جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه تفسیر پاسداران وحى
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 133 )

براى بردن آب از خانه ها بيرون آمده بودند. طالوت و غلام، نشانِ خانه سموئيل پيامبر را از ايشان پرسيدند و از چگونگى ديدارش جويا شدند. دخترها گفتند: مردم بالاى اين كوه در انتظار اويند تا از خانه بِدَر آيد و او را ديدار كنند. در حال گفت و گو بودند، ناگهان طلعت سموئيل نمايان شد و هاله پيامبرى گِرداگِردِ وجودش را فرا گرفته بود و عِطر وحى از جانب اش مىوزيد و سيمايش از حشمت پيامبرى كريم و بزرگوار، حكايت مى كرد.

چشمان سموئيل و طالوت به يكديگر افتاد، و از همان آغازِ ديدار در ميان دل هاشان آشنايى برقرار شد و در ميان جان هاشان پيوند يگانگى و صميميت استوار گشت. سموئيل از همان لحظه طالوت را شناخت و دانست، كه اين جوان همان است كه خداوند فرمان داده، تا او را به پادشاهى برگزيند و زمام امور مملكت را بدو بسپارد. طالوت گفت: اى پيامبر بزرگوار، من براى ارشاد و راهيابى نزد تو آمده ام; چارپايانِ پدرم در اطراف اين رودخانه و درّه هاى كوهستان ناپديد شده اند و من با اين غلام در جست و جوى آن ها روانه شديم و هر چه گشتيم آن ها را نيافتيم و پس از سه روز راه پيمايى، جز خستگى ودرماندگى چيزى به دست نياورده ايم، سموئيل گفت: چارپايان، اكنون در راه دهكده و رو به باغستان پدرت روان اند، پس دل در گروِ كار آن ها مدار; و امّا من تو را براى كارى بسيار مهم تر و بزرگ تر از آن، فرا مى خوانم. خداوند تو را به پادشاهى بنى اسرائيل برگزيده است، تا آن ها را از پراكندگى و پريشانى، بازِشان آرى و كارهاشان، سامان دهى و با توانايى و دانايى كه در تو مى بينم، آن ها را از سلطه دشمنانِ شان نجات دهى. و اگر خدا بخواهد، يارى و پيروزى خود را نصيب تو خواهد ساخت. و دشمنان شما را به دست شكست و خوارى خواهد سپرد. طالوت گفت: مرا با سلطنت و پادشاهى چه كار؟ من از فرزندان بنيامين، گمنام ترين اسباط و فقيرترين ايشانم، پس چگونه به پادشاهى رِسَم و چگونه

( صفحه 134 )

رشته كارها به دست گيرم. سموئيل گفت: اين خواست خداوند و وحى اوست. از اين رو، در برابر اين نعمت او را سپاس بگذار و خود را براى جهاد آماده كن. آن گاه دست طالوت را بگرفت، و او را نزد سران قوم بنى اسرائيل آورد و گفت: خداوند طالوت را به پادشاهى شما برگزيده و حق رياست و سلطنت به او داده است. و بر شماست كه از او پيروى كنيد، و فرمانش را گردن نهيد. پس كار خود را سامان دهيد، و براى رويارويى با دشمن به يارى اش برخيزيد: وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا...).

اين سخن سموئيل آن ها را، سخت به شگفتى واداشت و نشانه هاى اكراه و انكار در قيافه هاشان پديدار شد; زيرا از گمنامى و تهى دستى و پريشان حالى طالوت، آگاه بودند. به يكديگر نگريسته و ابروها بالا بردند و گفتند: چگونه او بر ما پادشاه شود، در حالى كه نسبى اصيل ندارد و از خانواده كريم نيست؟ نه از فرزندانِ «لاوى» است، كه از شاخسار شجره نبوّت باشد و نه از دودمان «يهودا» است، تا تخت و تاج سلطنت را به ارث بَرَد. علاوه، چگونه مردى فقير را به حكومت بر ما مى گمارى؟ در حالى كه ما همگى صاحبان ثروت و جاه و جلال ايم، و از شوكت و حشمت و قدرت برخوردار: قَالُوا ْأَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ...).

