( صفحه 222 )
ـ اگر پيشانى يا پشت دست ها زخم است و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته است نمى تواند باز كند، بايد دست را روى آن بكشد و نيز اگر كف دست زخم باشد و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته است نتواند باز كند، بايد دست را با همان پارچه به چيزى كه تيمّم بر آن صحيح است بزند و به پيشانى و پشت دست ها بكشد.
تيمّم نيابتى
ـ كسى كه وظيفه او تيمّم است و نمى تواند تيمّم كند، بايد نايب بگيرد و كسى كه نايب مى شود بايد او را با دست خود او تيمّم دهد و اگر ممكن نباشد، بايد نايب دست خود را به چيزى كه تيمّم به آن صحيح است بزند و به پيشانى و پشت دست هاى او بكشد.
ـ كيفيت تيمّم كسى كه دو دست او قطع شده به يكى از صورت هاى ذيل مى باشد:
الف: اگر هر دو دست او تا آرنج قطع شده باشد براى تيمّم جبهه ـ پيشانى ـ را بر زمين مسح نمايد و أحوط در صورت امكان آن است كه ديگرى را هم نايب بگيرد تا با دو دست خود پس از زدن بر زمين، جبهه او را مسح نمايد.
ب: اگر دست ها تا مچ قطع شده و ذراعين ـ دو ذراع ـ يا مقدارى از آن باقى مانده، حكم او در مورد تيمّم، حكم ساير مكلفين است و با ذراعين مسح جبهه را در تيمّم انجام مى دهد وبايد با ذراع چپ پشت ذراع راست و با ذراع راست پشت ذراع چپ را مسح نمايد.
ج: كسى كه يك دستش از بالاتر از آرنج قطع شده و دست ديگرش يا
( صفحه 223 )
سالم است يا كمتر از آرنج قطع شده، دست سالم را بر زمين بزند و پيشانى را مسح كند و سپس پشت دست سالم را بر زمين بزند.
نماز با تيمّم
ـ كسى كه وظيفه اش تيمّم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقى مى ماند، در وسعت وقت مى تواند با تيمّم نماز بخواند، و همچنين است اگر اميد دارد كه عذر او برطرف شود. ولى اگر بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف مى شود، بايد صبر كند و با وضو يا غسل، نماز بخواند يا در تنگى وقت با تيمّم نماز را به جا آورد.
ـ كسى كه نمى تواند وضو بگيرد يا غسل كند، مى تواند نمازهاى قضاى خود را با تيمّم بخواند، هرچند احتمال بدهد كه به زودى عذر او برطرف مى شود.
ـ كسى كه نمى تواند وضو بگيرد يا غسل كند، جايز است نمازهاى مستحبى را كه مثل نافله هاى شبانه روز وقت معين دارد ـ حتّى در اول وقت ـ با تيمّم بخواند.
ـ كسى كه وظيفه اش تيمّم است بنا بر احتياط واجب نبايد پيش از وقت نماز براى نماز تيمّم كند، ولى اگر براى كارهاى واجب ديگر يا مستحبى تيمّم كند و تا وقت نماز عذر او باقى باشد، مى تواند با همان تيمّم نماز بخواند.
باطل شدن تيمّم
ـ چيزهايى كه وضو را باطل مى كند، تيمّم بدل از وضو را هم باطل
( صفحه 224 )
مى كند و چيزهايى كه غسل را باطل مى نمايد، تيمّم بدل از غسل را هم باطل مى كند و اگر عذرى كه مجوّز تيمّم بود از بين برود، تيمّم هم باطل مى شود.
چند تيمّم بدل از چند غسل
ـ كسى كه نمى تواند غسل كند، اگر چند غسل بر او واجب باشد، احتياط واجب آن است كه بدل از هريك از آنها يك تيمّم نمايد.
