جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(الصفحة334)
ما (مرحوم آخوند) در جواب مى گوييم: در اين صورت، همان بيانى كه شما (مرحوم صاحب معالم) در ارتباط با مفرد داشتيد، در اين جا نيز پياده مى شود، يعنى در اين جا هم بايد قائل به مجازيت شويم، زيرا همان طور كه معناى مفرد ـ به نظر صاحب معالم (رحمه الله) ـ عبارت از ذات معنا به قيد وحدت بود، همين مطلب در تثنيه نيز وجود دارد، چون موضوع له تثنيه، «دو فرد ليس الاّ» مى باشد و هنگامى كه تثنيه را در چهار فرد استعمال كنيم اين قيد «ليس الاّ» كنار مى رود و همان مجازى كه در مفرد تحقق پيدا مى كند در تثنيه هم تحقق پيدا مى كند.
خلاصه كلام مرحوم آخوند اين است كه اگر شما در «رأيت عينين» فقط دو ماهيت ـ يعنى يك فرد از اين ماهيت و يك فرد از ماهيت دوّم ـ را اراده مى كنيد، اين از محلّ بحث ما خارج است، زيرا محلّ بحث، استعمال لفظ تثنيه در اكثر از معناست و آنچه اين جا مى گوييد استعمال لفظ تثنيه در اكثر از معنا نيست.
و اگر در «رأيت عينين» چهار معنا را اراده مى كنيد، دو فرد از عين باكيه و دو فرد از عين جاريه، چنين چيزى مستلزم مجازيت است. همان مجازيتى كه در مفرد قائل بوديد در اين جا نيز پيش مى آيد زيرا در اين استعمال، قيد «ليس إلاّ» كه عبارت اخراى از «قيد وحدت» بود كنار مى رود، درنتيجه برخلاف معناى موضوع له تثنيه عمل كرده ايد و استعمال مجازى تحقّق پيدا مى كند.(1)
بررسى اشكالات مرحوم آخوند بر صاحب معالم (رحمه الله): قبل از بررسى كلام مرحوم آخوند، لازم است نكته اى در ارتباط با دو اشكال مرحوم آخوند به صاحب معالم (رحمه الله) بيان كنيم و آن اين است كه: اشكال اوّلى كه مرحوم آخوند بر صاحب معالم (رحمه الله) وارد كرد، هم در تثنيه جريان دارد و هم در جمع، يعنى مرحوم آخوند مى فرمايد: تثنيه، دو فرد از يك ماهيت است نه دو ماهيت، جمع هم سه
  • 1 ـ كفاية الاُصول، ج1، ص56 و 57
(الصفحة335)
فرد از يك ماهيت يا مثلا ده فرد از يك ماهيت است نه اين كه سه ماهيت يا ده ماهيت باشد.
ولى اشكال دوّم ايشان فقط در باب تثنيه است و در باب جمع جريان ندارد، زيرا در باب تثنيه مى توان گفت: «معناى تثنيه، «دو تا، ليس إلاّ» مى باشد» ولى در باب جمع نمى توانيم «ليس إلاّ» داشته باشيم و بگوييم: «سه تا، ليس إلاّ»، چون معناى جمع، سه تا نيست بلكه سه و بيشتر از سه است لذا كلمه «ليس إلاّ» فقط در مورد تثنيه مى تواند جريان داشته باشد و در مورد جمع جريان ندارد.
اكنون به بررسى كلام مرحوم آخوند مى پردازيم:
مرحوم آخوند مى فرمود: «اگر تثنيه بخواهد در اكثر از معنا استعمال شود بايد از «رأيت عينين» چهار فرد اراده شده باشد، دو فرد از «عين باكيه» و دو فرد از «عين جاريه»، و الاّ اگر دو چيز اراده شده باشد، خواه دو حقيقت باشد يا دو فرد از يك ماهيت، اين، استعمال لفظ در اكثر از معنا نيست». ولى به نظر ما مسأله اين طور نيست. تثنيه، هيچ وقت در اكثر از معنا استعمال نمى شود، زيرا تثنيه اى كه شما مى گوييد، عبارت از آن هيئتى است كه با «انِ» يا «ينِ» مشخص مى شود. به عبارت ديگر: در «رأيت عينين» ماده اى وجود دارد به نام «عين» و هيئتى كه عبارت از «انِ» ـ در حالت رفع ـ و «ينِ» ـ در حالت نصب و جرّ ـ است. شما كه مى گوييد: «از رأيت عينين، چهار معنا اراده شده است» آيا اين چهار معنا را به گردن چه چيزى مى گذاريد؟ در اين جا كه گفته: «رأيت عينين»، و دو فرد از «عين باكيه» و دو فرد از «عين جاريه» اراده كرده، آيا اين اكثر از معناى واحد بودن در ارتباط با «عين» است يا در ارتباط با «انِ» يا «ينِ» است؟
