( صفحه 243 )
تَبَارَك وَتَعَالَى ـ افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِيَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ ثُمَّ يُخْفِي عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَوَاتِ وَالاَْرْضِ، وَيَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِيمَا يَرِدُ عَلَيْهِمْ مِمَّا فِيهِ قِوَامُ دِينِهِمْ؟!
فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ: جُعِلْتُ فِدَاك أَ رَأَيْتَ مَا كَانَ مِنْ أَمْرِ قِيَامِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ (عليه السلام) وَخُرُوجِهِمْ وَقِيَامِهِمْ بِدِينِ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ وَمَا أُصِيبُوا مِنْ قَتْلِ الطَّوَاغِيتِ إِيَّاهُمْ وَالظَّفَرِ بِهِمْ حَتَّى قُتِلُوا وَغُلِبُوا؟
فَقَالَ أَبُوَجَعْفَر (عليه السلام) : يَا حُمْرَانُ إِنَّ اللَّهَ ـ تَبَارَك وَتَعَالَى ـ قَدْ كَانَ قَدَّرَ ذَلِك عَلَيْهِمْ وَقَضَاهُ وَأَمْضَاهُ وَحَتَمَهُ عَلَى سَبِيلِ الاِخْتِيَارِ ثُمَّ أَجْرَاهُ، فَبِتَقَدُّمِ عِلْم إِلَيْهِمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلى الله عليه وآله) قَامَ عَلِيٌّ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ (عليه السلام) وَبِعِلْم صَمَتَ مَنْ صَمَتَ مِنَّا، وَلَو أَنَّهُمْ يَا حُمْرَانُ حَيْثُ نَزَلَ بِهِمْ مَا نَزَلَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ وَإِظْهَارِ الطَّوَاغِيتِ عَلَيْهِمْ سَأَلُوا اللَّهَ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ أَنْ يَدْفَعَ عَنْهُمْ ذَلِك، وَأَلَحُّوا عَلَيْهِ فِي طَلَبِ إِزَالَةِ مُلْك الطَّوَاغِيتِ وَذَهَابِ مُلْكِهِمْ، إِذاً لاََجَابَهُمْ وَدَفَعَ ذَلِك عَنْهُمْ، ثُمَّ كَانَ انْقِضَاءُ مُدَّةِ الطَّوَاغِيتِ وَذَهَابُ مُلْكِهِمْ أَسْرَعَ مِنْ سِلْك مَنْظُوم انْقَطَعَ فَتَبَدَّدَ، وَمَا كَانَ ذَلِك الَّذِي أَصَابَهُمْ يَا حُمْرَانُ لِذَنْب اقْتَرَفُوهُ، وَلاَ لِعُقُوبَةِ مَعْصِيَة خَالَفُوا اللَّهَ فِيهَا، وَلَكِنْ لِمَنَازِلَ وَكَرَامَة مِنَ اللَّهِ أَرَادَ أَنْ يَبْلُغُوهَا، فَلاَ تَذْهَبَنَّ بِك الْمَذَاهِبُ فِيهِمْ.(1)
در شگفتم از مردمى كه ما را دوست دارند (پيرو ما هستند) و ما را پيشواى خود دانند و گويند طاعت ما، بسان طاعت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) ، فرموده خداوند و واجب است. سپس به سببِ سستى دل و گنجايشِ اندكِ خود، حجت خود را شكنند و خود را
- 1. اصول كافى، ج1، ص260، بَابُ اَنَّ الاَئمّةَ يَعْلَمُونَ عِلمَ ما كانَ وَمَا يَكُونْ وَ... ، ح4.
( صفحه 244 )
در برابرِ مخالفان محكوم نمايند و از حقِّ ما بكاهند و آن حق شناسى را كه خداوند برهان روشن حق معرفت ما و تسليم در برابر فرمان ما را بدو عطا فرموده، خرده گيرند. آيا مى پنداريد كه خداى ـ تبارك و تعالى ـ طاعت اولياء خود را بر بندگانش واجب كند و سپس خبرهاى آسمان و زمين را از آنها پوشيده دارد و مايه ها و اساس دانشِ امورى كه استوارى و برپايى دين شان است و از آن ها پرسش مى شود، در اختيارشان قرار ندهد؟! حمران عرض كرد: فدايت شوم شما مى دانيد كه در قيام علىّ بن ابى طالب و حسن و حسين (عليه السلام) كه براى برپايى دين خداى - عزيز و جليل - بود و آن پيش آمدهاى ناخوشايندى كه بر آن ها رسيد از كشتارِ سركشان و پيروز شدن شان بر امامان معصوم (عليه السلام) تا آنجا كه به شهادت رسيدند و شكست خوردند.
حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر (عليه السلام) فرمود: اى حمران، خداى - تبارك و تعالى - آن چه را بر آن ها رسيد از پيش با اختيار و انتخاب خودشان براى آنها تقدير كرده و فرمان آن را داده و حتمى كرده بود. سپس، مورد اجراء و عمل قرار داده. پس آن چه در قيام علىّ بن ابى طالب و حسن و حسين (عليهم السلام) پيش آمد، از پيش، از سوى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) از آن آگاه بودند. و هر يك از ما كه خاموشى گزيده است از روى آگاهى و بصيرت بوده است. اى حمران اگر آن گاه كه گرفتار مى شدند و سركشان بر آنان يورش مى آوردند، از خداوند مى خواستند كه خطر آن ها را بگرداند و بر اين خواسته اصرار مىورزيدند كه بلا و مصيبت را از آنان بگرداند و آن سركشان را نابود سازد و قدرت شان را تباه كند، خداوند خواسته آن ها را
( صفحه 245 )
اجابت مى كرد و خطرِشان را، از آن ها دور مى ساخت. و در اين صورت زمان سركشى شان به پايان مى رسيد و قدرت شان به زودى تباه مى شد; زودتر از بريدن يك گلوبند واز هم گسيختن دانه هاى آن. اى حمران ! اين پيش آمدهاى ناخوشايند به سبب گناهى كه مرتكب شده باشند يا كيفر گناهى كه با آن خدا را معصيت كرده باشند، نبود; بلكه براى دست يابى به منزلت و كرامتى بود از جانب خداوند، كه خداوند خود خواسته بود بدين وسيله بدان دست يابند. اى حمران ! مباد كه درباره آن اولياى الهى راه هاىِ باطل بر تو چيره شوند و تو را از راهِ حق بدر برند.
در اين حديث شريف كه به لحاظ استنادِ آن به امام محمّد باقر (عليه السلام) از اعتبار درخورى برخوردار است(1) نكته هايى است كه لازم است به آنها اشاره شود:
1. ولايت و سرپرستى امامان معصوم (اهل بيت (عليهم السلام) ) در رديفِ ولايت و سرپرستى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) است.
2. اطاعت آنان به سان اطاعت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرموده خداوند و يك فريضه دينى است.(2)
3. راز اطاعتِ بى قيد و شرط، از آن ها، انتساب شان به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نيست; بلكه شايستگى ذاتى و آگاهى وسيع آن ها از آموزه هاى وحى و آگاهى كامل آن ها
- 1. علاّمه مجلسى (رحمه الله) استناداين حديث رامعتبر دانسته است، (مرات العقول، ج3، ص131).
- 2. اين نكته اشاره شده است به آيه: ( يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا ْأَطِيعُوا ْاللَّهَ وَأَطِيعُوا ْالرَّسُولَ وَأُو ْ لِى الاَْمْرِ مِنكُمْ ) اى مؤمنان خداى را فرمان بريد و پيامبر و صاحبان امر را» (نساء، آيه 59). در اين كه اولواالامر چه كسانى اند از اهل سنّت، برخى آنان را اميران و برخى خلفاى چهارگانه و بعضى علما گفته اند. و امّا دانشمندان شيعه با استنادِ به برهان و بنابر رواياتى كه از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) دارند و در اين نوشتار در ذيل بحث از «اُولوُا الاَمْر» به پاره اى از آنها اشاره شده است; ايشان را امامان معصوم (عليهم السلام) از اهل بيت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مى دانند.
( صفحه 246 )
از حوادث واقعه و پسامدهاى آن است. و البته اين آگاهى و بصيرت آن ها، اگر چه از طريق پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، ولى از سوى خداوند است.(1)
4. قيام اميرمؤمنان و همين طور قيام دو فرزند بزرگوارش حسن و حسين و به همين سان سكوت و خاموشى هريك از امامان از اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و موضع گيرى هاى آن ها در برابر خليفگان اموى و مروانى و عباسى، محاسبه شده و به عنوان يك وظيفه الهى و تكليف دينى بوده است، كه با آگاهى كامل از پسامدهاى خوش و ناخوشِ آن انجام گرفته است.
