جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه تفسیر پاسداران وحى
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 58 )

تو مكَن شاخش چو مرد اندر خرى *** گاو خيزد با سه شاخ از محشرش(1)

دريغا و دردا ! اين مشكل هميشگى بشر بوده است، كه اين جفا را درباره اولياى الهى و بندگانِ پاك خداوند روا داشته است. نور را با ظلمت، عدل را با جور، و خَرمُهْره را با دُرّ برابر كرده است;

«آه آه از دست صرّافانِ گوهر ناشناس *** هر زمان خر مهره را با دُرّ برابر مى كنند»

بزرگمردى را كه فرمود: ما پرورده خداييم و مردم، پرورده هاى مايند; «اِنَّا صنَائِعُ رَبِّنَا وَالنَّاسُ بَعْدُ صَنائِعٌ لَنَا»،(2) با آن شخصِ از فطرت برگشته و مسخ شده و آن جسم كج انديش; «الشَّخصُ المعكوسُ وَالجِسمُ المَرْكُوسُ»(3) قياس مى كنند. البته كمى داناتر و مهذَّب ترش مى دانند، و يا با ديگرانش مى سنجند! و او خود دردمندانه، فرمود:

فَيَا لَلَّهِ وَلِلشَّورَى! مَتى اعْتَرَضَ الرَّيبُ فِيَّ مَعَ الأوَّلِ مِنْهُم، حَتّى صِرْتُ اُقْرَنُ اِلَى هذِهِ النَّظَائِرِ.(4)

پناه بر خدا از اين شورا! در كدام زمان بود كه در مقايسه من با نخستين آنان (ابوبكر، و برترىِ من بر او) شكّ و ترديد وجود داشته باشد، تا چه رسد به اين كه مرا همسنگ امثال اين ها (اعضاى شورا) قرار دهند؟!

چگونه رواست كه آدمى ديده خرد فرو بندد و همه فضايل انسانى را ناديده انگارد و ناسزاوار، دانايانِ راستين قرآن، و وارثانِ حقيقىِ آورنده آن و مشعل هاى

  • 1. كلّيات شمس، غزل 1255.
  • 2. نهج البلاغه، نامه 28.
  • 3. همان، نامه 45.
  • 4. همان، خطبه 3.
( صفحه 59 )

كمال و گنجورانِ علم خدا را، كه زبانِ گوياى «تنزيل»اند، با ديگران به قياس آوَرَد؟ آرى، حقيقت اين است كه، اين قياس ها همه، «مع الفارق» است. نبايد و نشايد، حتّا هيچ بزرگى را ـ چه رسد آن ها كه تخم گناه را كِشتند و آب فريب به پاى آن ريختند ـ با آل محمّد (صلى الله عليه وآله) قياس كرد. «چراغ مرده كجا، شمعِ آفتاب كجا»؟

لايُقَاسُ بآلِ محمّد (صلى الله عليه وآله) مِن هذِهِ الاُمَّةِ أحَدٌ، وَلايُسَوَّى بِهِم مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُم عَلَيهِ اَبَداً: هُمْ اَساسُ الدِّينِ، وَعِمَادُ اليَقينِ. اِلَيهِمْ يَفِيءُ الغَالِي، وَبِهِم يَلحَقُ التَّالِي، وَلَهُم خَصَائِصُ حَقِّ الوِلايَةِ، وَفِيْهِمُ الوَصيَّةُ وَالوِراثَةُ.(1)

از اين امّت كسى نيست كه با آل محمّد ـ كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد ـ شانه به شانه بسايد و آن ديگران كه همواره ريزه خوار نعمت ايشان اند، هرگز نمى توانند با آنان پهلو بزنند، كه اين خاندان پايه و زيرساخت دين اند و تكيه گاه يقين. تندروان به سوى ايشان باز آيند و واپس ماندگانِ كُنْد رفتار، ناگزيرند كه خود را بديشان برسانند; چرا كه ويژگى هاى حقِّ ولايت از آنِ آل محمّد است و وصايت و وراثت، تنها در اين خانواده، فراهم آمده است.

و امّا كتاب حاضر:

1 ـ «پاسداران وحى» نوشتارى در حوزه «امامت» نگاشته زنده يادان:

حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى و حضرت آية الله اشراقى است كه پس از بازنويسى و تكميل: پانوشت، سرآغاز، تنظيم مطالب و جابجايى پاره اى از آنها، به همان نام منتشر شده است.

2 ـ در اين بازنويسى و تكميل، اساس كار بر اين بوده است كه با حفظ همه

  • 1. همان، خطبه 2.
( صفحه 60 )

مباحث مطروحه، افزون بر فهرست آيات و منابع روايات، كتاب به گونه اى ارائه شود كه فهم مطالب و دريافت مفاهيم آن، براى همگان بهويژه جوانان كه مخاطبان اصلى اين نوشتارند، سهل و هموار باشد. براى همين، از تكرارى كه در پاره اى مباحث و منقولاتِ كتاب آمده است، در اين بازنويسى و تكميل صرف نظر شده است.

3 ـ سرآغاز و پانوشت ها صرفاً براى توضيح بيش تر متن كتاب است، «تا كه قبول افتد و چه در نظر آيد».

در پايان لازم مى دانم از برادر گرامى جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمّدرضا فاضل كاشانى، كه در نمونه خوانى متن و تصحيح اغلاط، زحمت كشيده و نكته هايى را يادآورى كردند، تشكّر و قدردانى كنم.

نيز، از همه دوستانى كه شكل گيرى و نشر كتاب را بر عهده داشته اند، سپاسگزارم.

والحَمدللّه عَلَى هَذه النِّعمَة

27 رجب 1428 هـ ق.

20 مرداد 1386 هـ ش.

قم ـ محمّدتقى خلجى

( صفحه 61 )

مقدّمه

( صفحه 62 )