جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 78 )

از طرفى قوام سپاه ممكن نيست، مگر به وسيله خراجى كه خدا از مال توده هاى مردم بيرون مى كشد; زيرا [سپاه] با خراج براى جهاد با دشمن تقويت مى شوند و براى اصلاح كار خود به آن تكيه مى زنند و با آن نيازمندى هاى خويش را مرتفع مى سازند.

اين دو گروه نظام نمى گيرند، جز با گروه سوّم كه «قضات» و «كارگزاران دولت» و «منشيان» هستند; زيرا اين گروه، قراردادها و معاملات را استحكام مى بخشند و ماليات ها را جمع آورى مى كنند و در ضبط امور خصوصى و عمومى، مورد اعتمادند.

تمام اين گروه ها بدون «تجّار» و «پيشهوران» و «صنعت گران» پايدارى ندارند; چون آنها به اميد سود گرد هم مى آيند و نيازهاى ديگر اصناف را با دست و بازوى خويش تأمين مى كنند كه در امكان ديگران نيست.

سپس قشر پايين نيازمندان و از كار افتادگان هستند و حق اين است كه از كمك و همكارى ديگران بهره مند شوند.

تفكيك قوا و تقسيم كار بر اساس شايستگى ها

گفتيم كه پيوستگى طبقات جامعه و قوام هريك از طبقات، به واسطه طبقه ديگر است. حال مى گوييم كه هرگاه جامعه و فعّاليّت هاى اجتماعى بدين گونه به يكديگر وابسته و مرتبط باشد (كه هست) تقسيم كار، امرى ضرورى، و تفكيك قوا از مهم ترين و اساسى ترين كارهاى حاكم اسلامى خواهد بود.

بديهى است اگر مجارى امور مشخص و معين نباشد، كارها در

( صفحه 79 )

مواردى مختل مى شود و در جاهايى اصطكاك و برخورد پيش مى آيد. در چنين وضعى اولاً حاكم اسلامى بايستى جايگاه قوا را تعيين كند، و ثانياً كارها را بر اساس شايستگى ها و لياقت افراد تقسيم نمايد و در نتيجه از جايگزينى روابط بر ضوابط جلوگيرى به عمل آورد. اين مسؤوليّت از مهم ترين و دشوارترين و خطيرترين مسؤوليت هاى حاكم اسلامى است و او جز با تلاش پى گير و با استعانت از خداى متعال قادر به انجام اين وظيفه سنگين الهى نخواهد بود:

وَ فِي اللَّهِ لِكُلّ سَعَةٌ وَ لِكُلّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ وَ لَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ اِلاّ بِالاِهْتِمَامِ وَ الاِْسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ وَ تَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ.

براى تمام اين گروه ها در پيشگاه خداوند گشايشى است و هريك به مقدار اصلاح كارشان بر حاكم حقّ دارند. والى نسبت به انجام وظايفى كه خداوند بر عهده او گذاشته است توفيق پيدا نمى كند، مگر به تلاش و كمك خواستن از خداوند و مهيّا ساختن خود بر ملازمت حق و شكيبايى و استقامت در برابر آن، خواه بر او سبك باشد يا سنگين.

ويژگى هاى فرماندهان سپاه اسلام

سپاهيان اسلام كه ايثارگرانه و جان بر كف در راه خدا و استقرار حاكميت قرآن و قوانين حيات بخش اسلام گام بر مى دارند، همگى مى بايست از چشمه سار فرهنگ و اخلاق اسلامى سيراب بوده و به صفات

( صفحه 80 )

و خصلت هاى مورد نظر اسلام مجهّز باشند.

به ديگر سخن، انسان زمانى شايسته نام «سپاهى اسلام» خواهد بود كه از صفاتى چون ايمان، پاكدامنى، تقواى الهى، ايثار و جانبازى در راه خدا و ساير صفات مؤمنان راستين برخوردار باشد. اما براى فرماندهان سپاه اسلام، يعنى كسانى كه رهبرى و اختيار گروه هايى از لشكريان مسلّح و نيرومند اسلام به آنها سپرده مى شود و در واقع فرمان آتش و دستور حمله و پيكار و قتال به اجازه و اراده آنها بستگى دارد، شرايط دقيق تر و باريك تر، و ويژگى هاى حساب شده تر و پيچيده ترى در نظر گرفته شده است; به طورى كه رسيدن به مقام فرماندهى سپاه در حكومت اسلامى، چيزى نيست كه به آسانى براى هر كسى قابل دسترسى باشد.

