بال زدنش بيشتر باشد حلال است و پرنده اى كه بيشتر بال ها را در حال پرواز نگه مى دارد حرام است.

دوّم: پرندگانى كه سنگدان يا چينه دان يا انگشت جدائى مانند شست انسان دارند حلال و پرندگانى كه اينها را ندارند حرام است.

مسأله : تخم پرندگان حلال، حلال و تخم پرندگان حرام، حرام است. و اگر مشتبه باشد تخمهائى كه دو طرف آن مساوى است حرام است و تخمهائى كه يك طرف


صفحه 479

آن باريك تر است حلال است.

مسأله : از حيوانات دريايى، فقط ماهى فلس دار حلال است حتى اگر بعضى از قسمت هاى بدن آن فلس داشته باشد و ماهى بى فلس حرام است، چنانچه ساير حيوانات آبى از قبيل نهنگ و خرچنگ و قورباغه و امثال اينها نيز حرام مى باشند.

مسأله : تخم حيوانات دريايى حلال، حلال و تخم حيوانات دريايى حرام، حرام است.

مسأله : اگر چيزى را كه روح دارد از حيوان زنده جدا نمايند، مثلا دنبه يا مقدارى گوشت از گوسفند زنده ببرند، نجس و حرام مى باشد.

مسأله : بعضى از اجزاء حيوانات حلال گوشت حرام و بعضى بنابر احتياط لازم حرام است و مجموع آنها پانزده چيز است:

1) خون، 2) فضله، 3) نرى، 4) فرج، 5) بچه دان، 6) غدد كه آن را دشول مى گويند، 7) تخم كه آن را دنبلان مى گويند، 8) چيزى كه در مغز كله است و داراى شكل است و باندازه نصف نخود مى باشد، 9) مغز حرام كه در ميان تيره پشت است، 10) پى كه در دو طرف تيره پشت است، 11) زهره دان، 12) سپرز (طحال)، 13) بول دان (مثانه)، 14) عدسى و سياهى چشم (مردمك) بنابر احتياط لازم، 15) چيزى كه در ميان سُم است و به آن ذات الاشاجع مى گويند، بنابر احتياط لازم حرمت اين چيزها در حيوانات بزرگ است امّا در حيوانات كوچكى مانند گنجشك چنانچه بعضى از اين امور قابل تشخيص يا جدا كردن نباشد خوردن آن اشكال ندارد.

مسأله : خوردن سرگين و آب دماغ حرام است و احتياط واجب آن است كه از خوردن چيزهاى خبيث ديگر كه طبيعت انسان از آن متنفر است اجتناب كنند، ولى اگر پاك باشد و مقدارى از آن بطورى با چيز حلال مخلوط شود كه در نظر مردم مستهلك حساب شود، خوردن آن اشكال ندارد.

مسأله : خوردن خاك حرام است ولى خوردن كمى از تربت حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) براى شفا جايز است و بهتر است كه تربت را در مقدارى آب حل نمايند تا مستهلك شود و بعد آن آب را بياشامند و خوردن گلِ داغستان و گل ارمنى براى معالجه


صفحه 480

اگر علاج منحصر به خوردن اينها باشد اشكال ندارد.

مسأله : فرو بردن آب بينى و خلط سينه كه در فضاى دهن نيامده باشد حرام نيست ولى اخلاط بينى و سينه كه در فضاى دهن وارد شده احتياط واجب ترك فرو بردن آنست و فرو بردن غذايى كه موقع خلال كردن، از لاى دندان بيرون مى آيد اگر طبيعت انسان از آن متنفر نباشد اشكال ندارد.

مسأله : خوردن چيزى كه موجب مرگ مى شود يا براى انسان ضرر كلّى دارد حرام است.

مسأله : از چهار پايان اهلى، گوشت شتر و گاو و گوسفند حلال و گوشت اسب و قاطر و الاغ كراهت دارد. و از حيوانات بيابانى و وحشى، گوشت آهو و گوزن و گاو وحشى و قوچ و بز كوهى و گوره خر حلال است.

مسأله : حيوان اهلى حلال گوشت، از سه راه حرام گوشت مى شود:

اوّل: اينكه جلاّل باشد، يعنى خوراك آن بر حسب عادت منحصر به مدفوع انسان باشد كه در اينصورت گوشت و شير آن حرام و بنابر احتياط واجب بول و مدفوع آن نجس مى شود.

دوّم: اينكه انسان با حيوان چهار پا نزديكى كند و عمل زشت انجام دهد.