سموئيل گفت: زمامدارى و كشور دارى و فرماندهىِ سپاه را با ثروت و نسب چه نسبت است؟!(1) نسب عالى براى شخص فرومايه و كم خرد، كه از آيين كشور دارى و تدبير كارها بيگانه است، چه سود؟! و ثروت سرشار براى كسى كه ذهن عقيم دارد و در سامان دهى كارها كج فهم است، چه حاصلى بار مى آورد؟! و اما طالوت را خداوند به خاطر شايستگى و توانمندى و دانايى اش، بر شما برترى

  • 1. اَينَ التّرابُ وَرَبُّ الاَربَابِ؟ چه نسبت خاك را با عالم پاك؟
( صفحه 135 )

داده، و او را به پادشاهى بر شما برگزيده است. او جوانمردى تنومند و بلندْ قامت و سختْ پى و داراى شانه هايى پهن و عضلاتى پيچيده است، و اين ويژگى هاست كه بر مهابت آدمى مى افزايد. آيا نمى انديشيد كه اگر خداوند، مردى كم دل و ضعيف اندام و ناتوان و سست اراده را بر شما حكومت مى داد; كسى از او حساب نمى برد و لشگريان به فرمان او نبودند؟!

افزون بر اين، خداوند استعداد جنگاورى و روح سلحشورى را در نهادِ او به وديعت نهاده، و عقلى وزين و گرانمايه و ذهنى روشن و تيزبين به او بخشيده است، كه در هر كارى جوانب آن را مى سنجد، و آن گاه اقدام مى كند و در برخورد با حوادثِ سخت، دستِ نيرومندى دارد و در هنر جنگاورى بصير و به سربندهاى كارها، آگاه است. و بالاتر اين كه، خداوند او را برگزيده است و بر شما پادشاه كرده است. و روشن است كه او مصالح شما را از خودتان نيكوتر مى داند. و افزون بر اين ها، خداى مالك الملك، مُلك خويش را به هر كه خواهد بخشد، و از هر كه خواهد باز ستاند.

بر اين اساس نمى سزد كه در برابر اراده و گزينش خداوند بايستيد و زبان به چون و چرا بگشاييد: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَـلـهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُو بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِى مُلْكَهُو مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ).

قوم گفتند: هر گاه كه خداوند حكمى براند و فرمانى دهد، البته همه بايد در برابر فرمان خداوند تسليم شوند، اما در اين جا نشانى بايد، تا بدان وسيله فرمان خدا را بشناسيم. سموئيل گفت: خداوند بهانه جويى ها و دشمنى ها و سرسختى هاى شما را مى دانست. از اين رو، براى شما در پذيرش فرماندهى طالوت نشانى نهاده و آن، اين است كه از شهر بِدَر شويد و «صندوق عهد» را بنگريد كه فرشتگان آن را بر دوش مى كشند. و به طور قطع، مايه آرامش دل و آسايش خاطر شما در آن صندوق است: وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ ءَايَةَ مُلْكِهِى أَن

( صفحه 136 )

يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ ءَالُ مُوسَى وَءَالُ هَـرُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَـلـِكَةُ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لاََيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ).

