(صفحه 29)
در تشخيص خوب و بد يارى و كمك نمايند و به سعادت و راه هاى خير دعوت و از كارهاى زشت و موجبات شقاوت نهى كنند و همه اينها به جا و به صلاح و خير محض است و به اين حساب چنانچه انسان راه خير را پيش گرفت مستحق ثواب است و اگر بدى و شرارت را اختيار كرد مستحق عقوبت است و خداوند بر اساس عدالت در روز قيامت نيكوكار را پاداش نيك و بد كار را متناسب با بدى و گناهش كيفر مى دهد و اين
عين عدالت است و ذره اى ظلم به حساب نمى آيد.
در قرآن مجيد فرموده است:
{وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً}
يعنى: در روز قيامت براى پاداش مردم ترازوهاى عدالت برپا مى كنيم و به احدى هيچ گونه ستم نمى شود.
و در كلمات بزرگان آمده است كه خدا فرمود: «من ظالم هستم اگر از ظالم انتقام نكشم».
پس اى انسان، اى مسلمان، اى معتقد به مبدأ و معاد و اى مؤمن به ثواب و عقاب:
- راحت مردم طلب آزار چيست
مال ضعيفان به كف آورده گير
روز قيامت كه بود داورى
روز قيامت كه بود داورى
-
جز خجلى مايه اين كار چيست
نقل يتيمان به ستم خورده گير
عذر بياور كه چه عذر آورى
عذر بياور كه چه عذر آورى
(صفحه 30)
- مال كسان چند ستانى بزور
مال كسان چند ستانى بزور
-
غافلى از مردن و فرداى گور
غافلى از مردن و فرداى گور
نبوّت
از آنچه گذشت معلوم شد كه انسان در فطرت و باطن خود، خدا جو و خداخواه است و در صدد تقرب به وى مى باشد و لذا احساس مى كند كه به راهنما و هادى نيازمند است. از طرفى خداوند در طبيعت انسان ها غريزه ها و تمايلات گوناگون و چه بسا متضاد قرار داده كه اگر به كمك راه نما تعديل نشوند و اگر انسان ها به خود واگذار شوند، طبعاً، خود و جامعه را به فساد و تباهى سوق مى دهند لذا لطف الهى هم ايجاب مى كند براى هدايت آنها راهنمايانى تعيين كند و روا نيست خداوند حكيم و مهربان كه نيازهاى مادى و معنوى بشر را مى داند و راه سعادت و سلامت وى را مى شناسد او را به حال خود رها كند، به اين جهت راهنمايانى از جنس خود انسان و از هر جهت داراى صلاحيت براى رساندن پيام الهى مبعوث فرموده تا واسطه ميان خدا و مردم باشند و حقايق و پيام ها را از ناحيه خدا دريافت و به مردم ابلاغ فرمايند.
و به همين منظور، طبق روايات وارده، يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر فرستاده كه پنج نفر آنها به عنوان پيامبران اولوالعزم و داراى شريعت تازه شناخته شده اند: 1 ـ حضرت نوح(عليه السلام) 2 ـ حضرت ابراهيم(عليه السلام) 3 ـ حضرت موسى(عليه السلام)
(صفحه 31)
4 ـ حضرت عيسى(عليه السلام) 5 ـ حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) و ما همه آنها را پذيرفته و به همه آنها احترام مى گذاريم و آنان را از هر گونه گناه و لغزش و خطا مبرّا و همه را معصوم مى دانيم.
ولى نظر بر اين كه حضرت محمد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله) خاتم پيامبران و كامل كننده اديان پيشين است و آنچه از اديان پيامبران قبل بوده مورد قبول آن حضرت است و از طرفى قوانين و راهنمايى هاى او بهترين و كامل ترين قوانين است، دستورات و وظايف خود را از آن بزرگوار گرفته و به آنها معتقد و طبق آن عمل مى كنيم. ان شاء الله.
