( صفحه 32 )
ناطقه مؤثرى برخوردار است ـ در جهت تخريب افكار و فريب و گمراهى مردم به كار رود، در واقع بايد گفت به عنوان يك وسيله تبليغى منحرف و انحطاط آميز به كار رفته است، و اگر در جهت خدمت به خدا و در مسير تبليغ احكام و فرامين الهى به كار گرفته شود، شايسته است بگوييم كه چنين شخصى با زبان خود به يارى خداوند رفته و در جهت نصرت الله گام برداشته است.
وعده تخلّف ناپذير الهى
هرگاه انسان، با قلب، دست، زبان و سرانجام با تمام قدرت و نيروى خود به يارى خداوند برخيزد و با قرار گرفتن در مسير نصرت الهى، تمام هدفش برقرارى قوانين الهى و اجراى احكام آيين آسمانى باشد، قطعاً خود نيز از نصرت و يارى خداوند برخوردار خواهد شد; زيرا خداوند، خود در كتاب آسمانى اش به چنين فردى وعده نصرت و يارى داده و فرموده است: {إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ...} (1).
على (عليه السلام) نيز بر همين مبنا فرموده اند: «فَاِنَّهُ ـ جَلَّ اسْمُهُ ـ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَاِعْزازَ مَنْ اَعَزَّهُ».
در اين وعده الهى، از دو جهت، بيش از جهات ديگر تعمق و ژرف نگرى لازم است:
نخست اين كه وعده دهنده خداست و وعده الهى همانند وعده اكثر ما انسان ها توخالى و پوچ و بى اساس نيست، بلكه وعده اى است حتمى و
(صلى الله عليه وآله): 7
( صفحه 33 )
تخلف ناپذير و زمانى كه خداوند لازم بداند، جامه عمل خواهد پوشيد.
دوّم اين كه يارى كننده خداست و قدرت خدا بى پايان و نامحدود است، و طبيعى است كه اگر خدا با قدرت نامحدودش، انسان محدود را يارى كند، ديگر هيچ قدرتى ياراى مقابله با اين انسانها را نخواهد داشت; (فَلا غالِبَ لَكُمْ)(1).
خودفراموشى
برخى با اين كه مؤمن، متعهد، دلسوز و مسؤوليت پذيرند و به خاطر دلسوزى و ايمان و تعهدشان از مسؤولان و متصديان كشورى انتقاد مى كنند (به استثناى كسانى كه فقط براى ابراز منيّت و نشان دادن روشن فكرى انتقاد مى كنند خودشان هيچ گونه حاضر به پذيرفتن مسؤوليت نيستند) و اعمال و رفتار آنان را با دقت بررسى و موشكافى مى كنند، همين كه به مسند قدرت تكيه مى زنند و خود، زمام امور را به دست مى گيرند، اعمال و كردار خويش را فراموش مى كنند و به خودفراموشى مبتلا مى شوند، گو اين كه با مسؤوليّت پذيرى شان، همه چيز به سامان رسيده و تمام نابسامانى ها مرتفع خواهد گرديد.
على (عليه السلام) براى جلوگيرى از خودفراموشى كه باعث عُجب، خودبزرگ بينى، و خودبهتربينى نيز مى گردد، مالك را به گذشته هاى نه چندان دورش (كه از ديگران انتقاد و خرده گيرى مى كرد) متوجه مى سازد، و گوشزد مى كند كه تا ديروز تو و امثال تو، اعمال و
( صفحه 34 )
رفتار مسؤولان را زير نظر داشتيد و از آنان انتقاد مى كرديد; امروز،
آنان اعمال و رفتار تو را زير سؤال قرار خواهند داد. اين است كه
مى فرمايد:
ثُمَّ اعْلَمْ يَا مَالِكُ أَنِّي قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلاد قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ مِنْ عَدْل وَ جَوْر وَ أَنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِكَ فِي مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِيهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلاةِ قَبْلَكَ وَ يَقُولُونَ فِيكَ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِيهِمْ.
