(صفحه 115)
س 206 ـ شخصى خودكشى كرده است، آيا احكام مربوطه به ميت نسبت به او جارى است؟
ج ـ بلى، تمام احكام اموات، بر او جارى است.
س 207 ـ حكم مرتدّى كه پس از توبه مرده باشد چيست؟ و آيا فرقى بين مرتد ملى و فطرى وجود دارد؟
ج ـ با توبه حكم مسلمان را پيدا مى كند و غسل او واجب مى شود و از اين جهت فرقى بين مرتد فطرى و ملّى وجود ندارد.
غسل ميت
س 208 ـ استخوانهاى ميّتى، پس از چند سال به دست آمده است، آيا غسل و كفن و نماز واجب است؟
ج ـ چنانچه جميع استخوانهاى ميت به دست آمده است، واجب است جميع اعمال مربوطه به ميت را انجام دهند، يعنى سه غسل دهند و او را در قطعات سه گانه، كفن كنند و پس از حنوط و نماز، دفن كنند.
س 209 ـ جنينى بيش از چهارماه داشته و به ناچار او را قطعه قطعه كرده، از رحم خارج كرده اند، وظيفه نسبت به غسل و دفن او چيست؟
ج ـ قسمتى را كه سينه و قلب دارد بايد غسل دهند و كفن كنند و دفن كنند و قطعاتى كه استخوان دارد و جاهاى حنوط در آنها موجود است، بايد غسل دهند و حنوط كنند و در پارچه اى بپيچند و دفن كنند و آنچه استخوان ندارد در پارچه اى ديگر بپيچند و دفن كنند و اگر ممكن باشد مى توانند آنها را مجتمعاً غسل دهند و پس از كفن و حنوط دفن كنند.
س 210 ـ قطعه اى از بدن شخص زنده، جدا شده است، آيا حكم ميت را دارد؟
(صفحه 116)
ج ـ بلى اگر آن قطعه، مشتمل بر استخوان باشد احتياطاً آن را غسل ميّت دهند و در پارچه اى بپيچند و اگر از مواضع حنوط است، حنوط كنند و دفن كنند، امّا اگر مشتمل بر استخوان نباشد غسل لازم نيست، بلكه آن را در پارچه اى بپيچند و دفن كنند.
س 211 ـ براى غسل ميت چه مقدار آب لازم است؟
ج ـ مستحب است آبِ سه غسل ميّت، به مقدار شش مشك آب باشد و اين مقدار آب براى مصرف تمام مستحبات و واجبات سه غسل است نه واجبات تنها.
س 212 ـ آيا بايد چرك بدن ميت را قبل از غسل بگيرند و بدن را دست و كيسه بكشند؟
ج ـ گرفتن چرك بدن ميت و دست و كيسه كشيدن لازم نيست و چنانچه بر بدن او نجاست و مانعى از رسيدن آب نباشد، مى توانند آب سدر و كافور و آب خالص را به قصد غسل، روى سر و گردن و طرف راست و چپ ميت بريزند، بطورى كه آب به تمام بدن او برسد، بلى مستحب است هنگام غسل دادن، آهسته و ملايم دست به بدن بكشند تا مطمئن شوند كه آب به تمام بدن ميت رسيده است.
س 213 ـ اگر آب باشد ولى سدر و كافور نباشد، وظيفه چيست؟
ج ـ در اين فرض، بايد سه غسل با آب خالص داده شود و غسل اول را به نيت غسل بدل از آب سدر و دوم را بدل از آب كافور، انجام دهند.
س 214 ـ اگر در اثناء غسل يا بعد از غسلها، بدن ميت نجس شود يا خون يا بول و نجاستى از او خارج شود، آيا اعاده غسلها لازم است؟
ج ـ اعاده لازم نيست، بلى مستحب است اعاده كنند.
(صفحه 117)
س 215 ـ اگر بعد از غسلها و قبل از دفن، بدن ميت، به واسطه خروج خون يا بول و نجاستِ خود ميت، نجس و آلوده شود، وظيفه چيست؟
ج ـ واجب است نجاست را ازاله و بدن را تطهير كنند، بلى چنانچه ازاله و تطهير، مشقت دارد يا موجب هتك ميت مى شود، ازاله و تطهير لازم نيست و مى توانند ميّت را بدون تطهير دفن كنند.
س 216 ـ بدن ميت زخم و جراحت دارد و خون بند نمى آيد، آيا بايد غسل جبيره اى داد يا تيمم؟
ج ـ در غسل ميت جبيره ذكر نشده و اصلاً معنى ندارد، لذا در فرض سؤال بايد صبر كنند تا خون بند بيايد و اگر تأخير در غسل موجب هتك ميت مى شود، به هر وسيله ممكن خون را مسدود كنند و غسل دهند يا با آب سدر و كافور كه متصل به آب لوله و كر است، غسل دهند (به طورى كه در جلد اول جامع المسائل بيان شده است) و اگر ممكن نشد تيمم دهند.
س 217 ـ جسد ميّتى، پس از چند روز پيدا و متعفن شده و طورى است كه اگر بخواهند او را غسل دهند اوّلاً از بوى تعفن آن غسل دهنده اذيت مى شود و ثانياً ممكن است بدن متلاشى شود، وظيفه چيست؟
ج ـ در صورت امكان، جهت جلوگيرى از تعفّن و بو، بايد با مواد ضدعفونى، بدن را ضدعفونى كنند و چنانچه با ريختن آب سدر و كافور و آب خالص به بدن، بدون دست كشيدن، جسد متلاشى نمى شود بايد به اين طريق او را غسل دهند والاّ او را تيمم دهند و دفن كنند.
س 218 ـ شخصى فوت كرده و جهت غسل، آب در دسترس نيست، وظيفه چيست؟
ج ـ اگر تأخير غسل تا تهيه آب، يا رساندن ميت به محلى كه آب باشد،
(صفحه 118)
مستلزم هتك و متعفن شدن ميت باشد، بايد با تيمم دفن شود و بنابر احتياط واجب عوض هر غسل، تيمم جداگانه بدهند و يك تيمم هم به نيت همه اغسال داده شود.
س 219 ـ ميت را بايد تيمم دهند ولى مواضع تيمم نجس و خون آلود است و امكان تطهير نيست، يا نمى توان جلوى خون را گرفت، وظيفه چيست؟
ج ـ اگر ممكن است عين خون را برطرف كنند والا پارچه يا پلاستيك روى آن بكشند و روى آن تيمم دهند.
س 220 ـ شخصى در اثر حادثه اى فوت كرده و اگر بخواهند غسلش دهند، بدن متلاشى مى شود و تمام مواضع تيمم هم از بين رفته است، وظيفه چيست؟
ج ـ در فرض سؤال غسل و تيمم ساقط است هر چند احتياط اين است كه جنازه را داخل پلاستيك گذاشته و روى پلاستيك را اغسال سه گانه ميت بدهند.
س 221 ـ جنينى چهارماهه سقط شده است، آيا علاوه بر غسل و كفن، حنوط هم لازم است؟
ج ـ بلى حنوط هم لازم است.
نماز ميت
س 222 ـ شخص بى نماز و گناهكارى فوت كرده است، آيا جايز و صحيح است در نماز بر جنازه او، بعد از تكبير چهارم، گفته شود: «اللّهم انّا لانعلم منه الاخيراً» يا بايد دعاى ديگرى خوانده شود؟
(صفحه 119)
ج ـ گفتن اين جمله، مانعى ندارد و صحيح است.(1)
- 1 ـ ظاهراً مراد از «خير» در جمله فوق، «اسلام» و «اهل قبله بودن» است. (در مقابل كفر و كافر) و نمازگزار در مقام دعا و طلب آمرزش مى گويد: خداوندا من از اين ميت جز «خير» كه «اسلام» و «اهل قبله بودن» او مى باشد، چيزى نمى دانم; يعنى مى دانم مسلمان است و كافر نيست.
