(صفحه 27)
بيهوده نيافريده و از قبيل جسم و ماده نيست، بى همتا و نامحدود است، به همه كس و همه چيز آگاه است، به همه عالم احاطه دارد، هميشه بوده است و خواهد بود و
- به اندك التفاتى زنده دارد آفرينش را
به اندك التفاتى زنده دارد آفرينش را
-
اگر نازى كند از هم فرو ريزيد قالب ها
اگر نازى كند از هم فرو ريزيد قالب ها
عدل
يكى از اصول مذهب شيعه اعتقاد به عدالت خداوند است، زيرا عدل يك صفت كمال مى باشد و خداوند تمام صفات كمال را دارا و از هر نقصى منزّه و مبرّا است، پس ظلم و بدى در كار خدا راه ندارد، چون ظلم و بدى و صفات و كردار ناشايست از نادانى و ناتوانى و نياز سرچشمه مى گيرد و خداوند به همه چيز دانا و به هر كارى تواناست و به هيچ چيز نياز ندارد، بنابراين مسلمان بايد معتقد باشد كه خدا عادل است و در همه كارها رعايت عدالت را فرموده است.
در قرآن كريم آمده است:
{شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلاَئِكَةُ وَ أُوْلُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ} (سوره آل عمران / 18).
يعنى: خدا خود گواهى مى دهد كه جز ذات مقدّس او خدايى نيست و فرشتگان و دانشمندان نيز اين چنين گواهى مى دهند در حالى كه خدا به عدالت ايستاده است. (يعنى در عالم به عدالت حكم مى كند).
خلاصه به حكم عقل و از آيات و روايات به طور روشن استفاده مى شود كه خدا عادل است. و آنچه را آفريده با نظم و
(صفحه 28)
اندازه و حساب معين آفريده و در سراسر جهان هستى تعادل و توازن برقرار است، رسول خدا فرمود: «آسمان و زمين به عدالت برپاست».
- جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
-
كه هر چيزى بجاى خويش نيكوست
كه هر چيزى بجاى خويش نيكوست
البته ما از همه جهان آگاهى نداريم و همه موجودات را بررسى نكرده ايم و هرگز توان بررسى نداريم ولى بر هر قسمت از جهان كه مطلع شده ايم در آن قسمت نظم و حساب و اعتدال را مى بينيم و از اينجا يقين به عادل بودن جهان آفرين پيدا مى كنيم.
بنابراين خداوند هم در خلقت و هم در حسابرسى روز قيامت عادل است و هر پديده و هر ثواب و عقاب را در جاى خود بر اساس مصلحت و استحقاق آفريده و انجام مى دهد و در حق هيچ موجودى ظلم نشده و نمى شود و آنچه گفته مى شود از كاستى و زشتى و ضرر و بدى و امثال اينها، به لحاظ مقايسه اين امور است با طرف مقابلشان از فزونى و زيبايى و نفع و خوبى وگرنه هر چيزى به جاى خود و هر حالتى به موقع و در ظرف خود و در مجموعه عالم، به جا و خير محض است.
- پس بد مطلق نباشد در جهان
پس بد مطلق نباشد در جهان
-
بد به نسبت باشد اين را هم بدان
بد به نسبت باشد اين را هم بدان
خداوند هر كس را مختار آفريده و به او عقل و خرد داده تا خوب و بد را تشخيص دهد و پيامبران را فرستاده است تا او را
(صفحه 29)
در تشخيص خوب و بد يارى و كمك نمايند و به سعادت و راه هاى خير دعوت و از كارهاى زشت و موجبات شقاوت نهى كنند و همه اينها به جا و به صلاح و خير محض است و به اين حساب چنانچه انسان راه خير را پيش گرفت مستحق ثواب است و اگر بدى و شرارت را اختيار كرد مستحق عقوبت است و خداوند بر اساس عدالت در روز قيامت نيكوكار را پاداش نيك و بد كار را متناسب با بدى و گناهش كيفر مى دهد و اين
عين عدالت است و ذره اى ظلم به حساب نمى آيد.
