( صفحه 183 )
خدا سوگند كه دل هاى مؤمنان را روشن مى كنند. و خداىِ عزيز و جليل نورِ ايشان را از هر كس كه بخواهد مى پوشاند تا دل شان تاريك شود. به خدا سوگند، اى اباخالد، بنده اى ما را، دوست نمى دارد و ولايت ما را نمى پذيرد، مگر اين كه خداوند دلش را پاك مى گرداند و خداوند دل بنده اى را پاك نمى گرداند، تا اين كه تسليم ما شود و با ما از درِ سازش و صلح و صفا درآيد. و چون با ما در صلح و صفا باشد، خداوند او را از سختى عذاب ايمن گرداند و از هراس روز بزرگ رستاخيز، در امان خدا باشد.
چرا بايد در شگفت بود؟
اين جهان پهناور سرشار از شگفتى هاست. و ما با بسيارى از آن ها، روبرو مى شويم امّا بى تفاوت از كنارشان مى گذريم. مرتاضانى را مى بينيم كه در اثر رياضت ها ـ اگرچه رياضت هاى باطل ـ به حقايقى كه از ما پوشيده است، پى برده اند، يا مردمانِ پاك نهاد و سالكانِ نيكورفتارى را مى بينيم، كه در سايهِ سارِ گذشت از خواهانى هاى نفس و در پرتو سلوك شرعى شان، به مراتب بالايى از معرفت دست يافته اند، و دريچه هايى از غيب، به روى شان گشوده شده است. و به حقايقى، كه از نگاه ما آدميان پنهان است پى برده اند. از نهانى ها خبر مى دهند و از رازهاى درونىِ آدميان پرده برمى دارند. و حتّى زمان مرگ خود و ديگران را مى دانند. اين همه را مى بينيم، امّا در شگفت نمى مانيم! و چون به امامان پاك و اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله) مى رسيم، و اين آگاهى ها را، درباره آن ها، مى شنويم، در شگفت مى مانيم! و گاهى راهِ انكار را پيش مى گيريم; چرا؟ در حالى كه اين بزرگواران در مَهبِط فرشتگان به دنيا آمده اند و در خانه نبوّت و رسالت
( صفحه 184 )
باليده اند. و به تصريح قرآن و به تأييد روايات، اجابت دعاى ابراهيم شيخ الانبياء هستند. آرى، جاى هيچ گونه شگفتى نيست و نبايد باشد. خداى «وَاهِبُ العِلْمِ وَالْعَقْلِ» در سايه سار پاكى و ورع و تسليم و رضا و جهاد در راه حق و بندگى خالص و نابِ آن اولياى الهى، پهناىِ جان شان را لبريز از علوم ربّانى، كرده است. به يقين خاستگاه اين شگفتى جهل و نادانى ما خاك نشينان، از منزلتِ والاى آنان است.(1) عبدالله بن اَبان زيّات (روغن فروش)، كه در نزد حضرت رضا (عليه السلام) از
- 1. برخى از ساده لوحانِ ساده انديش، كم سواد و «قَلِيلُ الفَهْمِ» كه گاهى شور هدايت را نيز در سر دارند، مى پندارند; اين ما هستيم كه على و اولادِ على (اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) ) را بالا مى بريم. براى همين مى گويند: اين بزرگان را آن اندازه بالا نبريد، كه از دستْ رَسِ ما دور باشند و دور مانند. به آن ها ويژگى هاى فرابشرى ندهيد، كه از الگو بودن بيفتند! ما بالا نمى بريم، اساساً ما كى هستيم؟! آن ها، خود بالايند. امام رضا (عليه السلام) فرمود: «بِحَيْثُ النَّجْمِ مِنْ اَيدِي المُتَناوِلينَ، وَ وَصْفِ الواصِفِينَ; به منزله اخترى (ستاره زهره) از دست رسِ دست يازان و توصيف واصفان بدور است»، (اصول كافى، ج1، ص198).