در اينصورت گوشت و شير آن بلكه بنابر احتياط واجب نسل آن هم حرام مى شود و نيز بول و مدفوع آن بنابر احتياط نجس است.

سوّم: برّه و بزغاله و گوساله اى كه از شير خوك بخورد تا نمو كند و استخوانش محكم شود گوشت و شير و نسلش حرام مى شود و بنابر احتياط واجب بول و مدفوع آن نجس است ولى اگر از شير انسان بخورند تا بزرگ شوند گوشت و شيرشان حرام نمى شود بلكه كراهت دارد.

مسأله : حيوان جلاّل را اگر بخواهند حلال شود بايد استبراء كنند، يعنى تا مدّتى آن را از خوردن نجاست باز دارند و به آن غذاى پاك بدهند به نحوى كه ديگر نگويند جلاّل است. و بنابر احتياط واجب شتر را چهل روز و گاو را سى روز و بهتر است چهل روز، و گوسفند را ده روز و بهتر است چهارده روز و مرغابى را پنج


صفحه 481

روز و بهتر است هفت روز، و مرغ خانگى را سه روز و ماهى را يك شبانه روز استبراء كنند.

مسأله : حيوان چهارپائى را كه انسان با آن نزديكى كرده اگر معمولا از گوشت و شير آن استفاده مى شود، مانند شتر و گاو و گوسفند بايد آنرا بدون تأخير بهر نحو كه امكان دارد بكشند و گوشت آنرا بسوزانند، و كسيكه اين عمل زشت «وطى» را انجام داده بايد پول آنرا به صاحبش بدهد.

و اگر معمولا از آن استفاده سوارى مى شود و از گوشت آن استفاده نمى شود مانند اسب و قاطر و الاغ بايد آن را به شهر ديگر ببرند و در آنجا بفروش برسانند و كسى كه عمل «وطى» را انجام داده خسارت و قيمت آن را بپردازد، و اگر اين حيوان بين حيوانات ديگر مخلوط و مشتبه شده بايد بوسيله قرعه آن را معيّن كنند و حكم شرعى را روى آن انجام دهند.

مسأله : گوشت و شير حيوان نجس، مانند سگ و خوك، حرام است، و همچنين گوشت و شير حيوانات درنده كه معمولا نيش و چنگال دارند مانند شير و پلنگ و يوزپلنگ و گرگ و كفتار و شغال و روباه و گربه و همينطور حيواناتى كه مسخ شده اند مانند فيل و خرس و بوزينه و خرگوش حرام مى باشند و خوردن حيوانات ريز و حشرات مانند موش و سوسمار و مار و مارمولك و عقرب و سوسك و زنبور و مور و مگس و پشه و انواع كرمها نيز حرام است.

مسأله : آشاميدن شراب، حرام و در بعضى از اخبار بزرگترين گناه شمرده شده است و اگر كسى آن را حلال بداند در صورتى كه ملتفت باشد كه لازمه حلال دانستن آن تكذيب خدا و پيغمبر مى باشد كافر است. از حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام)روايت شده است كه فرمودند: شراب ريشه بديها و منشأ گناهان است و كسى كه شراب مى خورد، عقل خود را از دست مى دهد و در آن موقع خدا را نمى شناسد و از هيچ گناهى باك ندارد و احترام هيچ كس را نگه نمى دارد و حق خويشان نزديك را رعايت نمى كند و از زشتيهاى آشكار رو نمى گرداند و روح ايمان و خدا شناسى از بدن او بيرون مى رود و روح ناقص خبيثى كه از رحمت خدا دور است در او مى ماند و خدا و فرشتگان و


صفحه 482

پيغمبران و مؤمنين، او را لعنت مى كنند و تا چهل روز نماز او قبول نمى شود و روز قيامت روى او سياه است و زبان از دهانش بيرون مى آيد و آب دهان او به سينه اش مى ريزد و فرياد تشنگى او بلند است.

مسأله : نبايد سر سفره اى كه در آن شراب مى خورند (اگر انسان يكى از آنان حساب شود) نشست و چيز خوردن از آن سفره حرام است.

مسأله : بر هر مسلمان واجب است مسلمان ديگرى را كه نزديك است از گرسنگى يا تشنگى بميرد، نان و آب داده و او را از مرگ نجات دهد.

