( صفحه 80 )
و خصلت هاى مورد نظر اسلام مجهّز باشند.
به ديگر سخن، انسان زمانى شايسته نام «سپاهى اسلام» خواهد بود كه از صفاتى چون ايمان، پاكدامنى، تقواى الهى، ايثار و جانبازى در راه خدا و ساير صفات مؤمنان راستين برخوردار باشد. اما براى فرماندهان سپاه اسلام، يعنى كسانى كه رهبرى و اختيار گروه هايى از لشكريان مسلّح و نيرومند اسلام به آنها سپرده مى شود و در واقع فرمان آتش و دستور حمله و پيكار و قتال به اجازه و اراده آنها بستگى دارد، شرايط دقيق تر و باريك تر، و ويژگى هاى حساب شده تر و پيچيده ترى در نظر گرفته شده است; به طورى كه رسيدن به مقام فرماندهى سپاه در حكومت اسلامى، چيزى نيست كه به آسانى براى هر كسى قابل دسترسى باشد.
كسى كه به فرماندهى سپاه اسلام مى رسد، علاوه بر ايمان و تقوا و شجاعت و ايثارگرى و درك قوى و تيزهوشى و قدرت رهبرى، مى بايست روح والا، وقار و متانت، شكيبايى و ظرفيّت روحى، تعادل اخلاقى، حدّت و سخت گيرى بجا و نرمش و مداراى به موقع و بسيارى توانايى هاى روحى و اخلاقى ديگر هم داشته باشد، تا آن كه هم لشكريان اسلام را بى خردى به هلاكت نيفكند و هم با عناد و لجاج و انعطاف پذيرى، از قدرتى كه در اختيار دارد عليه ديگران سوءاستفاده نكند و به قتل و كشتارهاى بيجا و جاه طلبانه دست نزند.
بنابر آنچه از عهدنامه استفاده مى كنيم، از ديدگاه على (عليه السلام) يك فرمانده شايسته در سپاه اسلام مى بايست داراى ويژگى ها و خصوصيّت زير باشد:
1. خيرخواهى و دلسوزى نسبت به اجراى احكام خداوند و اوامر پيامبر و ولىّ امر و امام و رهبر اسلام. و در كنار اين صفات، اطاعت از
( صفحه 81 )
رهبرى و هميارى از صميم قلب نسبت به او;
2. سعه صدر و آرامش روحى;
3. پاكدامنى و پارسايى و تقواى الهى;
4. سابقه درخشان;
5. استقامت و پايدارى در برابر مشكلات و مصائب;
6. حلم و خويشتن دارى، تسلّط بر نَفْس و قدرت جلوگيرى از بروز خشم و عصبانيّت سريع و ناگهانى;
7. روحيه عفو، گذشت و عذرپذيرى از خطاكاران پشيمان و پوزش خواه;
8. شجاعت و پيشتازى در ميدان جنگ و عرصه زندگى;
9. سخاوت و بخشندگى;
10. بلندنظرى و كوچك شمردن هر آنچه غير الهى است;
11. خردمندى و بردبارى و برخوردارى از عقل و انديشه نيرومند;
12. رحم و عطوفت نسبت به محرومان و ضعفاى جامعه، و در مقابل، سخت گيرى و مقاومت نسبت به زورمندان و توانگران.
كلام والاى على (عليه السلام) كه ويژگى هاى مزبور را براى فرماندهان ارتش اسلام بر مى شمارد، بدين گونه است:
فَوَلِّ مِنْ جُنُودِكَ أَنْصَحَهُمْ فِي نَفْسِكَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِِمَامِكَ وَ أَنْقَاهُمْ جَيْباً وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً مِمَّنْ يُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ يَسْتَرِيحُ إِلَى الْعُذْرِ وَ يَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ وَ يَنْبُو عَلَى الاَْقْوِيَاءِ وَ مِمَّنْ لا يُثِيرُهُ الْعُنْفُ وَ لا يَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ.
( صفحه 82 )
ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِي الْمُرُوءَاتِ وَ الاَْحْسَابِ وَ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْكَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ.
از لشكريان خود كسى را به فرماندهى قرار ده كه در نزدت نسبت به خدا و پيامبر و امامت از همه خيرخواه تر و پاكدل تر و عاقل تر باشد; كسانى كه دير خشم مى گيرند و عذرپذيرترند و نسبت به ضعفا، مهربان و در برابر زورمندان، گردن فراز; كسانى كه مشكلات، آنها را به زانو در نمى آورد.
سپس با ارباب مروّت و صاحبات مكرمت بجوش و با افراد باشخصيّت و اصيل و خاندان هاى صالح و خوش سابقه الفت بگير و آن گاه با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار; چرا كه آنها كانون هاى كرم و مراكز نيكى هستند.
