جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه تفسیر پاسداران وحى
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 118 )

5 ـ چشم پوشى از زيبايى هاى دلفريب و زود گذر دنيا و ناديده انگاشتن مال و دارائى و موقعيت خانوادگى و... در راه خداوند.

6 ـ تسليم بى قيد و شرط در برابر خداوند و فرمان هاى او، و عبور از همه دلدادگى ها، حتّى از دلدادگى به فرزند و بردن او به قربانگاه براى اجراى فرمان خداوند و اقدام به آن.

اين حقايق سخت و سنگين و سهمگين و نظير اين ها بود، كه ابراهيم را براى پذيرش منصب امامت از سوى خداوند آماده كرد، و تسليم و خلوص و ايمان و عشق و پايدارى و آگاهى او بود كه شايستگى ها و توانايى هاى نهفته در نهانِ وجود او را آشكار ساخت. و خداوند با توجه به اين همه والايى ها مقام رفيع «امامتِ» آدميان را در اختيار او نهاد: وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَ هِيمَ رَبُّهُو بِكَلِمَـت فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا...).(1)

  • 1. اين نكته در خور دقت و تأمل است كه خداوند جليل، در آياتى از قرآن كريم، تابلوهايى در اوج زيبايى و جمال و سرشارِ از شكوه و جلال از حماسه عرفانى ابراهيم (عليه السلام) به تصوير كشيده است; تصويرى از درافتادن ابراهيم، در عرصه هاى كلمات است، كلماتى كه ذهن و دل ابراهيم را سرشار از جذبه الهى كرده و او را به سوى خود كشانده و مبتلايش كرده بود: پيمودن راه دشوار عبوديت و عبور از گذرگاه هاى خوف انگيز و برخورد با جاذبه هايى كه هر يك به تنهايى مى توانست او را از وصول به سرمنزل مقصود و نقطه اوج تعالى، كه همان ستيغ بلند امامت بود، باز دارد. و امّا ابراهيم همه اين گذرگاه ها را، در روشناى معرفت و ايمان، آن سان كه سزاوار بود، پيمود، تا اين كه منزلت امامت را دريافت. با پدر خوانده و سرپرست خود گفت: آيا بت ها را به خدايى مى گزينى؟ من تو و قوم تو را در گمراهى آشكار مى يابم.
  • با شهود ملكوت آسمان ها در زمين، به مقام يقين (باور قطعى) نايل گرديد و خود را از محيط شرك آلود، بيرون كشيد و در خلوت خود به بررسى آفاق و انفس پرداخت. و با دريافت كلمه ربوبيّت، قوم خويش را به چالش كشيد و گفت: اى قوم من، من از آن چه شريك خداوند قرار مى دهيد، بيزارم، من با درستى آيينى كه بر گزيده ام، روى خويش به سوى كسى آورده ام كه آسمان ها و زمين را آفريده است و من از مشركان نيستم. و در روشناى يقين كه بدان نايل گرديده بود، خاطرش از اضطراب و ترس بياسود و به امنيت رسيد و در پرتوِ آن از تهديد به خشم خدايان، نهراسيد. و چون به سنّ رشد و كاردانى رسيد; سرپرست قوم خويش را گفت: اين تَنديس ها چيست كه شما به خدمت آن ها ماندگاريد؟ گفتند: پدران مان را پرستنده آن ها يافته ايم، گفت: بى ترديد شما و پدران تان در گمراهى آشكار بوده ايد. و اين جا بود كه با شجاعتى بى نظير و با سوگند به خداوند گفت: تا سر بگردانيد، در كار بت هاتان چاره اى خواهم كرد. و مى كوشيد تا چشم آن مردم غفلت زده را، به تدبير و تصرّف خداوند باز كند و ربوبيّت پروردگار جهانيان را، بنماياند. براى همين گفت: خداى من همان است كه مرا آفريده و هموست كه مرا رهنمون است، و هموست كه به من مى خوراند و مى پوشاند، و چون بيمار شوم، اوست كه بهبودى ام مى بخشد. و هموست كه مرا مى ميراند سپس زنده مى كند، و هموست كه اميد مى برم در روز پاداش و كيفر، لغزش مرا ببخشايد، آن گاه از خداوند خواست تا به او حكمتى ارزانى دارد و او را به شايستگان بپيوندد، و براى او در ميان آيندگان، نامى نيكو، بر جاى بگذارد. و او را از ميراث برانِ بهشت قرار دهد. و باز ابراهيم را در عرصه اى بسيار خوف انگيز مى بينم، كه در برابر پادشاهى مستبد و خود كامه و پر غرور، كه درباره پروردگارش چون و چرا مى كند، با قامتى استوار ايستاده و با برهان حيات و تسخير و تصرّف، پروردگارش را مى نماياند، تا آنجا كه بادِ نخوت و غرور خدايى اش را خوابانيد و درمانده اش كرد.
  • در جاى ديگر او را مى بينم، كه با زبان اِلحاح و تضرّع به درگاه خدا، سرّ حيات و راز معاد را مى طلبد، تا دلش آرام گيرد. با نگاهى درس آموز به ستارگان، در حالى كه پشت به خلق گمراه كرده، سخن خود را متوجه بت ها مى كند و با سرزنش آن ها و پرستندگانِ شان پتك بيدارى را بر مغزشان مى كوبد. و با دست گير شدن و به آتش در افتادن و به سلامت جستن از گزندِ آن، و گفت و گو با فرزند دلبندش و باز گو كردن آن چه در خواب ديده و بدان فرمان يافته بود و به مسلخ بردن او، و تن دادن به فرمان پروردگارش، با همه اين ها، سلوك خويش را به پايان مى بَرَد و به مقام رفيع امامت نايل مى گردد، و در ميان آيندگان، از خود نامى نيكو بر جاى مى نهد، (بقره، آيات 258 ـ 260; انعام آيات 74 ـ 76; انبياء، آيات 51 ـ 57; شعراء، آيات 78 ـ 83; صافات، آيات 83 ـ 110).
( صفحه 119 )

