جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه تفسیر پاسداران وحى
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 15 )

آموزه امامت، فعّال ترين حوزه فكرى مسلمانان

امامت به معناى رهبرى فكرى و دينى و ادامه مديريت صحيح اجتماعات بشرى و محوريّتِ همه جريان هاى سياسى و حركت هاى اجتماعى و هدايت تكاملى در جهتِ تعالى معنوى و تبلورِ آموزه هاى مكتب و تجسّم عينىِ آن و به گونه شاهد و نمونه برتر ـ در همه مراحل و ابعاد، حتّى شكل ظاهرى و چگونگىِ زيستن ـ از ريشه اى ترين مسائلِ اسلام و بنيادى ترين اصل اعتقادى و «بَيْتُ الغَزَلِ» باورهاى شيعى و به حقّ، در قلمرو مسائل نظرى، فعّال ترين حوزه فكرى مسلمانان است.

امام رضا (عليه السلام) فرمود:

إنّ الإمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَنِظَامُ المُسلِمِينَ وَصَلاحُ الدُّنيَا وَعِزُّ المُؤمِنِينَ. الإمَامَةُ أسُّ الإسلامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي. بِالإمَامِ تَمامُ الصَّلاةِ وَالزّكاةِ وَالصّيامِ وَالحجِّ وَالجهادِ، وَتَوفيرُ الفَييءِ وَالصّدَقَاتِ، وَإمضَاءُ الحُدودِ وَالأحكَامِ، وَمَنْعُ الثُّغورِ وَالأطرافِ.(1)

به راستى، امام زِمامِ دين و نظام مسلمين و صلاح جهان و عزّت

  • 1. اصول كافى، ج1، ص200; و تحف العقول، ص438.
( صفحه 16 )

مؤمنان است. امامت پايه و ريشه اسلامِ فزاينده و شاخسارِ روينده و برآينده آن است. به وجود امام است كه نماز و زكات و روزه و حجّ و جهاد درست آيد و فوايد عامّه و صدقات و اجراى حدود و عملى شود و مرزها و /1 احكام پاسدارى گردد.

شيخ طوسى، شيخ الطائفه، در آغاز كتاب «تلخيص الشّافي» در اهميّت جايگاه امامت گويد:

فإنّي رَأيْتُ أهمَّ الاُمورِ وَأوْلاهَا، وَآكدَ الفرائِضِ وَأحْرَاهَا لِلْمُكَلِّفْ ـ بَعدَ النَّظَرِ فِي طَرِيقِ مَعرِفَةِ اللهِ تَعالى وَصِفاتِهِ وَتَوْحيدِهِ وَعَدْلِهِ ـ الإشتِغَال بالنَّظَرِ فيمَا يَعوُدُ الإخلالُ بِهِ بِالضَّرَرِ عَلى مَا حَصَلَ لَهُ مِنَ المَعرِفَةِ، وَيَرجِعُ التَّفريطُ فِيهِ بِالنَّقضِ عَلى مَا ثَبَتَ لَهُ مِنَ التَّوحيدِ وَالعَدلِ; لأنّهُ مَتى لَم يَفعَل ذلكَ لَم يَكُن مستَكمِلا لِجميعِ شرائطِ التَّوحيدِ، بَلْ يَكونُ مُخِلاّ بِبَعضِها. وَلاَيَأمَنُ مَعَ ذلكَ مِنْ دُخوُلِ الشُّبهَةِ في أدلَّتِهِ. وَهُوَ الإمامَةُ الّتي لايَتِمُّ التَّكليفُ عَن دونِها، وَلايَحسُنُ مَعَ اِرتِفاعِهَا.(1)

امّا پس از حمد و ستايش خداوند، من ديدم كه مهم ترين و سزاوارترين و جدّى ترين و شايسته ترين فرائض دينى مكلّف، پس از تحصيل معرفت خداوند ـ علم به يگانگى و عدالت و ديگر صفات او ـ تحصيل معرفت به چيزى است كه اخلال به آن و سهل انگارى در آن به توحيد و معرفت خداوند زيان مى رساند و كوتاهى كردن درباره فهم آن و اعتقاد يافتن به آن، اعتقاد به توحيد را مخدوش و تباه مى كند; زيرا اگر مكلّف درباره اين موضوع، آگاهى و معرفت

  • 1. تلخيص الشافى، ج1، ص4.
( صفحه 17 )

درست نداشته باشد، شرائط توحيد را كامل نكرده است; بلكه برخى از شرائط ايمان به توحيد را تباه ساخته است. افزون بر اين، از ورود شبهه در دلائل توحيد ايمن نيست. و اين موضوع مهم، «امامت» است كه بدون آن تكليف كامل و نيكو نخواهد بود.

و اين امام صادق (عليه السلام) است كه فرمود:

لَو لانَا مَا عُرِفَ اللهُ.(1)

اگر نبوديم، خداوند شناخته نمى شد.

