(صفحه171)
س 369 ـ آيا صحيح است كه نافله ظهر و عصر را قبل از ظهر بخوانيم؟ و آيا فرقى است بين روز جمعه و شركت در نماز جمعه، با روزهاى ديگر و عدم شركت؟
ج ـ تقديم نافله ظهر و عصر از ظهر، در روز جمعه مانعى ندارد و صحيح است، چه در نماز جمعه شركت كنند يا نكنند، اما در غير روز جمعه بنابر اقوى، تقديم جايز نيست و اگر كسى بداند كه در وقت نمى تواند نافله ها را بخواند، چنانچه بخواهد قبل از ظهر بخواند، بنابر احتياط به قصد «رجا» بخواند.
س 370 ـ شخصى تا حدود نيم ساعت بعد ازظهر، نماز ظهر و عصر خود را فرادى يا به جماعت خوانده است و پس از آن مى خواهد نافله ظهر و عصر را بخواند، آيا به نيت اداء بخواند يا قضا؟ و آيا بين تأخير نافله عمدى و غيرعمدى فرقى وجود دارد؟
ج ـ خير، فرقى ندارد و مى تواند به نيت ادا بخواند.
س 371 ـ كسى كه وظيفه اش خواندن نماز بطور نشسته است مثل بيمار، نسبت به نافله هايى كه دو ركعت نشسته آن معادل يك ركعت ايستاده است، چه وظيفه اى دارد؟
ج ـ مستحب است هر دو ركعت نشسته را يك ركعت حساب كند، مثل شخص سالم.
س 372 ـ آيا صحيح است كه يك ركعت از نافله را ايستاده و ركعت ديگر آن را نشسته خواند؟
ج ـ بلى، صحيح است.
س 373 ـ كسانى كه نمازشان در سفر تمام است، حكم نافله هاى ظهر و عصر
(صفحه172)
آنها چيست؟
ج ـ براى كليه كسانى كه به هر جهت، نمازشان را در سفر بايد تمام بخوانند، استحباب نوافل يوميه ثابت و خواندن آنها مشروع و صحيح است.
س 374 ـ به قصد رجاء يعنى چه؟
ج ـ يعنى به اميد ثواب.(1)
س 375 ـ مامدى صحة استحبابية صلاة الرغائب الواردة فى مفاتيح الجنان فى اول ليلة جمعة من شهر رجب و استحباب الصيام قبله و هو فى يوم الخميس قبل الصلاة؟
ج ـ نقل العلامة المجلسى(ره) فى البحار، ج 98، ص 395، باب 25 عن اجازة السيد بسنده الى انس بن مالك عن النبى(ص): فضل ليلة الرغائب و صوم يوم الخميس قبله و روى ايضا عن كتاب الاقبال ما يناسب صلاة ليلة الرغائب و كيفية اذكارها ولكن فى اعتبارهما تأمل و نظر. و الظاهر انّ المذكور فى المفاتيح متخذ من البحار على نحو التلفيق بين الروايتين المشار اليهما و على هذا فالحكم باستحباب صلاة ليلة الرغائب و استحباب الصوم قبله مشكل. نعم لابأس باتيانهما رجاءً. والله العالم.
س 376 ـ مشهوراست كه در نماز شب به چهل مؤمن دعا مى كنند، آيا در اين
1 ـ رجاء يعنى اميد، و وجه اينكه در بعضى موارد فرموده اند «فلان عمل را رجاءً انجام دهيد» اين است كه بعضى از مستحبات با دليل معتبر ثابت شده و درهنگام انجام آنها قصد ورود مانعى ندارد، يعنى مى توان، عمل را به عنوان اينكه از طرف شارع به آنها امر شده انجام داد، اما براى بعضى از اعمال، دليل معتبر شرعى بر استحباب، وجود ندارد ولى دليل ضعيف و روايت غيرمعتبرى وجود دارد، لذا در چنين مواردى اگر بخواهيم آن عمل را به قصد اينكه شارع دستور داده و مستحب شرعى است، انجام دهيم، جايز و صحيح نيست بلكه بدعت و حرام است، چون حجت شرعى بر آن وجود ندارد و نسبت دادن به شرع، دروغ است، ولى در همين موارد، مى توان به اعتماد همان روايت ضعيف و به اميد اينكه شايد همان روايت ضعيف صادر و عمل مطلوب شرع باشد انجام دهيم كه در اين صورت ثواب انقيادى و اطاعت و بندگى مى دهند، ان شاءاللّه.