- اين خداوند است، كه آن ها را بالا برده است: ( أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَآ ءَاتَـلـهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِى فَقَدْ ءَاتَيْنَآ ءَالَ إِبْرَ هِيمَ الْكِتَـبَ وَالْحِكْمَةَ وَءَاتَيْنَـهُم مُّلْكًا عَظِيمًا ) آيا براى آن چه خداوند به آنان از بخشش خود داده است، رشك مى برند؟ بى گمان ما به خاندان ابراهيم كتاب ]آسمانى[ و فرزانگى داديم و به آنان فرمانروايى سترگى بخشيديم» (نساء، آيه 54). و امّا الگو بودنِ شان با داشتن ويژگى هاى فرابشرى، به هيچ وجه در تعارض نيست; چرا كه پيامبران، به ويژه ابراهيم و حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله) ، به تصريح قرآن كريم، با اين كه بشرند، و امّا ويژگى هاى فرابشرى دارند، بهترين و نيكوترين الگو براى ما آدميان اند: ( قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِى إِبْرَ هِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُو ) بى گمان براى شما در ابراهيم و همراهان وى سرمشقى نيكوست» (ممتحنه، آيه 4). ( لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُوا ْاللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَْخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا ) بى گمان براى شما در فرستاده خداوند سرمشقى نيكوست، براى آن كس كه به خداوند و به روز بازپسين، اميد دارد و خداوند را بسيار ياد مى كند» (احزاب، آيه 21).
- افزون بر اين، الگو بودن بدين معنا نيست كه پيروانِ پيامبر، يا امام، در روشناىِ اقتداى به آنان، هم سطح و هم سنگ و طرازِ آنان شوند; كه اين ناممكن و آرزويى دست نيافتنى است و مدعى چنين منزلتى، به طور قطع، دروغگوىِ دروغ پرداز، و در حوزه معرفت از ضعيفان و درماندگان است. و اساساً، چه نسبت خاك را با عالم پاك «اَيْنَ التّرابُ وَرَبُّ الأرباب»؟ چراغ مرده كجا شمع آفتاب كجا؟ على (عليه السلام) فرمود: «أَلا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُوم إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ، أَلا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ، وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ، أَلا وَ إِنَّكُمْ لا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ، وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَع وَ اجْتِهَاد، وَ عِفَّة وَ سَدَاد; آگاه باش، كه هر پيروى را پيشوايى است، كه پيروى آن پيشوا كند و از روشنايى دانشِ وى روشنى گيرد. نيز، بدان كه پيشواى شما از نوشيدنى و خوردنى اين جهان، به دو جامه فرسوده و دو گِرده نان بسنده كرده است. آرى، شما توان چنين روش را نداريد، امّا مى توانيد با پارسايى و بازكوشى و پاكدامنى و دورى جستن از گناه، مرا يارى دهيد»، (نهج البلاغه، نامه 45).
( صفحه 185 )
مكانتى برخوردار بود، گويد: به امام رضا (عليه السلام) عرض كردم براى من و خاندانم در پيشگاه خداوند دعا كنيد، فرمود:
اَوَ لَسْتُ اَفْعَلُ؟ وَاللهِ إنَّ اَعْمالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَىَّ فِي كُلِّ يَوْم وَلَيْلَة.(1)آيا /1 دعا نمى كنم، به خدا سوگند، كردار شما، هر روز و شب، به من عرضه مى شود.
عبدالله بن زيات گويد: من اين سخن امام (عليه السلام) را بسيار بزرگ شمردم، فرمود:
اَما تَقْرَأ كِتابَ الله عزَّ وَجَلَّ: وَ قُلِ اعْمَلُوا ْفَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُو وَ الْمُؤْمِنُونَ)؟(2) قالَ هُوَ واللهِ عَليُّ بنُ اَبِي طالب (عليه السلام) .(3)آيا كتاب خداى عزيز و جليل را نمى خوانى؟: «و بگو: كار كنيد، كه خدا و پيامبرِ او و مؤمنان ـ گواهانِ اعمال ـ كردار شما را خواهند ديد» فرمود: به خدا سوگند، آن مؤمن على بن ابى طالب (عليه السلام) است.(4)
- 1. اصول كافى، ج1، ص219.
- 2. توبه، آيه 105.
- 3. اصول كافى، ج1، ص220.
