جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احكام و فتاوا
دروس
معرفى و اخبار دفاتر
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
اخبار
مناسبتها
صفحه ويژه
احكام پزشكان و بيماران « کتابخانه « صفحه اصلى  

<<صفحه بعد فهرست صفحه قبل>>


( صفحه 238 )

فرو بردن اخلاط براى روزه دار

ـ فرو بردن اخلاط سر و سينه و عفونت گلو تا به فضاى دهان نرسيده اشكال ندارد، ولى اگر داخل فضاى دهان شود، احتياط واجب آن است كه فرو نبرد.

اماله كردن و استفاده از شياف

ـ اماله كردن با چيز روان اگر چه از روى ناچارى و براى معالجه باشد روزه را باطل مى كند، ولى استفاده از شياف هايى كه براى معالجه است، اشكال ندارد و احتياط واجب آن است كه از استعمال شياف هايى كه براى كسب لذت است ـ مثل شياف ترياك ـ يا براى تغذيه از اين مجراست، خوددارى نمايند.

قى كردن در حال روزه

ـ هرگاه روزه دار عمداً قى كند ـ اگر چه به واسطه مرض و مانند آن ناچار باشد ـ روزه اش باطل مى شود، ولى اگر سهواً يا بى اختيار قى كند، اشكال ندارد.

ـ اگر روزه دار بتواند از قى كردن خوددارى كند، چنانچه براى او ضرر و مشقّت نداشته باشد، بايد خوددارى نمايد.

آروغ زدن در حال روزه

ـ اگر روزه دار آروغ بزند و بدون اختيار چيزى در گلو يا دهانش بيايد، بايد آن را بيرون بريزد و اگر بى اختيار فرو رود، روزه اش


( صفحه 239 )

صحيح است.

ـ اگر روزه دار آروغ بزند و چيزى در دهانش بيايد، چنانچه عمداً آن را فرو ببرد، روزه اش باطل است و بايد قضاى آن را بگيرد و كفاره هم بر او واجب مى شود و اگر خوردن آن چيز حرام باشد، مثلا موقع آروغ زدن خون يا غذايى كه از صورت غذا بودن خارج شده، به دهان بيايد و عمداً آن را فرو ببرد، قضاى آن روزه را بگيرد و بنا بر احتياط، كفاره جمع بر او واجب مى شود.

ـ دارو ريختن به چشم در صورتى كه مزه يا بوى آن به حلق برسد و انجام كارى كه موجب ضعف مى شود ـ مانند خون دادن ـ و كارى كه به واسطه آن خون از دهان بيايد ـ مانند كشيدن دندان ـ براى روزه دار مكروه است.

ضرر داشتن روزه

ـ كسى كه مى داند روزه براى او ضرر ندارد، اگر چه پزشك بگويد ضرر دارد، بايد روزه بگيرد و كسى كه يقين يا گمان دارد كه روزه برايش ضرر دارد اگر چه پزشك بگويد ضرر ندارد، بايد روزه نگيرد، و اگر روزه بگيرد صحيح نيست مگر آن كه به قصد قربت بگيرد و بعد معلوم شود ضرر نداشته.

ـ اگر پزشك، بيمار را از گرفتن روزه منع كند، در صورتى كه از گفته او بيمار اطمينان پيدا كند كه روزه برايش ضرر دارد و گفتن او موجب خوف ضرر شود، روزه گرفتن واجب نيست.

ـ اگر انسان احتمال بدهد كه روزه برايش ضرر دارد و از آن احتمال،


( صفحه 240 )

ترس براى او پيدا شود، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، نبايد روزه بگيرد و اگر روزه بگيرد صحيح نيست مگر آن كه به قصد قربت گرفته باشد و بعد معلوم شود ضرر نداشته.

ـ كسى كه عقيده اش اين است كه روزه براى او ضرر ندارد، اگر روزه بگيرد و بعد از مغرب بفهمد روزه براى او ضرر داشته، مستحب است قضاى آن را به جا آورد.

قضا و كفاره روزه بيمار

ـ اگر روزه دار در روزه ماه رمضان عمداً قى كند بايد قضاى آن روز را بگيرد و چنانچه عمداً اماله كند، بنا بر احتياط واجب بايد كفاره هم بدهد و اگر كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند عمداً انجام دهد قضا و كفاره بر او واجب مى شود.