(صفحه173)
باره حديثى وارد شده و دليل شرعى دارد؟ و آيا دعا كردن به چهل مؤمن لازم است يا مى توان بدون دعا، نماز شب را بخوانند؟
ج ـ در اين باره حديث بخصوصى وارد نشده و به نظر نرسيده است در دعاى بر چهل مؤمن آيا مى شود مثلاً به بيست مرد مؤمن و بيست زن مؤمنه دعا كنيم؟
ج ـ بلى، مى توان و در اين جهت فرقى بين مؤمن و مؤمنه نيست.
1 ـ قال المجلسى(ره) فى البحار، ج 87، ص 276 بعد نقل عبارة المفتاح (مفتاح الفلاح الآتى نقلها) والدعا لاربعين من المؤمنين فى خصوص قنوت الوتر فلم اره فى رواية و لعلهم اخذوه من العمومات الواردة فى ذلك كما يؤمى اليه كلامهم. و قال صاحب الجواهر قدس سره فى ج 7، ص 34، دارالكتب الاسلاميه بعد نقل قول باستحباب الدعاء لاربعين مؤمناً، و لم نقف على خبر بالخصوص فيه الخ.
2 ـ مرحوم شيخ بهائى قدس سره در مفتاح الفلاح ص 256 در كيفيت نماز وتر فرموده است: ثم ترفع يديك و تقنت وانت تبكى او تتباكى... و يستحب ان تدعو الاربعين من اخوانك فصاعداً ثم تقول استغفرالله ربى و اتوب اليه سبعين مرة... ثم تقول العفو العفو ثلاثمائة مرة...
و نيز مرحوم كفعمى قدس سره در مصباح، ص 53 ط دارالكتب العمليه ـ قم، تصريح فرموده به دعا كردن براى چهل مؤمن در قنوت وتر، همينطور صاحب جواهر قدس سره در ج 7، ص 35 بعد از نقل قولى به استحباب دعا به چهل مؤمن فرموده ـ بل قد يقال ان اشتهار ذلك بين الاصحاب فتوىً و عملاً لايكون الاّ عن نصّ و ان لم يصل الينا و لعلّه للاستغناء و بهذه الشهرة عنه كما هوالشأن فى كل اجماع لانص فيه فالامر سهل و ان لم نقف فيه على نصّ.
(صفحه174)
س 378 ـ آيا مى شود در دعا به چهل مؤمن، زنده ها را هم نام برد و دعا كرد؟
ج ـ بلى، فرق نمى كند.
س 379 ـ كسى كه مى خواهيم به او دعا كنيم اگر گناهكار باشد آيا دعاى به او هم كفايت مى كند؟
ج ـ بلى، بلكه آنها نياز بيشترى به دعا دارند.
(صفحه175)
نماز جمعه، آيات، عيدفطر
س 380 ـ امام در ركعت دوّم نماز جمعه پس از قنوت، اشتباهاً به ركوع رفت، آيا نمازش از جهت زياد كردن ركن باطل است؟ و اگر باطل است وظيفه مأمومين چيست؟
ج ـ نماز امام به جهت زيادى ركوع باطل است و امام يا مأمومين اگر مى توانند يك نفر از مأمومين را براى امامت در بقيه نماز مقدم بدارند و نماز جمعه را با اقتداء به او تمام كنند، والاّ نماز جمعه را به صورت فرادى هم كه شده تمام كنند و نماز ظهر را نيز بخوانند.
س 381 ـ شخصى در ركعت دوّم نماز جمعه پس از گفتن تكبيرة الاحرام و رفتن به ركوع شك مى كند كه ركوع امام را درك كرده يا خير، وظيفه اش چيست؟
ج ـ نمازش باطل است و بايد نماز ظهر را بخواند.
س 382 ـ آيا پس لرزه هاى زلزله نماز آيات دارد، يا براى مجموع يك نماز كفايت مى كند؟
ج ـ اگر پس لرزه ادامه همان زلزله است، به طورى كه از بدو شروع، عرفاً يك زلزله حساب شود يك نماز كفايت مى كند، امّا اگر عرفاً متعدد باشد به
(صفحه176)
طورى كه بگويند مثلاً دو مرتبه يا سه مرتبه زلزله شد در اين صورت نماز آيات متعدد و براى هر زلزله اى يك نماز واجب مى شود.