چيزهايى كه موقع غذا خوردن مستحب است

مسأله : چند چيز در غذا خوردن مستحب است:

اوّل: هر دو دست را پيش از غذا بشويد. دوّم: بعد از غذا دست خود را بشويد و با دستمال خشك كند. سوّم: ميزبان پيش از همه شروع به غذا خوردن و بعد از همه دست بكشد. چهارم: در اول غذا بسم الله بگويد ولى اگر سر يك سفره چند جور غذا باشد، در وقت خوردن هر كدام آنها گفتن بسم الله مستحب است. پنجم: با دست راست غذا بخورد. ششم: اگر چند نفر سر يك سفره نشسته اند هر كسى از غذاى جلوى خودش بخورد. هفتم: لقمه را كوچك بردارد. هشتم: با عجله غذا نخورد و غذا خوردن را طول بدهد. نهم: غذا را خوب بجود. دهم: بعد از غذا خداوند عالم را حمد كند. يازدهم: بعد از غذا خلال نمايد و باقيمانده غذا را از لاى دندانها بيرون آورده و دهان را بشويد و مسواك كند. دوازدهم: از دور ريختن مواد غذائى خود دارى كند ولى اگر در بيابان غذا بخورد، مستحب است آنچه مى ريزد براى پرندگان و حيوانات بگذارد. سيزدهم: در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بين روز و در بين شب غذا نخورد. چهاردهم: بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پاى راست را روى پاى چپ بيندازد. پانزدهم: در اول غذا و آخر آن نمك بخورد. شانزدهم: ميوه ها و سبزيجات را پيش از خوردن با آب بشويد. هفدهم: تا بتواند بر سر سفره ميهمان داشته باشد. هيجدهم: هنگام غذا خوردن بنشيند و غذا بخورد.


صفحه 483

چيزهايى كه در غذا خوردن مكروه است

مسأله : چند چيز در غذا خوردن مكروه است: اوّل: در حال سيرى غذا خوردن. دوّم: پر خوردن و در خبر است كه خداوند عالم بيشتر از هر چيز از شكم پر بدش مى آيد. سوّم: نگاه كردن به صورت ديگران در موقع غذا خوردن. چهارم: خوردن غذاى داغ. پنجم: فوت كردن چيزى كه مى خورد يا مى آشامد. ششم: بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چيز ديگر شدن. هفتم: پاره كردن نان با كارد. هشتم: گذاشتن نان زير ظرف غذا و هرگونه بى احترامى به آن. نهم: پاك كردن گوشتى كه به استخوان چسبيده بطورى كه چيزى در آن نماند. دهم: دور انداختن ميوه پيش از آن كه كاملا آن را بخورد.

مستحبات آب آشاميدن

مسأله : در آشاميدن آب چند چيز مستحب است: اوّل: آب را به طور مكيدن بياشامد. دوّم: در روز ايستاده آب بخورد.سوّم: پيش از آشاميدن آب بسم الله و بعد از آن الحمد لله بگويد. چهارم: به سه نفس آب بياشامد. پنجم: از روى ميل آب بياشامد. ششم: بعد از آشاميدن آب حضرت ابا عبدالله (عليه السلام) و اهل بيت ايشان را ياد كند و قاتلان آن حضرت را لعنت نمايد.

مكروهات آب آشاميدن

مسأله : زياد آشاميدن آب و آشاميدن آن بعد از غذاى چرب و در شب به حال ايستاده مكروه است و نيز آشاميدن آب با دست چپ و همچنين از جاى شكسته ظرف و جايى كه دسته آن است مكروه مى باشد.


صفحه 484

احكام نَذْر و عَهْد

مسأله : نذر آن است كه انسان بر خود واجب كند كه كار خيرى را براى خدا به جا آورد، يا كارى را كه نكردن آن بهتر است براى خدا ترك نمايد.

مسأله : نذر دو قسم است:

اوّل: نذرى كه بصورت مشروط انجام مى شود مثلا مى گويد: چنانچه بيمار من بهبود يابد انجام فلان كار براى خدا بر عهده من است «اينگونه نذر را نذر شكر مى گويند» يا اگر مرتكب فلان كار زشت شوم فلان كار خير را براى خدا انجام خواهم داد «اينگونه نذر كردن را نذر زجر گويند».

دوّم: نذر مطلق: و آن نذرى است كه بدون هيچ قيد و شرطى بگويد: «لله علىّ» يا «براى خدا بر عهده من است» كه فلان كار را انجام دهم و همه اين نذرها صحيح است.

