( صفحه 55 )
ـ اگر پزشك متوجه شود در شخص يك نوع بيمارى وجود دارد كه به ديگران سرايت مى كند و كتمان آن مفسده اجتماعى مهمى خواهد داشت، نبايد آن را كتمان نمايد بلكه بايد به مراجع مربوطه اطلاع دهد.
ـ در آزمايش هايى كه قبل از ازدواج صورت مى گيرد، اگر پزشك يا مسئول آزمايشگاه متوجه شود كه شخص معتاد است، گفتن آن به اولياى دختر و يا اگر دختر معتاد است گفتن آن به پسر لازم است.
همچنين اگر متوجه شوند شخص داراى مرضى است كه موجب بحران هاى خانوادگى و يا اجتماعى مى شود ـ مانند تالاسمى، سفليس، ايدز و... ـ اطلاع آن به طرف مقابل و مراجع ذى صلاح لازم است.
ـ در صورتى كه مداواى بيمار متوقف بر افشاى سرّ او باشد، پزشك مى تواند به نزديكان او اطلاع دهد ولى بايد به مقدار ضرورت اكتفا نمايد.
ـ در صورتى كه براى شخص فاش شدن بيمارى مخفى اش مهم نباشد كتمان آن واجب نيست، امّا اگر گفتن آن غيبت محسوب شود، حرام است.
ـ هرگاه مطّلع شدن بيمار از نوع بيمارى خويش موجب وحشت و در نتيجه تشديد بيمارى و صعوبت علاج يا تسريع در مرگ وى شود، مطّلع ساختن او جايز نيست و همچنين است اگر عدم اطلاع وى موجب تسريع در درمان شود.
ـ هرگاه آگاه نكردن بيمار از نوع بيمارى اش موجب بى توجهى وى نسبت به درمان بيمارى شود و ضررى از اين جهت به او برسد، آگاه ساختن بيمار از نوع بيمارى اش لازم است.
( صفحه 56 )اجرت پزشكى
ـ دريافت حق طبابت قبل از طبابت يا بهبودى بيمار چنانچه مرسوم است، در صورتى كه مورد رضايت بيمار باشد اشكال ندارد.
ـ اگر پزشك و بيمار بر سر مبلغى به عنوان اجرت يا حق ويزيت توافق كرده باشند، بيمار بايد مقدار توافق شده را بپردازد، مگر اين كه مغبون شده باشد. ولى اگر توافقى نشده باشد بايد اجرت متعارف را بپردازد.
ـ اگر پزشك سعى خود را در مداواى بيمار انجام دهد ولى بيمار بهبود نيابد، در صورتى كه پزشك وعده مداوا و بهبودى داده و پول را در مقابل آن اخذ كرده باشد، در اين صورت هر چه را اخذ كرده بايد برگرداند، ولى اگر بنابر اين بوده كه معاينه كند و طبق تشخيص نسخه بنويسد و حق ويزيت را در مقابل معاينه و نوشتن نسخه گرفته باشد، مديون نيست. كه قاعدتاً بين پزشكان فرض دوم متعارف است.
ـ اگر بيمار قدرت پرداخت هزينه معاينه را دارد امّا نتواند هزينه هاى درمانى ديگر را پرداخت كند و جان او هم در خطر باشد و پزشك يا بيمارستان و... قدرت تأمين آنها را داشته باشند، بر آنها واجب است هزينه هاى درمانى او را بپردازند و عدم پرداخت وجه، مجوز خوددارى از درمان نيست.
ـ هرگاه پزشك يا بيمارستان يا... به بهانه هاى واهى مانند: عدم پيش پرداخت هزينه و... از مداواى بيمار خوددارى نمايند و در اثر آن بيمار بميرد يا ضررى متوجه او گردد، هريك از آنان مرتكب گناه شده اند و هرگاه اين عمل مستند به آنان باشد، شرعاً ضامن هستند.
( صفحه 57 )
ـ مسئولان وزارت بهداشت و درمان در صورت امكان ترتيبى اتخاذ نمايند كه هزينه درمان افراد بى بضاعت كه توان پرداخت هزينه هاى درمانى خود را ندارند، از طريق بيت المال تأمين شود.
ـ گرفتن وجه اضافى از بيمار به هر عنوانى كه بر خلاف ضوابط و مقررات باشد، شرعاً جايز نيست.
ـ مراعات نوبت بر بيماران، پزشك و دستيار او لازم است و دريافت وجه اضافى بر پزشك يا دستيار او براى مقدم كردن شخصى بر ديگران شرعاً جايز نيست، زيرا تضييع حقوق ديگران است.
ـ سوء استفاده مالى بيماران، پزشكان و كادر درمانى، مؤسسات پزشكى از قبيل درمانگاه ها، بيمارستان ها، آزمايشگاه ها، مراكز راديولوژى و... از دفترچه هاى بيمه درمانى جايز نيست.
خاتمه
احكام محتضر
ـ مسلمانى را كه محتضر است، يعنى در حال جان دادن مى باشد، مرد باشد يا زن، بزرگ باشد يا كوچك، بايد به پشت خوابانيد; به طورى كه كف پاهايش رو به قبله باشد و اگر خواباندن او كاملا به اين نحو ممكن نيست، بنا بر احتياط واجب تا اندازه اى كه ممكن است بايد به اين دستور عمل كند و چنانچه خواباندن او به هيچ قسم ممكن نباشد به قصد احتياط او را رو به قبله بنشانند و اگر آن هم نشود باز به قصد احتياط او را به پهلوى راست يا به پهلوى چپ، رو به قبله بخوابانند.
( صفحه 58 )
ـ احتياط واجب آن است كه تا وقتى او را از محل احتضار حركت نداده اند، رو به قبله باشد و بعد از حركت دادن، اين احتياط واجب نيست.
ـ رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب است و اجازه گرفتن از ولىّ او لازم نيست.
ـ بنا بر آنچه در مسائل قبلى گذشت، پرستاران و مسئولان بخش هاى بيمارستان ها موظف هستند اگر احساس مى كنند بيمارى در حال جان دادن است، او را به نحو مذكور در مسائل قبل رو به قبله كنند.
ـ اگر كسى بدن انسان مرده اى را كه سرد شده و غسلش نداده اند، مس كند، يعنى جايى از بدن خود را به آن برساند، بايد غسل مسّ ميّت نمايد; چه در خواب مس كند يا بيدارى، با اختيار مس كند يا بى اختيار، حتّى اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان ميّت برسد بايد غسل كند.
ـ براى مسّ مرده اى كه تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نيست، اگر چه جايى را كه سرد شده مس نمايد.
ـ براى مسّ موى ميّت يا رساندن موى خود به بدن ميّت غسل مسّ ميّت واجب نيست.
ـ براى مسّ بچه مرده حتى بچه سقط شده اى كه چهار ماه او تمام شده باشد، غسل مسّ ميّت واجب است.
ـ مسّ بدن ميّت با دستكش موجب غسل مسّ ميّت نمى شود.
( صفحه 59 )
فصل چهارم:
دندانپـزشكى