درخواست هاى ابراهيم

وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَ هِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَـعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّـآ إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِن ذُرِّيَّتِنَآ أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَ أَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَ تُبْ عَلَيْنآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُوا ْعَلَيْهِمْ ءَايَـتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَـبَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).(1)

  • 1. بقره، آيات 127 ـ 129.
( صفحه 120 )

و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل، پايه هاى خانه (كعبه) را فرا مى بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذير، بى گمان توئى كه شنواى دانايى، پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما، گروهى را فرمانبردار خويش (گردان) و شيوه هاى پرستشِ مان را به ما بنما و توبه ما را بپذير بى گمان تويى كه توبه پذير مهربانى. پروردگارا! و در ميان آنان از خودشان پيامبرى را كه آيه هايت را براى آن ها مى خواند و به آنان كتاب (آسمانى) و فرزانگى مى آموزد و به آن ها پاكيزگى مى بخشد; برانگيز! بى گمان تويى كه پيروزمند فرزانه اى.

اين آيات، بازگو كننده تجديد بناى كعبه و بالا بردن پايه هاى آن، به دست ابراهيم و فرزند او اسماعيل است.(1) و سپس، بيانگرِ درخواست هاى او از خداوند است.

نخستين چيزى، كه ابراهيم در اين نيايش با شكوه از خداوند طلبيد. اين بود كه در پرتو ربوبيّت خود اين كوشش ناچيز; يعنى تجديد بناى كعبه و بالا بردن پايه هاى آن را، از او و فرزندش اسماعيل بپذيرد: رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّـآ إِنَّكَ أَنتَ

  • 1. اين خانه پيش از بناى ابراهيم (عليه السلام) پى ريزى شده است، على (عليه السلام) فرمود: اَلا تَرَوْنَ اَنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الأوّلِينَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صَلَواتُ اللهِ عَلَيهِ اِلَى الآخِرِينَ مِنْ هَذَا الْعَالَم بِاَحْجَار لاتَضُرُّ وَ لاتَنْفَعُ، وَ لاتُبْصِرُ وَلا تَسْمَعُ، فَجَعَلَهَا بَيْتَه الحَرامَ الَّذي جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِياماً...; نمى بينيد خداى سبحان، پيشينيان از آدم (عليه السلام) تا پسينيانِ از اين عالم را آزمود ـ به حرمت نهادن ـ سنگ هايى بى زيان و سود، كه نبيند و نتواند شنود، پس خدا آن را خانه با حرمت خود ساخت و براى فراهم آمدن و عبادت مردمان اش پرداخت (نهج البلاغه، خطبه 192). و ابراهيم (عليه السلام) به هدايت خداوند. اين بناى عتيق را، تجديد كرد: ( وَ إِذْ بَوَّأْنَا لاِِبْرَ هِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ... ) و (ياد كن) آن گاه كه جاى آن خانه را براى ابراهيم، جايگاه عبادت ساختيم» (حج، آيه 26). از اين رو، در سوره بقره، پس از طرح مسئله امامت فرمود: ( وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَ هِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ... ) .
( صفحه 121 )

السَّمِيعُ الْعَلِيمُ).(1)

دوّمين چيزى كه از خداوند طلبيد، تسليم بودنِ او و فرزندش، هر دو، در برابر اراده و خواست خداوند و روى گردانى از هر چه جز اوست. و همين طور، امّتى سراپا تسليم از ميان «ذُريّه و نسل» او و اسماعيل پديد آيد، ذريّه اى كه همانندِ همه پديده هاى جهان، همواره بر محورِ حق و عدل بوده و هيچ گاه، خود را به هيچ گونه ظلم و باطلى، نيالايند، «وَ مِنْ ذُرّيَّتِنَا اُمَّةً مُسْلِمَةً».