قوم، از شهر بِدَر شدند، صندوق عهد را با همان نشان و ويژگى كه سموئيل گفته بود، دريافتند. سپس دست بيعت به طالوت دادند و او را به پادشاهى برگزيدند. طالوت زمام كشور به دست گرفت و كارها را سامان داد و در فرماندهى و مُلْكدارى عزم و جزم و هوش و زيركى به كار برد، و قوم را گفت: تنها كسانى مى توانند در سپاه من درآيند كه خاطرشان از گرفتارى ها و فكرشان از آلودگى ها بدور باشد، پس هركه بنايى نيمه تمام، يا نامزدى در انتظار عروسى، يا انديشه سود و زيان و داد و ستد، در سر دارد، به لشگريان من نپيوندد.(1)

آن چه در اين داستان و تصويرِ آموزنده قرآنى مورد استناد است، پاره اى ويژگى هاست كه پيامبر بنى اسرائيل (سموئيل) با لحاظ آن ها در شخص طالوت، به فرمان خداوند، او را به پادشاهى برگزيده است.

شيعه بر اين باور است كه هدف از تشكيل حكومت و تاسيس يك جامعه مبتنى بر مضامين و مقولات دينى; يعنى قـرآن و سنت ـ گفتـار و رفتـار و تقرير شخـص معصوم ـ و سامـان دهى به نيـازهاى طبيعى آدميان براى دست يابى بـه كمـالى است كه خداوند براى آن ها منظور كرده; يعنى جوارِ قربِ ازلى است، به گونـه اى كه هيچ عـامل بـازدارنده اى آن ها را در اين سلوك انسانى، از وصول به مقـصود باز ندارد. و بالطّبـع چنـين حكومتى را حاكمى مى بايد كه:

اوّلاً: به مصالح و مفاسد آدميان آگاه باشد.

ثانياً: در سوق آدميان به جلب و جذب مصالح و دفع و طرد مفاسد، توانايى لازم را داشته باشد.

  • 1. اين داستان قرآنى با اندكى تصرّف از قصص قرآن نوشته صدر بلاغى، برگرفته شده است.
( صفحه 137 )

و اين دو، در شخص طالوت، در اندازه لازم، وجود داشت: «وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ». از اين رو، پيامبر بنى اسرائيل (سموئيل) او را، به فرمان خداوند، بدين منصب الهى برگزيد. و با استنادِ اين گزينش به خداوند، از بنى اسرائيل خواست تا همگى، با همه توانايى ها و ساز و برگ ها كه داشتند، در سامان دهى كارها و دور ساختن دشمن و رهايى از چنگال او، ايشان را يارى دهند. إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَـلـهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُو بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ...).

و بديهى است كه خداوند فيض سلطنت و پادشاهى را، به هر كس كه خواهد مى دهد و از هر كس كه خواهد باز مى سِتاند. اما اين فيض بخشى و اين باز سِتانى، هرگز، بيهوده و گزاف و بى حكمت و بدون رعايت مصالح و مفاسد، نيست. بنابراين، «اصطفاء الهى» در گزينش طالوت براى پادشاهى و فرماندهى مبتنى بر حكمت و مصلحتى بوده كه خود، منظور كرده است: وَاللَّهُ يُؤْتِى مُلْكَهُو مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ).

شيعه با استناد به ضرورت همين ويژگى ها، در جانشينى پيامبر (صلى الله عليه وآله) و رهبرى امت در سمت و سويى كه پايانش قرب خداوند است، امامتِ امام على بن ابى طالب و ديگر امامان (عليهم السلام) را پذيرفته و سخت بدان پاى بند است. و اين پذيرش منطقى را، با استناد به براهين عقلى و نقلى و مقولات و مضامين قرآنى و سنّت نبوى ـ گفتار و رفتار و تقرير ايشان ـ كه در منابع حديثى شيعه و سنّى، به گونه اى سرشار، آمده است، اثبات مى كند. و براى همين بود، كه از همان روز رحلت پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) ، خلافتِ خليفه يكم و پس از او، خليفه دوم و سوم را، مردود دانست و به دنبال آن ها، خلافتِ خليفگانِ اموى و عباسى و... را نامشروع اعلام كرد.

و جالب اين كه، امير مؤمنان على (عليه السلام) خود نيز، در اثبات حقانيت خويش، به اين داستانِ درس آموزِ قرآنى، استدلال كرده است: