جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 35 )

صالحان در دنيا، درود و سلام و صلوات و به قول مشهور نام نيك است. اين پاداش تنها در مدت چندين روزه حكومت و زندگى شان نيست; بلكه در طول تاريخ و در جريان هميشگى جهان هستى است. به همين جهت است كه مى بينيم در آيينه تاريخ و در بستر زمان، ستمگران و طاغوتيان با خدمت گزاران و خداپرستان كاملاً متمايز و در مقابل يكديگرند. اينان (صالحان) در طول تاريخ نامشان با صلوات و سلام و... برده مى شود. و گروه مقابل، دائماً گرفتار لعن و نفرين و... هستند. على (عليه السلام) براى بيان اين پاداش الهى چنين مى فرمايد:

وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ.

از آنچه خداوند در بدى و خوبى اشخاص به دهان مردم مى اندازد، مى توان صالحان را از بزهكاران شناخت. پس بايد محبوب ترين اندوخته در نزد تو، اندوخته عمل صالح باشد.

نام نيك: سند اخروى صالحان

در قيامت كه تك تك اعمال انسان مورد بررسى قرار مى گيرد و به تعبير قرآن(1)، هر انسانى به پاداش و يا كيفر كوچك ترين عمل خود خواهد رسيد، صالحان از ويژگى و امتياز خاصى برخوردار خواهند شد; به اين معنا كه خداوند سبحان ذكر خير و نام نيك آنان را به منزله شهادت، به خوبى آنها قرار مى دهد و وارد جزئيات زندگى شان نخواهد شد و با اين


  • 1 . الزلزله: 7

( صفحه 36 )

وسيله آزادى صالحان را فراهم مى كند و آنان را از نعمت هاى بهشتى بهره مند خواهد ساخت.

درون گرايى و مالكيت نفس

از آن جا كه حكومت اسلام مى خواهد واليانى وارسته و آزاد از هر گونه تعلّقات نفسانى و... داشته باشد، على (عليه السلام) كه نمونه كامل حكومت اسلام را تشكيل داده و مالك اشتر را به عنوان استاندار، به مصر فرستاده است، خطاب به وى مى فرمايد:

فَامْلِكْ هَوَاكَ.

پس تو [اى مالك] مالك خواسته هاى دلت باش.

حاكميت بر نفس، يكى از اعمال صالحه و از مهم ترين آنهاست. اين اهميت تا آن جايى است كه رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

لَوْلا تَكْثيرٌ في كلامِكُمْ وَتَمْريجٌ في قُلُوبِكُمْ لَرَأَيْتُمْ ما أرى وَلَسَمَعْتُمْ ما اَسْمَعُ.

اگر زياده روى در سخن گفتن و هرزه چرانى در دل شما نبود، هر چه من مى بينم، شما مى ديديد و هر چه مى شنوم، مى شنيديد. [الميزان، ج 5، ص 292]

تعديل غرايز

اسلام برخلاف نظر فرويد كه آزادى جنسى را عامل سازنده تاريخ مى داند و برخلاف مدّعيان دروغين رهبانيت كه وصول به حقيقت را در

( صفحه 37 )

سركوبى كامل غرايز مى دانند، معتقد است كه تمام غرايز انسانى كه در
وجود انسان از طرف خداى حكيم به وديعه گذارده شده است، مايه شرّ و فساد و مانع از وصول به حقيقت نمى باشد و نيز انسان مى تواند از تمام غرايز به طريق مشروع استفاده كند و از همه لذايذ مادى با رعايت ضوابط اسلامى بهره مند گردد. طبيعى است كه رعايت اصول و ضوابط شرعى، لازمه اش تعديل غرايز و جلوگيرى از بهره مندى هاى نامشروع و مخالف با اصول اسلامى است.

پس در يك كلام، مى توان گفت كه اسلام به تعديل غرايز و نه سركوبى كامل آنها معتقد است. اين است كه مى بينيم اسلام سرسختانه، هم با آزادى مطلق جنسى و بهره مندى هاى مادى مبارزه كرده و هم رهبانيت را مردود دانسته است.

على (عليه السلام) براى بيان حقيقت مى فرمايد:

وَ شُحَّ بِنَفْسِكَ عَمَّا لا يَحِلُّ لَكَ فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ الاِْنْصَافُ مِنْهَا فِيمَا أَحَبَّتْ أَوْ كَرِهَتْ.

