(صفحه 22)
- كواكب ديد چون شمع شب افروز
تو گويى اختران استاده اندى
كه هان اى غافلان بيدار باشيد
تو خوش خفتى و ما اندر ره او
تو خوش خفتى و ما اندر ره او
-
كه شب از روى ايشان گشته چون روز
دهان با خاكيان بگشاده اندى
در اين درگه دمى هشيار باشيد
همى پوييم خاك درگه او
همى پوييم خاك درگه او
{إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَوَاتِ وَالاَْرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لاَيَات لاُِولِى الاَْلْبَابِ}(سوره آل عمرال /188).
يعنى: در آفرينش زمين و آسمان و آمد و شد شب و روز نشانه هايى براى صاحبان خرد است.
- بلى در طبع هر داننده اى هست
برگ درختان سبز در نظر هوشيار
برگ درختان سبز در نظر هوشيار
-
كه با گردنده گرداننده اى هست
هر ورقش دفترى است معرفت كردگار
هر ورقش دفترى است معرفت كردگار
آرى صاحب فهم و خرد با اندك توجهى احساس مى كند كه سراسر جهان هستى پر از حيات و شعور و بينايى و شنوايى است و هر يك از موجودات با زبان باطن با پديد آورنده خود
(صفحه 23)
در راز و نياز است و به وجود او اقرار دارد و او را تسبيح و تقديس مى كند
{يُسَبِّحُ للهِِ مَا فِى السَّمَوَاتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}(سوره جمعه / 1).
يعنى: كليّه موجودات كه در آسمان ها و زمين اند خدا را به پاكى مى ستايند، خدايى كه مالك همه و منزه از همه و دانا به همه و توانا بر همه است.
و اين جا است كه انسان طبعاً متوجه آفريدگار خود و جوياى او مى شود و نمى تواند چنين نباشد، اين جا است كه در مقام بندگى و اطاعت از او بر مى آيد اين جا است كه هر چند شقى و ستم كار باشد باز رو به خدا و به درگاه او مى نالد و تضرع مى كند، اين جا است كه بايد باطن انسان ها را ديد و نبايد به ظاهرشان حكم كرد، كه هر چه هم بد و طاغى باشيم امّا:
- در اندرون من خسته دل ندانم كيست
روز موسى پيش حق نالان شده
روز موسى پيش حق نالان شده
-
كه من خموشم و او در خروش و در غوغا است
نيمه شب فرعون هم گريان شده
نيمه شب فرعون هم گريان شده
اين جا است كه دنبال رسول و پيام آور او مى گردد و مى خواهد طريقه بندگى و عبوديت او را از زبان پيغمبر فرا گيرد و به او نزديك شود به او تقرب جويد و در مقابل او انجام وظيفه كند و از مخالفتش پرهيز نمايد.
22
(صفحه 24)
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «
وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ كُلِّهِمْ فِي اَربَع، اَوَّلُها: اَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ، وَالثّانِي: اَنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِك َ، وَالثّالِثُ: اَنْ تَعْرِفَ ما اَرادَ مِنْك َ، وَالرّابِعُ: اَنْ تَعْرِفَ ما يُخرِجُك َ مِنْ دِينِكَ»
(خصال شيخ صدوق(رحمه الله) باب الأربعة حديث 87).
يعنى: دانش همه مردم در چهار جمله است: 1 ـ خداشناسى 2 ـ خودشناسى 3 ـ وظيفه شناسى 4 ـ انحراف شناسى.
و امير مؤمنان حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد: «خداوند پيامبران را فرستاد تا مردم را به مقتضاى فطرتشان وادارند و نعمت الهى را به ياد آنها آورند و حجت خدا را به آنها برسانند و اسرار الهى را كه در نفوس آنها پنهان است بر انگيزند و آيات خدا را در زمين و آسمان به آنها نشان دهند». (نهج البلاغه، ذيل خطبه اول).