س 383 ـ اگر انسان از طريق اخبار دسته جمعى يا از قواعد علمى و نجومى مطلع شد كه روز بعد خورشيد يا ماه مى گيرد و اتفاقاً در وقت گرفتگىِ آنها غافل شد يا خواب بود و پس از آنكه كاملاً باز شد يادش آمد يا بيدار شد، آيا بايد نماز آيات بخواند؟
ج ـ درفرض سؤال اگرتمام خورشيد ياماه گرفته بوده، بايد قضاى نماز آيات را بخواند والاّ واجب نيست، بلى اگر قبلاً علم پيدا كرده كه فلان وقت خورشيد يا ماه مى گيرد و در آن وقت غافل شد يا خواب بود، در اين صورت بنابر احتياط قضاى نماز آيات را بخواند ولو اينكه تمام آنها نگرفته بوده است.
س 384 ـ اگر بعدازظهر ثابت شود كه عيد فطر است، آيا جايز است نماز عيد را روز بعد اقامه كنند؟
ج ـ در فرض سؤال اقامه آن رجاءً مانعى ندارد.
(صفحه177)
روزه
س 385 ـ شخصى پيش از اذان صبح جنب بوده و نمى دانسته است آيا مى تواند بعد از اذان صبح با همان جنابت، نيت روزه قضاى ماه رمضان و يا غيره كند؟
ج ـ بنابر اقوى بقاء غيرعمدى بر جنابت در خصوص قضاى روزه ماه رمضان موجب بطلان است و لذا در فرض سؤال نمى تواند نيت قضاى رمضان كند و صحيح نيست، ولى نسبت به غير آن مضرّ و مبطل نيست، لذا در فرض سؤال مى تواند نيت روزه ديگرى كند و صحيح است.
س 386 ـ شخصى جنب بوده و عمداً با حال جنابت باقى مانده است تا اذان صبح شده، يا جنب بوده و خواب مانده است، فعلاً كه قبل از ظهر است آيا مى تواند نيت روزه استيجارى كند؟
ج ـ در فرض سؤال ظاهراً نيت روزه استيجارى اشكال ندارد، ولى خلاف احتياط است.
س 387 ـ بين مسأله 1644 رساله توضيح المسائل با استفتائى كه در جامع المسائل از آن حضرت نقل شده تناقضى وجود دارد و آن اينكه در جامع المسائل نيت خوردن روزه را مبطل دانسته ايد و حال آنكه در رساله
(صفحه178)
چنين چيزى نيست، لطفاً بفرماييد كدام يك از دو فتوا را صحيح مى دانيد؟
ج ـ با اندكى تأمل منافات از بين مى رود و منظور اين است كه چنانچه روزه دار نيت كند مفطرى را بجا آورد تا زمانى كه مفطر را انجام نداده روزه او باطل نمى شود ولى اگر روزه دار نيت كند كه ديگر روزه نباشد با چنين نيتى روزه اش باطل مى شود اگرچه مفطرى بجا نياورد.
س 388 ـ در اثناى نماز در دهان روزه دار اخلاط سر و سينه جمع شده است اگر فرو دهد روزه اش باطل مى شود و اگر بخواهد بيرون بريزد بايد نماز را قطع كند، وظيفه چيست؟
ج ـ اگر ممكن باشد بدون قطع نماز، اخلاط را از دهان خارج كند و يا در دهان نگه دارد و نماز را تمام كند بايد نماز را ادامه دهد. و در صورت عدم امكان، اگر به مقدارى وقت دارد كه اگر نماز را قطع كند و از اول شروع كند، لااقل يك ركعت از نماز داخل وقت واقع شود، بايد نماز را قطع كرده و اخلاط را از دهان خارج كند و بعد نماز را بخواند. اما اگر به اين مقدار هم وقت ندارد لازم است فرو برد و نماز را تمام كند. و بعداً قضاى روزه را بگيرد.
