(صفحه 45)
خداوند تو را از [خطرات احتمالى] مردم نگاه مى دارد، و خداوند جمعيت كافران [لجوج] را هدايت نمى كند.
مؤذن مردم را به نماز ظهر دعوت كرد، پس از نماز ظهر پيامبر(صلى الله عليه وآله) همه مردم را براى شنيدن پيام الهى فراخواند و منبرى از جهاز شتران ترتيب داده شد و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) برفراز آن قرار گرفت و بعد از حمد و سپاس پروردگار به مردم فرمود: «من به همين زودى از ميان شما مى روم، من مسؤلم شما هم مسؤل هستيد... [تا آنكه فرمود] اكنون بنگريد با اين دو چيز گرانقدر كه در ميان شما به يادگار مى گذارم چه خواهيد كرد».
از ميان جمعيت يك نفر صدا زد، كدام دو چيز گرانقدر يا رسول الله؟
حضرت فرمود: «ثقل اكبر كتاب خدا كه يك سوى آن به دست پروردگار و سوى ديگرش در دست شما است، دست از آن برنداريد تا گمراه نشويد، اما دومين يادگار گرانقدر من، خاندانم مى باشند خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه اين دو هرگز از هم جدا نشوند، تا در بهشت به من بپيوندند، از اين دو پيشى نگيريد كه هلاك مى شويد و عقب نيفتيد كه باز هلاك خواهيد شد».
ناگهان مردم ديدند پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به اطراف خود نگاه كرد و همين كه چشمش به على(عليه السلام) افتاد خم شد و دست او را گرفت و بلند كرد، آنچنان كه سفيدى زير بغل هر دو نمايان شد و همه مردم او را ديدند و شناختند، در اين جا رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) با صداى بلند و رسا فرمود: «چه كس از همه مردم نسبت به
(صفحه 46)
مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است؟».
گفتند: خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله) داناترند، پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «خدا مولا و رهبر من است و من مولا و رهبر مؤمنانم [سپس فرمود:]
فَمَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلىٌّ مَولاه; هر كس من مولا و رهبر او هستم على(عليه السلام) مولا و رهبر او است». و اين سخن را سه يا چهار مرتبه تكرار كرد. بعد فرمود:
«اللّهُمَّ وَالِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ وَأَحِبَّ مَنْ اَحَبَّهُ وَاَبْغِضْ مَنْ اَبْغَضَهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَاَدِرِ الحّقَّ مَعَهُ حَيْثُ مَا دارَ».
خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، دوست بدار هر كس او را دوست دارد و دشمن بدار آن كس كه با او دشمنى كند، يارانش را يارى كن، كسانى را كه ياريش نكنند ياريشان نكن و حق را همراه او بدار و او را از حق جد مكن»
خطبه حضرت ـ كه خلاصه اى از آن نقل شد ـ به پايان رسيد و در همين هنگام اين آيه نازل گرديد:
{الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ اْلإِسْلاَمَ دِيناً} (سوره مائده / 3).
امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين [جاودان] برايتان پذيرفتم.
در اين هنگام شور و غوغايى مردم را فرا گرفت و به حضرت امير المؤمين(عليه السلام) تبريك گفتند و ابوبكر و عمر نيز در
حضور مردم امير المؤمنين(عليه السلام) را مخاطب قرار داده گفتند:
«بَخٍّ
(صفحه 47)
بَخٍّ لَكَ يَا ابْنَ أَبي طالِب اَصْبَحْتَ وَاَمْسَيْتَ مَولايَ وَمَولا كُلِّ مُؤْمِن وَمُؤْمِنَة»; آفرين، آفرين بر تو باد، اى فرزند ابوطالب تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ايمان شدى.
نيز در پايان خطبه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، حسان بن ثابت با كسب اجازه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) اشعارى سرود كه يكى از اشعارش اين است:
فَقال لَهُ قُمْ يا عليّ فَاِنَّني رَضِيتُكَ مِنْ بَعْدي اِماماً وَهادِياً
اين بود خلاصه اى از حديث غدير خم كه علاوه بر علماى شيعه جمع كثيرى از اهل تسنن نيز آن را در كتب خود نقل كرده اند كه به عنوان نمونه جمعى از آنها را نام مى بريم.
