جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احكام و فتاوا
دروس
معرفى و اخبار دفاتر
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
اخبار
مناسبتها
صفحه ويژه
رساله توضيح المسائل « کتابخانه « صفحه اصلى  

<<صفحه بعد فهرست صفحه قبل>>


صفحه 431

نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد، احتياط واجب آن است كه از ايشان جدا شود.

مسأله : اگر با زنى غير از عمّه و خاله خود زنا كند، احتياط واجب آن است كه با دختر او ازدواج نكند، ولى اگر زنى را عقد نمايد و با او نزديكى كند بعد با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمى شود، ولى اگر او را طلاق بدهد و بعداً دوباره بخواهد با او ازدواج كند اشكال دارد، و نيز اگر پيش از آنكه با او نزديكى كند با مادر او زنا نمايد، احتياط واجب آن است كه از آن زن جدا شود.

مسأله : اگر با زنى كه در عدّه طلاق است زنا كند باعث حرمت ابدى نمى شود لذا مى تواند بعد از گذشت عده با او ازدواج كند هرچند احتياط در ترك اين ازدواج است و اگر با زنى كه در عده است عقد كند (چه موقت چه دائم) هر چند اين عقد باطل است ولى باعث حرمت ابدى مى شود.

مسأله : احتياط واجب آن است كه با زن مشهوره به زانيه بوده قبل از اين كه توبه اش معلوم بشود ازدواج نكند.

مسأله : اگر با زنى زنا كند، بعداً مى تواند آن زن را براى خود عقد نمايد، ولى احتياط واجب آن است كه صبر كند تا آن زن حيض ببيند بعد او را عقد كند و همچنين است اگر ديگرى بخواهد آن زن را عقد نمايد.

مسأله : اگر زنى را كه در عدّه ديگرى است براى خود عقد كند، چنانچه مرد و زن يا يكى از آنان بدانند كه عدّه زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عدّه حرام است آن زن بر او حرام مى شود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزديكى نكرده باشد.

مسأله : اگر زنى را براى خود عقد كند و بعد معلوم شود كه در عدّه بوده چنانچه هيچ كدام نمى دانسته اند زن درعدّه است و نمى دانسته اند كه عقد كردن زن در عدّه حرام است، در صورتى كه مرد با او نزديكى كرده باشد، آن زن بر او حرام مى شود.

مسأله : اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج كند اين عقد باطل است و بايد از او جدا شود و بعداً هم او را براى خود عقد نكند و اگر نداند كه زن شوهر دارد و با او ازدواج كند عقد باطل است و اگر با او همبستر نشده باشد موجب حرمت ابدى نمى شود.


صفحه 432

مسأله : زن شوهر دار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمى شود و اگر مشهوره به زانيه بودن شود احتياط واجب آن است كه شوهر او را طلاق دهد ولى بايد مَهرش را بدهد و اگر توبه كرد مى تواند مجدداً او را عقد كند.

مسأله : زنى را كه طلاق داده اند و زنى كه صيغه بوده و شوهرش مدّت او را بخشيده يا مدّتش تمام شده، چنانچه بعد از مدّتى شوهر كند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوّم عدّه شوهر اوّل تمام بوده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند.

مسأله : اگر شخص بالغى با پسر نابالغى لواط كند، با احراز تحقق دخول مادر، خواهر و دختر پسر بر او حرام مى شود ولى اگر فاعل نابالغ باشد يا شك كند كه بالغ بوده بر او حرام نمى شود، و چنانچه هر دو بالغ باشند، يا هر دو نابالغ باشند يا فاعل نابالغ و مفعول بالغ باشند، بنابر احتياط مستحب با هم ازدواج نكنند.

مسأله : اگر با مادر يا خواهر يا دختر پسرى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج و دخول به زوجه با آن پسر لواط كند، آنان بر او حرام نمى شوند، ولى اگر آنها را طلاق داد بنابر احتياط واجب دو مرتبه آنها را عقد نكند، و نيز اگر بعد از عقد و پيش از دخول لواط كند بنابر احتياط واجب آن زن بر او حرام مى شود.

مسأله : اگر كسى در حال احرام كه يكى از كارهاى حج يا عمره است، با زنى ازدواج نمايد عقد او باطل است، و چنانچه مى دانسته كه زن گرفتن بر او حرام است، ديگر نمى تواند آن زن را عقد كند.

مسأله : اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست ازدواج كند عقد او باطل است، و اگر زن مى دانسته كه ازدواج در حال احرام حرام است واجب است كه بعداً با آن مرد ازدواج نكند.

مسأله : اگر مرد طواف نساء را كه يكى از كارهاى حج است بجا نياورد، زنش كه بواسطه مُحرم شدن بر او حرام شده بود حلال نمى شود، و نيز اگر زن طواف نساء نكند، شوهرش بر او حلال نمى شود، ولى اگر بعداً طواف نساء را انجام دهند به يكديگر حلال مى شوند.