س 389 ـ شخصى كه مى داند قرآن را غلط مى خواند آيا جايز است بخواند و چنانچه روزه باشد، موجب بطلان روزه او مى شود يا خير؟
ج ـ غلط خواندن قرآن فى نفسه حرام نيست و موجب بطلان روزه نمى شود (گرچه لازم است مؤمنين سعى كنند قرآن را صحيح بخوانند) بلى چنانچه شخصى علم اجمالى دارد قسمتى را كه مى خواهد بخواند، به طورى غلط مى خواند كه معناى آن تغيير كرده و برخلاف واقع مى شود و قصدش هم اين باشد كه معناى خلاف واقع و كذب را بخدا نسبت دهد، در اين صورت
(صفحه179)
خواندن حرام است و اگر بداند كذب بر خدا مبطل روزه است، روزه او نيز باطل مى شود و علاوه بر قضا، بنابر احتياط كفاره هم بر او واجب مى شود. بلكه اگر بداند كلمه و عبارتى را غلط مى خواند، گرچه غلط به گونه اى نباشد كه معنا تغيير كند ولى قصد كند كه آن را خداوند آن گونه نازل فرموده است، در اين فرض هم خواندن حرام است و از جهت روزه نيز حكم فرض سابق را دارد.
س 390 ـ حكم كشيدن دندان يا جراحى لثه و دندان كه باعث خونريزى مى شود در حال روزه چيست؟
ج ـ اگر چيزى به حلق فرو نرود براى روزه ضررى ندارد.
س 391 ـ در ترميم دندان يا قالب گيرى دندان از موادى استفاده مى شود كه در آب دهان حل مى شود و آب دهان مزه آن را مى گيرد، حكم آن را در مورد روزه بيان كنيد.
ج ـ چنانچه آن مواد در آب دهان مستهلك شود به طورى كه صدق اكل نكند اشكال ندارد، هر چند مزه آن را بچشد.
س 392 ـ استفاده از پماد كه روى پوست مى مالند در هنگام روزه چه حكمى دارد؟ و آيا بين پماد ويتامينى و غير آن تفاوتى وجود دارد؟
ج ـ چنانچه روى پوست بدن ماليده شود، موجب بطلان روزه نيست و فرقى بين ويتامينى و غيرويتامينى وجود ندارد.
س 393 ـ آيا تزريق خون براى روزه دار اشكال دارد؟
ج ـ بلى به طور كلى هر چيزى كه تزريق آن موجب تقويت و حكم غذا را داشته باشد، اشكال دارد و اگر ناچار از تزريق شدند مى توانند روزه را بگيرند و قضاى آن را هم بگيرند.
(صفحه180)
س 394 ـ اگر به قصد بيرون آمدن منى استمناء كند ولى منى خارج نشود، آيا روزه اش باطل مى شود؟
ج ـ روزه او باطل نمى شود.
س 395 ـ شخصى روزه ماه رمضان را عمداً خورده است و همين طور روزه قضاى ماه رمضان را بعدازظهر خورده است و نمى دانسته كفاره دارد، وظيفه اش چيست؟
ج ـ در فرض سؤال علاوه بر كفاره افطار عمدى روزه ماه رمضان، قضاى آن و كفاره افطار روزه قضاى ماه رمضان در بعداز ظهر هم بر او واجب است; هر چند كه نمى دانسته كفاره دارد ولى مى دانسته كه حرام است.
س 396 ـ شخصى گمان مى كرد كه اگر استمناء كند يا غذا بخورد، بايد يك روز قضاى روزه را بجاى آورد، در اين صورت وظيفه اش چيست؟
ج ـ اگر مى دانسته كه اين كار روزه را باطل مى كند; علاوه بر قضا كفاره نيز لازم است.
س 397 ـ اگر شخصى دارو مصرف كرده يا عمداً تا صبح جنب باقى مانده است يا استمنا كرده است و نمى دانسته كه اين امور مبطل روزه است چه وظيفه اى دارد؟
ج ـ بايد روزه را قضا كند و اگر جاهل مقصر بوده (يعنى مى توانسته ياد بگيرد و ياد نگرفته) بنابر احتياط واجب كفاره هم ثابت است. اما اگر جاهل قاصر بوده (يعنى نمى توانسته ياد بگيرد) كفاره ندارد.
س 398 ـ اگر مسافر در ماه مبارك رمضان به سوى وطن خود حركت كند و مصادف با اذان ظهر نزديك وطن خود برسد، ولى شك كند كه آيا مقدار مسافت مانده، وطن محسوب مى شود يا خير، وظيفه اش چيست؟
(صفحه181)
ج ـ در فرض سؤال كه شك دارد وارد شهر شده يا نه، اگر تا آن وقت كارى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده است احتياطاً قصد روزه كند و روزه بگيرد و بعد هم قضاى آن را بگيرد.