مسأله : در نذر بايد صيغه خوانده شود و اگر صيغه نذر خوانده نشود نذر منعقد نمى شود و چيزى واجب نمى شود. و لازم نيست آن را به عربى بخوانند پس اگر بگويد چنانچه مريض من خوب شود، براى خدا بر من است كه ده تومان به فقير بدهم نذر او صحيح است و بايد «براى خدا» به زبان گفته شود و قصد آن در دل كافى نيست.

مسأله : نذر كننده بايد مكلف و عاقل باشد و به اختيار و قصد خود نذر كند، بنابر اين نذر كردن كسى كه او را مجبور كرده اند، يا بواسطه عصبانى شدن بى اختيار نذر كرده


صفحه 485

صحيح نيست.

مسأله : شخص مفلّس و آدم سفيه «كسى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند» چنانچه نذر كند چيزى به فقير بدهد صحيح نيست.

مسأله : نذر زن بى اجازه شوهر او باطل است.

مسأله : اگر زن با اجازه شوهر نذر كند شوهرش نمى تواند نذر او را به هم بزند، يا او را از عمل كردن به نذر جلوگيرى نمايد.

مسأله : هر گاه فرزند نذرى كند اگر چه بدون اجازه پدر باشد بايد به آن نذر عمل نمايد و چنانچه بعد از نذر پدر او را منع كند وفاء بنذر لازم نيست.

مسأله : انسان كارى را مى تواند نذر كند كه انجام آن برايش ممكن باشد بنابر اين كسى كه نمى تواند پياده كربلا برود، اگر نذر كند كه پياده برود، نذر او صحيح نيست.

مسأله : اگر نذر كند كه كار حرام يا مكروهى را انجام دهد، يا كار واجب يا مستحبى را ترك كند، نذر او صحيح نيست.

مسأله : لازم نيست جزئيات و خصوصيات عملى كه نذر كرده مطلوب باشد، همين اندازه كه اصل آن شرعاً مطلوب باشد كافى است، مثلا اگر نذر كند شب اوّل هر ماه نماز شب بخواند صحيح است و بايد به آن عمل كند، يا اگر نذر كند در محل خاصّى فقراء را اطعام نمايد بايد مطابق آن عمل نمايد.

مسأله : اگر نذر كند كه كار مباحى را انجام دهد يا ترك نمايد، چنانچه به جا آوردن آن و تركش از هر جهت مساوى باشد، نذر او صحيح نيست و اگر انجام آن از جهتى بهتر باشد و انسان به قصد همان جهت نذر كند، مثلا نذر كند غذايى را بخورد كه براى عبادت قوت بگيرد نذر او صحيح است. و نيز اگر ترك آن از جهتى بهتر باشد و انسان براى همان جهت نذر كند كه آن را ترك نمايد، مثلاً براى اين كه سيگار مضر است نذر كند كه آن را استعمال نكند نذر او صحيح مى باشد.

مسأله : اگر نذر كند نماز واجب خود را در جايى بخواند كه بخودى خود ثواب نماز در آنجا زياد نيست مثلا نذر كند نماز را در اطاق بخواند، چنانچه نماز خواندن در آنجا از جهتى بهتر باشد مثلا بواسطه اين كه خلوت است انسان حضور قلب پيدا مى كند،


صفحه 486

نذر صحيح است.

مسأله : اگر نذر كند عملى را انجام دهد، بايد همان طور كه نذر كرده به جا آورد پس اگر نذر كند كه روز اول ماه صدقه بدهد، يا روزه بگيرد، يا نماز اول ماه بخواند چنانچه قبل از آن روز يا بعد از آن به جا آورد كفايت نمى كند. و نيز اگر نذر كند كه وقتى مريض او خوب شود صدقه بدهد، چنانچه پيش از آن كه خوب شود صدقه را بدهد كافى نيست.

مسأله : اگر نذر كند روزه بگيرد ولى وقت و مقدار آن را معين نكند چنانچه يك روز روزه بگيرد كافى است. و اگر نذر كند نماز بخواند و مقدار و خصوصيات آن را معين نكند، اگر يك نماز دو ركعتى بخواند كفايت مى كند و اگر نذر كند صدقه بدهد و جنس و مقدار آن را معين نكند اگر چيزى بدهد كه بگويند صدقه داده، به نذر عمل كرده است و اگر نذر كند كارى براى خدا به جا آورد، در صورتى كه يك نماز بخواند يا يك روز روزه بگيرد، يا چيزى صدقه بدهد، نذر خود را انجام داده است.