مسأله : اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند و پيش از آنكه نُه سال دختر


صفحه 433

تمام شود، با او نزديكى و دخول كند، چنانچه او را افضاء نمايد هيچوقت نبايد با او نزديكى كند.

مسأله : زنى را كه سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام مى شود، ولى اگر با شرايطى كه در كتاب طلاق گفته مى شود با مرد ديگرى ازدواج كند، شوهر اوّل مى تواند دوباره او را براى خود عقد نمايد.

احكام عقد دائم

مسأله : زنى كه عقد دائمى شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود، و بايد خود را براى هر لذّت متعارفى كه او مى خواهد، تسليم نمايد و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند. و اگر در اينها از شوهر اطاعت كند، تهيه غذا و لباس و منزل او و لوازم ديگرى كه در كتب ذكر شده بر شوهر، واجب است و اگر تهيه نكند چه توانايى داشته باشد، يا نداشته باشد مديون زن است.

مسأله : اگر زن در كارهايى كه در مسأله پيش گفته شد اطاعت شوهر را نكند گناهكار است و حق غذا و لباس و منزل و همخوابى ندارد ولى مهر او از بين نمى رود.

مسأله : مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.

مسأله : مخارج سفر زن اگر بيشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نيست، ولى اگر شوهر مايل باشد كه زن را سفر ببرد بايد خرج سفر او را بدهد.

مسأله : زنى كه از شوهر اطاعت مى كند اگر مطالبه خرجى كند و شوهر ندهد مى تواند جهت الزام شوهر بر پرداخت نفقه، به مجتهد جامع الشرائط و اگر ممكن نباشد به عدول مؤمنين و اگر آنهم ممكن نباشد به فُسّاق مؤمنين مراجعه نمايد. و چنانچه الزام شوهر بر دادن نفقه ممكن نباشد مى تواند، در هر روز به اندازه خرجى آن روز بدون اجازه از مال او بردارد، و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهيه كند، در موقعى كه مشغول تهيه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نيست.

مسأله : مرد اگر چند زن داشته باشد و نزد يكى از آنها يك شب بماند واجب است نزد ديگرى نيز يك شب در ضمن چهار شب بماند و در غير اينصورت ماندن نزد


صفحه 434

زن واجب نيست بلى لازم است او را بطور كلى متاركه ننمايد و اولى و احوط اين است كه مردى كه يك زن دارد در هر چهار شب يك شب نزد زن دائمى خود بماند.

مسأله : شوهر نمى تواند بيش از چهار ماه، نزديكى با عيال دائمى خود را ترك كند مگر با رضايت وى، و بنابر احتياط واجب اين حكم در مسافر در سفر غير ضرورى هم ثابت است.

مسأله : اگر در عقد دائم مهر را معين نكنند عقد صحيح است، و چنانچه مرد با زن نزديكى كند، بايد مهر او را مطابق مهر زنهايى كه مثل او هستند بدهد.

مسأله : اگر موقع خواندن عقد دائم براى دادن مهر زمانى را معين نكرده باشند، زن مى تواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند، چه شوهر توانايى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد. ولى اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكى راضى شود و شوهر با او نزديكى كند ديگر نمى تواند براى دريافت مهريه از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد.

مُتعه يا صيغه

مسأله : صيغه كردن زن اگر چه براى لذّت بردن هم نباشد صحيح است.

مسأله : شوهر بيش از چهار ماه نبايد نزديكى با متعه خود را ترك كند. مگر با رضايت وى و بنابر احتياط اين حكم در مسافر در سفر غير ضرورى هم ثابت است.

مسأله : زنى كه صيغه مى شود اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكى نكند، عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط مى تواند لذتهاى ديگر از او ببرد، ولى اگر بعداً به نزديكى راضى شود، شوهر مى تواند با او نزديكى نمايد.

مسأله : زنى كه صيغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجى ندارد.

مسأله : زنى كه صيغه شده حق همخوابى ندارد و از شوهر ارث نمى برد، و شوهر هم از او ارث نمى برد.

مسأله : زنى كه صيغه شده اگر نداند كه حق خرجى و همخوابى ندارد عقد او صحيح است و براى آن كه نمى دانسته، حقى به شوهر پيدا نمى كند.


صفحه 435

مسأله : زنى كه صيغه شده، مى تواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود، ولى اگر بواسطه بيرون رفتن، حق شوهر از بين مى رود بيرون رفتن او حرام است.

مسأله : اگر زنى مردى را وكيل كند كه به مدت و مبلغ معين او را براى خود صيغه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود درآورد يا به غير از مدت يا مبلغى كه معين شده او را صيغه كند، وقتى آن زن فهميد اگر بگويد راضى هستم عقد صحيح و گر نه باطل است.