ـ كسى كه كفاره روزه ماه رمضان بر او واجب است، يا بايد دو ماه روزه بگيرد يا شصت فقير را سير كند يا به هر كدام يك «مُـدّ» ـ كه تقريباً ده سير است ـ طعام، يعنى گندم يا جو و مانند اينها بدهد و چنانچه اينها برايش ممكن نباشد، هر چند مدّ كه مى تواند به فقرا طعام دهد و اگر نتواند طعام بدهد، بايد استغفار كند اگر چه مثلا يك مرتبه بگويد: استغفراللّه و احتياط واجب آن است كه هر وقت بتواند كفاره را بدهد.

از بين رفتن روزه به سبب مستى

ـ روزه اى كه به واسطه مستى از انسان فوت شده، بايد قضا گردد اگر چه چيزى را كه به واسطه آن مست شده، براى معالجه خورده باشد. بلكه


( صفحه 241 )

اگر نيّت روزه كرده و مست شده و بين روز از مستى بيرون آيد، بنا بر احتياط واجب بايد روزه را تمام و نيز قضا نمايد و اگر در حال مستى روزه را تمام كرده باشد، قضا نمايد.

عدم وجوب قضاء روزه

ـ اگر به واسطه مرض، يا حيض، يا نفاس، روزه ماه رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن ماه رمضان بميرد، لازم نيست روزه هايى را كه نگرفته براى او قضا كنند.

ادامه بيمارى تا ماه رمضان سال بعد

ـ اگر به واسطه مرضى، روزه ماه رمضان را نگيرد و مرض او تا ماه رمضان سال بعد طول بكشد، قضاى روزه هايى را كه نگرفته بر او واجب نيست و بايد هر روز، يك مُدّ طعام ـ كه تقريباً ده سير است ـ از گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد، ولى اگر به واسطه عذر ديگرى ـ مثلا براى مسافرت ـ روزه نگرفته باشد و عذر او تا ماه رمضان بعدى باقى بماند، روزه هايى را كه نگرفته، بايد قضا كند و بايد براى هر روز، يك مُدّ طعام هم به فقير بدهد.

ـ اگر به واسطه مرضى روزه ماه رمضان را نگيرد و بعد از ماه رمضان، مرض او برطرف شود، ولى عذر ديگرى پيدا كند كه نتواند تا ماه رمضان بعد، قضاى روزه را بگيرد، بايد روزه هايى را كه نگرفته، قضا نمايد و نيز اگر در ماه رمضان، غير مرض، عذر ديگرى داشته باشد و بعد


( صفحه 242 )

از ماه رمضان، آن عذر برطرف شود و تا ماه رمضان سال بعد، به واسطه مرض نتواند روزه بگيرد، روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا كند.

طول كشيدن بيمارى به مدت چند سال

ـ اگر مرض انسان چند سال طول بكشد، بعد از آن كه خوب شد اگر تا ماه رمضان آينده به مقدار قضا وقت داشته باشد بايد قضاى ماه رمضان آخر را بگيرد و براى هر روز از سال هاى پيش، يك مد كه تقريباً ده سير است، طعام يعنى گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد.

روزه و تشنگى زياد

ـ اگر انسان مرضى دارد كه زياد تشنه مى شود و نمى تواند تشنگى را تحمّل كند، يا براى او مشقت دارد، روزه بر او واجب نيست. ولى در صورت دوم بايد براى هر روز يك مد گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد. و احتياط واجب آن است كه بيشتر از مقدارى كه ناچار است، آب نياشامد و چنانچه بعد بتواند روزه بگيرد، بنا بر احتياط واجب بايد روزه هايى را كه نگرفته قضا نمايد.

روزه زنى كه زايمان او نزديك است

ـ زنى كه حامله است و روزه براى حملش ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يك مد طعام يعنى گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد و نيز اگر روزه براى خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست و بنا بر احتياط مستحب بايد براى هر روز يك مدّ


( صفحه 243 )

طعام به فقير بدهد و در هر دو صورت روزه هايى را كه نگرفته، بايد قضا نمايد.

روزه زن شيرده

ـ زنى كه بچه شير مى دهد و شير او كم است، چه مادر بچه يا دايه او باشد، يا بى اجرت شير دهد، اگر روزه براى بچه اى كه شير مى دهد ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يك مد طعام يعنى گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد، و نيز اگر براى خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست و بنا بر احتياط مستحب بايد براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد و در هر دو صورت روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا نمايد. ولى اگر كسى پيدا شود كه بى اجرت بچه را شير دهد، يا براى شير دادن بچه از پدر يا مادر بچه يا از كس ديگر كه اجرت او را بدهد، اجرت بگيرد، احتياط واجب آن است كه بچه را به او بدهد و روزه را بگيرد.