مسأله : اگر نذر كند روز معينى را روزه بگيرد، بايد همان روز را روزه بگيرد و اگر عمداً روزه نگيرد بايد كفاره بدهد و قضاى آن روز را نيز روزه بگيرد و اگر در آن روز عذرى داشت كه نمى توانست روزه بگيرد مثلاً حائض بود يا بيمار بود آن روز را روزه نگيرد و تنها قضاى آن را بگيرد و كفاره ندارد و همين طور مى تواند در آن روز مسافرت كند هرچند ناچار به آن مسافرت نباشد ولى بعداً بايد آن را قضا نمايد و كفاره ندارد.

مسأله : اگر انسان از روى اختيار به نذر خود عمل نكند، بايد كفاره بدهد يعنى يك بنده آزاد كند يا به شصت فقير طعام دهد يا دو ماه پى در پى روزه بگيرد.

مسأله : اگر نذر كند كه تا وقت معينى عملى را ترك كند، بعد از گذشتن آن وقت مى تواند آن عمل را به جا آورد و اگر پيش از گذشتن وقت از روى فراموشى يا ناچارى انجام دهد، چيزى بر او واجب نيست ولى باز هم لازم است كه تا آن وقت آن عمل را به جا نياورد و چنانچه دوباره پيش از رسيدن آن وقت بدون عذر آن عمل را انجام دهد، بايد به مقدارى كه در مسأله پيش گفته شد كفاره بدهد.

مسأله : كسى كه نذر كرده عملى را مستمراً ترك كند مثلاً نذر مى كند كه اصلاً


صفحه 487

سيگار نكشد اين نذر عرفاً يك نذر محسوب مى شود لذا اگر يك مرتبه سيگار كشيد نذر خود را شكسته و بايد كفاره نذر خود را بدهد و اگر مرتبه ديگر آن را انجام دهد ربطى به نذر او ندارد و گاهى اوقات به نحوى نذر مى كند كه عرفاً چند نذر محسوب مى شود مثل اين كه چند بار نذر كرده باشد كه در اين صورت براى هر بار كه عمل نكند بايد يك بار كفاره بدهد و در آينده نيز رعايت نذر را بكند. و اگر ترديد داشته باشد كه نذر او به چه نحوى بوده است يك نذر محسوب مى شود.

مسأله : اگر نذر كند كه در هر هفته روز معيّنى مثلا روز جمعه را روزه بگيرد چنانچه يكى از جمعه ها عيد فطر يا قربان باشد يا در روز جمعه عذر ديگر مانند حيض براى او پيدا شود، بايد آن روز را روزه نگيرد ولى قضاى آن را بجا آورد.

مسأله : اگر نذر كند كه مقدار معينى صدقه بدهد چنانچه پيش از دادن صدقه بميرد، لازم است آن مقدار را از مال او صدقه بدهند و بهتر اين است كه بالغين از ورثه آن مقدار را از حصّه خود از طرف ميّت صدقه بدهند.

مسأله : اگر نذر كند كه به فقير معينى صدقه بدهد نمى تواند آن را به فقير ديگر بدهد و اگر آن فقير بميرد، بنابر احتياط بايد به ورثه او بدهد.

مسأله : اگر نذر كند كه به زيارت يكى از امامان مثلا به زيارت حضرت اباعبدالله(عليه السلام) مشرف شود، چنانچه به زيارت امام ديگر برود كافى نيست و اگر بواسطه عذرى نتواند آن امام را زيارت كند چيزى بر او واجب نيست.

مسأله : كسى كه نذر كرده زيارت برود و غسل زيارت و نماز آن را نذر نكرده، لازم نيست آنها را بجا آورد.

مسأله : اگر براى حرم يكى از امامان يا امامزادگان چيزى نذر كند بايد آن را به مصارف حرم برساند از قبيل فرش و پرده و روشنايى و اگر براى امام (عليه السلام) يا امامزاده نذر كند مى تواند به خدامى كه مشغول خدمت هستند بدهد چنانچه مى تواند به مصارف حرم يا ساير كارهاى خير به قصد بازگشت ثواب آن به منذور له برساند.

مسأله : اگر براى خود امام (عليه السلام) چيزى نذر كند، چنانچه مصرف معينى را قصد كرده بايد به همان مصرف برساند و اگر مصرف معينى را قصد نكرده، بايد به فقرا شيعه و

<<التالي الفهرس السابق>>