مسأله : پدر و جد پدرى مى توانند براى محرم شدن، يك ساعت يا دو ساعت زنى را به عقد پسر نابالغ خود درآورند، و نيز مى توانند دختر نابالغ خود را براى محرم شدن، به عقد كسى درآورند ولى بايد آن عقد براى دختر مصلحت داشته باشد حتى اگر به مقدار مهريه اى باشد كه براى دختر قرار مى دهند.

مسأله : اگر پدر يا جد پدرى، طفل خود را كه در محل ديگرى است و نمى داند زنده است يا مرده، براى محرم شدن به عقد كسى در آورد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل مى شود، و چنانچه بعداً معلوم شود كه در موقع عقد آن دختر زنده نبوده عقد باطل است و كسانى كه بواسطه عقد ظاهراً محرم شده بودند نامحرمند.

مسأله : اگر مرد مدت صيغه را ببخشد، چنانچه با او نزديكى كرده، بايد تمام مهريه اى را كه قرار گذاشته به او بدهد و اگر نزديكى نكرده بايد نصف آن را بدهد.

مسأله : انسان نمى تواند دو مرتبه با زنى كه در عقد اوست ازدواج كند لذا اگر زنى در عقد موقت اوست مادامى كه مدت عقد موقت تمام نشده يا مرد آن را نبخشيده است نمى تواند او را عقد دائم يا عقد موقت ديگر كند و اگر عقد كند عقد دوم لغو است و بعد از تمام شدن مدت عقد اول به يكديگر نامحرم مى شوند و مى توانند مجدداً با يكديگر ازدواج كنند.

احكام نگاه كردن

مسأله : نگاه كردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذّت و چه بدون آن حرام است، و نگاه كردن به صورت و دستها اگر به قصد لذّت باشد حرام است، ولى اگر بدون


صفحه 436

قصد لذّت باشد مانعى ندارد، اگر چه احوط اجتناب است. و نيز نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم با قصد لذّت و به غير صورت و دستها بدون آن حرام مى باشد. و نگاه كردن به صورت و بدن و موى دختر نابالغ اگر به قصد لذّت نباشد و موجب تحريك شهوت نگردد و بواسطه نگاه كردن انسان نترسد كه به حرام بيفتد مانعى ندارد.

مسأله : اگر انسان بدون قصد لذّت به آن قسمت از بدن زنهاى كافر كه معمولا نمى پوشانند نگاه كند در صورتى كه نترسد بحرام بيفتد اشكال ندارد.

مسأله : زن بايد بدن و موى خود را از مرد نامحرم بپوشاند بلكه احتياط واجب آن است كه بدن و موى خود را از پسرى هم كه بالغ نشده ولى خوب و بد را مى فهمد و بحدّى رسيده كه مورد نظر شهوانى است بپوشاند.

مسأله : نگاه كردن به عورت ديگرى حرام است، اگر چه از پشت شيشه يا در آئينه يا آب صاف و مانند اينها باشد و نگاه كردن به عورت بچّه غير مميّز جايز است و زن و شوهر مى توانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.

مسأله : مرد و زنى كه با يكديگر محرمند، اگر قصد لذّت نداشته باشند مى توانند غير از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.

مسأله : مرد نبايد به قصد لذّت به بدن مرد ديگر نگاه كند و نگاه كردن زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذّت حرام است.

مسأله : چنانچه پزشك زن وجود داشته باشد پزشك مرد حق ندارد بيمار زن را معاينه كند كما اين كه بيمار زن حق ندارد با وجود پزشك زن اجازه دهد پزشك مرد او را معاينه كند. و چنانچه پزشك زن نباشد يا بيمارى خاصى باشد كه پزشك زن نتواند آن را معالجه كند زن بيمار مى تواند به پزشك مرد مراجعه كند. در اين صورت پزشك بايد براى معاينه به حداقل اكتفا كند.

مسأله : اگر مرد براى معالجه زن نامحرم ناچار شود كه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد، ولى اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند نبايد دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند نبايد او را نگاه كند.

مسأله : اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند، بايد


صفحه 437

آئينه را درمقابل گذاشته و در آن نگاه كند ولى اگر چاره اى جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد.

مسائل متفرقه زناشوئى

مسأله : كسى كه به واسطه نداشتن زن به حرام مى افتد، واجب است زن بگيرد اين وجوب به خاطر جلوگيرى از حرام است يعنى اگر مطمئن شود كه به حرام مى افتد واجب است زن بگيرد.

مسأله : اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده، مى تواند عقد را به هم بزند. و همچنين است اگر لفظاً شرط بكارت نشده باشد ليكن مبنى عقد عرفاً بر بكارت زوجه باشد.

مسأله : ماندن مرد و زن نامحرم در محل خلوتى كه كسى در آن جا نيست و ديگرى هم نمى تواند وارد شود در صورتيكه احتمال فساد برود جايز نيست ولى اگر طورى باشد كه كس ديگر بتواند وارد شود، يا بچّه اى كه خوب و بد را مى فهمد در آنجا باشد يا احتمال فساد نرود اشكال ندارد.

