( صفحه 126 )
به دقت بنگريد اگر در حكومتى تنها اين اصل از اصول عدالت گستر، اجرا و عملى شود آيا فرصت طلبان و خائنان و فسادپيشگان خواهند توانست به فساد و خيانت دست يازند و مردم و حكومت را از راه خير و صلاح، به فساد و آلودگى سوق دهند و مسؤولان را به خاطر بى خبرى از مردم به تصميم گيرى هاى غيرمردمى وادارند و مردم را به دليل دورى از مسؤولان در سوز و گداز بى درمانى، به اين سو و آن سو كشانند؟
رمز پيروزى مسؤولان در كارهاى اجرايى
در مباحث پيشين، از تقسيم كار و تفكيك قوا سخن گفتيم. اكنون اضافه مى كنيم كه رمز موفقيّت مسؤولان در كارهاى اجرايى در دو نكته اساسى نهفته است:
1. پر واضح است كه مسؤولان رده بالا هيچ گاه قادر به انجام همه وظايف مربوط نخواهند بود و الزاماً بيشترين كارهاى خود را به معاونان محوّل خواهند كرد. البته كارهايى هم وجود دارد كه دخالت مستقيم آنان را ايجاب مى كند. براى اين كه مسؤول بتواند هم نسبت به كارهاى معاونان اشراف داشته باشد و هم كارهاى مستقيم خود را به شايستگى انجام دهد، لازم است كارهاى اولويّت دار را از كارهاى جزئى و غيرضرورى [و مسائلى كه معاونان مى توانند از عهده انجام آنها برآيند] تفكيك نمايد; مسائل اولويّت دار را با سرعت و دقت و شايستگى مستقيماً انجام دهد و انجام مسائل غير ضرورى را از معاونان طلب نمايد.
2. پس از مشخص شدن وظايف و معين شدن اولويّت ها، ضرورى است كه براى هر كار، زمان مناسبى منظور شود و كار به طور روزانه انجام
( صفحه 127 )
پذيرد; يعنى كار امروز به فردا و كار فردا به پس فردا موكول نگردد.
ثُمَّ أُمُورٌ مِنْ أُمُورِكَ لا بُدَّ لَكَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا مِنْهَا إِجَابَةُ عُمَّالِكَ بِمَا يَعْيَا عَنْهُ كُتَّابُكَ وَ مِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ يَوْمَ وُرُودِهَا عَلَيْكَ بِمَا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ أَعْوَانِكَ وَ أَمْضِ لِكُلِّ يَوْم عَمَلَهُ فَإِنَّ لِكُلِّ يَوْم مَا فِيهِ.
در ميان كارهاى تو، كارهايى است كه ناگزير خود بايد انجام دهى. يكى از اين كارها، رسيدگى به كار معاونان است، در مورادى كه دبيرخانه از عهده آن بر نمى آيد، ديگر انجام دادن نيازمندى هاى مردم است كه معاونانت از تسريع در آنها احساس ناتوانى مى كنند. براى هر روز، كار همان روز را اختصاص ده; زيرا كار هر روز، به همان روز بستگى دارد.
خودسازى، بهترين راه جلوگيرى از عمل زدگى
تزكيه و خودسازى، يكى از اصول تربيتى اسلام است. هدف از تزكيه اين است كه انسان خود را از هر خصلت ناروا كه مانع كمال و كرامت نفس است پيراسته سازد و از اين طريق، آماده پذيرش خصلت هاى سازنده و پاك انسانى شود و در نتيجه، تعادل و رشد لازم را براى انسان تر شدن و به خدا نزديك شدن به دست آورد.
در اسلام، هر كار خير و مفيدى اگر با انگيزه پاك خدايى توأم باشد، عبادت است. بر اين اساس، همه كارهاى مسؤولان و دست اندركاران اجرايى اگر خالصانه و براى خدا باشد، عبادت خواهد بود. على (عليه السلام) براى اين كه مسؤولان با اين ديد كه همه كارهايشان عبادت است، به عمل زدگى
( صفحه 128 )
گرفتار نشود و از انجام فرائض غفلت نكنند، به مالك فرمان مى دهد كه بهترين اوقاتش را به عبادت اختصاص دهد و نماز را كه تجلى گاه عروج انسان به مبدأ هستى است، به طور كامل و بدون كم و كاست، با تمام توان و نيرو، سرلوحه همه كارهايش قرار دهد:
وَ اجْعَلْ لِنَفْسِكَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَفْضَلَ تِلْكَ الْمَوَاقِيتِ وَ أَجْزَلَ تِلْكَ الاَْقْسَامِ وَ إِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِيَّةُ وَ لْيَكُنْ فِي خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلَّهِ دِينَكَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِي هِيَ لَهُ خَاصَّةً فَأَعْطِ اللَّهَ مِنْ بَدَنِكَ فِي لَيْلِكَ وَ نَهَارِكَ وَ وَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ كَامِلا غَيْرَ مَثْلُوم وَ لا مَنْقُوص بَالِغاً مِنْ بَدَنِكَ مَا بَلَغَ.
