جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه جامع المسائل
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه 485)

درمان را شروع كند و شرعاً جايز نيست بيمار را رها كند و اگر تقصير نكند، ظاهراً مسؤول ديه نخواهد بود، هرچند در صورت امكان از حاكم شرع يا نماينده او اجازه بگيرد.

س 1269 ـ خانمى را عمل جراحى كرده اند و در هنگام عمل، در اثر اختلال در وسائل و دستگاههاى مربوطه، يا در اثر حواس پرتى و اشتباه پزشكِ جراح و اطرافيان او، لطمه اى به خانم بيمار وارد شده و پس از مدّتى كه بيمار متحمّل خسارات روانى و جسمى و مالى شده است، متوجه شده اند كه منشأ آن اختلال در وسائل مربوطه يا در اثر بى مبالاتى و اشتباه پزشك و هم دستان او بوده است، آيا در چنين مواردى پزشك، ضامن خسارات وارده هست؟
ج ـ اگر خسارات وارده مستند به پزشك و اطرافيان او باشد ضامن هستند و حتى اگر اخذ برائت هم كرده باشد ولى در اثر عدم تنظيم و مرتب كردن وسايل و دستگاههاى عمل جراحى، يا در اثر تقصير و اشتباه، سبب لطمه و خسارت شده باشند، ضامن هستند و بايد بيمار را از خود راضى كنند، همانگونه كه در جلداول جامع المسائل، ص589 به آن اشاره شده است.

س 1270 ـ در همه درمانهاى دندانپزشكى كه توسط دانشجو انجام مى شود (وظايف آموزشى) چون كار عملى است، گاهى باعث خسارت و بعضى اوقات موجب از بين رفتن دندان يا عوارض ديگر مى شود، در اين صورت چه كسى ضامن مى باشد؟
ج ـ در اين صورت شخص مباشر ضامن است يعنى خود فردى كه به دندان آسيب رسانده است.

س 1271 ـ پزشك اشتباهاً به جاى دندان خراب دندان سالم را كشيده است، آيا بايد ديه بدهد؟
(صفحه 486)

ج ـ بلى لازم است ديه آن را بدهد.

س 1272 ـ شخصى مقدارى پول به دندانساز داد، ولى دندانها به دهانش نخورد، آيا مى تواند پول خود را پس بگيرد؟
ج ـ در فرض سؤال اگر دندانساز در شغل خود مهارت داشته و مطابق با قرارداد عمل كرده و مصالح لازمه را به كار برده، اجرت عمل و مصالح صرف شده را حق دارد; بلى اگر دندانساز متخصص در شغل خود نبوده و در صرف مصالح كوتاهى كرده، بايد تدارك و جبران كند.

س 1273 ـ اگر داروفروش اشتباهى داروى ديگرى به بيمار مى دهد كه باعث تشديد بيمارى و يا مرگ بيمار گردد آيا ضامن است؟
ج ـ بلى، ضامن است و بايد مريض را راضى كند يا ديه او را بپردازد.

س 1274 ـ پيوند اعضا يا پوست در جراحى پلاستيك به منظور زيبايى چه حكمى دارد؟
ج ـ فى نفسه مانعى ندارد و اما اگر مستلزم فعل حرامى شود، مثل اينكه پزشك نامحرم جراحى كند جايز نيست.

س 1275 ـ در صورت و بدن بعضى افراد غددى وجود دارد كه گاهى موجب بدمنظر شدن آنها نيز مى شود، ولى ضررى ندارد. آيا جايز است آنها را با عمل جراحى از بدن خارج كنند؟
ج ـ مانعى ندارد.

س 1276 ـ آيا مى شود بيضه يك فرد را به فرد ديگر پيوند زد؟ و اگر اين عمل انجام شد اسپرم مربوط به مرد دهنده است و يا گيرنده؟ و اگر گيرنده بيضه بواسطه اين بيضه فرزنددار شد اين فرزند ملحق به چه كسى است؟
ج ـ پيوند بيضه اگر مستلزم كار حرامى نباشد منع شرعى ندارد و در
(صفحه 487)

صورت پيوند، عرفاً بيضه شخص گيرنده محسوب مى شود و فرزند ملحق به او است، بلى اگر قبل از التيام و اتحاد با بدن گيرنده، نطفه اى از او منعقد شود، ظاهراً فرزند ملحق به دهنده بيضه است و در عين حال بايد احتياط كرد.

س 1277 ـ از آنجا كه پيوند اعضاى شخص زنده به زنده موجب ضرر جزئى يا غير جزئى فرد دهنده مى شود، آيا بخاطر نجات جان ديگرى اقدام به چنين كارى مجاز است؟
ج ـ در مواقع ضرورت و حفظ جان، ضرر جزئى مانع نمى شود.

س 1278 ـ آيا نزديكان سببى و نسبى متوفى يا مقتول مى توانند اجازه دهند كه عضوى از اعضاى ميت به ديگرى پيوند زده شود يا در تشريح استفاده شود؟
ج ـ خير، آنها چنين حقى را ندارند، ولى اگر وصيت كرده باشد در موارد ضرورى مى توان اين كار را انجام داد.