مسأله : اگر مرد مهر زن را در عقد معين كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد، عقد صحيح است ولى مهر را بايد بدهد.

مسأله : مسلمانى كه منكر خدا يا پيغمبر شود، يا حكم ضرورى دين يعنى حكمى را كه مسلمانان جزء دين اسلام مى دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انكار كند، در صورتى كه منكر شدن آن حكم، به انكار خدا يا پيغمبر برگردد مرتد مى شود، و همچنين است اگر از خوارج و نواصب و غلات گردد.

مسأله : اگر زن پيش از آن كه شوهرش با او نزديكى كند بطورى كه در مسأله پيش گفته شد مرتدّ شود، عقد او باطل مى گردد و همچنين زنى كه يائسه يا غير بالغه است اگر بعد از نزديكى با شوهر مرتد شود عقد آنها باطل مى شود و اگر بعد از نزديكى با زنى كه چنانچه او را طلاق دهند بايد عده نگه دارد، آن زن مرتد شود اگر تا قبل از پايان عده توبه كند عقد آنها باقى است والا عقد آنها باطل است و همچنين اگر زن مرتد


صفحه 438

توبه كند در فرض اول اگر بخواهند با هم زندگى كنند بايد عقد بخوانند و در فرض دوم بهتر است عقد را تجديد كنند.

مسأله : كسى كه پدر يا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بوده اند، چنانچه مرتد شود زنش بر او حرام مى شود و بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مى شود عدّه وفات نگهدارد و در اصطلاح فقهاء به چنين شخصى مرتد فطرى مى گويند.

مسأله : مردى كه از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده و مسلمان شده اگر پيش از نزديكى با عيالش مرتد شود و يا زنش يائسه باشد، عقد او باطل مى گردد، و اگر بعد از نزديكى مرتد شود و زن او در سنّ زنانى باشد كه حيض مى بينند، زن او بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مى شود عدّه نگهدارد، پس اگر پيش از تمام شدن عدّه، شوهر او مسلمان شود عقد باقى و گر نه باطل است. ولى در صورت اوّل نيز بهتر است عقد او تجديد شود و در اصطلاح فقهاء به چنين شخصى مرتد ملّى گويند. اگر مرتد ملّى توبه كند در صورت اول يعنى اگر قبل از نزديكى با عيالش مرتد شده باشد اگر بخواهند با هم زندگى كنند بايد دو مرتبه عقد بخوانند و در صورت دوم بهتر است عقد را تجديد كنند.

مسأله : اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد و مرد هم قبول كند، نبايد زن را از آن شهر بدون رضايت او بيرون ببرد.

مسأله : اگر زن انسان از شوهر سابقش دخترى داشته باشد، انسان مى تواند آن دختر را براى پسر خود كه از آن زن نيست عقد كند و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند مى تواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.

مسأله : اگر زنى از زنا آبستن شود، جايز نيست بچه اش را سقط كند.

مسأله : اگر كسى با زنى كه شوهر ندارد و در عدّه كسى هم نيست زنا كند، چنانچه بعد او را عقد كند و بچه اى از آنان پيدا شود، در صورتى كه ندانند از نطفه حلال است يا حرام، آن بچه حلال زاده است.

مسأله : اگر مرد نداند كه زن در عده است يا نداند كه عقد در عدّه حرام است و با او ازدواج كند، چنانچه بچه اى از او متولد شود ولد شبهه مى باشد و احكام بچه حلال زاده را دارد و اگر زن نيز نمى داند از طرف او هم همين گونه است و اگر زن مى دانسته از طرف


صفحه 439

او زنا محسوب مى شود و بچه از جانب او ولد الزنا مى باشد و احكام ولد الزنا را دارد يعنى از زن ارث نمى برد.

مسأله : اگر زن بگويد يائسه ام نبايد حرف او را قبول كرد، ولى اگر بگويد شوهر ندارم حرف او قبول مى شود بشرط آن كه متّهم نباشد، و اگر متّهم باشد چنانچه سابقاً شوهر داشته بنابر احتياط واجب بايد تحقيق كند.

مسأله : اگر بعد از آن كه با زنى ازدواج كرد، كسى بگويد آن زن شوهر داشته و زن بگويد نداشتم، چنانچه شرعاً ثابت نشود كه زن شوهر داشته، بايد حرف زن را قبول كرد. ولى اگر آن كس مورد وثوق باشد بنابر احتياط واجب آن مرد بايد با طلاق از آن زن جدا شود.

مسأله : حفظ و پرورش نوزاد پسر تا دو سال و نوزاد دختر تا هفت سال حق مادر است به شرط اينكه عاقل و مسلمان و آزاد باشد و به ديگرى شوهر نكرده باشد و الاّ پدر مقدّم است ولى اگر پدر مرده باشد مادر هر چند شوهر كرده باشد بر جدّ و ديگران مقدّم است.