س 399 ـ آيا صحيح است كه شخص نذر كند كه روزه قضايى ماه رمضان خود را در سفر بگيرد؟
ج ـ صحت نذر روزه هاى واجب در سفر ثابت نشده و مجزى نيست و فرقى نيست كه روزه ماه رمضان باشد يا قضاى آن يا كفاره يا استيجارى يا براى والدين و غيره، بلى قدر متيقن اين است كه اگر شخص هنگامى كه در حضر است نذر كند كه در سفر روزه مستحبى بگيرد، يا نذر كند فلان روز معين را چه در سفر باشد يا در حضر، روزه مستحبى بگيرد، نذر او منعقد و آن روزه در سفر صحيح است.
س 400 ـ اگر دكترها در مورد روزه گرفتن بيمارى اختلاف نظر داشته باشند، وظيفه چيست؟
ج ـ بايد خود شخص جهت تشخيص موضوع چند روز روزه بگيرد اگر ضرر نداشت بايد روزه بگيرد والا روزه گرفتن بر او واجب نيست و چنانچه قبل از رسيدن رمضان سال آينده بهبودى حاصل شود، بايد روزه هايى را كه نگرفته قضا كند والاّ قضا لازم نيست ولى بايد براى هر روز يك مدّ يعنى ده سير طعام از گندم يا جو يا نان به فقير بدهد.
س 401 ـ كسانى كه به جهت عذرى مثل بيمارى يا سفر، روزه ماه رمضان را نگرفته و مى دانند تا رمضان سال آينده، قضاى روزه ها را نمى گيرند، آيا صحيح است كفاره و فديه آنها را بعد از ماه رمضان بدهند؟
ج ـ خير، در فرض سؤال فعلاً مكلف به كفاره نيستند، بلكه تكليف شرعى
(صفحه182)
آنها اين است كه تا رمضان سال بعد روزه ها را قضا كنند و اگر تا آن موقع قضا نكردند و تأخير انداختند، مكلف به پرداخت كفاره تأخير مى شوند، لذا اگر قبل از آن پرداخت كنند حساب نمى شود و بايد مجدداً بدهند.
س 402 ـ بر پيرمرد و پيرزنى كه روزه واجب نيست و بايد فديه، يعنى مدّ طعام، بدهند، آيا مى توانند بعد از ماه رمضان فديه را بدهند يا بايد تا ماه رمضان سال آينده صبر كنند؟
ج ـ خير، لازم نيست صبر كنند، بلكه مى توانند در همان ماه رمضان و همان روز كه روزه را خوردند فديه را بدهند بلى پرداخت، قبل از آن صحيح و مجزى نيست.
س 403 ـ شخصى از سال گذشته و از سال جارى روزه قضايى دارد، آيا هنگام قضا كردن لازم است تعيين كند كه روزه سال قبل يا سال جارى است؟
ج ـ تعيين لازم نيست و مى تواند نيت كند روزه هايى را كه برعهده او است قضا مى كند.
س 404 ـ چنانچه براى مرجع تقليد ثابت شود كه رؤيت هلال شده و عيد فطر است و همين كه از او سؤال شود بفرمايد: اول ماه براى من ثابت شده ولى حكم نكند، مقلّد او به محض سؤال و اطلاع آيا مى تواند افطار كند؟
ج ـ ملاك، حصول علم يا اطمينان است لذا در فرض سؤال اگر علم يا اطمينان حاصل شود (كه عادتاً چنين است) افطار كند، و در غير اين صورت بايد همچنان روزه باشد تا اينكه اول ماه به يكى از طرق مذكوره در توضيح المسائل مسأله 1795 ثابت شود.
(صفحه183)
اعتكاف
س 405 ـ آيا بيمار و كسى كه روزه برايش ضرر دارد مى تواند معتكف شود؟ و اگر در حال اعتكاف باشد و روزه نگيرد ثوابى مى برد؟
ج ـ اعتكاف بدون روزه صحيح نيست ولى ماندن در مسجد ثواب دارد، خصوصاً اگر مشغول عبادت و دعا باشد.
س 406 ـ آيا زنها هم مى توانند معتكف شوند؟ و اگر در روزهاى عادت قرص بخورند و معتكف شوند چه صورت دارد؟
ج ـ بلى مى توانند و مصرف قرص براى جلوگيرى از عادت اگر ضرر نداشته باشد مانعى ندارد و اعتكاف آنان با اذن شوهر جايز و صحيح است.
س 407 ـ آيا اعتكاف بصورت خانوادگى جايز است؟
ج ـ مانعى ندارد.
