(صفحه 385)
س 1020 ـ زن به مرد مى گويد در صورتى كه جداى از مهريه مقدارى معين طلا به من بدهى حاضر به ازدواج با تو هستم و مرد قبول مى كند بعد از ازدواج مرد زن را طلاق مى دهد، آيا زن مى تواند جداى از مهريه آن مقدار طلا را هم مطالبه كند؟
ج ـ اگر چنين شرطى در ضمن عقد ازدواج شده باشد، يا عقد مبنى بر آن واقع شده كه به منزله شرط ضمنى بوده است واجب الوفاء است و زن مى تواند علاوه بر مهريه طلا را هم بگيرد. ولى اگر شرط ابتدايى بوده است واجب الوفاء نيست. و زن حق مطالبه الزامى طلا را ندارد، گرچه بهتر است زوج به شرط عمل كند.
س 1021 ـ مهرالسنة و مهر حضرت زهرا(عليها السلام) چه مقدار بوده؟ و به پول زمان ما چه مقدار مى شود و منشأ اينكه در بعضى از قباله هاى ازدواج مى نوشته و مى نويسند، مهرالسنة بيست و شش تومان و دو قران و نيم، چه بوده و به چه حسابى است؟
ج ـ از روايات(1) استفاده مى شود كه مهرالسنة پانصد درهم است (2) و مستحب است مهريه پانصد درهم نقره باشد(3) و از خطبه حضرت جواد(عليه السلام) و خطبه حضرت امير(عليه السلام) و بعضى از روايات ديگر استفاده مى شود كه مهريه حضرت زهرا سلام الله عليها پانصد درهم نقره بوده است و درهم شرعى برابر 6/12 نخود نقره سكّه دار است، بنابراين پانصد درهم نقره معادل دويست و شصت و دو مثقال و نيم به مثقال صيرفى (24 نخودى)
- 1 ـ وسائل الشيعه، ج 15، ص 5 ـ 8 .
- 2 ـ همان.
- 3 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 112 .
(صفحه 386)
نقره سكه دار مى شود و ظاهراً به قِران قديم ايران، معادل بيست و شش تومان و دو قران و نيم بوده و مهريه ها را طبق آن محاسبه و تعيين و در قباله ها مى نوشته اند و قيمت آن در هر زمان تابع نرخ همان زمان است و در زمان ما (سال 77) حدود 100 هزار تومان مى باشد.
س 1022 ـ عقدى بر اساس مهر السنه خوانده شده و مقدار آن تعيين نشده و يا به زوج نگفته اند، و ذهنيّت غلط اين بوده كه مهر السنه مبلغ ناچيزى است و پس از چند سال فهميده كه مهر السنه پانصد درهم است و چيزى بيش از يكصد هزار تومان مى باشد. سؤال اينكه مهر السّنه واقعى را بدهكار است يا همان مقدار كمى را كه بر اساس ذهنيت خود به آن رضايت داده است؟
ج ـ در فرض سؤال كه عقد روى مهر السنه خوانده شده است، همان مهر السنه واقعى را بدهكار است، اگر چه خيال مى كرده مقدار آن كم است.
(صفحه 387)
احكام اولاد
س 1023 ـ مستدعى است آداب مربوط به ولادت نوزاد را بيان فرماييد:
ج ـ بعد از ولادت چند چيز مستحب است:
1 ـ غسل دادن نوزاد با اطمينان به عدم ضرر.
2 ـ پوشاندن نوزاد با جامه و لباس سفيد.
3 ـ گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گش چپ او.
4 ـ برداشتن كام او با آب فرات و تربت حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) و نيز مى توانند با خرما كام او را بردارند.
5 ـ انتخاب نام خوب براى او. و بهترين نامها نامى است كه عبوديت براى خدا را برساند، مانند عبدالله و عبدالرحمن و عبدالرحيم، و يا نامهاى انبياء عظام و يا ائمه معصومين(عليهم السلام) بويژه نام محمد. و براى دختر، نامهاى زنان صالحه به ويژه نام فاطمه بهتر است.
6 ـ وليمه ولادت.
7 ـ مستحب است روز هفتم، سر نوزاد را بتراشند و هم وزن موهاى تراشيده شده، طلا يا نقره صدقه بدهند.