مسأله : مستحب است در شوهر دادن دخترى كه بالغه است يعنى مكلّف شده عجله كنند، حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: يكى از سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.

مسأله : اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند كه زن ديگر نگيرد و شوهر هم قبول نمايد، واجب آن است كه زن مهر را نگيرد و شوهر هم با زن ديگر ازدواج نكند.

مسأله : كسى كه از زنا به دنيا آمده اگر زن بگيرد و بچه اى پيدا كند آن بچه حلال زاده است.

مسأله : هر گاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض زن با او نزديكى كند معصيت كرده، ولى اگر بچه اى از آنان به دنيا آيد حلال زاده است.

مسأله : زنى كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده اگر بعد از عدّه وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد، شوهر كند و شوهر اول از سفر برگردد بايد از شوهر دوّم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده باشد، زن


صفحه 440

بايد عده وطى به شبهه نگهدارد و شوهر دوم بايد مهر المثل او را بدهد ولى نفقه زمان عدّه ندارد و بنابر احتياط به شوهر دوّم نيز حرام ابدى مى شود و در مدت عده وطى به شبهه شوهر اول نمى تواند با او همبستر شود.

مسأله : زنى كه شوهرش به مسافرت رفته يا در جبهه جنگ يا در سفر دريائى يا به جهت ديگرى مفقود الاثر شده چنانچه يقين كند شوهرش مرده است بايد عده وفات نگه دارد و بعد از آن مى تواند ازدواج كند و چنانچه يقين دارد شوهرش زنده است نمى تواند شوهر كند. و مخارج او از مال شوهر يا از صدقات و بيت المال در صورت نياز بايد پرداخت شود و در صورت نداشتن مال شوهر و نداشتن نفقه يا مشكلات ديگر وضع موجود براى او قابل تحمل نباشد مى تواند به حاكم شرع مراجعه كند تا او را طلاق دهد.

مسأله : در فرض مسئله گذشته چنانچه زن نمى داند شوهرش زنده است يا مرده، اگر شوهر مالى دارد يا پدر يا جد پدرى او از مال خودشان مخارج زن را مطابق شأن او تأمين مى كنند زن بايد صبر كند و حق شوهر كردن ندارد. و اگر به هيچ وجه مخارج او را تأمين نمى كنند مى تواند به مجتهد جامع الشرائط مراجعه كند و پس از مراجعه مجتهد جامع الشرائط دستور مى دهد زن تا چهار سال صبر كند، و در طول اين مدّت بوسيله نامه نوشتن به مناطقى كه احتمال مى دهند شوهر زن در آنجاها باشد يا به وسايل ديگر تحقيق مى كنند، اگر زنده بودن او ثابت شد زن بايد صبر كند و اگر ثابت نشد مجتهد جامع الشرائط به پدر يا جدّ پدرى مرد دستور مى دهد زن را طلاق دهد و اگر ممكن نشد خود مجتهد جامع الشرائط او را طلاق مى دهد و زن بعد از طلاق به مقدار عده وفات يعنى چهار ماه و ده روز عدّه نگه مى دارد و بعد از عدّه آزاد مى شود و مى تواند شوهر كند ولى چنانچه شوهرش در بين عدّه پيدا شد حق دارد رجوع كند.

مسأله : در مسأله قبل مبدأ تفحص حين رجوع به حاكم شرع است; بلى اگر قبل از مراجعه به حاكم شرع خودشان به مقدار مذكور تفحص كرده اند و بعد از مراجعه به حاكم هم مقدارى تفحص شد و مطمئن شدند كه او پيدا نمى شود، حاكم مى تواند بعد از گذشت چهار سال از آغاز تفحص آنها زن را طلاق دهد.


صفحه 441

مسأله : در فرض قبل اگر بدانند كه با تفحص اثرى از او پيدا نمى شود، تفحص ساقط است ولى حتماً بايد چهار سال صبر كنند و بعد از آن حاكم مى تواند زن را طلاق دهد.

مسأله : آنچه در برخى از موارد در مسأله سابق گفته شد كه بايد زن صبر كند در صورتى است كه در حرج شديد واقع نشود، وگرنه مى تواند از حاكم شرع بخواهد كه او را طلاق دهد.


صفحه 442

احكام شير دادن

مسأله : اگر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مسأله (2598) گفته خواهد شد، شير دهد، آن بچه به اين عدّه محرم مى شود:

اوّل: خود زن و او را مادر رضاعى مى گويند.

دوّم: شوهر زن كه شير مال اوست و او را پدر رضاعى مى گويند.

سوّم: پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعى او باشند.

چهارم: بچه هايى كه از آن زن به دنيا آمده اند، يا به دنيا مى آيند.

پنجم: بچه هاى اولاد آن زن هر چه پائين روند، چه از اولاد او به دنيا آمده، يا اولاد او آن بچّه ها را شير داده باشند.

ششم: خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعى باشند. يعنى بواسطه شير خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند.