در قرآن مجيد فرموده است:
{وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً}
يعنى: در روز قيامت براى پاداش مردم ترازوهاى عدالت برپا مى كنيم و به احدى هيچ گونه ستم نمى شود.
و در كلمات بزرگان آمده است كه خدا فرمود: «من ظالم هستم اگر از ظالم انتقام نكشم».
پس اى انسان، اى مسلمان، اى معتقد به مبدأ و معاد و اى مؤمن به ثواب و عقاب:
- راحت مردم طلب آزار چيست
مال ضعيفان به كف آورده گير
روز قيامت كه بود داورى
روز قيامت كه بود داورى
-
جز خجلى مايه اين كار چيست
نقل يتيمان به ستم خورده گير
عذر بياور كه چه عذر آورى
عذر بياور كه چه عذر آورى
(صفحه 30)
- مال كسان چند ستانى بزور
مال كسان چند ستانى بزور
-
غافلى از مردن و فرداى گور
غافلى از مردن و فرداى گور
نبوّت
از آنچه گذشت معلوم شد كه انسان در فطرت و باطن خود، خدا جو و خداخواه است و در صدد تقرب به وى مى باشد و لذا احساس مى كند كه به راهنما و هادى نيازمند است. از طرفى خداوند در طبيعت انسان ها غريزه ها و تمايلات گوناگون و چه بسا متضاد قرار داده كه اگر به كمك راه نما تعديل نشوند و اگر انسان ها به خود واگذار شوند، طبعاً، خود و جامعه را به فساد و تباهى سوق مى دهند لذا لطف الهى هم ايجاب مى كند براى هدايت آنها راهنمايانى تعيين كند و روا نيست خداوند حكيم و مهربان كه نيازهاى مادى و معنوى بشر را مى داند و راه سعادت و سلامت وى را مى شناسد او را به حال خود رها كند، به اين جهت راهنمايانى از جنس خود انسان و از هر جهت داراى صلاحيت براى رساندن پيام الهى مبعوث فرموده تا واسطه ميان خدا و مردم باشند و حقايق و پيام ها را از ناحيه خدا دريافت و به مردم ابلاغ فرمايند.
و به همين منظور، طبق روايات وارده، يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر فرستاده كه پنج نفر آنها به عنوان پيامبران اولوالعزم و داراى شريعت تازه شناخته شده اند: 1 ـ حضرت نوح(عليه السلام) 2 ـ حضرت ابراهيم(عليه السلام) 3 ـ حضرت موسى(عليه السلام)
(صفحه 31)
4 ـ حضرت عيسى(عليه السلام) 5 ـ حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) و ما همه آنها را پذيرفته و به همه آنها احترام مى گذاريم و آنان را از هر گونه گناه و لغزش و خطا مبرّا و همه را معصوم مى دانيم.
ولى نظر بر اين كه حضرت محمد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله) خاتم پيامبران و كامل كننده اديان پيشين است و آنچه از اديان پيامبران قبل بوده مورد قبول آن حضرت است و از طرفى قوانين و راهنمايى هاى او بهترين و كامل ترين قوانين است، دستورات و وظايف خود را از آن بزرگوار گرفته و به آنها معتقد و طبق آن عمل مى كنيم. ان شاء الله.
خلاصه اى از زندگى پيغمبر (صلى الله عليه وآله)
حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) از قبيله قريش و از خاندان هاشم است. پدر آن حضرت، عبدالله پسر عبدالمطلب و نوه هاشم است. مادرش آمنه خاتون دختر وهب از خاندان بنى زهره، از قبيله قريش است.
عبدالله پس از ازدواج به شام سفر كرد و در بازگشت از سفر شام در مدينه وفات يافت و همانجا دفن شد.
خاتم الانبياء(صلى الله عليه وآله) پس از چند ماه از وفات پدرش عبدالله در ماه ربيع الاول سال 571 ميلادى در مكه معظمه متولد و عالم را روشن ساخت. پس از ولادت، مادرش آن حضرت را به رسم بزرگان مكه به حليمه سعديه، از قبيله بنى سعد سپرد تا وى را شير دهد. چهار سال نزد حليمه، بود پس از آن مادرش او را