جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه تفسیر پاسداران وحى
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 148 )

پاداش مى دهيم; و زكريّا و يحيى و عيسى و الياس را /1 و همه را بر مردم جهان برترى داديم و از پدران شان و فرزندان شان و برادران شان نيز; و ايشان را برگزيديم و به راهى درست راه نموديم.

در حقيقت اين برترى و برگزيدگىِ هر پيامبرى، مربوط به زمانه و روزگار و مردمى است كه در ميان آن ها بر انگيخته شده اند، تا زمانى كه پيامبرى ديگر بر انگيخته شود و در پايان سلسله پيامبران، حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله) و دودمان معصوم او، تا ابد، بر همگان برترى دارند.(1)

آل ابراهيم كيانند؟

عمران، پدر موسى (عليه السلام) است، يا پدر مريم. و اگر در آيه، عمران همان پدر مريم باشد، مراد از آل عمران كسانى هستند كه از نسل او برگزيده شده اند. در همين حال، آل ابراهيم را نيز شامل مى شود. و در حقيقت در اين آيه، آل ابراهيم

  • 1. العالمين، جمع «العالم» است كه با اطلاق آن، به همه آفرينش گفته مى شود. و با اضافه، به پديده هايى كه با صفات و قوانين خاصّ به هم پيوسته باشند، گفته مى شود. مانند: عالم طبيعت، عالم ستارگان، عالم ذرّات، عالم جماد، عالم نبات، عالم حيوان، عالم انسان، و از آنجا كه جمع به واو و نون (ون)، يا يا و نون (ين) (العالمون، العالمين) به گروه ها و اصناف خردمند انسان ها، انصراف دارد، و به پديده هاى ديگر به طور تبعى و مجازى اطلاق مى شود. و به همين گونه، اضافه «نساء» به «العالمين» درباره حضرت مريم، كه فرمود: ( وَاصْطَفَـلـكِ عَلَى نِسَآءِ الْعَــلَمِينَ ) انصراف به خردمندان را، مى رساند. و به قرينه مقام «إصطفا» در اين آيات، متوجه آن گروه از مردم است، كه به مقام اصطفا نرسيده اند; چه پيش از آن ها، يا در زمان آن ها، يا پس از آن ها.
  • براين اساس، ديگرِ برگزيدگان را، كه در رديف آنان اند، يا كامل تر و متعالى تر از آنان، در بر نمى گيرد. علاوه، اصطفا در همه جا به يك معنا نيست; چرا كه مى بايست در آيه حضرت مريم تكرار نمى شد و گفته مى شد: ( إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَـلـكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَـلـكِ عَلَى نِسَآءِ الْعَــلَمِينَ ) . پس همچنان محمد (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت پاك او، بر همه جهانيان از پيشينيان تا پسينيان، برترى دارند و بر همگان پيشوا و مقتدايند; حتّا بر پيامبران و اوصياى آن بزرگواران (عليهم السلام) .
( صفحه 149 )

با آوردن آل عمران، تكرار شده است; چرا كه ذريّه ابراهيم و آل عمران، همگى از نسل ابراهيم اند. و اين دليل آن است كه آل ابراهيم، برخى از ايشان اند و نه همه آنان، همچنان كه خداى تعالى فرمود:

أُو ْلَـلـِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ ءَادَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوح وَ مِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَ هِيمَ وَ إِسْرَ ءِيلَ...).(1)

ايشان اند ـ از زكريّا تا الياس ـ كه خداوند به آنان نعمت ارزانى داشته. پيامبرانى از فرزندان آدم و از /1 آن ها كه با نوح /1 بر نشانديم و از فرزندان ابراهيم و يعقوب.

چنان كه مى بينيم در اين آيه، ذريّه ابراهيم را از ذريّه اسرائيل (يعقوب) جدا كرده است; در حالى كه اسرائيل همان يعقوب فرزند اسحق است و اسحق نيز فرزند ابراهيم است. از اين رو، در قرآن كريم مراد از ذريّه ابراهيم، فرزندان اسماعيل اند (محمد و دودمان پاك آن حضرت) و دليل روشن تر بر اين ادعا: «ذريّه بعضها من بعض» است; يعنى آل عمران و آل ابراهيم، هر دو از يك نسل اند، زيرا در نهايت هر دو از ابراهيم بوده و برخى از برخى ديگر جدا شده اند. به تعبير ساده تر، با آنكه آل عمران و آل ابراهيم هر دو، يك نسل اند. اما آل عمران از فرزندان يعقوب، كه فرزند اسحق است، كه همان اسرائيل است. و آل ابراهيم از فرزندان اسماعيل اند. و اما اين دو گانگى در آل عمران و آل ابراهيم; با اين كه هر دو از يك جا مايه مى گيرند، شايد اشاره به سرنوشت نهايى آن هاست; يعنى انقراض نبوّت در دودمان اسرائيل و ادامه آن در دودمان اسماعيل، و احياء و نگهدارى آموزه هاى ابراهيم (عليه السلام) در نبوّت حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله) است. در قرآن كريم آمده است:

  • 1. مريم، آيه 58.
( صفحه 150 )

إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَ هِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَـذَا النَّبِىُّ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا ْ وَاللَّهُ وَلِىُّ الْمُؤْمِنِينَ).(1)

  • 1. آل عمران، آيه 68.
  • على (عليه السلام) ، در پاسخ نامه اى كه به معاويه نوشته است، و به گفته سيّد رضى از زيباترين نوشته هاست، براى اثبات حقانيت خويش و درستى مواضعى كه در برابر معاويه دارد، بسيارى از ويژگى هاى فاخرِ «اهل بيت» را ـ كه خود سرور و سالار آن هاست ـ بر شمرده و آن گاه با استناد به همين آيه، نزديكى خود به ابراهيم (عليه السلام) و پيروى خالصانه اش از آن پيامبر بزرگ را مطرح فرمود: «تو، پيوسته راه كج مى پويى و از جاده ميانه مى گردى. آيا نمى بينى ـ روى سخن با تو نيست; بلكه نعمت هاى خداى را بر مى شماريم ـ كه گروهى از مهاجران و انصار در راه خداى به شهادت رسيدند و همه را در پيشگاه پروردگار پايه اى است. اما وقتى شهيد ما (حضرت حمزة بن عبدالمطلب) به شهادت رسيد، وى را سرور شهيدان ناميدند و رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) او را به اين مخصوص فرمود كه با هفتاد تكبير بر وى نماز گذاشت. آيا نمى بينى كه قومى دست شان در راه خداى از بدن جدا گرديد ـ و همه را درجه فضيلت نزد خداى محفوظ است ـ اما وقتى دست يكى از ما (جعفر برادر حمزه) از پيكر جدا شد، به او «طيّار در بهشت و داراى دو بال» لقب دادند. اگر خداى از خود ستايى نهى نفرموده بود گوينده، برترى هايى بى شمار يادآورى مى كرد، كه دل گروندگان به حقيقت، آن برترى ها را در مى يافت و شنودن آن هرگز بر گوش شنوندگان گرانى نمى نمود. پس اينك كه تيرت به سنگ آمده است سرِ خود گير، و دنيا پرستان را از پيرامون خود بِران. ما، پروردگانِ پروردگار خويشيم، سپس مردم پروردگانِ مايند. ارجمندى كهن ما و بخشندگى معمول ما و برترى هاى ما بر خويشاوندان تو، هرگز مانع آميزش ما با شما نشد.
  • از اين روى، با روش مردمى برابر، از شما زن گرفتيم و به شما زن داديم. اما دريغ كه شما را اهليّت نبود. آرى، چگونه چنين تواند بود، در حالى كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) از ما، و تكذيب كننده از شماست; اسد الله (شير خدا) از ما، و أسدالاحلاف (ابو سفيان) از شماست. دو سرور جوانان بهشت (امام حسن و امام حسين) از ما، و بچگان دوزخ (فرزندان عقبة ابن أبى معيط، كه پيامبر گرامى به او فرمود: «لَكَ وَ لَهُم النَّارُ» يا فرزندان مروان حكم) از شما. پر فضيلت ترين زن جهان (زهراء (عليها السلام) ) از ما، و «حمّالة الحطب» (امّ جميل، زن ابو لهب و عمّه معاويه) از شماست، اين گونه برترى هاى ما و كاستى هاى شما بسيار است، تا آنجا كه اسلام آوردن ما به گوش همگان رسيد و شرف و اعتبار ما را به روزگار جاهلى، هيچ كس انكار نكرد ـ يعنى ما در عهد جاهليت هرگز آلوده به گناهى نشديم ـ و بارى تعالى فضايل نادره و استثنايى ما، همه ما را، در كتاب خود بيان فرموده است: ( وَأُو ْ لُوا ْالأَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْض فِى كِتَـبِ اللَّهِ ) و خويشاوندان در كتاب خدا (درباره ميراث) به يكديگر سزاوارترند» (انفال، آيه 75) و ( إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَ هِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَـذَا النَّبِىُّ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا ْ وَاللَّهُ وَلِىُّ الْمُؤْمِنِينَ ) نزديك ترين مردم به ابراهيم آنان اند كه پيروى وى كنند، و اين پيامبر است و آنان كه ايمان آوردند. خداى ولى مومنان است. پس ما به پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) از يك سو; به سبب قرابت، و از يك سو; به سبب طاعت، از همه نزديك تريم»، (نهج البلاغه، نامه 28).
( صفحه 151 )

هر آينه نزديكترين مردم به ابراهيم كسانى اند كه او را پيروى مى كردند. و اين پيامبر و آنان كه /1 ايمان آوردند، و خدا دوست و كار ساز مومنان است.