سپس بدان اى مالك، من تو را به شهرهايى فرستادم كه پيش از تو فرمان روايانى داشته كه به عدل و انصاف و جور و ستم رفتار مى كرده اند. مسلّماً مردم به كارهاى تو آن طور مى نگرند كه تو قبلاً در امور زمامداران پيشين مى نگريستى، و درباره تو همان چيزهايى را كه تو نسبت به ديگران مى گفتى، خواهند گفت.
بديهى است اگر مسؤولان، تنها همين سفارش مولا را در نظر بگيرند و قبل از آن كه مردم به حسابشان رسيدگى نمايند و اعمالشان را زير سؤال قرار دهند، خودشان به محاسبه بنشينند و در اين محاسبه تنها خدا را در نظر بگيرند (و نه هواها و خواست هاى نفسانى شان را) آيا اين نابسامانى ها و نارسايى ها برطرف نخواهد شد؟
پاداش صالحان در دنيا
از آن جا كه در مكتب الهى اسلام، هيچ عملى بى پاداش نمى ماند، علاوه بر اين كه به نيكوكاران و صالحان، در قيامت ثواب و پاداش داده مى شود، در همين دنيا نيز، پاداش الهى نصيبشان خواهد شد. پاداش
( صفحه 35 )
صالحان در دنيا، درود و سلام و صلوات و به قول مشهور نام نيك است. اين پاداش تنها در مدت چندين روزه حكومت و زندگى شان نيست; بلكه در طول تاريخ و در جريان هميشگى جهان هستى است. به همين جهت است كه مى بينيم در آيينه تاريخ و در بستر زمان، ستمگران و طاغوتيان با خدمت گزاران و خداپرستان كاملاً متمايز و در مقابل يكديگرند. اينان (صالحان) در طول تاريخ نامشان با صلوات و سلام و... برده مى شود. و گروه مقابل، دائماً گرفتار لعن و نفرين و... هستند. على (عليه السلام) براى بيان اين پاداش الهى چنين مى فرمايد:
وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ.
از آنچه خداوند در بدى و خوبى اشخاص به دهان مردم مى اندازد، مى توان صالحان را از بزهكاران شناخت. پس بايد محبوب ترين اندوخته در نزد تو، اندوخته عمل صالح باشد.
نام نيك: سند اخروى صالحان
در قيامت كه تك تك اعمال انسان مورد بررسى قرار مى گيرد و به تعبير قرآن(1)، هر انسانى به پاداش و يا كيفر كوچك ترين عمل خود خواهد رسيد، صالحان از ويژگى و امتياز خاصى برخوردار خواهند شد; به اين معنا كه خداوند سبحان ذكر خير و نام نيك آنان را به منزله شهادت، به خوبى آنها قرار مى دهد و وارد جزئيات زندگى شان نخواهد شد و با اين
( صفحه 36 )
وسيله آزادى صالحان را فراهم مى كند و آنان را از نعمت هاى بهشتى بهره مند خواهد ساخت.
درون گرايى و مالكيت نفس
از آن جا كه حكومت اسلام مى خواهد واليانى وارسته و آزاد از هر گونه تعلّقات نفسانى و... داشته باشد، على (عليه السلام) كه نمونه كامل حكومت اسلام را تشكيل داده و مالك اشتر را به عنوان استاندار، به مصر فرستاده است، خطاب به وى مى فرمايد:
فَامْلِكْ هَوَاكَ.
پس تو [اى مالك] مالك خواسته هاى دلت باش.
حاكميت بر نفس، يكى از اعمال صالحه و از مهم ترين آنهاست. اين اهميت تا آن جايى است كه رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:
لَوْلا تَكْثيرٌ في كلامِكُمْ وَتَمْريجٌ في قُلُوبِكُمْ لَرَأَيْتُمْ ما أرى وَلَسَمَعْتُمْ ما اَسْمَعُ.
اگر زياده روى در سخن گفتن و هرزه چرانى در دل شما نبود، هر چه من مى بينم، شما مى ديديد و هر چه مى شنوم، مى شنيديد. [الميزان، ج 5، ص 292]
تعديل غرايز
اسلام برخلاف نظر فرويد كه آزادى جنسى را عامل سازنده تاريخ مى داند و برخلاف مدّعيان دروغين رهبانيت كه وصول به حقيقت را در