استعمال اسپرى در هنگام روزه

ـ مصرف داروهايى كه به صورت اسپرى مى باشد و براى تسكين يا درمان تنگى نفس به كار مى رود، چون استعمال آنها، خوردن و آشاميدن محسوب نمى شود، روزه را باطل نمى كند.

كسى كه به خاطر پيرى روزه نمى گيرد

ـ كسى كه به واسطه پيرى نمى تواند روزه بگيرد، يا براى او مشقت دارد، روزه بر او واجب نيست، ولى در صورت دوم بايد براى هر


( صفحه 244 )

روز يك مد طعام كه تقريباً ده سير است، گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد.

ـ كسى كه به واسطه پيرى روزه نگرفته، اگر بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگيرد، بنا بر احتياط واجب بايد قضاى روزه هايى را كه نگرفته بجا آورد.

خونريزى لثه و روزه

ـ افراد مبتلا به بيمارى لثه كه از لثه هايشان خون مى آيد، اگر متوجه شوند، بايد خون را بيرون بريزند ولى اگر بدون توجه، مقدارى از خون فرو رود، روزه را باطل نمى كند.

ـ فرو بردن وسايل پزشكى يا دندانپزشكى در دهان به هنگام روزه دارى، روزه را باطل نمى كند.

زكات فطره

ـ اگر كسى موقع غروب آفتاب شب عيد فطر، ديوانه يا بى هوش باشد، زكات فطره بر او واجب نيست.

ـ اگر پيش از غروب شب عيد فطر، ديوانه، عاقل گردد در صورتى كه شرايط واجب شدن زكات فطره را دارا باشد، بايد زكات فطره را بدهد.

ـ اگر كسى بعد از غروب آفتاب شب عيد فطر بميرد، بايد زكات فطره او و عيالاتش را از مال او بدهند. ولى اگر پيش از غروب آفتاب بميرد، واجب نيست زكات فطره او و عيالاتش را از مال او بدهند.


( صفحه 245 )

حــجّ

ـ اگر در سال اولى كه مستطيع شده، حج به جا نياورد و بعد به واسطه پيرى يا مرض و ناتوانى نتواند حج انجام دهد و نااميد باشد از اينكه بعداً خودش حج كند، بايد ديگرى را از طرف خود بفرستد، بلكه اگر در سال اولى كه به قدر رفتن حج مال پيدا كرده، به واسطه پيرى يا مرض يا ناتوانى نتواند حج كند، احتياط مستحب آن است كسى را از طرف خود بفرستد كه حج نمايد.

معـامـلات

ـ همه معاملات ديوانه اعمّ از خريد و فروش، شركت، صلح، اجاره و... باطل است.

ـ فرد سفيهى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند، همه معاملاتش باطل است.

ـ اگر يكى از شريك ها ديوانه يا بى هوش يا سفيه شود و حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگيرى كند، شريك هاى ديگر نمى توانند در مال شركت تصرف كنند.

ـ ديوانه و سفيه، يعنى كسى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند، نمى تواند در مال خود تصرف نمايد.

ـ كسى كه گاهى عاقل و گاهى ديوانه است، تصرفى كه موقع ديوانگى در مال خود مى كند، صحيح نيست.

ـ انسان مى تواند در مرضى كه به آن مرض از دنيا مى رود، هر قدر از مال خود را به مصرف خود و عيال و ميهمان و كارهايى كه اسراف شمرده


( صفحه 246 )

نمى شود برساند و نيز اگر مال خود را به كسى ببخشد يا ارزان تر از قيمت بفروشد يا اجاره دهد صحيح است.

ـ اگر وكيل يا موكّل، ديوانه هميشگى شود وكالت باطل مى شود. و نيز اگر گاه گاهى ديوانه شود يا بى هوش شود، بنا بر احتياط واجب بايد به معامله اى كه انجام مى دهد، ترتيب اثر ندهند.

ـ اگر كسى كه امانت را قبول كرده ديوانه شود، ولىّ او بايد هر چه زودتر به صاحب مال اطلاع دهد يا امانت را به او برساند.