(صفحه 388)
س 1024 ـ لطفاً حكم ختنه را بيان فرماييد.
ج ـ ختنه پسر واجب است و احتياط اين است كه ولىّ، پيش از بالغ شدن بچه، او را ختنه كند و مستحب است ختنه روز هفتم تولد انجام شود و وليمه ختنه نيز مستحب است. و چنانچه پسر را تا بالغ شدن ختنه نكردند، واجب است خودش ختنه كند و ختنه شرط صحت طواف در حج و عمره است، چه حج و عمره واجب باشند يا مستحب، ولى بنابر اقوى شرط صحت نماز و ساير عبادات نيست.
س 1025 ـ لطفاً مسائل و آداب مربوط به عقيقه را بيان فرماييد.
ج ـ عقيقه كردن براى نوزاد از مستحبات مؤكّد است و كسانى كه قدرت مالى دارند مستحب است روز هفتم تولد نوزاد خود عقيقه كنند و اگر از روز هفتم تأخير افتاد، ساقط نمى شود، بلكه هر وقت فراهم شد مى توانند عقيقه كنند و اگر براى نوزاد عقيقه نكردند مستحب است خودش هر زمانى كه قدرت پيدا كرد ولو تا آخر عمر، براى خودش عقيقه كند و پرداختن پول عقيقه به فقرا به جاى عقيقه كفايت نمى كند، بلى چنانچه كسى روز عيد قربان، قربانى كند به جاى عقيقه محسوب مى شود و كفايت مى كند.
در استحباب عقيقه فرقى بين دختر و پسر نيست، ولى مستحب است براى پسر حيوان نر و براى دختر حيوان ماده عقيقه كنند.
در استحباب عقيقه فرقى بين نوزاد اول و دوم و غيره نيست.
كسانى كه قدرت مالى ندارند مستحب است هر زمانى كه قدرت پيدا كردند براى نوزاد خود عقيقه كنند.
عقيقه بايد گوسفند يا گاو يا شتر باشد و حيوان ديگر مثل مرغ و نحوه كفايت نمى كند.
(صفحه 389)
گوسفند لازم نيست ميش باشد، بلكه بز هم كفايت مى كند، ولى مستحب است شرايط قربانى را داشته باشد و چاق و فربه باشد.
س 1026 ـ اگر هنگام ذبح عقيقه دعاى خاصى وارد شده، بفرماييد.
ج ـ از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود هنگام سربريدن عقيقه بگوييد:
«وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلّذى فَطَرَالسَّماواتِ وَالأَرضَ حَنيفاً مُسْلماً وَ ما أَنَا مِنَ المُشْركينَ اِنَّ صَلاتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مَماتى لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، لاشَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ اُمِرْتُ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ، اَللّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ بِسْمِ اللهِ وَاللهُ اَكْبَرُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمد، اَللّهُمَّ لَحْمُها بِلَحْمِهِ وَ دَمُها بَدِمِهِ وَعَظْمُها بِعَظْمِهِ وَ شَعْرُها بِشَعْرهِ وَ جِلْدُها بِجِلْدِهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْها وِقاءً» و نام نوزاد را ببريد و حيوان را ذبح كنيد.(1)
س 1027 ـ گوشت عقيقه را به چه صورتى مصرف كنيم؟
ج ـ بهتر است عقيقه را بطور ساده با آب و نمك به پزند و حدّاقل ده نفر از مؤمنين را دعوت كنند تا از آن بخورند و براى نوزاد دعا كنند و مى توانند گوشت آن را بصورت خام يا پخته تقسيم كنند.
مكروه است كه مادر و پدر و خواهر و برادر نوزاد (عائله پدر نوزاد) از عقيقه بخورند و كراهت، نسبت به مادر بيشتر است.
نيز شكستن استخوانهاى عقيقه مكروه است و چنانچه بخواهند گوشت آن را بصورت خام تقسيم كنند بهتر است طورى قطعه قطعه كنند كه استخوانهاى آن شكسته نشود گرچه شكستن هم اشكالى ندارد.
ضمناً استحباب دفن كردن استخوانهاى عقيقه و بعضى از كارهايى كه در بعضى جاها مرسوم و معروف است، ثابت نشده و مدركى ندارد.