جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه احكام پزشكان و بيماران
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 143 )

فصل يـازدهم
مــرگ مغـزى

( صفحه 144 )

( صفحه 145 )

از ديدگاه اسلامى، انسان در بين ساير موجودات از جايگاه والا و ارزش ويژه اى برخوردار است. حفظ حيات انسان مورد توجه اكيد اسلام قرار گرفته و حفظ جان هر فرد را بر ديگران واجب كرده و آن را يكى از مهم ترين واجبات شمرده است. (وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَآ أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا)(1) و هر كس انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است.

به خطر انداختن حيات انسان ها و گرفتن جان آنان، از گناهان كبيره و موجب دورى از رحمت خدا و گرفتار شدن به عذاب جانكاه و ابدى الهى است و تا زمانى كه فردى زنده باشد، هيچكس حق ندارد حيات او را به خطر اندازد. به جز مواردى كه شخص با ارتكاب بعضى اعمال موجبات سلب احترام از حيات خود را به وجود آورده و مجوّز كشته شدن خويش را فراهم سازد.

  • 1 ـ سوره مائده، آيه 32.
( صفحه 146 )

از سوى ديگر از ديدگاه اسلام، انسان زنده كسى را مى گويند كه روح از بدنش جدا نشده، گرچه مشاعر خود را از دست داده باشد. بر همين اساس كسانى كه به اصطلاح پزشكى دچار مرگ مغزى شده اند، انسان زنده به حساب مى آيند و از همان احترام قبلى برخوردار مى باشند و هرگونه اقدامى در مورد اين افراد از ديدگاه فقه اسلامى حكم ويژه اى دارد كه در اين فصل به ذكر پاره اى از آنها مى پردازيم.

مرگ از ديدگاه فقهى و پزشكى

ـ مرگ از ديدگاه فقهى طبق آنچه در قرآن آمده عبارت است از «جدايى روح از بدن»، در نتيجه مى توان گفت: حيات نيز همراهى روح با بدن است.

ـ از ديدگاه پزشكى جديد، مرگ انسان، همان مرگ مغزى است.

مرگ مغزى و احكام آن

ـ مرگ مغزى حالتى است كه همه فعاليت هاى شناخته شده مغز متوقف شود. ولى قلب و بعضى ارگان هاى ديگر بدن به كار خود ادامه دهند. تنفس در اين بيماران متوقف شده و با استفاده از دستگاه هاى تنفس دهنده ـ اسپيراتور ـ مى توان تنفس را برقرار كرد. اين گونه بيماران در فواصل زمانى چند ساعت تا چند ماه نهايتاً دچار ايست قلبى شده و خواهند مرد.

ـ در صدق عنوان ميّت كه موضوع بخشى از احكام شرعى است، آنچه معتبر است نظر عرف است، يعنى عرف او را مرده به حساب آورد و

( صفحه 147 )

عرف، بيمار مبتلا به مرگ مغزى را مرده به حساب نمى آورد.

ـ همانگونه كه گذشت در صدق عنوان مرگ، نظر عرف معتبر است و چون عرف بيمار مبتلا به مرگ مغزى را زنده به حساب مى آورد، همه احكام حيات شرعاً بر او بار مى شود حتى ديه و قصاص. بله اگر در نظر عرف، مرگ ثابت و مسلّم باشد ولى پزشك احتمال حيات او را بدهد، هر عملى كه موجب قتل او شود نسبت به او جايز نيست. ولى در اين فرض اگر كسى مرتكب قتل شود حكم به قصاص نمى شود.

ـ اقدام در مورد معالجه بيماران مبتلا به مرگ مغزى همانند وصل كردن دستگاه تنفس دهنده به آنان تا حدّ امكان واجب است.

ـ قطع معالجه بيماران مبتلا به مرگ مغزى مانند جدا كردن از دستگاه تنفس دهنده جايز نيست.

ـ در مورد فرد مبتلا به مرگ مغزى اگر صدق كند كه انسان زنده مريض است، كشتن او جايز نيست و ديه كامل دارد و اگر صدق كند كه مرده است، حكم ساير اموات را دارد.

ـ در صورتى كه پرداخت ديه كامل واجب باشد، ديه به ورثه تعلق مى گيرد.

ـ در صورتى كه صدق كند كه عضوى از ميّت جدا شده است، ديه آن عضو به مصرف خيرات براى ميّت مى رسد و ورثه از آن ارث نمى برند.

ـ اگر پزشك مباشر در قتل يا قطع عضو باشد، ديه كامل بر او