(صفحه 68)
س 35 ـ آيا تشخيص اينكه مثلاً شطرنج از آلت قمار بودن خارج شده يا خارج نشده است يا فلان موضوع از آلت لهو خارج شده يا نه، از وظايف مقلّد است
خداوند و به اميد اجر و ثواب الهى انجام مى دهد، لذا به آنها امور حسبيه اطلاق فرموده اند. (به جلد دوم كتاب بيع حضرت امام رضوان الله تعالى عليه، ص 497 مراجعه شود).
ضمناً مرحوم شيخ انصارى (در مكاسب، ج 1، ص 270) امور حسبيه را چنين تعريف كرده است: «الامور التى يكون مشروعية ايجادها فى الخارج مفروغا عنها بحيث لو فرض عدم الفقيه كان على الناس القيام بالكفاية».
و در مجمع البحرين در رابطه با امور حسبيّه و حسبه فرموده است: «فى الحديث: من صام شهر رمضان ايماناً و احتساباً، اى طلبا لوجه الله و ثوابه، و مثله: من اذن ايمانا و احتساباً اى تصديقاً بوعده و احتساباً بالأجر و الثواب بالصبر على المأمور به يقال احتسب فلان عمله طلبا لوجه الله و ثوابه و منه الحِسبة (بالكسر) و هى الاجر... و الحسبة الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر...».
و در مهذب الاحكام (ج 24، ص 255) در اين رابطه چنين فرموده است: «... والبحث فيها من جهات: الأولى فى معنى لفظ الحسبة و هو بمعنى الأجرة أى ما يرجى من اتيانه الأجر و الثواب عندالله تعالى و منه الحديث «من أذّن ايماناً و احتساباً غفرله» (الوسائل، باب 2، من ابواب الاذان و الاقامة ح 17) اى طلباً للثواب من اللّه تبارك و تعالى و كذا «من صام يوماً من شعبان ايماناً و احتساباً» (الوسائل باب 26، من ابواب الاذان و الاقامة، ح 17) اى طلباً للثواب من الله تبارك و تعالى و كذا «من صام يوماً من شعبان ايماناً و احتساباً» ـ الوسائل باب 26 من أبواب الصوم المندوب ح 11 ـ فالأمور الحسبية هى: ما يصح ان يطلب فى اتيانها الأجر و الثواب من الله تبارك و تعالى سواء كانت من الامور النوعية كالقضاوة و الحكومة بين الناس مثلاً او من الأمور الشخصية كتجهيز جنازة مسلم لاولىّ له او تطهير مسجد او مصحف او المقدسات الدينية او المذهبية، و منه يعلم أن موضوعها لابد و أن يكون ما فيه رضاء الشارع و الأذن فيه فما هو المرجوح، سواء كان مكروهاً او محرّماً لايعدّ بنفسه من موارد الحسبة، فموردها يكون من موارد الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر و القيام بما فيه مرضاة اللّه تعالى ايجاباً و ندباً. ـ الى ان قال ـ
الثالثة: مورد الحسبة يمكن أن يكون واجباً كفائياً كتجهيزات الميت مثلاً و الأمر بالمعروف والنهى عن المنكر و إقامة جميع الواجبات النظامية، أو عيناً كنفس ما تقدم من الأمثلة مع الانحصار، أو مندوباً كإقامة جميع قضاء الحوائج مع عدم الاقتران بالنهي، أو مباحاً كجملة من المباحات النظامية مع عدم منع شرعى فى البين.
و لايصح أن يكون مكروهاً فضلاً عن كونه محرماً، لأن موضوعها متقوِّم بما يحتسب فيه الأجر للّه تبارك و تعالى.
الرابعة: يكفي فى الدليل على الحسبة عموم مثل قوله تعالى: «فاستبقوا الخيرات» (سوره بقره: 148) و قوله تعالى: «و سارعوا إلى مغفرة من ربكم» (آل عمران: 133) فضلاً عن السنة المقدسة المتواترة مثل قوله(ع): «عونك الضعيف من أفضل الصدقة»، (الوسائل باب: 59 من أبواب جهاد العدو الحديث: 2، و قوله(ع) «الله فى عون العبد مادام العبد في عون أخيه»، (الوسائل باب: 29 من أبواب فعل المعروف الحديث: 2) و كل ذلك اذن في التصدّى». الخ
(صفحه 69)
يا بايد مجتهد تعيين كند؟
ج ـ تشخيص موضوع از وظايف مقلّد است.
بلوغ
س 36 ـ تاريخ دقيق تولد فرزندم معلوم نيست، از نظر بلوغ چه وظيفه اى دارد؟
ج ـ چنانچه شك دارد كه سنش به حد بلوغ رسيده يا نه و دو نشانه ديگر را (موى خشن و زبر زير شكم، و احتلام) ندارد، حكم مكلف را ندارد.
س 37 ـ مى دانم كه فرزندم در ماه رمضان متولد شده است، از چه روزى نماز و روزه بر او واجب مى شود؟
ج ـ بايد ملاحظه كنيد كه در چه روزى از ماه رمضان متولد شده است، از همان روز، نماز و روزه بر او واجب مى شود، مثلاً چنانچه 9 سال قبل، پيش از اذان صبح روز دهم ماه متولد شده، روز دهم كه 9 سالش تمام شده و وارد سال دهم از سنش مى شود، روزه روز دهم به بعد و نمازصبح دهم به بعد بر او واجب است اما اگر قبل از ظهر متولد شده روزه آن روز واجب نيست ولى نماز ظهر به بعد بر او واجب است و روزه از روز يازدهم واجب مى شود، لذا بر والدين است كه تاريخ دقيق تولد فرزندان خود را، يادداشت كنند تا ساعت و روز مكلف شدن آنها معلوم باشد و نسبت به دخترها علاوه بر سن بلوغ، تاريخ يائسه شدن آنها نيز كه منشأ احكام و تكاليفى است، معلوم باشد.