بهترين اوقات و شايسته ترين بخش هاى آن را براى عبادت [و تزكيه نفس خود]قرار ده; گرچه تمام كارهايى كه مى كنى، اگر با نيّت پاك و خالصانه و به خير مردم باشد، براى خداست.
انجام واجبات الهى كه فقط براى خداوند است، بايد در وقت مخصوصى باشد. پس در شبانه روز، تن و جان خويش را به او واگذار كن و وظايفى را كه وسيله تقرّب به خداست، به طور وافى و كافى به جاى آر هرچند كه تنت را آزرده و فرسوده سازد.
ضرورت رعايت اضعف مأمومين در نماز جماعت
در اسلام، با همه دقت و سخت گيرى كه در عبادت فردى [و به هنگام خلوت]ملحوظ شده، در نماز جماعت، رعايت اضعف مأمومين، اصل قرار گرفته است. اين اصل از اين جهت است كه اسلام براى اجتماع و
( صفحه 129 )
حضور مردم در صف واحد، ارزش و اعتبار خاصى قائل است; لذا
بر همين مبنا شارع مقدس اسلام براى شركت در نمازهاى جمعه و
جماعت، ثواب مضاعف در نظر گرفته است و همه اينها براى اين است كه
مسلمانان حضور دائمى شان را در صحنه حفظ كنند و از تفرّق و تشتّت و
رهبانيّت و مانند آن در امان باشند، روى همين اصل على (عليه السلام) بر مالك فرمان مى دهد:
وَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلاتِكَ لِلنَّاسِ فَلا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لا مُضَيِّعاً فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحَاجَةُ وَ قَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) حِينَ وَجَّهَنِي إِلَى الْيَمَنِ كَيْفَ أُصَلِّي بِهِمْ فَقَالَ صَلِّ بِهِمْ كَصَلاةِ أَضْعَفِهِمْ وَ كُنْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً.
چنانچه با مردم به نماز جماعت برخاستى، نه چندان نماز را طولانى كن كه مردم از آن به ستوه آيند و نه با عجله نماز را ضايع گردان; زيرا در ميان نمازگزاران كسانى يافت مى شوند كه ممكن است بيمار بوده و يا كار داشته باشند. و من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به هنگامى كه مرا به يمن اعزام مى فرمود، پرسيدم نماز را با آنها به چه كيفيتى بخوانم؟ آن حضرت فرمود: «مانند نمازى كه با ضعيف ترينشان مى گزارى با آنان نماز بخوان و نسبت به مؤمنان مهربان باش!»
ثمره مردمى بودن و مفاسد جدايى از آنها
در مورد ويژگى هاى حاكم مردمى گفته شد كه اين نوع حاكم هميشه با مردم است و حاضر نيست بين خود و مردم حاجب و مانع ايجاد كند.
( صفحه 130 )
امام على (عليه السلام) در اين بخش از فرمان، ضمن بيان مفاسد جدايى حاكم از مردم، ثمره و نتايج حياتى مردمى بودن را نيز چنين مطرح مى فرمايد:
وَ أَمَّا بَعْدُ فَلا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَكَ عَنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلاةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ وَ قِلَّةُ عِلْم بِالاُْمُورِ وَ الاِْحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَيَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْكَبِيرُ وَ يَعْظُمُ الصَّغِيرُ وَ يَقْبُحُ الْحَسَنُ وَ يَحْسُنُ الْقَبِيحُ وَ يُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ إِنَّمَا الْوَالِي بَشَرٌ لا يَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الاُْمُورِ وَ لَيْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْكَذِبِ.
وَ إِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَيْنِ إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُكَ بِالْبَذْلِ فِي الْحَقِّ فَفِيمَ احْتِجَابُكَ مِنْ وَاجِبِ حَقّ تُعْطِيهِ أَوْ فِعْل كَرِيم تُسْدِيهِ أَوْ مُبْتَلىً بِالْمَنْعِ فَمَا أَسْرَعَ كَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِكَ إِذَا أَيِسُوا مِنْ بَذْلِكَ مَعَ أَنَّ أَكْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْكَ مِمَّا لا مَئُونَةَ فِيهِ عَلَيْكَ مِنْ شَكَاةِ مَظْلِمَة أَوْ طَلَبِ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة.
اما بعد، مبادا پرده نشينى و رو نشان ندادنت به رعيّت، طولانى شود; چرا كه غيبت زمامداران از مردم، نوعى تنگنا [براى خود يا براى مردم] و آگاه نبودن به امور است. از اينها گذشته در حجاب بودن، رعيّت را از آنچه دور از آنان مى گذرد بى خبر مى دارد و اين سبب مى شود كه در نظرشان بزرگ، كوچك و كوچك، بزرگ و نيكو، زشت و زشت، نيكو آيد و حق با باطل مخلوط گردد. والى هم بشر است و به كارهايى كه مردم از او پنهان مى دارند، نمى تواند پى ببرد و حق هم نشانه هاى خاصى