س 408 ـ آيا در مسجد جامع روستا يا قصبه اعتكاف صحيح است هر چند روستاها به هم نزديك باشند؟
ج ـ اعتكاف بايد در مسجد جامع باشد و در مساجد جامع روستا هم صحيح است ولو روستاها به هم نزديك باشند.
(صفحه184)
س 409 ـ آيا محوطه اطراف مسجد كه به عنوان حياط استفاده مى شود، براى اعتكاف حكم مسجد را دارد؟
ج ـ محوطه و حياط مسجد حكم مسجد را ندارد.
س 410 ـ با توجه به مشكلاتى كه صرف غذا در مسجد دارد آيا صرف غذا در سالن غذاخورى كه در محوطه مسجد است، براى معتكفين جايز است؟
ج ـ صرف غذا در محوطه مسجد به مقدار ضرورت جايز است و ضرر به صدق اعتكاف نمى زند.
س 411 ـ آيا روحانى كه معتكف شده است مى تواند براى امامت جماعت به مسجد ديگر و يا منبر در محل ديگر برود و به محل اعتكاف برگردد؟
ج ـ خروج معتكف براى اين امور محل اشكال است، ولى در خصوص نماز جمعه به مقدار لازم براى امام يا مأموم اشكال ندارد.
س 412 ـ آيا كارمندان و معلمين مى توانند معتكف شوند و سر كلاس و محل كار رفته و سپس به مسجد برگردند؟
ج ـ معتكف بايد در مسجد بماند و خروج او براى كارهاى ضرورى مثل تطهير و امثال اينها مانعى ندارد، ولى براى كار و شغل نبايد خارج شود.
(صفحه185)
زكــات
س 413 ـ شخصى شك دارد كه آيا زكات به عهده او هست يا نه، لذا وجهى به فقير مى دهد و نيّت مى كند كه اگر زكات به عهده اش هست برئ الذّمه شود و اگر زكات مديون نيست و مظالم عباد بدهكار است مظالم عباد باشد و اگر اصلاً مديون نيست و پدرش زكات يا مظالم عباد مديون است زكات يا مظالم عباد براى پدرش باشد و اگر او هم مديون نبوده براى جدش باشد، آيا اين عمل صحيح است؟
ج ـ ظاهراً صحيح است و مبرئ ذمّه مى باشد.
س 414 ـ در شركتـهاى تعـاونى كه گنـدم يا برنج توليد مى شود، آيا هيأت مديره مى توانـد بعد از برداشت محصـول، خودش زكات گنـدم يا جو را جدا كرده و به مصرف برسانـد و بعد بقيـه محصـول را بين شركاء و سهـامداران تقسيم كند؟
ج ـ چون زكات يك امر عبادى است و بايد با قصد قربت انجام گيرد هيأت مديره نمى تواند چنين كارى انجام دهد، و هر يك از شركاء و سهامداران كه سهم او به حد نصاب برسد خود بايد زكات سهم خود را بدهد و يا به هيأت
(صفحه186)
مديره وكالت بدهد كه زكات سهم او را بدهد.
س 415 ـ به گندم و جويى كه با تلمبه يا آب قنات آبيارى مى شود چه مقدار زكات تعلق مى گيرد، و آيا مخارج اين آبها و آب بها، از گندم و جو كسر مى شود؟
ج ـ اگر با آب تلمبه آبيارى شود زكات آن 201 است و اگر با آب قنات آبيارى شود، زكات آن 101 است و در هر صورت مخارج آب هم مثل ساير مخارج كسر مى شود.
س 416 ـ اينجانب زمينى اجاره كرده و در آن گندم كاشته ام و علاوه بر مال الإجاره زمين، مخارجى براى تراكتور و كمباين و اجرت كارگر پرداخته ام وگندم به حدّ نصاب رسيده است، آيا مى توانم مخارج انجام شده را از گندم كسر نمايم و پس از آن زكات باقى مانده را بدهم؟
ج ـ در فرض سؤال مخارج مذكور كسر مى شود و زكات باقى مانده واجب است ولى بايد توجه داشته باشيد كه كاه هم حاصل زمين و داراى ارزش است و مقدارى از مخارج انجام شده صرف كاه شده است لذا مخارج، نسبت به گندم و كاه محاسبه و تقسيط مى شود (نه از گندم تنها) و زكات مابقى داده شود.
