( صفحه 119 )
ديه، كفّاره مرتّبه، واجب مى شود. يعنى مى بايست اول بنده اى را آزاد كند و اگر ممكن نشد نوبت به دو ماه روزه پى درپى مى رسد و اگر اين هم براى او ممكن نشد بايد شصت مسكين را طعام دهد.
ـ مواردى كه براى سقط جنين كفّاره ـ مرتّبه يا جمع ـ واجب مى شود، اگر بيشتر از يك نفر در اسقاط جنين شركت داشته باشند بر هر كدام، به طور جداگانه كفّاره واجب است.
مواردى كه سقط جنين كفّاره ندارد
ـ سقط جنين در موارد زير تنها ديه دارد و كفّاره ندارد:
الف: سقط جنين قبل از چهارماهگى باشد، چه در صورت عمد و يا غيرعمد;
ب: جنين بعد از گذشت چهار ماهگى و دميدن روح در آن باشد، ليكن مستقيماً ـ بالمباشره ـ به سقط عمدى اقدام نكرده باشد، بلكه بالتّسبيب باشد، يعنى كارى كند كه به وسيله آن سقط، محقق شود، مثلا چاهى بكند كه با افتادن زن باردار در آن، جنين وى سقط شود.
ـ گرچه سقط جنين حرام است و ديه و در بعضى موارد، كفّاره هم دارد، ولى موجب قصاص از سقط كننده نمى شود.
اخذ برائت پزشك قبل از اسقاط جنين
ـ در مواردى كه سقط جنين جايز است، پزشك مى تواند با اخذ برائت از ورثه جنين، ذمّه خود را برى سازد.
( صفحه 120 )تعيين مقدار ديه جنين بر حسب مراحل رشد
ـ ديه جنين در مراحل مختلف رشد، متفاوت است كه ذيلا مى آيد:
الف: اگر جنين چهار ماه تمام داشته باشد يعنى زمانى كه روح در آن دميده مى شود، در حكم مسلمان آزاد است و ديه او به مقدار يك انسان كامل ـ هزار مثقال ـ است و ديه جنين دختر نصف ديه جنين پسر ـ پانصد مثقال ـ مى باشد;
ب: امّا اگر در مراحل قبل از پايان چهارماهگى و دميدن روح به جنين باشد:
*نطفه: اسپرم مرد وقتى كه با تخمك زن تركيب مى شود تا مدت چهل روز، نطفه است و ديه آن بيست مثقال مى باشد;
*عَلَقه ـ خون بسته ـ : كه در چهل روز دوم تشكيل مى شود و ديه آن چهل مثقال مى باشد;
*مضغه ـ پاره گوشت ـ: كه در چهل روز سوم تشكيل مى شود و ديه آن شصت مثقال است;
*استخوان: كه ديه آن هشتاد مثقال است;
*روييده شدن گوشت: هنگامى كه روى استخوان گوشت مى رويد و ديه آن يكصد مثقال است;
ج ـ در كليه مراحل فوق، تا قبل از دميده شدن روح به جنين، بين پسر بودن و دختر بودن آن در مقدار ديه تفاوتى نيست;
د ـ به فاصله رسيدن جنين از يك مرحله تا مرحله ديگر، ديه خاصى تعلّق نمى گيرد.
( صفحه 121 )زمان دميده شدن روح به جنين
ـ معمولا در پايان ماه چهارم و آغاز ماه پنجم، روح به جنين دميده مى شود ولى اختلاف زمان و مكان و جهات ديگر، در استعداد جنين براى دميده شدن روح به آن تأثير دارد. بنابراين تعيين زمان آن به طور دقيق و كامل ممكن نيست و در هر موردى كه تشخيص آن ممكن نباشد و در زمان دميده شدن روح، ترديد حاصل شود، حكم به دميده نشدن روح مى شود.
موارد ديه اسقاط جنين در صورت تحقق عزل
ـ الف: اگر شخصى كارى كند تا زن و شوهرى كه در حال آميزش هستند، بترسند و عزل(1) تحقق بگيرد، پرداخت ديه اسقاط نطفه، يعنى ده مثقال، بر او واجب مى شود.
ب ـ در صورتى كه شوهر خودش عزل كند، ديه اسقاط نطفه بر او واجب نمى شود، حتى اگر گفته شود كه عزل بر شوهر حرام است.
ج ـ اگر عزل از طرف زن انجام گيرد و بدون رضايت شوهر باشد، حرام است و بر زن ديه از بين بردن نطفه نيز واجب مى باشد.
موردى كه جنين بودن معلوم نيست
ـ اگر اهل خبره مثل پزشك متخصص و... ندانند آنچه كه سقط شده انسان از آن به وجود مى آمده يا نه و ساقط كننده معلوم باشد، در
- 1 ـ عزل، همان جدا شدن در آميزش است كه سبب مى شود، منى بيرون از رحم ريخته شود.
( صفحه 122 )
صورتى كه با سقط آن جنايتى بر مادر وارد شود كه ديه معيّن دارد، پرداخت ديه جنايت بر ساقط كننده واجب است، امّا اگر سبب نقص عضوى شود كه ديه مشخص ندارد، حكومت و أرش(1) لازم مى آيد كه بايد پرداخت شود.
ديه سقط جنينى كه معلوم نيست پسر است يا دختر
ـ اگر شخصى جنين را بعد از آن كه روح در او دميده شد، سقط كند و معلوم نشود، جنين پسر بوده يا دختر، پرداخت نصف ديه پسر و نصف ديه دختر، يعنى هفتصد و پنجاه مثقال، بر كسى كه اين كار را انجام داده است، واجب مى شود.
ديه سقط جنين دوقلو و بيشتر
ـ اگر پزشك و يا كسى ديگر جنين را سقط كند، سپس معلوم شود جنين دوقلو يا سه قلو و يا بيشتر بوده، ديه هريك به طور جداگانه بايد پرداخت شود.
لزوم پرداخت ديه مادر و جنين
ـ اگر پزشك و يا شخص ديگرى، در اثر سهل انگارى و...، سبب شد زن باردارى جان خود را از دست بدهد و جنين او نيز از بين برود،
- 1 ـ در مواردى كه مقدار ديه جنايت معين نشده، با نظر حاكم شرع مشخص مى شود، كه از آن تعبير به حكومت و أرش مى كنند.
( صفحه 123 )
علاوه بر اين كه پرداخت ديه مادر بر عهده اش مى باشد، بايد ديه جنين را نيز بپردازد. همچنين اگر به لحاظ سهل انگارى، جنين را ساقط كرده و در اثر آن مادر نيز از دنيا برود.
ديه جراحات وارده بر جنين
ـ اگر با انجام كارى، جنين سقط نشد امّا باعث وارد آمدن جراحت و يا قطع عضو جنين گرديد، بر شخصى كه چنين عملى را انجام داده، ديه آن جراحت و يا نقص عضو واجب مى شود و مقدار ديه با كلّ مقدار ديه جنين بر حسب هر مرحله اى كه شرح آن گذشت، حساب مى شود. يعنى اگر روح به جنين دميده شده،بر اساس هزار مثقال ـ ديه انسان كامل ـ و اگر روح در آن دميده نشده، نسبت به هر مرحله اى كه در آن است، حساب مى شود.