در اهميت بنيادى و عميق اين اصل رفيع همين بس، كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) پس از ابلاغ توحيد، به مناسبت هاى گوناگون و در مواضع مختلف درباره اين اصل مهم اعتقادى سخن گفته است، كه دو مناسبت آن به لحاظ تاريخى از اهمّيت ويژه اى برخوردار است:

مناسبت يكم، همان نخستين روز دعوت علنى اسلام; روزى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) حركت اعتقادى خود را با دعوتى از خويشاوندانِ نزديك خود آشكار كرد. آن گاه كه زمينه هاى ذهنى و اجتماعى براى علنى شدن دعوت فراهم شده بود; روز پايه گذارى اسلام اجتماعى و اجتماع اسلامى. خداوند به عنوان تمهيد مقدّماتِ دعوت آشكار و كاملا گسترده و فراگير، آيه «اِنذار» را نازل كرد و فرمود:

وَ أَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الاَْقْرَبِينَ * وَ اخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّى بَرِىءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ * وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ).(2)

  • 1. بحار الانوار، ج24، ص87.
  • 2. شعراء، آيات 214 ـ 217.
( صفحه 18 )

و نزديك ترين خويشاوندانت را بيم ده! و با مؤمنانى كه از تو پيروى مى كنند، افتادگى كن، آن گاه اگر با تو نافرمانى كردند بگو من از آن چه انجام مى دهيد، بيزارم. و بر آن پيروزِ بخشاينده توكّل كن.

با نزول اين آيات و به موجب رواياتى كه فريقين; شيعه و سنّى، از امام على بن ابى طالب (عليه السلام) نقل كرده اند، پيامبر (صلى الله عليه وآله) با ارائه آئين نوين فرمود:

يَا بَنِى عَبْدِالمُطلّب! إنّ اللهَ قَد بَعَثَني إلى الخَلقِ كافَّةً، وَ بَعَثَني اِلَيْكُم خاصَّةً، فَقَالَ: وَ أَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الاَْقْرَبِينَ). وَ اَنَا أدعوُكُمْ اِلَى كَلِمَتينِ خَفيفَتَيْنِ عَلَى اللِّسانِ ثَقيلَتَينِ فِي الميزانِ: شَهادَةُ أن لا اِلهَ إلاّ اللهُ، وَ أنّي رَسوُلُ اللهِ. فَمَن يُجيبُنِى اِلى هَذَا الأمرِ وَيُوازِرُني يَكُن أخي وَ وَزيرِي وَ وَصيّي وَ وَارثي وَخَليفَتي مِن بَعدي. فَلَم يُجِبهُ أحَدٌ مِنهُم، فَقَامَ علِيّ وَ قَالَ: اَنَا يَا رَسولَ اللهِ. قَالَ: اِجْلِسْ. ثُمَّ أعَادَ القَولَ عَلَى القَومِ ثانياً فَصَمَتُوا، فَقَامَ عليٌّ وَ قَالَ: أنَا يا رَسولَ اللهِ. فَقالَ: اِجْلِسْ. ثُمَّ أعادَ القَولَ عَلَى القَومِ ثالِثاً فَلَم يُجِبْهُ أحَدٌ مِنهُم، فَقَامَ عَليُّ فَقَالَ: أنَا يَا رَسوُلَ اللهِ. فَقَالَ: اِجْلِسْ فَاَنْتَ أخي وَ وَزيري وَ وَصيّي وَ وارِثي وَ خَليفَتي مِنْ بَعْدِي.(1)

اى فرزندان عبدالمطلب! خداى مرا به پيامبرى برانگيخته است، براى همه مردمان، و به ويژه براى شما. از اين رو، فرموده است: به اسلام «نزديك ترين خويشاوندانت را بيم ده!» /1 و من اكنون شما را به اسلام فرا مى خوانم: دو كلمه در زبان و وزين در ميزان. بگوييد: «لا اِلَهَ

  • 1. الغدير، ج2، ص282; تاريخ طبرى، ج1 ص543; منهاج السنّة النبويّة، ج4، صص243ـ244; سيرة حلبية، ج1، ص406.
( صفحه 19 )

إلاّ اللهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ. به يگانگى خداوند و به پيامبرى من گردن نهيد!» هر كس از شما امروز دعوت مرا بپذيرد، و بر سرِ پيمان شود، و مرا در پيشبرد دين خدا يارى كند، به منزله برادر من خواهد بود، و وزير و وصىّ و وارث و جانشين من. در آن روز، كسى به پيامبر پاسخ موافق نداد. پيامبر اين دعوت را سه بار تكرار كرد، امّا هر سه بار، جز على (عليه السلام) ، هيچ كس دعوت او را پاسخ نداد، براى بار سوم على (عليه السلام) برخاست و ياريت مى كنم اى پيامبر خدا! پيامبر فرمود: /1 گفت: من بنشين، تو برادر، وزير، وصىّ، و وارث و جانشين من هستى.

طبرى گويد: فرزندان عبدالمطلب، به هنگام ترك جلسه، از سرِ تمسخر به ابوطالب (عليه السلام) مى گفتند: از اين پس، بايد از پسرت بشنوى و از او پيروى كنى!

و امّا مناسبت دوّم، روزهاى پايانى دعوت; در بازگشت از حجّ بِدْرُود (حجََّةُ الوِداع)، در غدير خم، پس از نزول آيه تبليغ است:

يَـأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ و).(1)

اى پيامبر! آن چه از سوى پروردگار به تو فرود آمده برسان و اگر اين نكنى، پيام او را نرسانده باشى.

در اين جا بود كه پيامبر گرامى با فرمانِ مؤكّد خداوند خلافت و ولايت على (عليه السلام) را يادآور شد و خطابه اى به تفصيل ايراد فرمود: و جمله: «مَنْ كُنتُ مَولاهُ فَهَذا عَليٌّ مَولاهُ» را سه بار تكرار كرد و به گونه اى جدّى و مؤكّد از آنان

  • 1. مائده، آيه 67.