كسى كه به فرماندهى سپاه اسلام مى رسد، علاوه بر ايمان و تقوا و شجاعت و ايثارگرى و درك قوى و تيزهوشى و قدرت رهبرى، مى بايست روح والا، وقار و متانت، شكيبايى و ظرفيّت روحى، تعادل اخلاقى، حدّت و سخت گيرى بجا و نرمش و مداراى به موقع و بسيارى توانايى هاى روحى و اخلاقى ديگر هم داشته باشد، تا آن كه هم لشكريان اسلام را بى خردى به هلاكت نيفكند و هم با عناد و لجاج و انعطاف پذيرى، از قدرتى كه در اختيار دارد عليه ديگران سوءاستفاده نكند و به قتل و كشتارهاى بيجا و جاه طلبانه دست نزند.

بنابر آنچه از عهدنامه استفاده مى كنيم، از ديدگاه على (عليه السلام) يك فرمانده شايسته در سپاه اسلام مى بايست داراى ويژگى ها و خصوصيّت زير باشد:

1. خيرخواهى و دلسوزى نسبت به اجراى احكام خداوند و اوامر پيامبر و ولىّ امر و امام و رهبر اسلام. و در كنار اين صفات، اطاعت از

( صفحه 81 )

رهبرى و هميارى از صميم قلب نسبت به او;

2. سعه صدر و آرامش روحى;

3. پاكدامنى و پارسايى و تقواى الهى;

4. سابقه درخشان;

5. استقامت و پايدارى در برابر مشكلات و مصائب;

6. حلم و خويشتن دارى، تسلّط بر نَفْس و قدرت جلوگيرى از بروز خشم و عصبانيّت سريع و ناگهانى;

7. روحيه عفو، گذشت و عذرپذيرى از خطاكاران پشيمان و پوزش خواه;

8. شجاعت و پيشتازى در ميدان جنگ و عرصه زندگى;

9. سخاوت و بخشندگى;

10. بلندنظرى و كوچك شمردن هر آنچه غير الهى است;

11. خردمندى و بردبارى و برخوردارى از عقل و انديشه نيرومند;

12. رحم و عطوفت نسبت به محرومان و ضعفاى جامعه، و در مقابل، سخت گيرى و مقاومت نسبت به زورمندان و توانگران.

كلام والاى على (عليه السلام) كه ويژگى هاى مزبور را براى فرماندهان ارتش اسلام بر مى شمارد، بدين گونه است:

فَوَلِّ مِنْ جُنُودِكَ أَنْصَحَهُمْ فِي نَفْسِكَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِِمَامِكَ وَ أَنْقَاهُمْ جَيْباً وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً مِمَّنْ يُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ يَسْتَرِيحُ إِلَى الْعُذْرِ وَ يَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ وَ يَنْبُو عَلَى الاَْقْوِيَاءِ وَ مِمَّنْ لا يُثِيرُهُ الْعُنْفُ وَ لا يَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ.

( صفحه 82 )

ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِي الْمُرُوءَاتِ وَ الاَْحْسَابِ وَ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْكَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ.

از لشكريان خود كسى را به فرماندهى قرار ده كه در نزدت نسبت به خدا و پيامبر و امامت از همه خيرخواه تر و پاكدل تر و عاقل تر باشد; كسانى كه دير خشم مى گيرند و عذرپذيرترند و نسبت به ضعفا، مهربان و در برابر زورمندان، گردن فراز; كسانى كه مشكلات، آنها را به زانو در نمى آورد.

سپس با ارباب مروّت و صاحبات مكرمت بجوش و با افراد باشخصيّت و اصيل و خاندان هاى صالح و خوش سابقه الفت بگير و آن گاه با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار; چرا كه آنها كانون هاى كرم و مراكز نيكى هستند.

وظايف رهبر در مقابل فرماندهان سپاه اسلام

على (عليه السلام) هرگز مسأله اى را تنها از يك جهت و به صورت يك بُعدى نگاه نمى كند، بلكه همواره ابعاد گوناگون مسائل را در نظر مى گيرد. اگر از ديدگاه وى وظايف و شرايط و خصلت هايى براى سپاه اسلام و بهويژه فرماندهان تعيين شده، وظايفى هم كه والى و رهبر يك جامعه اسلامى نسبت به ارتش و فرماندهان دارد، از نظر دور نمانده است.

بر اساس آنچه كه در منشور جاودانه على (عليه السلام) مطرح شده است، رهبر نيز در مقابل فرماندهان سپاه وظايفى دارد كه اهمّ آنها به طور خلاصه از اين قرار است:

1. مهربانى همه جانبه با فرماندهان، همچون مهربانى پدر و مادر