جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه احكام پزشكان و بيماران
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 245 )

حــجّ

ـ اگر در سال اولى كه مستطيع شده، حج به جا نياورد و بعد به واسطه پيرى يا مرض و ناتوانى نتواند حج انجام دهد و نااميد باشد از اينكه بعداً خودش حج كند، بايد ديگرى را از طرف خود بفرستد، بلكه اگر در سال اولى كه به قدر رفتن حج مال پيدا كرده، به واسطه پيرى يا مرض يا ناتوانى نتواند حج كند، احتياط مستحب آن است كسى را از طرف خود بفرستد كه حج نمايد.

معـامـلات

ـ همه معاملات ديوانه اعمّ از خريد و فروش، شركت، صلح، اجاره و... باطل است.

ـ فرد سفيهى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند، همه معاملاتش باطل است.

ـ اگر يكى از شريك ها ديوانه يا بى هوش يا سفيه شود و حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگيرى كند، شريك هاى ديگر نمى توانند در مال شركت تصرف كنند.

ـ ديوانه و سفيه، يعنى كسى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند، نمى تواند در مال خود تصرف نمايد.

ـ كسى كه گاهى عاقل و گاهى ديوانه است، تصرفى كه موقع ديوانگى در مال خود مى كند، صحيح نيست.

ـ انسان مى تواند در مرضى كه به آن مرض از دنيا مى رود، هر قدر از مال خود را به مصرف خود و عيال و ميهمان و كارهايى كه اسراف شمرده

( صفحه 246 )

نمى شود برساند و نيز اگر مال خود را به كسى ببخشد يا ارزان تر از قيمت بفروشد يا اجاره دهد صحيح است.

ـ اگر وكيل يا موكّل، ديوانه هميشگى شود وكالت باطل مى شود. و نيز اگر گاه گاهى ديوانه شود يا بى هوش شود، بنا بر احتياط واجب بايد به معامله اى كه انجام مى دهد، ترتيب اثر ندهند.

ـ اگر كسى كه امانت را قبول كرده ديوانه شود، ولىّ او بايد هر چه زودتر به صاحب مال اطلاع دهد يا امانت را به او برساند.

ـ اگر امانت دار نشانه هاى مرگ را در خود ببيند چنانچه ممكن است بايد امانت را به صاحب آن يا وكيل او برساند و اگر ممكن نيست بايد آن را به حاكم شرع اطلاع بدهد و چنانچه به حاكم شرع دسترسى ندارد، در صورتى كه وارث او امين است و از امانت اطلاع دارد، لازم نيست وصيّت كند وگرنه بايد وصيّت كند و شاهد بگيرد و به وصىّ و شاهد اسم صاحب مال و جنس و خصوصيات مال و محل آن را بگويد.

ـ اگر امانت دار نشانه هاى مرگ را در خود ببيند و به وظيفه اى كه در مسأله پيش گفته شد عمل نكند، چنانچه آن امانت از بين برود بايد عوضش را بدهد، اگر چه در نگهدارى آن كوتاهى نكرده باشد و مرض او خوب شود، يا بعد از مدتى پشيمان شود و وصيّت كند.

ـ كسى كه از روى عمد مثلا زخمى به خود زده يا سمّى خورده است كه به واسطه آن يقين يا گمان به مردن او پيدا مى شود، اگر وصيّت كند كه مقدارى از مال او را به مصرف برسانند، صحيح نيست.

ـ وقتى انسان نشانه هاى مرگ را در خود ديد، بايد فوراً امانت هاى مردم را به صاحبانش برگرداند و اگر به مردم بدهكار است و موقع دادن

( صفحه 247 )

آن بدهى رسيده بايد بدهد، و اگر خودش نمى تواند بدهد يا موقع دادن بدهى او نرسيده، بايد وصيّت كند و بر وصيّت، شاهد بگيرد ولى اگر بدهى او معلوم باشد و اطمينان دارد كه ورثه مى پردازند، وصيّت كردن لازم نيست.

ـ كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند، اگر خمس و زكات و مظالم بدهكار است، بايد فوراً بدهد و اگر نمى تواند چنانچه از خودش مال دارد، يا احتمال مى دهد كسى آنها را ادا نمايد، بايد وصيّت كند و همچنين است اگر حج بر او واجب باشد.

ـ كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند، اگر نماز و روزه قضا دارد، بايد وصيّت كند كه از مال خودش براى آنها اجير بگيرند، بلكه اگر مال نداشته باشد ولى احتمال دهد كسى بدون آن كه چيزى بگيرد آنها را انجام مى دهد، باز هم واجب است وصيّت نمايد و اگر قضاى نماز و روزه او بر پسر بزرگترش واجب باشد، بايد به او اطلاع دهد يا وصيّت كند كه براى او به جا آورند.

ـ كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند، اگر مالى نزد كسى دارد يا در جايى پنهان كرده است كه ورثه نمى دانند، چنانچه به واسطه ندانستن، حقشان از بين برود، بايد به آنان اطلاع دهد و لازم نيست براى بچه هاى صغير خود قيّم و سرپرست معين كند، ولى در صورتى كه بدون قيّم مالشان از بين مى رود، يا خودشان ضايع مى شوند، خوب است براى آنان قيّم امينى معين نمايد.

ـ اگر كسى در مرضى كه به آن مرض مى ميرد، مقدارى از مالش را به كسى ببخشد و وصيّت كند كه بعد از مردن او هم مقدارى به كسى ديگر

( صفحه 248 )

بدهند، آنچه را كه در حال زندگى بخشيده از اصل مال است و احتياج به اذن ورثه ندارد و چيزى را كه وصيّت كرده، اگر زيادتر از ثلث باشد، زيادى آن محتاج به اذن ورثه است.

ـ اگر در مرضى كه به آن مرض مى ميرد، بگويد مقدارى به كسى بدهكار است، چنانچه متهم باشد كه براى ضرر زدن به ورثه گفته است، بايد مقدارى را كه معين كرده، از ثلث او بدهند و اگر متّهم نباشد و كسى هم منكر گفته او نشود، بايد از اصل مالش بدهند.

ـ اگر انسان در مرضى كه به آن مرض از دنيا مى رود، زنى را عقد كند ولى با او نزديكى نكند، آن زن از او ارث نمى برد و حق مهر هم ندارد.

ـ اگر زن در حال مرض، شوهر كند و به همان مرض بميرد، شوهرش اگرچه با او نزديكى نكرده باشد، از او ارث مى برد.

وصلّى الله على محمّد وآله الطّيّبين الطّاهرين