وظايف رهبر در مقابل فرماندهان سپاه اسلام
على (عليه السلام) هرگز مسأله اى را تنها از يك جهت و به صورت يك بُعدى نگاه نمى كند، بلكه همواره ابعاد گوناگون مسائل را در نظر مى گيرد. اگر از ديدگاه وى وظايف و شرايط و خصلت هايى براى سپاه اسلام و بهويژه فرماندهان تعيين شده، وظايفى هم كه والى و رهبر يك جامعه اسلامى نسبت به ارتش و فرماندهان دارد، از نظر دور نمانده است.
بر اساس آنچه كه در منشور جاودانه على (عليه السلام) مطرح شده است، رهبر نيز در مقابل فرماندهان سپاه وظايفى دارد كه اهمّ آنها به طور خلاصه از اين قرار است:
1. مهربانى همه جانبه با فرماندهان، همچون مهربانى پدر و مادر
( صفحه 83 )
خانواده نسبت به فرزندشان.
2. نيرو بخشيدن به فرماندهان; به طورى كه رهبر از هيچ چيزى كه باعث قدرت يافتن آنها مى شود، دريغ نكند و آنچه را كه موجب تقويت و نيرومندى شان مى گردد، مشكل و بزرگ و غيرعملى به حساب نياورد.
3. توجه دائمى نسبت به فرماندهان; بدين معنا كه رهبر مى بايست همواره از حال فرماندهان و مسائل زندگى آنان آگاه باشد، به آنها لطف و محبت داشته باشد و اين مسأله را ناچيز و بى اهميّت نداند; زيرا ارتشيان و فرماندهان سپاه، وقتى به مناسبت هاى گوناگون از رهبر خود، لطف هاى كوچك و بزرگ ببينند نسبت به وى حُسن ظنّ پيدا مى كنند و همين باعث مى شود كه با او كمال همكارى و خيرخواهى را داشته باشند و در خدمتش به جان بكوشند.
4. رهبر نبايد به خاطر آن كه كارهاى بزرگى براى فرماندهان انجام داده و الطاف چشمگيرى نسبت به آنها كرده است، وظيفه خود را تمام شده بداند و ديگر از انجام كارهاى كوچك براى آنها خوددارى ورزد. بسا كارهاى ظاهراً ناچيز و لطف هاى كوچك هستند كه بسيار ظريف و مؤثّرند و در جلب محبّت و جذب قلوب افراد نقش مهمى دارند.
پس فرماندهان نيز همان طور كه از رهبر خود انتظار كارهاى بزرگ دارند و به آن نيازمندند، از كارهاى كوچك و ظريف او نيز شادمان مى شوند و بر رهبر است كه هر كدام از اين گونه كارها را در موقع خود انجام دهد. حضرت در اين باره مى فرمايد:
ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا وَ لا يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِكَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ وَ لا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ
( صفحه 84 )
وَإِنْ قَلَّ فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ. وَ لا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّكَالا عَلَى جَسِيمِهَا فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لا يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ.
ارتشيان را آن گونه تفقّد كن كه والدين نسبت به فرزندانشان دلجويى مى كنند و هيچ چيز را كه در جهت تقويتشان صرف مى كنى، بزرگ مشمار و هيچ لطفى را كه بهانه احوال پرسى آنان قرار مى دهى ـ هرچند كم باشد ـ ناچيز مپندار; زيرا همين محبّت هاى كم، آنان را وادار به خيرخواهى و حُسن ظنّ نسبت به تو مى كند.
هرگز رسيدگى به مسائل و نيازهاى ناچيز سپاه را به خاطر انجام كارهاى بزرگشان وامگذار; زيرا همين الطاف جزيى جايگاه خاصّ خود دارد كه از آن سود مى برند، و كارهاى بزرگ نيز موقعيّتى دارد كه خود را از آن بى نياز نمى دانند.
مهم ترين خصائل فرماندهان عالى و برگزيده
همان طورى كه در ميان افراد سپاه، كسانى كه داراى ويژگى ها و صفات برجسته ترى هستند به فرماندهى انتخاب مى شوند، در ميان فرماندهان نيز كسانى هستند كه از خصائل و امتيازات بسيار برجسته تر و مشخص ترى برخوردارند. اين امتيازات مهم و چشمگير باعث مى شود كه معدودى از فرماندهان تقرّب خاصّى به والى يا رهبر پيدا كنند و نزديك ترين افراد نسبت به او گردند و همواره با وى تماس هاى خصوصى و صميميّت و نزديكى بيشترى داشته باشند.