توحيد
توحيد، اصل اول از اصول دين به شمار آمده است.
توحيد عبارت است از اعتقاد به اين كه خداوند عالم يگانه اى است كه تركيب از اجزاء و صفات در او راه ندارد، كه به بعضى از ادلّه آن اشاره مى كنيم:
چنانچه انسان به دقت در موجودات عالم نظر كند مى يابد كه نظم خاصى در ميان آنها برقرار است و با كمال تباين و تضادى كه بين انواع موجودات مى باشد و با اين كه در كمّ و كيف خلقت آنها اختلاف وجود دارد اما همه آنها مانند
(صفحه 25)
اعضاى يك بدن به هم مربوط و با يك قانون ثابت و يك نظام واحدى اداره مى شوند.
وپيداست كه اين نظام واحد و ترتيب خاص جز به وحدت صانع صورت نمى پذيرد چنانچه خداوند در قرآن مى فرمايد:
{وَ مَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَه إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلَه بِمَا خَلَقَ وَ لَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْض} (سوره مؤمنون / 91).
خداى ديگرى با خدا نيست، كه اگر چنين مى بود هر آينه هر خدايى با مخلوق خود به طرفى رفته (هر يك مخلوق خود را تدبير و اداره مى كرد) و هر يك بر ديگرى برترى مى جست. (و به اين جهت نظام عالم مختل و مضمحل مى گشت).
به عبارت ديگر، پديده هاى عالم هستى اگر چه داراى شكل هاى مختلف و حقيقت هاى متفاوت هستند اما در عين حال همه آنها تابع نظمى واحد و هر يك در ظرف وجودى خود مسير خاص خود را طى كرده و به اين جهت از فساد و تباهى محفوظند و اين مطلب جز با يگانه بودن پديد آورنده و ناظم آنها ممكن نيست.
خداوند در قرآن كريم به اين دليل اشاره كرده و فرموده است:
{لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللهُ لَفَسَدَتَا} (سوره انبياء /22).
اگر در آسمان و زمين خدايان ديگرى جز الله وجود داشت همانا خراب و فاسد مى شدند.
آرى با اندك توجه به خود و به جانداران و كوه و صحرا، به جنگل و دريا، زمين و آسمان، خورشيد و ستارگان، شب و روز، و فصل هاى سال و... و نظم حاكم بر اينها، يقين پيدا
(صفحه 26)
مى كنيم كه جهان هستى با نظام هماهنگ و شگفت انگيزش مخلوق آفريننده اى يكتا و بى همتا است، چنانچه خود به يگانه بودن خويش گواهى داده است.
{شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ}(آل عمران / 18).
و خود، خويش را به وحدانيت و بى مانند بودن توصيف فرموده است:
{بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ * اللهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ * وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ}.
به نام خداوند بخشنده مهربان
(اى رسول ما) بگو، خداوند، يكتا و يگانه است، خدايى كه از همه عالم بى نياز و همه عالم به او نيازمند است، نه كسى فرزند اوست و نه او فرزند كسى است، و براى او هيچ گاه شبيه و مانند و همتا نبوده است.
امير المؤمنين على(عليه السلام) به فرزندش امام حسن(عليه السلام) مى فرمايد: اى پسرم، بدان اگر پروردگارت شريكى داشت رسولان او نيز به سوى تو مى آمدند، آثار ملك و قدرتش را مى ديدى و افعال و صفاتش را مى شناختى، اما او خداوندى است يكتا، همان گونه كه خويش را توصيف كرده است.
بلى، اين جهان را آفريدگارى است يكتا، حكيم و توانا كه هستى و بقا و گردش عالم هستى از اوست، هيچ موجودى از قدرت او خارج نيست، رحمان و رحيم و حليم است. چيزى را
- 1 . وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لاََتَتْكَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَيْتَ آثَارَ مُلْكِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ وَ لَكِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ... (نهج البلاغه صبحى صالح، ذيل نامه 31).