- 4. مراء از «مؤمنون» در آيه، انسان هاى ويژه اى هستند كه پيش از رسيدن رستاخيز از نهانِ اعمالِ آدميان ـ چه مؤمن، چه كافر، چه منافق ـ آگاهند. آن هايى هستند كه فرمود: ( وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَـكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا ْشُهَدَآءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا ) و اين چنين شما را امّتى ميانه ـ معتدل، راست، بهين، برگزيده ـ ساختيم تا بر مردمان گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد» (بقره، آيه 143)، و در روايات شيعه از اهل سنّت آمده است كه مراد از مؤمنون در آيه فوق امامان معصومند كه گواه بر اعمال آدميان اند كه سرآمد آن ها على (عليه السلام) است. به تفسير الميزان، ذيل همين آيه رجوع شود.
( صفحه 186 )
اميرمؤمنان على (عليه السلام) و زين العابدين على بن الحسين (عليهما السلام) و امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
اِنّا ـ اَهْلَ الْبَيْتِ ـ شَجَرَةُ النُّبُوّةِ، وَمَوْضِعُ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ، وَبَيْتُ الرَّحْمَةِ، ومَعْدِنُ العِلْمِ.(1)
بى گمان، ما ـ اهل بيت ـ درخت نبوّت و پايگاهِ رسالت، و جايگاه آمدْشدِ فرشتگان، و خانه رحمت، و معدن علم و جايگاه اصلىِ دانشيم.
امام صادق (عليه السلام) در پاسخِ بُرَيْه، كه عرض كرد: تورات و انجيل و كتاب هاى پيامبران، از كجا به دست شما رسيده است؟ فرمود:
هِيَ عِندَنَا وِراثَةً مِنْ عِندِهُم، نَقْرَؤهَا كَمَا قَرَؤوهَا وَنَقوُلُهَا كَمَا قَالوُا، إنَّ اللهَ لايَجْعَلُ حُجَّةً في أرْضِهِ يُسْئَلُ عَنْ شيء فَيَقوُلُ: لا أدرِي.(2)
همه آن ها از نزد خودشان به ما به ارث رسيده است و همانگونه كه آن ها، مى خواندند، ما مى خوانيم و همان گونه كه آن ها، بازگو مى كردند، بازگو مى كنيم. بى گمان خداوند، در زمين خود، حجتى قرار نمى دهد كه از او درباره چيزى بپرسند و گويد: نمى دانم.
- 1. همان، ص221.
- 2. همان، ص227.
( صفحه 187 )
قرآن كريم، در آيه اى از شخصى ياد كرده است، كه دانش كتاب ـ قرآن ـ نزد اوست و گواه حقانيت پيامبر گرامى است. و در رواياتى از شيعه و سنّى، او را امام على بن ابى طالب (عليه السلام) دانسته اند:
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا ْلَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدَما بَيْنِى وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِندَهُو عِلْمُ الْكِتَـبِ).(1)
و كسانى كه كفر ورزيدند گويند: تو فرستاده /1 نيستى; بگو: ميان من و شما خدا گواهى بسنده است و آن كه دانش كتاب ـ قرآن ـ نزد اوست.(2)
سَدير گويد: من و ابو بصير و يحيى بزّاز و داود بن كثير، در مجلس امام صادق (عليه السلام) بوديم، آن حضرت با چهره اى خشمگين وارد شد و چون در جاى خود نشست، فرمود:
واعجبا (شگفتا) از مردمانى كه گمان مى كنند ما از دانش غيب برخورداريم، غيب را جز خداى عزيز و جليل نمى داند. من خود بر اين قصد بودم كنيزكم (فلانه) را تنبيه كنم، او از دستِ من گريخت و ندانستم در كدام اطاقِ منزل پنهان شده است.
- 1. رعد، آيه 43.
- 2. مطابق روايات متعدد از طريق شيعه و اهل تسنّن كه در كتاب هاى تفسير مانند تفسير روح المعانى، الدرّ المنثور و... آمده، مراد از كسى كه علم كتاب نزد اوست، على (عليه السلام) است كه از همه امت مسلمان به كتاب خدا داناتر بود. و اگر گفته شود: گواهى خدا به نبوّت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و نيز گواهى على (عليه السلام) كه پسر عم او بود چگونه براى كافران حجت است؟ گوييم: گواهى خدا همان چيره و پيروز گردانيدن دين حق و پيامبر و فرستادن آيات و معجزات است، و امّا گواهى على (عليه السلام) فداكارى و استقامت بى نظير و مداومِ او و اقامه دليل و برهان بر حقّانيت اسلام و قرآن از جانب اوست.