( صفحه 108 )
5 ـ اميرمؤمنان در سفارش خود به كميل بن زياد، فرمود:
يَا كُمَيْلُ! لا تَأْخُذْ إِلا عَنَّا، تَكُنْ مِنّا. يَا كُمَيْلُ! الدِّينُ لِلّهِ فَلا يَقْبَلُ اللهُ مِنْ اَحَد القِيامَ بِهِ اِلاّ رَسولاً أوْ نَبيّاً أوْ وَصيّاً. يَا كُمَيْلُ! هِيَ نُبُوَّةٌ وَ رِسَالَةٌ وَ إِمَامَةٌ، وَ لَيْسَ بَعْدَ ذَلِكَ إِلا مُوَالِينَ مُتَّبِعِينَ أَوْ عامِهِينَ مُبْتَدِعِينَ، إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ.(1)
اى كميل! /1 جز از ما نگير، تا از ما باشى. اى كميل! دين از آنِ خداست و خداوند از هيچ كس بر پا كردنِ دينى /1 نمى پذيرد، مگر آن كه پيامبر يا نبىّ يا وصىّ باشد. اى كميل! /1 نبوّت است و رسالت و امامت. و پس از آن مقامى نيست، مگر دوستدارانِ پيرو يا سرگردانانِ بدعت گذار. همانا خداوند، تنها از پرهيزگاران /1 مى پذيرد.
( صفحه 109 )
6 ـ پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) فرمود:
إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ، مَا اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي، وأَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الآْخَرِ: كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الأَرْضِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي أَلاَ وَاِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا، حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.(1)
در ميان شما امّت، دو يادگار گرانبها مى گذارم، كه يكى از ديگرى بزرگتر است، 1 ـ كتاب خدا، كه ريسمانى است آويخته از آسمان (عالَم الهى) تا زمين. 2 ـ عترت و خاندانم، اكنون خوب بنگريد كه پس از من، با آن دو چگونه رفتار خواهيد كرد. زيرا اين دو، «هرگز» از هم جدا نمى شوند، تا /1 ، در لبِ حوض كوثر نزد من آيند.
7 ـ ابو جعفر امام محمّد باقر (عليه السلام) پس از برشمردنِ تكيه گاه هاى اسلام، فرمود:
أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلاً قَامَ لَيْلَهُ، وَ صَامَ نَهَارَهُ، وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ، وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ، وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ، وَ يَكُونَ جَمِيعُ
- 1. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) بارهاى بار، و با تعبيرهاى مهمّ و بسيار، در عرصه هاى مختلف زمانى و مكانى، به ويژه در سال آخر زندگى پر بارش، در عرفه، مسجدِ خَيف، غديرِ خُم، آخرين سخنرانى، و وصيّت خصوصى، درباره قرآن و اهل بيت و اين كه تمسك به اين هر دو با هم، سبب نجات امت از ضلالت و گمراهى است، سخن گفته است «ما اِنْ تَمسّكَتُم بِهِما لن تَضِلّوا». و به طور صريح و قاطع فرمود: هرگز، هرگز، تا دامنه قيامت، اين دو از هم جدا نخواهند شد: «لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَى الحَوْضَ» (در نفحات الازهار في خلاصة عبقات الانوار، ج2، ص90 به بعد; المراجعات، مراجعه 8، بسيارى از منابع آن، آمده است و از علامه امينى (صاحب «الغدير») شنيده شده است كه مى فرمود: من در پژوهش هاى خويش، شمار عالمان و محدّثانِ اهل سنّت، كه اين حديث را روايت كرده اند، به مقدارى بسيار بيش تر از گروه بزرگ مذكور در «عبقات» رسانده ام. و آن بزرگوار حديث ثقلين را در مجلّدات چاپ نشده «الغدير» آورده است، (پيام جاودانه، ص195).