آرى، آيين حنيف ابراهيم (عليه السلام) را بايد از قرآن كريم دريافت كرد. متوليّان آئين و پيروان حضرت موساى كليم و عيساى مسيح پيرايه هاى بسيار بر آئين اين دو پيامبر بزرگ، كه وارث آموزه هاى ابراهيم اند، بسته اند، تا آنجا كه خداى تعالى در قرآن كريم، وصف «يهوديت» و «نصرانيّت» را، وراى پيروىِ حضرت موسى و عيسى دانست و ابراهيم (عليه السلام) را بيگانه از هر دو آيين تحريف شده، شناساند:

مَا كَانَ إِبْرَ هِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَـكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ).(1)

ابراهيم نه جهود بود و نه ترسا; بلكه حقّ گرايى مسلمان بود، و از مشركان نبود.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) به على (عليه السلام) فرمود:

يَا عَلِيُّ، اَنْتَ مِنْ اَئِمّةِ الهُدى، وَ اَوْلادُكَ (اَوْلادي خ ل) مِنْكَ، فَاَنتُمْ قَادَةُ الْهُدَى وَ التُّقى، وَالشَّجَرَةُ الَّتي اَنَا اَصْلُها وَ اَنْتُمْ فَرْعُها، فَمَنْ تَمَسَّكَ بِهَا فَقَد نَجَا، وَ مَن تَخَلَّفَ عَنْهَا فَقَدْ هَلَكَ وَ هَوى، وَ اَنْتُمْ الَّذِينَ

  • 1. همان، آيه 67.
( صفحه 152 )

اَوْجَبَ اللهُ تَعَالى مَوَدَّتَكُمْ وَ وِلايَتَكُم، وَ الّذِينَ ذَكَرَهُم اللهُ في كِتَابِه وَوَصْفَهُم لِعِبَادِهِ، فَقَالَ عَزّ وَجلَّ مِنْ قَائِل: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَنُوحًا وَءَالَ إِبْرَ هِيمَ وَءَالَ عِمْرَ نَ عَلَى الْعَــلَمِينَ * ذُرِّيَّةَم بَعْضُهَا مِنم بَعْض وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)، فَاَنْتُمْ صَفْوَةُ اللهِ مِنْ آدَمَ وَ نُوح وَ آلِ اِبْرَاهِيمَ وَ آلِ عِمْرَانَ، وَ اَنْتُمْ الاُسْرَةُ مِنْ اِسْمَاعِيلَ وَ الْعِتْرَةُ الْهَادِيَةُ (الطّاهرةُ خ ل) مِنْ مُحمّد (صلى الله عليه وآله) .(1)

اى على، تو از پيشوايان هدايتى، و فرزندان تو (فرزندان من) از تواند. پس شما همگى پيشوايان هدايت و پرهيزگارى هستيد، و درختى كه من ريشه آن و شما شاخه هاى آنيد. پس هر كس بدان چنگ زند، بى گمان رستگار شده، و هر كس از آن سر پيچيد بى گمان هلاك و تباه گشته است، و شما همانها هستيد كه خداوند دوستى و ولايت شما را فرض دانسته، و همانها كه خداوند در كتاب خود (قرآن) از آنان ياد كرده و وصفِ شان را براى بندگانش گفته است. خداى عزيز و جليل فرمود: «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برترى داد. در حالى كه برخى فرزند زادگان برخى ديگرند و خداوند شنوايى داناست». پس شما برگزيدگان خداوند از /1 آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران هستيد و شما از خاندان اسماعيل و اهلِ بيتِ هدايتگر (پاك) محمّد (صلى الله عليه وآله) هستيد.

و جالب اين كه، امام حسين (عليه السلام) در روزِ عاشورا با يزيديان، آن گاه كه فرزند دلبندش حضرت على اكبر (عليه السلام) به مصاف يزيديان و آل ابو سفيان، مى رفت همين

  • 1. نوادر الاخبار، ص126، به نقل از تأويل الآيات، ج1، ص106، ح13.