هفتم: عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعى باشند.

هشتم: دايى و خاله آن زن اگر چه رضاعى باشند.

نهم: اولاد شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است، هر چه پايين روند، اگر چه اولاد رضاعى او باشند.

دهم: پدر و مادر شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است، هر چه بالا روند.


صفحه 443

يازدهم: خواهر و برادر شوهرى كه شير مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعى او باشند.

دوازدهم: عمو و عمه و دايى و خاله زن شيرده و شوهر او (كه شير مال او است) هر چه بالا روند، اگر چه رضاعى باشند. و نيز عدّه ديگرى هم كه در مسائل بعد گفته مى شود، بواسطه شير دادن محرم مى شوند.

مسأله : بچه هاى زنى كه بچه اى را با شرايطى كه در مسأله (2598) گفته مى شود شير دهد فرزندان پدر بچه شير خوار محسوب مى شوند بنابراين پدر آن بچه نمى تواند با دخترهايى كه از آن زن به دنيا آمده اند ازدواج كند. و نيز نمى تواند دخترهاى شوهرى را كه شير مال او است براى خود عقد نمايد، بلكه احتياط واجب آن است كه دخترهاى رضاعى او را هم براى خود عقد ننمايد ولى جايز است با دخترهاى رضاعى آن زن ازدواج كند. اگر چه احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج نكند، ونگاه محرمانه يعنى نگاهى كه انسان مى تواند به محرم هاى خود كند به آنان ننمايد.

مسأله : اگر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مسأله (2598) گفته مى شود شير دهد، شوهر آن زن كه صاحب شير است به خواهرهاى آن بچه محرم نمى شود. ولى احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج ننمايد، و نيز خويشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم نمى شوند.

مسأله : اگر زنى بچه اى را شير دهد، به برادرهاى آن بچه محرم نمى شود. و نيز خويشان آن زن به برادر و خواهر بچه اى كه شير خورده محرم نمى شوند.

مسأله : اگر انسان با زنى كه دخترى را شير كامل داده ازدواج كند و با آن زن نزديكى نمايد، ديگر نمى تواند آن دختر را براى خود عقد كند.

مسأله : اگر انسان با دخترى ازدواج كند، ديگر نمى تواند با زنى كه آن دختر را شير كامل داده ازدواج نمايد.

مسأله : انسان نمى تواند با دخترى كه مادر، يا مادر بزرگ انسان او را شير كامل داده اند ازدواج كند. و نيز اگر زن پدر انسان از شير پدر او دخترى را شير داده باشد، انسان نمى تواند با آن دختر ازدواج نمايد و چنانچه دختر شير خوارى را براى خود عقد كند بعد


صفحه 444

مادر يا مادر بزرگ يا زن پدر او از شير همان پدر، آن دختر را شير دهد، عقد باطل مى شود.

مسأله : با دخترى كه خواهر، يا زن برادر انسان از شير برادرش او را شير كامل داده نمى شود ازدواج كرد، و همچنين است اگر خواهر زاده يا برادر زاده، يا نوه خواهر يا نوه برادر انسان آن دختر را شير داده باشد.

مسأله : اگر زنى بچه دختر خود را شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مى شود. و همچنين است اگر بچه اى را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد. ولى اگر بچه پسر خود را شير دهد، زن پسرش كه مادر آن طفل شير خوار است بر شوهر خود حرام نمى شود.

مسأله : اگر زن پدر دخترى، بچه شوهر آن دختر را از شير پدر دختر شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مى شود، چه بچه از همان دختر يا از زن ديگر شوهر او باشد.

شرايط شير دادنى كه علت محرم شدن است

مسأله : شير دادنى كه علت محرم شدن است هشت شرط دارد:

اول: بچه شير زن زنده را بخورد، پس اگر از پستان زنى كه مرده است شير بخورد فايده ندارد.

دوّم: شير آن زن از حرام نباشد، پس اگر شير بچه اى را كه از زنا به دنيا آمده به بچه ديگر بدهند، بواسطه آن شير، بچه به كسى محرم نمى شود.

سوّم: شير از ولادت باشد، بنابر اين اگر پستان بدون تولّد فرزندى شير پيدا كند و بچه از آن شير بخورد سبب محرميّت نمى شود.

چهارم: بچه شير را از پستان بمكد، پس اگر شير را در گلوى او بريزند نتيجه ندارد.

پنجم: شير از يك شوهر باشد. پس اگر زن شير دهى را طلاق دهند، بعد شوهر ديگرى كند و از او آبستن شود و تا موقع زائيدن، شيرى كه از شوهر اول داشته باقى باشد و مثلا هشت دفعه پيش از زاييدن از شير شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاييدن از شير شوهر دوّم به بچه اى بدهد، آن بچه به كسى محرم نمى شود.