وجوه ديگرى نيز گفته شده است ولى اين وجه، بهترين وجه مى باشد، و شاهد آن ادعيه اى است كه در تلقين محتضر و ميت وارد شده است. (رجوع شود به وسايل الشيعه، ج 2، ص 662 و 842 و 862) و نيز از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: صلّ على من مات من اهل القبلة و حسابه على الله (وسايل الشيعه، ج 2، ص814) بنابراين گفتن اين جمله نسبت به همه مؤمنين بى اشكال است، هر چند كه نمازگزار بداند كه ميّت فاسق بوده است. علاوه بر اينكه باب توبه باز و رحمت الهى واسع است و «ان الله يغفر الذنوب جميعاً».
و همچنين از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:«اِنّ محبّى آل محمد لايموتون الاتائبين... دوستان آل محمد(ص) بدون توبه نمى ميرند». خصوصاً كه نمازگزار درمقام دعا و تقاضاى عفو براى ميت است و همين مقدار كه احتمال توبه او داده شود، كفايت مى كند كه بگويد: «انا لانعلم منه الاخيراً»: قال العلامة المدقّق، حجة الاسلام الشفتى قدس سره فى «مطالع الانوار»، ج 6،ص 243 بعد بيان كيفية صلاة الميّت و شرح بعض جملاتها ماهذا نصّه: «ثم لايخفى الاشكال فى الحصر المستفاد من قول «انّا لانعلم منه الاخيرا» لعدم استقامة ذلك فى اغلب الاشخاص للقطع بعدم اجتناب غالب النفوس عن جميع المعاصى... و يدفع المحذور بارادة التقييد بان ينوى انّه لايعلم منه فى هذا الوقت الذى يُصَلّى عليه، الاخيراً; بناءً على فتح باب التوبة و سعة عفوالله تعالى لأنّه تعالى «يغفر الذنوب جميعا» و انّه تعالى« لايغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء» فيحتمل أن من علمنا من الشرّ توسّل فى حاضر حيوته بباب سعة عفوه، تعالى مع الانابة و التوبة او صدر منه المحاسن; «انّ الحسنات يذهبن السّيئات» و مع هذا الاحتمال ليس لنا فى هذا الوقت الا انّه ممّن آمن باللّه و رسوله و حججه عليهم السلام... و حكى المولى الفقيه المعتمد المعروف بالفاضل الهندى فى شرحه على قصيدة الحميرى عن عباد بن صهيب انّه قال كنت عند جعفر بن محمد(ع) فاتاه نعش السيّد فدعا له و ترحم عليه فقال له الرجل: «يابن رسول الله و هو يشرب الخمر و يؤمن بالرّجعة» فقال: حدثنى ابى عن جدّى: انّ محبّى آل محمد(ص) لايموتون الاتائبين... انتهى ما اردت نقله من مطالع الأنوار ملخصّاً.
و قال المولى محمد تقى المجلسى قدس سره الشريف فى «روضة المتقين»، ج 1، ص 424 فى شرح «اللهم انّا لانعلم منه الاخيراً» ما هذا نصه: «قد يستشكل قرائة هذا الدّعا، للفساق المعلوم منهم الشرّ، والحق الجواز; اما تعبّداً لأن يقبل الله شهادتهم كما روى فى الأخبار الكثيرة و سيجيئ فى صحيحة عمر بن يزيد (و امّا) لأنّ شرّهم غيرمعلوم لاحتمال توبتهم او شمول عفوالله او الشفاعة لهم مع معلومية ايمانهم ظاهرا...
و قال العلامة شيخ المولى محمد باقرالمجلسى قدس سرّه فى مرآة العقول الجزء 14، ص 54، ماهذا نصّه: «قوله عليه السلام: «لااعلم منه الاّ خيراً». اقول: ربّما يستشكل ههنا بانّ هذه كيفيّة للصلّوة على المؤمن برّاً كان او فاجراً، فكيف يجوز لنا هذا القول فيمن نعلم منه الشرور و الفسوق؟ و يمكن ان يجاب عنه بوجوه: الاوّل: ان يقال يجوز ان يكون هذا ايضاً ممّا استثنى من الكذب سوّغه الله لنا رحمة منه على الموتى ليصير سبباً لغفرانهم كما سوّغه الله فى الاصلاح بين الناس بل نقول هذا ايضاً كذب فى الصلاح، و قد ورد فى الخبر انّ الله يحبّ الكذب في الصّلاح و يبغض الصدّق فى الفساد.