تيمّم بدل از غسل و وضو
ـ كسى كه نمى تواند غسل كند، اگر بخواهد عملى را كه براى آن غسل واجب است، انجام دهد، بايد بدل از غسل تيمّم نمايد و اگر نتواند وضو بگيرد و بخواهد عملى را كه براى آن وضو واجب است انجام دهد، بايد بدل از وضو، تيمّم نمايد.
ـ اگر بدل از غسل جنابت تيمّم كند، لازم نيست براى نماز وضو بگيرد ولى اگر بدل از غسل هاى ديگر تيمّم كند، بايد وضو بگيرد و اگر نتواند وضو بگيرد بايد تيمّم ديگرى هم بدل از وضو بنمايد.
باطل نشدن تيمّم بدل از غسل
ـ اگر بدل از غسل تيمّم كند و بعد كارى كه وضو را باطل مى كند براى او پيش آيد، چنانچه براى نمازهاى بعد نتواند غسل كند بايد وضو بگيرد و اگر نمى تواند وضو بگيرد بايد بدل از وضو تيمّم نمايد.
( صفحه 225 )جنابت بيمار
ـ معمولا منى با شهوت و جستن از مرد خارج مى شود و بعد از خارج شدن آن، بدن سست مى شود و اگر هيچ يك از اين سه نشانه را نداشته باشد، حكم منى را ندارد. امّا در مريض لازم نيست منى با جستن بيرون آمده باشد يا بدن او سست شود، بلكه تنها اگر با شهوت بيرون بيايد در حكم منى است.
اشتباه خون حيض به دمل
ـ اگر زن خونى ببيند كه از سه روز بيشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند كه خون حيض است يا دمل، بايد خود را وارسى كند. بدين صورت كه پنبه يا چيز ديگرى را داخل كند و بيرون آورَد، اگر خون از طرف چپ بيرون آيد، خون حيض است و اگر از طرف راست بيرون آيد، خون دمل است. ولى اگر وارسى ممكن نباشد بايد بر اساس سابقه خون عمل كند، يعنى اگر مى داند خون سابق، حيض بوده بايد آن را هم حيض قرار دهد و اگر دمل بوده آن را هم خون دمل قرار دهد و در صورتى كه سابقه آن را هم نمى داند، بايد همه چيزهايى را كه بر حائض حرام است، ترك كند و همه عبادت هايى را كه زن غيرحائض انجام مى دهد، به جا آورد.
نفـاس
ـ از وقتى كه اولين جزء بچه از رحم مادر بيرون مى آيد، هر خونى كه زن مى بيند، اگر قبل از ده روز يا دقيقاً در انتهاى ده روز قطع شود، خون
( صفحه 226 )
نفاس است و زن را در حال نفاس، «نفسـاء» مى گويند.
ـ خونى كه زن پيش از بيرون آمدن اولين جزء بچه مى بيند، نفاس نيست.
ـ لازم نيست خلقت بچه تمام باشد، بلكه اگر خون بسته اى هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، يا چهار نفر قابله بگويند كه اگر در رحم مى ماند، انسان مى شد، خونى كه تا ده روز ببيند خون نفاس است.
ـ هرگاه شك كند كه چيزى سقط شده يا نه، يا چيزى كه سقط شده اگر مى ماند، انسان مى شد يا نه، لازم نيست وارسى كند و خونى كه از او خارج مى شود، شرعاً خون نفاس نيست.
ـ ممكن است خون نفاس يك لحظه بيشتر نيايد، ولى بيشتر از ده روز نمى شود.
ـ توقف در مسجد و رفتن به مسجد الحرام و مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رساندن جائى از بدن به خط قرآن وكارهاى ديگرى كه بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مكروه است، بر نفساء هم واجب و مستحب و مكروه مى باشد.
ـ طلاق دادن زنى كه در حال نفاس مى باشد باطل است و نزديكى كردن با او حرام مى باشد و اگر شوهرش با او نزديكى كند، احتياط مستحب آن است به دستورى كه در احكام حيض گفته شده، كفّاره بدهد.