صفحه 445

ششم: بچه بواسطه مرض شير را قى نكند و اگر قى كند، بنابر احتياط واجب كسانى كه بواسطه شير خوردن به آن بچه محرم مى شوند، بايد با او ازدوج نكنند، و نگاه محرمانه هم به او ننمايند.

هفتم: پانزده مرتبه، يا يك شبانه روز بطورى كه در مسأله بعد گفته مى شود شير سير بخورد يا مقدارى شير به او بدهند كه بگويند از آن شير استخوانش محكم شده و گوشت در بدنش روييده است، بلكه اگر ده مرتبه هم به او شير بدهند در صورتى كه بين آن ده مرتبه هيچ فاصله اى نباشد يعنى كودك شير فرد ديگر يا طعام نخورده باشد، احتياط واجب آن است كه كسانى كه بواسطه شير خوردن او به او محرم مى شوند، با او ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمايند.

هشتم: دو سال بچه تمام نشده باشد و اگر بعد از تمام شدن دو سال، او را شير دهند به كسى محرم نمى شود، بلكه اگر مثلا پيش از تمام شدن دو سال، هشت مرتبه و بعد از آن، هفت مرتبه شير بخورد، به كسى محرم نمى شود، ولى چنانچه از موقع زاييدن زن شير ده بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقى باشد و بچه اى را شير دهد احتياط واجب در ترك ازدواج و ترك معامله محرميّت است.

مسأله : بايد بچه در بين يك شبانه روز، غذا يا شير كس ديگر را نخورد ولى اگر كمى غذا بخورد كه نگويند در بين شيردادن، غذا خورده اشكال ندارد، و نيز بايد پانزده مرتبه را از شير يك زن بخورد و در بين پانزده مرتبه شير كس ديگر را نخورد ـ حتى اگر به طور ناقص باشد بنابر احتياط واجب ـ و در هر دفعه بدون فاصله شير بخورد، ولى اگر در بين شير خوردن نفس تازه كند، يا كمى صبر كند، كه از زمان اولى كه پستان در دهان مى گيرد تا وقتى سير مى شود، يك دفعه حساب شود اشكال ندارد.

مسأله : اگر زن از شير شوهر خود بچه اى را شير دهد، بعد شوهر ديگر كند و از شير آن شوهر هم بچه ديگر را شير دهد آن دو بچه به يكديگر محرم نمى شوند، اگر چه بهتر است با هم ازدواج نكنند و نگاه محرمانه به يكديگر ننمايند.

مسأله : اگر زن از شير يك شوهر چندين بچه را شير دهد، همه آنان به يكديگر و به شوهر و به زنى كه آنان را شير داده محرم مى شوند.


صفحه 446

مسأله : اگر كسى چند زن داشته باشد و هر كدام آنان با شرايطى كه گفتيم، بچه اى را شير دهد، همه آن بچه ها به يكديگر و به آن مرد و به همه آن زنها محرم مى شوند.

مسأله : اگر كسى دو زن شير ده داشته باشد و يكى از آنان بچه اى را مثلا هشت مرتبه و ديگرى هفت مرتبه شير بدهد آن بچه به كسى محرم نمى شود.

مسأله : اگر زنى از شير يك شوهر پسر و دخترى را شير كامل بدهد آنها با هم محرم مى شوند ولى خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمى شوند.

مسأله : انسان نمى تواند بدون اذن زن خود، با زنهايى كه بواسطه شير خوردن، خواهر زاده يا برادر زاده زن او شده اند ازدواج كند. و نيز اگر با پسرى لواط كند، نميتواند با دختر و خواهر و مادر و مادر بزرگ آن پسر كه رضاعى هستند يعنى بواسطه شير خوردن، دختر و خواهر و مادر او شده اند ازدواج نمايد. به همان نحو كه سابقاً در دختر و خواهر و مادر نسبى گفته شد.

مسأله : زنى كه برادر انسان را شير داده به انسان محرم نمى شود، اگر چه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند.

مسأله : انسان نمى تواند با دو خواهر، اگر چه رضاعى باشند يعنى بواسطه شير خوردن، خواهر يكديگر شده باشند ازدواج كند، و چنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بوده اند، در صورتى كه عقد آنان در يك وقت بوده هر دو باطل است و اگر در يك وقت نبوده عقد اولى صحيح و عقد دومى باطل است.

مسأله : اگر زن از شير شوهر خود كسانى را كه بعداً گفته مى شود شير دهد، شوهرش بر او حرام نمى شود، اگر چه بهتر آن است كه اين كار را نكند: اول: برادر و خواهر خود را. دوّم: عمو و عمه و دايى و خاله خود را. سوّم: اولاد عمو و اولاد دايى خود را. چهارم: برادر زاده خود را. پنجم: برادر شوهر، يا خواهر شوهر خود را. ششم: خواهر زاده خود، يا خواهر زاده شوهرش را. هفتم: عمو و عمه و دايى و خاله شوهرش را. هشتم: نوه زن ديگر شوهر خود را.