خلاصه اى از زندگى پيغمبر (صلى الله عليه وآله)
حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) از قبيله قريش و از خاندان هاشم است. پدر آن حضرت، عبدالله پسر عبدالمطلب و نوه هاشم است. مادرش آمنه خاتون دختر وهب از خاندان بنى زهره، از قبيله قريش است.
عبدالله پس از ازدواج به شام سفر كرد و در بازگشت از سفر شام در مدينه وفات يافت و همانجا دفن شد.
خاتم الانبياء(صلى الله عليه وآله) پس از چند ماه از وفات پدرش عبدالله در ماه ربيع الاول سال 571 ميلادى در مكه معظمه متولد و عالم را روشن ساخت. پس از ولادت، مادرش آن حضرت را به رسم بزرگان مكه به حليمه سعديه، از قبيله بنى سعد سپرد تا وى را شير دهد. چهار سال نزد حليمه، بود پس از آن مادرش او را
(صفحه 32)
گرفت و همراه خود براى ديدار با بستگان پدرش به مدينه برد، در مراجعت از مدينه مادرش فوت كرد و در ابواء، يكى از منازل ميان مدينه و مكه دفن شد، پس از آن جدش عبدالمطلب و بعد از او عمويش ابوطالب پدر اميرالمؤمنين على(عليه السلام) كفالت او را به عهده گرفتند، در سن بيست و پنج سالگى با خديجه كه چهل ساله بود ازدواج فرمود و مدت بيست و پنج سال با او زندگى كرد تا آن كه خديجه در سن شصت و پنج سالگى وفات يافت.
در سن چهل سالگى از جانب خدا به نبوت مبعوث شد و قرآن كريم كه انس و جن از آوردن مثل آن عاجز و ناتوانند، بر او وحى شد و خدا او را خاتم پيغمبران خواند و به مكارم اخلاق ستود.
مدت زندگانى آن حضرت در دنيا شصت و سه سال بود كه مى توان عمر مبارك آن حضرت را به سه قسمت تقسيم نمود: چهل سال از اول عمرش تا بعثت، سيزده سال از زمان بعثتش تا هنگام هجرت به مدينه و ده سال پس از هجرت تا هنگام وفات كه بنا بر مشهور در ماه صفر سال يازدهم هجرت در روز دوشنبه در شهر مدينه منوره به جوار رحمت حق شتافت صلوات الله و سلامه عليه.
راه هاى شناخت پيامبر
به طور كلى نبوت هر پيغمبرى منوط به سه امر است و از سه
(صفحه 33)
راه ثابت و پذيرفته مى شود: 1 ـ ادعاى نبوّت 2 ـ صلاحيت داشتن براى نبوت 3 ـ معجزه داشتن.
اول: ادعاى نبوّت
بر احدى مخفى و پوشيده نيست كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در سال 611 ميلادى، در زمانى كه شرك و بت پرستى و آتش پرستى و غيره سراسر جهان را فرا گرفته بود، در مكه معظمه ادعاى نبوت نمود و تا آخر عمر مردم را به دين اسلام دعوت فرمود و جمع كثيرى دعوت او را پذيرفته به دين اسلام مشرف شدند.
دوم: صلاحيت داشتن براى نبوت
و آن به اين است كه مدعى نبوّت بايد جميع اخلاق و صفات پسنديده را دارا و در تمام كمالات نفسانى از همه امت افضل و اكمل و اعلى و از جميع صفات زشت و اخلاق و اعمال ناپسند مبرّا باشد و اين امر نسبت به پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به تواتر ثابت و مسلم است و دوست و دشمن آن حضرت را به خصال نيك ستوده و از صفات كمال و اعمال پسنديده آن بزرگوار خبر داده و او را از اخلاق و كردار زشت و ساير موانع نبوت مبرّا دانسته اند.
به تواتر ثابت و مسلم است و دوست و دشمن مكارم اخلاق و صفات كمال آن حضرت را ستوده و از اعمال نيك آن بزرگوار خبر داده اند و او را از اخلاق زشت و ناپسند و ساير موانع نبوت مبرا دانسته اند.
خلاصه، مكارم اخلاق و محامد اوصاف و محاسن آداب