س 38 ـ آيا بين دو عنوان بلوغ و رشد تفاوتى وجود دارد؟
ج ـ بلى، بلوغ داراى نشانه هايى است كه در توضيح المسائل
(صفحه 70)
ـ مسأله 2314 ـ و نيز در جامع المسائل جلد اول ـ مسأله 35 ـ ذكر گرديده است. ولى رشد در مقابله سفه بكار مى رود و در مورد كسى گفته مى شود كه مصلحت امور مربوط به خود را تشخيص دهد.
س 39 ـ آيا كسى كه بالغ شد رشيد هم هست؟ و آيا كسى كه حكم رشد او صادر شده لزوماً بالغ هم هست؟
ج ـ خير، ملازمه اى بين بلوغ و رشد وجود ندارد بلكه ممكن است كسى بالغ باشد ولى رشيد نباشد و يا رشيد باشد ولى بالغ نباشد.
س 40 ـ از آنجا كه در عرف قانون حقوقى كشور ما و بسيارى از كشورهاى جهان سن رشد متعاملين براى ذكور و اناث 18 سال شمسى تمام دانسته شده، همينطور درقوانين جزايى كشور ما و اكثر كشورها اطفال كسانى هستند كه بين 6 سال تمام و 18 سال تمام سن دارند و بايد طبق قانون در دادگاه اطفال به جرائم آنها رسيدگى شود:
1 ـ آيا حاكم شرع در محاكم قضايى مى تواند در احكام كيفرى اين افراد كه از نظر شرعى بالغند ولى زير سن قانونى 18 سال هستند تخفيفاتى قائل شود؟
2 ـ اگر جواب منفى است، با توجه به اينكه در اكثر كشورهاى جهان براى بزهكاران زير سن 18 سال رژيم حقوقى و كيفرى خاصى اعمال مى شود كه بيشتر مبتنى بر اقدامات تأمينى و تربيتى است و اين امر به عنوان عرف قانونى در سطح بين المللى شناخته شده است; آيا حاكم شرع مى تواند با توجه به عناوين ثانويه (پيشگيرى از وهن اسلام و نظام اسلامى و نيز جلوگيرى از بهانه جويى سازمانهاى بين المللى و معاندين اسلام و نظام اسلامى و به منظور عمل اجمالى به تعهدات بين المللى) در بعضى از مجازاتهاى اين دسته تخفيف قائل شود؟
(صفحه 71)
3 ـ آيا در موارد مذكور بين پسر و دختر تفاوتى وجود دارد؟
4 ـ آيا در موارد مذكور بين حدود و قصاص تفاوتى وجود دارد؟
ج ـ در جواب سؤال فوق بايد به نكات ذيل توجه شود:
الف: بلوغ شرعى همان است كه در كتب فقهيه مقرر شده (تمام شدن پانزده سال قمرى در پسر و نه سال قمرى در دختر) كه همين مطلب در قانون مدنى نيز تصريح شده است.
ب: در تمام مسائل كيفرى افرادى كه به سن مذكور رسيده اند مانند ديگران داراى مسؤوليت كيفرى مى باشند و غير از جنون رافعى براى مسؤوليت آنان نيست. مگر در موراد استثنايى.
ج: بهانه هاى مذكور در سؤال رافع احكام شرعى نخواهد بود. هرگاه اجراى حكمى مستلزم مفسده اعظم باشد، طبق موازين مى توان اجراى حكم را موقتاً با تشخيص حاكم شرع به تأخير انداخت.
د: شرايط رشد اختصاصى به مسائل مالى دارد (فان آنستم منهم رشداً) و ربطى به مسائل كيفرى ندارد.
هـ : در امور فوق الذكر فرقى بين حدود و قصاص و يا پسر ودختر چنانچه واجد ساير شرايط باشند نخواهد بود.
(صفحه 72)
طهارات و نجاسات
س 41 ـ بند لباس نجس شده است آيا آفتاب آن را پاك مى كند؟
ج ـ آفتاب آن را پاك نمى كند.
س 42 ـ آفتاب اگر به وسيله آئينه به جاى نجس بتابد و منعكس شود، آيا پاك كننده است؟
ج ـ خير، پاك كننده نيست.
س 43 ـ آيا تغيير بو يا رنگ يا طعم آب، موجب مضاف شدن آب مى شود؟
ج ـ خير، تغيير از جهت امور مذكوره موجب مضاف شدن آب نمى شود، بلى اگر چيزى كه با آب مخلوط مى شود بقدرى باشد كه عرفاً به آن آب گفته نشود مضاف مى شود، مانند شربت و دوغ و چاى و امثال اينها.
س 44 ـ اگر رنگ و بو و طعم آب كرى كه نجس بوده است، به وسيله مواد شيميايى، از بين برود، آيا پاك مى شود؟
ج ـ خير، پاك نمى شود.
س 45 ـ شركتى در نظر دارد فاضلابهاى ناشى از خط توليد نوشابه (شامل آبهاى شستشو و آبكشى كف سالنها و دستگاهها) را به همراه فاضلابهاى
|