( صفحه 110 )
أَعْمَالِهِ بِدَلالَتِهِ إِلَيْهِ، مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ ـ جَلَّ وَ عَزَّ ـ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ، وَ لا كَانَ مِنْ أَهْلِ الاِيمَان.(1)
آگاه باش، اگر مردى همه شب به عبادت برخيزد، و همه روز، روزه بدارد، و همه دارايى اش را، انفاق كند و همه عمر حج گزارد، امّا ولايتِ ولىّ خدا را نشناسد، تا از او پيروى كند و كارهايش را به راهنمايى او سامان دهد، نه براى او بر خداوندِ ـ جليل و عزيز ـ حقِّ پاداشى است و نه، او از مؤمنان است.
8 ـ در ذيل سخن خداى تعالى: «فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِىَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَى صِرَاط مُسْتَقِيم. وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ.(2)
پس بدان چه به تو وحى شده است، دست بياز، كه بى گمان تو بر راه راست هستى. و همانا آن، ياد كَردى براى تو و قوم توست و زودا كه بازخواست شويد»، از امام صادق (عليه السلام) و همين طور از امام محمّد باقر (عليه السلام) ، آمده است كه فرمودند:
فَرَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه وآله) الذِّكْرُ، وَ أَهْلُ بَيْتِهِ ألْمَسْؤُولُونَ، وَ هُمْ أَهْلُ الذِّكْر.(3)
پيامبر خدا، «ذكر» است، و اهل بيت او، همانانند كه بازخواست خواهند شد، و ايشان، اهل ذكراند.
اين دو امام بزرگوار، فرمودند: مراد از قومِ پيامبر (لِقَوْمِكَ)، مائيم، و مراد از «صراط مستقيم» همان راه و روشى است كه قرآن كريم ارائه داده است; بدين معنا كه خداى تعالى به پيامبر گرامى اسلام فرمود: از آنجا كه اين كتاب (قرآن)
- 1. اصول كافى، ج2، ص19.
- 2. زخرف، آيات 43 ـ 44.
- 3. وسائل الشيعه، ج27، ص62، باب 7 از ابواب صفات قاضى، ح1.
( صفحه 111 )
(«ذكر»، يادآورى) است و مايه بيدارى تو و قوم توست (اهل بيت (عليهم السلام) )، مسئوليتى بزرگ بر دوش تو و بر دوش آنان (اهل بيت (عليهم السلام) )، برنهاده است. بر اين اساس، مُفاد و مفهوم اين دو آيه، به ضميمه و پيوست رواياتى كه در ذيل آن ها آمده است، خداى تعالى، امامان شيعه (عليهم السلام) را، هم چون پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، در جايگاهِ هدايت خلق و سامان دهىِ زندگى مادّى و معنوى آنان، قرار داده است; يعنى آن ها نيز، چون پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، از سوى خداوند براى هدايت و سامان دهى جامعه دينى، برگزيده شده اند كه بايد امورِ دينى و دنيايى مؤمنان را، بر اساس طرحى كه قرآن كريم ارائه داده است، سامان داده و اين مسئوليت بزرگ را، كه پس از پيامبر گرامى، هر يك پس از ديگرى، بر عهده دارند و در رستاخيز درباره آن، بازخواست خواهند شد: «وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ»، جامه عمل بپوشند.
نتيجه آن چه در اين دو آيه با پيوستِ روايات، بدان ها اشاره شده، عبارت است از:
1 ـ امامان شيعه (عليهم السلام) همگى، چون پيامبر (صلى الله عليه وآله) هدايتگر مردمند.
2 ـ آموزه هاى قرآنى بيانگرِ طرحى است، كه بر اساس آن جامعه دينى تدبير مى شود.
3 ـ امامان شيعه (عليهم السلام) هم چون پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، نبايد در انجام رسالتى كه بر دوش دارند، كوتاهى وَرْزند.
4 ـ آن بزرگواران هم چون پيامبر، در قبال اين مسئوليت الهى در پيشگاه خداوند، بازخواست خواهند شد.
5 ـ امامان (عليهم السلام) داراى فهم معصوم اند; يعنى «فهم معيار» و آشناىِ به كتاب الهى.
( صفحه 112 )