(صفحه 389)
گوسفند لازم نيست ميش باشد، بلكه بز هم كفايت مى كند، ولى مستحب است شرايط قربانى را داشته باشد و چاق و فربه باشد.
س 1026 ـ اگر هنگام ذبح عقيقه دعاى خاصى وارد شده، بفرماييد.
ج ـ از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود هنگام سربريدن عقيقه بگوييد:
«وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلّذى فَطَرَالسَّماواتِ وَالأَرضَ حَنيفاً مُسْلماً وَ ما أَنَا مِنَ المُشْركينَ اِنَّ صَلاتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مَماتى لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، لاشَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ اُمِرْتُ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ، اَللّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ بِسْمِ اللهِ وَاللهُ اَكْبَرُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمد، اَللّهُمَّ لَحْمُها بِلَحْمِهِ وَ دَمُها بَدِمِهِ وَعَظْمُها بِعَظْمِهِ وَ شَعْرُها بِشَعْرهِ وَ جِلْدُها بِجِلْدِهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْها وِقاءً» و نام نوزاد را ببريد و حيوان را ذبح كنيد.(1)
س 1027 ـ گوشت عقيقه را به چه صورتى مصرف كنيم؟
ج ـ بهتر است عقيقه را بطور ساده با آب و نمك به پزند و حدّاقل ده نفر از مؤمنين را دعوت كنند تا از آن بخورند و براى نوزاد دعا كنند و مى توانند گوشت آن را بصورت خام يا پخته تقسيم كنند.
مكروه است كه مادر و پدر و خواهر و برادر نوزاد (عائله پدر نوزاد) از عقيقه بخورند و كراهت، نسبت به مادر بيشتر است.
نيز شكستن استخوانهاى عقيقه مكروه است و چنانچه بخواهند گوشت آن را بصورت خام تقسيم كنند بهتر است طورى قطعه قطعه كنند كه استخوانهاى آن شكسته نشود گرچه شكستن هم اشكالى ندارد.
ضمناً استحباب دفن كردن استخوانهاى عقيقه و بعضى از كارهايى كه در بعضى جاها مرسوم و معروف است، ثابت نشده و مدركى ندارد.
(صفحه 390)
س 1028 ـ آيا در صورت فوت پدر، مادر بر فرزند صغير ولايت دارد؟ به اين صورت كه اموال صغير را بفروشد؟ و در صورت عدم ولايت آيا معامله فضولى است؟ و چنانچه صغار بعد از كبير شدن به چنين معامله اى راضى نشوند آيا خريدار بايد ملك مورد معامله را تحويل صغار بدهد؟
ج ـ اگر پدر در ضمن وصيت خود مادر را به عنوان قيم صغار تعيين كرده مادر در حدود قيموميت تعيين شده مى تواند در اموال صغار تصرف كند، در غير اين صورت فروش اموال آنها فضولى است و حكم بيع فضولى را دارد.
س 1029 ـ دختر صغيرى پدر خود را از دست داده و مادرش نيز شوهر كرده است و دختر بچه داراى مادر و مادر پدر است، حق الحضانة باكدام يك از اينهاست؟
ج ـ در فرض سؤال كه ظاهراً مادر از حق الحضانه خود صرف نظر كرده است چون مادر او و مادر شوهر در يك طبقه ارث قرار دارند، هيچ يك بر ديگرى تقدم ندارند، لذا حق الحضانه با قرعه تعيين مى شود.
البته مادر مادر مى تواند اين حق را به مادر پدر واگذار كند. و بهتر است مصلحت طفل رامنظور كنند و با تراضى و توافق و مصالحه مسأله را حل و خاتمه دهند.
س 1030 ـ مراتب حق الحضانه طفل را بصورت مشروح بيان فرماييد.
ج ـ بطور كلى حق حضانت طفل در مدت رضاع و شيرخوارگى يعنى تا دو سالگى با مادر است، چه او را شير بدهد و چه شير ندهد، پسر باشد يا دختر. و پدر در اين مدت حق گرفتن او را ندارد. پس از دو سال اگر طفل پسر باشد پدر احق است، و اگر دختر باشد مادر تا هفت سالگى احق است.
(صفحه 391)
وحتى اگر زن مطّلقه شود، تا شوهرنكرده حق الحضانه او محفوظ است.
بلى اگر شوهر كرد حق الحضانه او ساقط و به پدر مى رسد، و اگر پدر فوت كند، حق الحضانه با مادر است، هر چند شوهر كند و با وجود مادر حق الحضانه به شخص ديگر نمى رسد، و اگر مادر فوت كند و پدر زنده باشد، حق الحضانه به پدر مى رسد. و اگر پدر و مادر فوت كنند حق الحضانه با جد پدرى است و با نبودن جد پدرى و با نبودن وصى به اقارب و خويشان طفل مى رسد، به ترتيب مراتب ارث. و اگر دو نفر يا بيشتر در يك طبقه ارثى هستند، با قرعه تعيين مى شود. ولى در مورد وصى و ساير خويشان و اقارب اگر تراضى و توافق و تصالح كنند مطابق احتياط است.