س 1279 ـ پزشكى براى انجام كارهاى تحقيقاتى بايد بيماران زن را معاينه كند، آيا اين كار جايز است؟
ج ـ در فرض سؤال كه معالجه بيماران حتى در آينده، منوط به معاينات فعلى باشد، اشكال ندارد، ولى لازم است به مقدار ضرورت اكتفا شود.

س 1280 ـ آيا لمس و نظر به اعضاى داخل بدن نامحرم (مانند كبد و روده و...) در حكم لمس و نظر ظاهر بدن است؟
ج ـ ظاهراً در عدم جواز نظر و لمس فرقى بين اعضاى ظاهر و داخل بدن نيست، ولى همانگونه كه در عروة الوثقى، مسأله 45، احكام نكاح آمده، نظر به مثل دندان آن هم بعد از جداشدن از بدن جايز است.

س 1281 ـ به منظور پيشرفت علم داروسازى و اطمينان از تأثير آن در بدن نياز
(صفحه 488)

به آزمايش روى حيوانات و احياناً بر روى انسان است، وظيفه چيست؟ و چنانچه راه آزمايش منحصر در انسان باشد حكم چيست؟
ج ـ آزمايشات را بروى حيوان انجام دهيد و در موارد ضرورى با اطمينان از عدم ضرر در موارد نهايى كار مى توانيد از انسانها نيز استفاده كنيد ولى حتماً بايد انسانها از جريان كار آگاه باشند.

س 1282 ـ شخصى دو روز است در حال جان دادن است و زجر مى كشد و راحت نمى شود و شايد با همين حال احتضار و زجر، يكى دو روز ديگر زنده بماند، آيا جايز است به وسيله آمپول يا چيز كشنده اى تسريع در مرگ او كنيم تا راحت شود؟
ج ـ تسريع در مرگ انسان در هيچ حالى و با هيچ وسيله اى، جايز نيست و چنانچه كسى چنين عملى را انجام دهد، بطورى كه گفته شود، بيمار را كشت، قاتل محسوب مى شود.

س 1283 ـ چنانچه بيان واقع براى شخص بيمار باعث تأثير نامطلوب در روحيه او مى شود آيا مى شود خلاف واقع را به او گفت؟
ج ـ نبايد دروغ گفت و مى توانيد توريه كنيد يا اصلاً موضوع را به بيمار نگوييد و در ناچارى به مقدار مصلحت و ضرورت مانعى ندارد.

تلقيح




س 1284 ـ رحم خانمى در اثر ضعيف بودن، جنين را نگه نمى دارد، پزشك گفته است: اگر تخمك خانم ديگرى، به رحم اين زن منتقل شود، رحم تقويت شده و جنين سقط نمى شود. آيا اين عمل جايز است؟ و در صورت انجام
(صفحه 489)

چنين عملى كودك به چه كسى ملحق مى شود؟
ج ـ به طور كلى استفاده از تخمك زنى غير از زن انسان به هر جهت كه باشد، چه به طور مستقل در خارج رحم با نطفه مرد تلقيح شود و در رحم زن صاحب نطفه قرار گيرد و چه در داخل رحم تلقيح شود، فى نفسه اشكال شرعى ندارد و بچه ملحق به خانمى است كه از او متولد شده و شوهر آن خانم هم پدر بچه است. بلى اگر اين اعمال مستلزم فعل حرام باشد از اين جهت جايز نيست.

س 1285 ـ خانم شوهردارى است كه اولاددار نمى شود، به آنها پيشنهاد شده است كه از زن و شوهرى، با رضايت آنها نطفه و تخمك بگيرند، و در دستگاه بصورت جنين درآورند، و پس از چند روز آنرا توسط پزشك زن در رحم اين خانم قرار دهند و پس از رشد و زايمان او را شير دهد و بزرگش كنند كه بچه آنها باشد. آيا اصل اين عمل جايز است؟ و آيا بين اين بچه و اين زن و شوهر احكام فرزندى مترتب مى شود؟
ج ـ بطور كلى تلقيح نطفه شوهر به همسر خودش، اگر مستلزم مقدمات حرامى نباشد مانع شرعى ندارد و تمام احكام فرزندى بر او مترتب مى شود.
اما تلقيح نطفه غير، چنانچه مستلزم مقدمات حرام باشد، از قبيل: نگاه نامحرم و حتى پزشك زن به عورت آن خانم، مسلماً جايز نيست و اگر مستلزم حرام نباشد، به اينكه تلقيح توسط خود خانم يا شوهر او انجام شود، باز برخلاف احتياط و محل اشكال است. چون در باب نكاح و توالد و تناسل، حفظ انساب و عدم الحاق فرزند به غير، از اهم امور شرعى است و در اين جهت فرقى بين رضايت و عدم رضايت نيست و چنانچه عقيم بودن با معالجه مداوا نشود معلوم است مصلحت وى در بچه دار نشدن مى باشد و