5. آن چه در دوره هاى امامتِ آن ها رخ داد از حوادث تلخ و شيرين، جنگ و صلح، سكوت و فرياد، همه و همه، بر مبناى تقدير و قضاء حتمى خداوند بوده است، كه آن بزرگواران آگاهانه و به اختيارِ خود، و نه به جبر و اضطرار، پذيرفته بودند; چرا كه همه آن رخ دادها در سمت و سوى مصالح اسلام و دستاوردهاى بعثت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و تعالى امت اسلام بوده است.(2)
6. امام حسين (عليه السلام) از پيشوايان «مُفْتَرَضُ الطَّاعَة» و برخوردار از دانش وسيع، نسبت به آموزنده هاى وحى و آگاه از حوادث واقعه است. از اين رو، مانند ديگرِ پيشوايانِ معصوم، قيام او در برابر حكومت اموى، قيامى آگاهانه و با انتخاب خود او بوده است. و با اين كه مى دانست در اين قيام كشته خواهد شد، با يارانى
- 1. پيامبر (صلى الله عليه وآله) به علي بن ابى طالب (عليه السلام) فرمود: «إنّكَ تَسْمَعُ ما أَسْمَعُ، وَتَرى ما أَرى إلاّ اَنَّكَ لَسْتَ بِنَبيّ; تو مى شنوى آن چه را من مى شنوم و مى بينى آن چه من مى بينم جز اين كه تو پيامبر نيستى»، (نهج البلاغه، خطبه 192).
- 2. امام امير مومنان على (عليه السلام) در نامه اى به مردم مصر نوشت: «اِنِّي وَاللهِ لَوْ لَقِيتُهُمْ واحِداً وَهُمْ طِلاعُ الأَرْضِ كُلِّها ما بالَيْتُ وَلا اِسْتَوْحَشْتُ، وَإِنِّي مِنْ ضَلالِهِمُ الَّذي هُمْ فِيهِ وَالهُدىَ الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ لَعَلى بَصِيرةً مِنْ نَفْسِى وَيَقِين مِنْ رَبّي; به خدا سوگند، اگر تنها آنان را مى ديدم و آنان زمين را پر مى كردند نه باك داشتم و نه مى هراسيدم كه من بر گمراهى آنان و رستگارى خود نيك آگاهم و با يقين از جانب پروردگار همراه»، (نهج البلاغه، نامه 62).
( صفحه 247 )
اندك، در برابر يزيديان، بپا خاست و شهادت را، كه تنها راه نجات اسلام بود، پذيرفت و در برابر خواست خداوند، كه شهادت او و يارانش و اسارتِ اهل بيت او بود، سر تسليم فرود آورد.
2. امام محمّد باقر (عليه السلام) فرمود:
اِنَّ الحُسَيْنَ (عليه السلام) خَرَجَ مِنْ مَكَّةَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ بِيَوم، فَشَيَّعَهُ عَبْدُاللهِ بنِ الزُّبَيْرْ فَقَالَ: يَا اَبَا عَبْدِاللهِ لَقَدْ حَضَرَ الْحَجُّ وَتَدَعُهُ وَتَأتِي الْعَرَاقَ؟ فَقَالَ: يَا ابنَ الزُّبَيْر لاََنْ اُدْفَنَ بِشَاطِىء الْفُرَاتِ اَحَبُّ اِلَيَّ مِنْ اَنْ اُدْفَنَ بِفنَاءِ الْكَعْبَةِ.(1)
امام حسين (عليه السلام) روز پيش از ترويه، روز هفتم ذى حجّة، از مكّه بيرون شد و عبدالله فرزند زبير چند گامى همراه او رفت (او را بدرقه كرد). سپس به آن حضرت عرض كرد: اى اباعبدالله! موسم حجّ فرارسيده آيا آن را وامى گذارى و به سوى عراق مى روى؟ فرمود: اى پسر زبير! از اين كه در كناره فرات (ساحل فرات) دفن بشوم دوست تر دارم تا در آستانه كعبه.
ابو سعيد عقيصا گويد: شنيدم عبدالله زبير با حسين بن على (عليه السلام) خلوت كرده و با او نشستى طولانى داشته است. گويد: سپس، حسين بن على (عليه السلام) رو به آن ها(جمعى كه در آن جا بودند) كرده، فرمود:
اِنَّ هذا يَقُولُ لِي: كُنْ حَماماً مِنْ حَمامِ الحَرَم، وَلاََنْ اُقْتَلُ وَبَيْنِي وَبَيْنَ الْحَرَم بَاعٌ اَحَبُّ اِلَيَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلَ وَبَيْنِي وَبَيْنَهُ شِبْرٌ، وَلاََنْ اُقْتَلَ بِالطَّفِ اَحَبُّ اِليَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلَ بِالحَرَمِ.(2)
- 1. كامل الزيارات، ص73، الباب الثالث و العشرون، ح6; بحار الانوار، ج45، ص86، ح18.
- 2. همان، ص72.