حافظ ابو سعيد سجستانى، ابونعيم اصفهانى، ابوالحسن واحدى نيشابورى، ابن عساكر شافعى، فخر رازى، حموينى، ابن صباغ مالكى، جلال الدين سيوطى، آلوسى، قندوزى، بدر الدين حنفى، شيخ محمد عبده مصرى و جمع كثيرى ديگر. (به الغدير علامه امينى(رحمه الله) مراجعه شود).
لازم به يادآورى است كه اين دانشمندان سنى با اين كه خود حديث غدير را نقل كرده اند اما يا از جهت ترس و محيط و موقعيت خويش يا از جهت تعصب حديث را توجيه و يا كم اهميت جلوه داده و از آن گذشته اند. حشرهم الله مع اوليائهم وحشرنا مع اوليائنا ان شاء الله تعالى.
در عين حال چنانچه حديث غدير را هم توجيه و ناديده
(صفحه 48)
بگيرند اما حديث اولين روز دعوت علنى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و حديث ثقلين و احاديث ديگرى كه درباره امامت امير المؤمنين(عليه السلام) و ساير ائمه معصومين(عليهم السلام) كه خودشان نقل كرده اند، همه بر آنها حجت است و با توجه به كثرت اين
احاديث و تواتر آنها قابل توجيه و تأويل و چشم پوشى نيست.
{لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَك َ عَنْ بَيِّنَة وَ يَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة}(سورهانفال / 42).
اسامى مبارك ساير امامان معصوم(عليهم السلام) (كه به جهت تلخيص حتى از اشاره اجمالى به شخصيت آنها صرف نظر كرديم) به ترتيب عبارتند از:
ـ حضرت امام حسن مجتبى(عليه السلام) ـ حضرت امام حسين(عليه السلام) ـ حضرت امام على بن الحسين(عليه السلام) ـ حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) ـ حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) ـ حضرت امام موسى بن جعفر(عليه السلام) ـ حضرت امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) ـ حضرت امام محمد بن على الجواد(عليه السلام) ـ حضرت امام على بن محمد الهادى(عليه السلام) ـ حضرت امام حسن بن على العسكرى(عليه السلام) ـ حضرت امام حجة بن الحسن المهدى(عليه السلام) كه امام دوازدهم هم اكنون زنده و از نظرها غايب استعدل جهانى را برپا ودنيا را پر از عدل وداد مى كند. اللهم عجل فى فرجه الشريف.
-
1 . خدايى كين جهان پاينده دارد
-
تواند حجتى را زنده دارد
(صفحه 49)
لازم به ذكر است كه ما شيعيان همچنين معتقديم كه حضرت فاطمه(عليها السلام) دختر گرامى رسول خدا، همسر والاى امير مؤمنان حضرت على(عليهما السلام) اُم الائمه و محور امامت و ولايت بوده و سرور و سيده زنان در دو جهان است. آن حضرت اسوه
همه انسان ها در همه زمان ها است و از آنجا كه يكى از معصومين است قول و فعل و تقرير او حجت است. رضاى او رضاى خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله) و غضب و سخط او غضب و سخط خدا و پيامبر است.
اين عده اى را كه نام برديم اهل بيت و عترت رسول اكرم مى باشند كه داراى اوصاف آن حضرت هستند و رسول خدا بارها سفارش آنان را فرمود و آنها را قرين قرآن قرار داد و به مردم خطاب كرد و فرمود:
من در ميان شما دو چيز سنگين و نفيس به جا مى گزارم، كتاب خدا و عترت و اهل بيتم، مادام كه به اين دو متمسك شويد گمراه نشويد:
«إنّي مخلّف فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي اهل بيتي، لن تضلّوا ما تمسّكتم بهما». (بحار الأنوار، ج 5، ص 68، ح 1).
خداوند متعال دو مسؤوليت مهم و بسيار سنگين به عهده آنان گذاشته است اول: هدايت و رهبرى دينى مردم و آشنا نمودن آنان به معارف و اخلاق و قوانين دين و دنيا از متن قرآن و سنت رسول خدا و الهامات از جانب حق متعال.
دوم: رهبرى سياسى و اداره نمودن جامعه و اجراى دقيق