سوّمين چيزى كه اين دو; پدر و پسر، از خداوند طلب كردند، ارائه مناسكِ مربوط به اين معبدِ توحيد بود، تا بر طبق آن عمل كنند و همه انگيزه ها و رفتارهاى خود را بر اساس آن، نظم دهند و در پرتو اين مناسك از همه جاذبه هاى باز دارنده، بِرَهند، و توبه شان در پيشگاهِ پروردگارشان پذيرفته شود.

چهارمين و آخرين چيزى كه ابراهيم و فرزندش در نيايش خود، با خداوند، در ميان نهادند، برانگيخته شدن پيامبرى از همين «ذُرِّيه»; از ميان اين نسلى، كه از اسلام فطرىِ پايدار، بر خوردار است و همواره در برابر خداوند تسليم است، برانگيخته شود، براى تلاوت آيات الهى و تعليم كتاب و پروردن و بار آوردنِ انسان هايى پاك و پاكيزه براى هدايت خلق: رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُوا ْعَلَيْهِمْ ءَايَـتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَـبَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ...).

نتيجه اين كه، ابراهيم و پسرش اسماعيل، پس از بناى دوباره كعبه، از خداوند خواستند، تا در سايه ربوبيّت خود، اين كار ناچيز را بپذيرد و آن دو، و برخى از ذريّه ايشان را، فرمانبردارِ خالص خود قرار دهد و مناسك و شيوه هاى بندگى را،

  • 1. از خدا خواست تا در روشنايى ربوبيّت خويش، سنگ و گلى را كه بر روى هم چيده است و در معرض فنا و زوال است، مانند ديگر ثابت هاى عالم، ثبات و بقا بخشد و اين خانه كه به دست او و فرزندش احياء شده، براى هميشه محور توحيد و تعليم كتاب و تلاوت آيات و تزكيه نفوس آدميان و قبله موحدان، باقى بماند.
( صفحه 122 )

به آن ها بنماياند و توبه آن ها را بپذيرد. و در نهايت از خداوند طلب كردند، كه از همين نسل و در ميان همين ذريّه فرمانبردار، انسانى را به پيامبرى برانگيزد، تا هدف نهايى از بناى كعبه، كه تعليم كتاب و تزكيه جان هاست، تحقق يابد. بر اين اساس، روشن مى شود، كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) از ذرّيه ابراهيم و اسماعيل است. جالب اين كه، آن چه را ابراهيم و اسماعيل براى خود طلبيدند، براى ذريّه خويش نيز، طلب كردند. ... وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِن ذُرِّيَّتِنَآ أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ...).

«مِنْ» در «مِن ذُرِّيَّتِنَآ» براى تبعيض است; يعنى برخى از ذرّيه، نه همه آن ها; چرا كه ابراهيم خود مى دانست كه همه ذريّه او به لحاظ «تسليم خدا بودن»، نمى توانند مرتبه تسليمِ ابراهيم و فرزندش اسماعيل را دريابند. و اكنون بايد ديد، برخى از ذريّه، كه ابراهيم از شايستگى آن ها براى تسليم آگاه بود، چه كسانى هستند؟ به تعبير ديگر اين گروه ممتاز، كيانند كه با ابراهيم و اسماعيل، و همين طور، با پيامبر (صلى الله عليه وآله) در مصافِ تعبّد و تسليم، همراهند؟ آيا همه امت اند؟ هرگز; چرا كه بسيارى از آنان به راه نفاق رفته و بسيارى ديگر...

آرى، اينان، همان نخبگان و برجستگانى هستند، كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) پس از بر انگيخته شدن، بى هيچ واسطه اى به تعليم و تربيت و باليدن آنها پرداخته است. اين پرسش كه اين گروه ممتاز و به تعبير ديگر «امت راستين محمّد» كه در نيايش ابراهيم و اسماعيل، مطرح بوده اند، چه كسانى هستند، ذهن و دل بسيارى از مسلمانان را، به خود مشغول كرده بود، از اين رو، ابو عمرو زُبيرى گويد، به ابو عبدالله، امام صادق (عليه السلام) عرض كردم:

«اَخْبِرْنِي عَنْ اُمَّةِ مُحَمّد (صلى الله عليه وآله) مَنْ هُمْ؟ قالَ: اُمَّةُ مُحَمَّد بَنُو هَاشِمَ خَاصّةً، قُلتُ: فَمَا الْحُجَّةُ فِي اُمَّةِ مُحَمَّد اَنَّهُمْ اَهْلُ بَيْتِهِ الّذِينَ ذَكَرْتَ دُونَ غَيْرِهِم؟ قَالَ: قَوْلُ اللهِ عَزّوَجَلَّ: وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَ هِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