س 417 ـ در كشت گندم و جو، كاه هم بدست مى آيد و روشن است كه مقدارى از مصارف مربوط به كاه مى باشد. حال اگر گندم و جو به حد نصاب رسيد و زكات آن واجب شده، آيا كل مخـارج مصرف شـده از آن كسـر مى شود و زكات مابقى داده مى شود و يا مصارفى كه صرف حصول كاه شده كسر نمى شود.
ج ـ اگر گندم يا جو به حد نصاب رسيد زكات به آن تعلق مى گيرد كه بايد بعد
(صفحه187)
از كسر هزينه و مخارج مصرف شده براى آن، زكات مقدار باقيمانده را بدهيد ولى كل مخارج صرف شده كم نمى شود بلكه نسبت به گندم يا جو و كاه بدست آمده كم مى شود يعنى اگر 20% مخارج صرف كاه شده است، فقط 80% مخارج كسر مى شود.
س 418 ـ در زكات فطره اگر بخواهند قيمت جنس را حساب كنند، آيا به قيمت دولتى حساب كنند يا به نرخ آزاد؟
ج ـ به نرخ عادله بازارِ آزاد محاسبه و بپردازند.
س 419 ـ شخصى در خارج از ايران است و مى خواهد فطريه و كفارات خود را در ايران بدهد، آيا قيمت گندم را به قيمت ايران محاسبه و بدهد يا به قيمت خارج؟
ج ـ قيمت محل پرداخت را محاسبه و بپردازد.
س 420 ـ خانمى سيده است و بچه هاى صغيره دارد ولى سيد نيستند، آيا شخصى غيرسيد مى تواند فطره خود را به او بدهد و مجزى است؟
ج ـ به طور كلى فطره غيرسيد بر سيد و سيده حرام است و اگر هم بدهد مجزى نيست و همينطور جايز نيست سيد و سيده فطره را قبول كنند، بلى در فرض سؤال غير سيد مى تواند فطره خود را به بچه ها بدهد به اين صورت كه در اختيار زن سيده قرار دهد تا خرج بچه هايش كند، كه در اين صورت مجزى و بى اشكال است.
س 421 ـ در توضيح المسائل فرموده ايد: فطره مهمانى كه نان خور حساب مى شود بر صاحب خانه واجب است، سؤال اين است كه اگر كسى فقط شب عيد فطر مهمان باشد آيا نان خور حساب مى شود؟
ج ـ در روايت صحيحه وارد شده كه فطره عائله يعنى نان خور واجب است
(صفحه188)
(اَلفِطرَة واجِبَةٌ عَلى كُلِّ مَن يَعول) بنابراين فطره مهمان در صورتى واجب مى شود كه بر او عرفاً نان خور صدق كند و به مهمان يك شبه عرفاً نان خور صدق نمى كند لذا فطره او بر خودش واجب است نه بر صاحب خانه.(1)
1 ـ بعضى از علما قائل شده اند كه مجرّد صدق مهمان بودن و از سفره ميزبان افطار كردن، موجب وجوب فطره بر صاحب خانه مى شود، بعضى فرموده اند مهمان بودن تمام ماه رمضان معتبر است ـ برخى مهمان بودن دهه آخر ماه را معتبر دانسته و بعضى مهمان بودن دو شب آخر ماه را و در هر حال رعايت احتياط خوب است (عروة الوثقى، كتاب الزكاة، فصل فى من تجب الفطرة عنه)
(صفحه189)
خمـــس
س 422 ـ اين جانب دوستى دارم كه در وجوب خمس شبهه مى كند و وجوه شرعى مالش را نمى پردازد و چه بسا از حرفهايش بوى انكار مى آيد مستـدعى است حكم مسأله را بيان كرده و راهنمايى فرماييد.
ج ـ اصل وجوب خمس فى الجمله از ضروريات اسلام است و منكر آن كافر است و خلاصه اينكه خمس يكى از فرائض الهى است كه در قرآن مجيد(1) و روايات مستفيضه (2) به آن امر اكيد شده و محلّ اتّفاق همه شيعه اماميّه بلكه
1 ـ قال اللّه تعالى: واعلموا اَنّ ما غَنَمْتُم مِن شيىءِ فَاِنَّ لِلّه خُمْسَهْ وَ لِلّرسُولِ وَلِذى القربى واليتامى والمَساكين وابن السَّبيل اِنْ كُنْتم آمَنْتُم بِالله وَ ما اَنزَلنا عَلى عَبدِنا يَومَ الفَرقانِ يَومَ التقى الجمعان والله عَلى كُلِّ شَىء قَدير(سوره انفال، آيه 41).