و خويشتن را از آنچه برايت حلال نيست، بازدار; زيرا خويشتن دارى در رابطه با چيزهايى كه دوست داشته و يا ناخوش داشته، عين انصاف است.

اسلام و اقليت هاى مذهبى

مدعيان دروغين حقوق بشر كه داعيه رعايت حقوق تمام افراد انسانى را به طور يكسان دارند، در عمل، نه تنها مساوات و برابرى تمام افراد انسانى را رعايت نمى كنند، بلكه براى اقليت هاى كشورشان ذرّه اى ارزش

( صفحه 38 )

و اهميت قائل نمى باشند; اگر صفحات تاريخ را ورق بزنيم خواهيم ديد در همين قرن حاضر، اشغال گران فلسطين نه تنها خانه و كاشانه و حريم و سرزمين مسلمانان را غصب كرده اند، بلكه براى صاحبان اصلى آن سرزمين، حق زندگى ساده و رنج آميز در كشور خودشان را نيز قائل نيستند و هر چند روز يك بار، عدّه اى از آنها را قتل عام مى كنند و جمعى را اخراج و آواره كوه و بيابان مى سازند.

ولى اسلام اين چنين نيست. گواه صدق اين مدعا، برخورد عملى حكومت جمهورى اسلامى ايران با اقليت هاى مذهبى [كه از مساوات و آزادى راستينى برخوردارند] وكلام مولا على (عليه السلام) است كه ذيلاً مى خوانيم:

وَأَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَالْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَاللُّطْفَ بِهِمْ وَلاتَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ أَوْ نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَتَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ يُؤْتَى عَلَى أَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلَ الَّذِي تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِي الاَْمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلاّكَ وَ قَدِ اسْتَكْفَاكَ أَمْرَهُمْ وَابْتَلاكَ بِهِمْ.

شعار قلبت را مهر به مردم، دوستى آنان و ملاطفت در حقشان قرار ده. براى رعيت چون حيوان درنده مباش كه خوردنشان را غنيمت شمارى; زيرا رعيت بر دو گروه اند: يا برادرانت در دين و يا هم نوعانت در آفرينش اند كه لغزش هايى از ايشان پيش مى آيد و علت هايى بر آنها عارض مى گردد و كارهايى [ناپسند] به سهو

( صفحه 39 )

يا عمد از آنها سر مى زند. پس همان طور كه تو [نسبت به گناهان خود] از خدا انتظار عفو و گذشت دارى، آنها را هم مورد عفو و گذشت قرار ده; زيرا تو از آنها بالاترى و بالاتر از تو كسى است كه به تو ولايت داده و از او بالاتر خداست و هم اوست كه از تو كفايت امر مردم را خواسته و بدين وسيله تو را مورد آزمايش قرار داده است.

مى بينيم كه چگونه حضرت با تقسيم بندى مردمان تحت حكومت، مالك را توصيه مى كند كه همه افراد جامعه را با يك نگاه و به طور مساوى مدّ نظر بگيرد و حقوق آحاد ملت را به طور يكسان و بدون كوچك ترين تبعيض در اختيار آنان قرار دهد.

انگيزه هاى فساد و آلودگى

از جمله «وَتَعْرِضُ لَهُمُ العِلَلُ» كه در جملات حضرت بيان گرديده است، به انگيزه ها و گرايش هاى آلودگى و گناه و خطا نيز پى مى بريم; چرا كه فساد و آلودگى در افراد انسانى، گرچه بعضاً به طور عمد و بر اساس شقاوت و... به منصه ظهور مى رسد، ولى در مواردى [كه كم هم نيستند]انگيزه ها باعث بروز و ظهور فساد و تباهى ها مى گردند. اگر فى المثل رواج فحشا و آلودگى افراد را به زنا در نظر بگيريم، خواهيم ديد كه گرچه ضعف ايمان، خود باعث پيدايش زنا وزناكارى است، ولى نقش كمبودهاى عاطفى در خانواده ها و در ميان زن و شوهر و نيز بى توجهى به تفاوت هاى خصلتى و روحى و ازدواج هاى تحميلى و... را [كه هر يك انگيزه اى است براى گرايش به زنا]نبايستى فراموش كرد و آنها را ناديده گرفت.