مسأله : اگر كسى دختر عمه يا دختر خاله انسان را شير دهد به انسان محرم نمى شود ولى احتياط مستحب آن است كه از ازدواج با او خود دارى نمايد.


صفحه 447

مسأله : مردى كه دو زن دارد، اگر يكى از آن دو زن، فرزند عموى زن ديگر را شير دهد، زنى كه فرزند عموى او شير خورده، به شوهر خود حرام نمى شود.

آداب شير دادن

مسأله : براى شير دادن بچه بهتر از هر كس مادر او است و سزاوار است كه مادر براى شير دادن از شوهر خود مزد نگيرد و خوب است كه شوهر مزد بدهد. و مادر مى تواند براى شير دادن بچه خود از شوهر طلب مزد كند و اگر زن ديگرى كه راضى باشد به كمتر از آن مبلغ به كودك شير بدهد، نباشد شوهر بايد مزد مادر را بدهد تا كودك خود را شير بدهد.

مسأله : مستحب است دايه اى كه براى طفل مى گيرند، دوازده امامى و داراى عقل و عفت و صورت نيكو باشد و مكروه است كم عقل يا غير دوازده امامى يابد صورت، يا بد خلق، يا زنا زاده باشد، و نيز مكروه است دايه اى بگيرند كه از زنا بچه دار شده و شير او از زنا است.

مسائل متفرقه شير دادن

مسأله : مستحب است زنها مواظب باشند كه هر بچه اى را شير ندهند، زيرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانى شير داده اند و بعد دو نفر محرم با يكديگر ازدواج نمايند.

مسأله : كسانى كه بواسطه شير خوردن، خويشى پيدا مى كنند مستحب است يكديگر را احترام نمايند، ولى از يكديگر ارث نمى برند و حقوق خويشاوندى كه انسان با خويشان خود دارد براى آنان نيست.

مسأله : در صورتى كه ممكن باشد، مستحب است بچه را دو سال تمام شير بدهند.

مسأله : اگر بواسطه شير دادن، حق شوهر از بين نرود، زن مى تواند بدون اجازه شوهر، بچه كس ديگر را شير دهد، ولى جايز نيست بچه اى را شير دهد كه بواسطه شير


صفحه 448

دادن به آن بچه به شوهر خود حرام شود. مثلا اگر شوهر او دختر شير خوارى را براى خود عقد كرده باشد زن نبايد آن دختر را شير دهد، چون اگر آن دختر را شير دهد خودش مادر زن شوهر مى شود و بر او حرام مى گردد.

مسأله : اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود، بايد دختر شير خوارى را مثلا دو روزه براى خود صيغه كند و در آن دو روز با شرايطى كه در مسأله (2594) گفته شد زن برادرش آن دختر را شير دهد. كه در اين صورت عقد دختر باطل و براى او محرم و حرام ابدى مى گردد و زن برادرش به او محرم مى شود.

مسأله : اگر مرد بداند كه با زنى خواهر و برادر رضاعى مى باشند حق ازدواج با او را ندارد و اگر ازدواج كند باطل است و اگر بعد از ازدواج بگويد كه با زن خود خواهر و برادر رضاعى مى باشند اگر زن نيز قبول كند عقد آنها باطل است و بايد بلافاصله از يكديگر جدا شوند و در فرض سابق اگر با هم همبستر نشده باشند زن استحقاق مهريه را ندارد و اگر همبستر شده باشند چنانچه زن نمى دانسته يا فراموش كرده استحقاق گرفتن مهر المثل را دارد. و اگر بعد از ازدواج مرد بگويد با زن خود خواهر و برادر رضاعى است و زن قبول نكند مرد بايد ادعاى خود را در دادگاه ثابت كند و حتى اگر نتواند ثابت كند اگر مى داند كه واقعاً همسرش خواهر رضاعى اوست بايد زن را طلاق دهد و ديگر با او زندگى نكند.

مسأله : اگر زن بداند مردى برادر رضاعى اوست نمى تواند با او ازدواج كند و اگر ازدوج كند باطل است و اگر زن بعد از ازدواج بگويد مرد برادر رضاعى اوست و مرد نيز آن را قبول كند بايد بلافاصله از يكديگر جدا شوند و در اين فرض اگر همبستر نشده باشند زن استحقاق مهريه را ندارد و لى اگر همبستر شده باشند چنانچه زن نمى دانسته ازدواج با برادر رضاعى باطل است يا فراموش كرده استحقاق مهر المثل را دارد والا خير.

مسأله : اگر زن بعد از ازدواج ادعا كند كه مرد برادر رضاعى اوست و شوهر انكار كند زن بايد ادعاى خود را ثابت كند و اگر نتواند ادعاى خود را ثابت كند همسر او باقى مى ماند ولى در اين فرض هم اگر مى تواند بايد همسر خود را به طلاق خلع راضى كند كه او را طلاق دهد.

<<صفحه بعد فهرست صفحه قبل>>