س 1031 ـ فرموده ايد حق حضانتِ مادر، براى دختر هفت سال و براى پسر دو سال است، بفرماييد آيا به مجرد ورود كودك به سن دوسالگى يا هفت سالگى، حق حضانت مادر تمام مى شود، يا ملاك تمام شدن هفت سال يا دوسال مى باشد؟
ج ـ ملاك تمام شدن دو سال قمرى در پسر و تمام شدن هفت سال قمرى، در دختر است.
س 1032 ـ آيا مادر مى تواند در مدّت سرپرستى و حفظ و پرورش نوزاد، پدر را از ديدن فرزندش محروم و از ملاقات آنها با يكديگر ممانعت كند؟
ج ـ بطور كلى، در ايام سرپرستى و حفظ فرزند، توسط هر كدام از پدر و مادر، اگر ديگرى بخواهد فرزندش را ببيند يا اينكه به او چيزى بدهد يا مشكل يا نياز او راحل و برطرف كند يا بخواهند ساعاتى با هم و در كنار هم باشند، ديگرى نبايد مانع شود، بلى چنانچه بودن آنها با هم موجب فساد و انحراف اخلاقى بچه شود، ممانعت مانعى ندارد.
(صفحه 392)
احكام خانواده
س 1033 ـ پدر اينجانب با ازدواج من مخالف است و مى گويد همسرت را طلاق بده و الاّ تو را عاق مى كنم و از ارث محروم مى كنم و اين در حالى است كه من چند فرزند دارم و نمى توانم زنم را طلاق دهم. آيا واجب است سخن پدر خود را اطاعت كنم؟ و در صورت مخالفت آيا عاق پدر مى شوم؟
ج ـ در فرض مزبور پدر حق ندارد از شما بخواهد همسر خود را طلاق دهيد همان گونه كه نمى تواند شما را از ارث محروم كند و توقعات بيجاى پدر موجب عاق شدن فرزند نمى شود. ولى شما هم سعى كنيد در هر حال از ناراحت كردن او يا افزايش ناراحتى او تا حد ممكن اجتناب كنيد.
س 1034 ـ شخصى در زمان حيات پدر و مادر عاقّ آنها بوده است، آيا بعد از فوت آنها راهى براى راضى كردن آنها وجود دارد؟
ج ـ بلى مى تواند كارى كند كه آنها از او راضى شوند، مثل اينكه براى آنها اعمال خير انجام دهد، صدقه دهد، براى آنها طلب مغفرت كند، عبادات قضا شده آنها را قضا كند، اگر بدهى مالى، خصوصاً مظالم عباد، ولو احتمالى، به ذمه آنها است بپردازد و مانند اين كارها.
(صفحه 393)
س 1035 ـ آيا بر مادر واجب است بچه خود را شير دهد؟
ج ـ بر مادر واجب نيست به بچه خود شير دهد و مى تواند براى شير دادن مطالبه اجرت كند و اجرت آن بر خود بچه است اگر مال داشته باشد و اگر مال ندارد بر پدر و بعد از او با جدّ پدرى است، بلى اگر پدر و جد قدرت مالى ندارند يا زنده نيستند بر مادر واجب است بچه را شير دهد.
س 1036 ـ آيا با عدم توان در تأمين معيشت و مسأله تعليم و تربيت فرزند و هم چنين وجود مشكلاتى در استفاده از لوازم جلوگيرى، جايز است شخص خودش را بصورت بستن لوله، عقيم كند؟
ج ـ اگر بستن لوله موجب عُقْمِ دائم نشود، مانعى ندارد، والاّ جايز نيست و براى جلوگيرى از افزايش فرزند مى توانيد نطفه را عزل كنيد كه بى اشكال است.
س 1037 ـ زن و شوهرى كه مى دانند از لحاظ اجتماعى و فرهنگى توانايى تربيت صحيح اولاد را به علل گوناگون ندارند، آيا مى توانند از بچه دار شدن بطور موقت يا دائم اجتناب كنند.
ج ـ جلوگيرى اگر مستلزم كار حرامى نباشد (مثل نظر مرد نامحرم، يا زن به عورت زن) و موجب عُقْمِ دائمى نشود، اشكال ندارد و امور مذكوره مجوّز ارتكاب حرام نمى شود.
س 1038 ـ آيا مى شود زن و شوهرى را كه داراى بيمارى روانى هستند عقيم كرد؟ در صورت جواز، رضايت از كسى لازم است؟
ج ـ عقيم كردن دائمى اين افراد جايز نيست و رضايت و عدم رضايت در اين مسأله مدخليت ندارد.
س 1039 ـ آيارضايت زن و شوهر براى جلوگيرى از آبستنى، لازم است؟