2 ـ عن ابى جعفر عليه السلام قال: لايحلّ لاَِحد اَن يشترى مِنَ الخُمس شَيئاً حتّى يصِلَ اِلَينا حَقَّنا (الوسائل، ابواب مايجب فيه الخمس، ب 1، ح 4)
و عن محمّد بن زيد الطبري قال: كتب رجل من تجّار فارس من بعض موالي أبى الحسن الرضا(ع) يسأله الأذن في الخمس، فكتب إليه:
بسم الله الرحمن الرحيم، إنّ اللّه واسع كريم، ضمن على العمل الثواب، و على الضيق الهمّ، لايحلّ مال إلاّ من وجه أحلّه الله، إنّ الخمس عوننا على ديننا و على عيالاتنا و على أموالنا، و ما نبذله و نشتري من أعراضنا ممّن نخاف سطوته، فلا تزووه عنّا، ولاتحرموا انفسكم دعاءنا ما قدرتم عليه، فإنّ إخراجه مفتاح رزقكم، و تمحيص ذنوبكم، و ما تمهدون لأنفسكم ليوم فاقتكم، والمسلم من يفي للّه بما عهد إليه، وليس المسلم من أجاب باللسان و خالف بالقلب، والسلام.
عن محمّد بن زيد قال: قدم قوم من خراسان على أبى الحسن الرضا(ع) فسألوه أن يجعلهم في حلّ من الخمس، فقال: ما أمحل هذا؟! تمحضونا المودّة بألسنتكم و تزوون عنّا حقّاً جعله اللّه لنا و جعلنا له، لانجعل لانجعل لانجعل لأحد منكم في حلّ.
و عن أبي بصير، عن أبي جعفر(عو قال: سمعته يقول: من اشترى شيئاً من الخمس لم يعذره اللّه، اشترى مالا يحلّ له.
و عن ابى الحسين محمّد بن جعفر الأسدى قال: كان فيما ورد علىّ [من] الشيخ أبى جعفر محمّد بن عثمان العمري قدّس الله روحه فى جواب مسائلى إلى صاحب الدار(ع): و أمّا ما سألت عنه من أمر من يستحلّ ما في يده من أموالنا و يتصرّف فيه تصرّفه فى ماله من غير أمرنا فمن فعل ذلك فهو ملعون و نحن خصماؤه، فقد قال النبى(ص): المستحلّ من عترتى ما حرّم الله ملعون على لسانى و لسان كلّ نبي مجاب، فمن ظلمنا كان من جملة الظالمين لنا، و كانت لعنة الله عليه لقوله عزّ وجلّ: «أَلا لَعنَةُ الله عَلَى الظّالِمينَ» إلى آخر.
و عن إسحاق بن عمّار قال: سمعت أبا عبدالله(ع) يقول: لايعذر عبد اشترى من الخمس شيئاً أن يقول: يا ربّ، اشتريته بمالي، حتى يأذن له أهل الخمس. (الوسائل، ابواب الانفال، ب 3، ح 2، 3، 6، 7 و 11)
(صفحه190)
عموم مسلمين است اگر چه در بعضى خصوصيّات آن از حيث مورد و مصرف اختلاف وجود دارد و چنانچه كسى از پرداخت يك درهم يا كمتر از آن امتناع كند در زمره ظالمين به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ذريّه آن حضرت مى باشد و از غاصبين حق آنها محسوب مى شود بلكه هر كس خمس را حلال بداند از كافرين است و در هر صورت تا انكار شخص نسبت به اصل خمس محرز نشود نمى توان حكم به كفر او كرد و احكام اسلام بر او مترتّب مى شود و پاك است.
س 423 ـ شخصى در مكه يا مدينه يا غير آنها از درآمد سالش براى ارحام و فاميل يا دوستانش سوغات خريده، و قبل از تحويل به آنها سال خمسى وى رسيده است، آيا بايد خمس آنها را بدهد؟
ج ـ چنانچه در حد شأن او بوده، خمس واجب نيست.
س 424 ـ اينجانب سال گذشته صدهزار تومان داشتم. مبلغ بيست هزار تومان آن را به عنوان خمس دستگردان كردم و تمام صدهزار تومان را در بانك گذاشتم. اكنون سال خمسى ام فرارسيده، آيا اگر بيست هزار تومان از درآمد
|