ـ اگر امانت دار نشانه هاى مرگ را در خود ببيند چنانچه ممكن است بايد امانت را به صاحب آن يا وكيل او برساند و اگر ممكن نيست بايد آن را به حاكم شرع اطلاع بدهد و چنانچه به حاكم شرع دسترسى ندارد، در صورتى كه وارث او امين است و از امانت اطلاع دارد، لازم نيست وصيّت كند وگرنه بايد وصيّت كند و شاهد بگيرد و به وصىّ و شاهد اسم صاحب مال و جنس و خصوصيات مال و محل آن را بگويد.

ـ اگر امانت دار نشانه هاى مرگ را در خود ببيند و به وظيفه اى كه در مسأله پيش گفته شد عمل نكند، چنانچه آن امانت از بين برود بايد عوضش را بدهد، اگر چه در نگهدارى آن كوتاهى نكرده باشد و مرض او خوب شود، يا بعد از مدتى پشيمان شود و وصيّت كند.

ـ كسى كه از روى عمد مثلا زخمى به خود زده يا سمّى خورده است كه به واسطه آن يقين يا گمان به مردن او پيدا مى شود، اگر وصيّت كند كه مقدارى از مال او را به مصرف برسانند، صحيح نيست.

ـ وقتى انسان نشانه هاى مرگ را در خود ديد، بايد فوراً امانت هاى مردم را به صاحبانش برگرداند و اگر به مردم بدهكار است و موقع دادن


( صفحه 247 )

آن بدهى رسيده بايد بدهد، و اگر خودش نمى تواند بدهد يا موقع دادن بدهى او نرسيده، بايد وصيّت كند و بر وصيّت، شاهد بگيرد ولى اگر بدهى او معلوم باشد و اطمينان دارد كه ورثه مى پردازند، وصيّت كردن لازم نيست.

ـ كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند، اگر خمس و زكات و مظالم بدهكار است، بايد فوراً بدهد و اگر نمى تواند چنانچه از خودش مال دارد، يا احتمال مى دهد كسى آنها را ادا نمايد، بايد وصيّت كند و همچنين است اگر حج بر او واجب باشد.

ـ كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند، اگر نماز و روزه قضا دارد، بايد وصيّت كند كه از مال خودش براى آنها اجير بگيرند، بلكه اگر مال نداشته باشد ولى احتمال دهد كسى بدون آن كه چيزى بگيرد آنها را انجام مى دهد، باز هم واجب است وصيّت نمايد و اگر قضاى نماز و روزه او بر پسر بزرگترش واجب باشد، بايد به او اطلاع دهد يا وصيّت كند كه براى او به جا آورند.

ـ كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند، اگر مالى نزد كسى دارد يا در جايى پنهان كرده است كه ورثه نمى دانند، چنانچه به واسطه ندانستن، حقشان از بين برود، بايد به آنان اطلاع دهد و لازم نيست براى بچه هاى صغير خود قيّم و سرپرست معين كند، ولى در صورتى كه بدون قيّم مالشان از بين مى رود، يا خودشان ضايع مى شوند، خوب است براى آنان قيّم امينى معين نمايد.

ـ اگر كسى در مرضى كه به آن مرض مى ميرد، مقدارى از مالش را به كسى ببخشد و وصيّت كند كه بعد از مردن او هم مقدارى به كسى ديگر


( صفحه 248 )

بدهند، آنچه را كه در حال زندگى بخشيده از اصل مال است و احتياج به اذن ورثه ندارد و چيزى را كه وصيّت كرده، اگر زيادتر از ثلث باشد، زيادى آن محتاج به اذن ورثه است.

ـ اگر در مرضى كه به آن مرض مى ميرد، بگويد مقدارى به كسى بدهكار است، چنانچه متهم باشد كه براى ضرر زدن به ورثه گفته است، بايد مقدارى را كه معين كرده، از ثلث او بدهند و اگر متّهم نباشد و كسى هم منكر گفته او نشود، بايد از اصل مالش بدهند.

ـ اگر انسان در مرضى كه به آن مرض از دنيا مى رود، زنى را عقد كند ولى با او نزديكى نكند، آن زن از او ارث نمى برد و حق مهر هم ندارد.

ـ اگر زن در حال مرض، شوهر كند و به همان مرض بميرد، شوهرش اگرچه با او نزديكى نكرده باشد، از او ارث مى برد.

وصلّى الله على محمّد وآله الطّيّبين الطّاهرين

<<صفحه بعد فهرست صفحه قبل>>