اگر بخواهيد تثنيه در اكثر از معناى واحد استعمال شود، بايد مسأله را مربوط به «ينِ» و «انِ» بدانيد و اگر مسأله را در ارتباط با «عين» ـ كه «ينِ» يا «انِ» به آن ملحق شده است ـ قرار دهيد، به تثنيه ارتباطى ندارد. اين به «عين» كه در ضمن «عينين»
(الصفحة336)
است ارتباط دارد نه به خود «عينين». و به عبارت ديگر: به مفردِ اين تثنيه ارتباط دارد نه به خود تثنيه. شما كه مى گوييد: «رأيت عينين»، و دو فرد از «عين جاريه» با دو فرد از «عين باكيه» را اراده مى كنيد، به چه دليل چنين كارى را انجام مى دهيد؟ مگر در تثنيه، چه فعل و انفعالى صورت گرفته كه چنين چيزى در آن ممكن شده است؟
هيچ راهى غير از اين ندارد كه بگوييد: «عين» در «عينين» را در دو ماهيت استعمال كرديم و «ينِ» هم آن را مضاعف كرده است. يعنى مى توانستيد بگوييد: «رأيت عيناً» و دو معنا را اراده كنيد، حال كه به جاى «عيناً» كلمه «عينين» استعمال شده است، همين دو معنا تعدّد پيدا كرده يعنى «عين باكيه» متعدد شده و «عين جاريه» هم متعدّد شده است. اين جا كه هريك از اين دو معنا متعدّد شدند، در تثنيه چه تغييرى بهوجود آمده است؟ تثنيه كه كارى انجام نداده است. تثنيه مى گويد: «من در اختيار مفردم هستم، هرچه مفرد گفت، من آن را دوبرابر مى كنم» بايد ببينيم مفرد چه اقتضايى دارد؟ و گاهى ملاحظه مى كنيم مفرد حالت جمعى دارد مثل اين كه شما كلمه «طائفه» را تثنيه ببنديد، همان طور كه قرآن كريم فرموده است: {و إنْ طائفتان مِنَ المُؤمِنينَ اقْتَتَلُوا فأصْلِحُوا بَيْنَهُما}(1)، جمعيت «طائفتان» شايد يك ميليون نفر باشد. آيا ما يك ميليون نفر را به گردن تثنيه مى گذاريم؟ خير، اين مربوط به اين است كه مفرد، عبارت از «طائفه» است و الاّ «طائفتان» از نظر تثنيه فرقى با «رجلان» ندارد. «انِ» مى گويد: من همان معناى مفرد را دوبرابر مى كنم. اگر مفرد، طائفه است، من مى گويم: «دو طائفه»، و اگر مفرد، رجل است مى گويم: «دو رجل» و اگر ملت است مى گويم: «دو ملت»، و اگر مفرد، «عين» باشد و از «عين» دو ماهيت اراده شده باشد مى گويم: هر ماهيتى دو فرد. چون مفرد من دو ماهيت دارد، اگر بخواهد اين دو ماهيت تضاعف و تكثر پيدا كند، معنايش «دو فرد از اين ماهيت و دو فرد از آن ماهيت» است.
درنتيجه آنچه ما مى خواهيم به مرحوم آخوند بگوييم اين است كه اگر از «رأيتُ
  • 1 ـ الحجرات: 9
(الصفحة337)
عينين» چهار معنا اراده شد ـ دو فرد از عين باكيه و دو فرد از عين جاريه ـ نمى توان اسم آن را «استعمال تثنيه در اكثر از معناى واحد» گذاشت. خير، در اين جا هم مفرد در اكثر از معناى واحد استعمال شده است. وقتى از «عين» دو حقيقت را اراده كرديد تثنيه آمد و آن را دو برابر كرد و الاّ «ينِ» در «عينين» با «ينِ» در «انسانين» هيچ فرقى ندارد. چطور شد شما اين جا اسمش را استعمال لفظ تثنيه در اكثر از معناى واحد گذاشتيد؟ لذا به نظر مى رسد اصلا استعمال لفظ تثنيه در اكثر از معناى واحد، موضوع ندارد و همچنين است جمع. آنچه مى تواند در اكثر از معناى واحد استعمال شود، مفرد است. ولى مفرد گاهى مستقل و تنهاست و گاهى هم در ضمن تثنيه است. يكوقت مى گوييد: «رأيت عيناً» و دو ماهيت را اراده مى كنيد و گاهى هم مى گوييد: «رأيت عينين» و از «عين» آن دو ماهيت اراده مى كنيد و تثنيه هم آن را مكرّر و متكثّر مى كند، لذا دقت در مسأله اقتضا مى كند كه در مورد تثنيه و جمع، بايد دور استعمال لفظ در اكثر از معنا را موضوعاً قلم بگيريم و بگوييم: «استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد، در تثنيه و جمع تحقّق ندارد».
بنابراين آنچه در اين جا گفتيم هم به عنوان جواب صاحب معالم (رحمه الله) و هم به عنوان جواب از مرحوم آخوند به حساب مى آيد.
نتيجه بحث در مرحله سوّم
در مرحله سوّم بحث مى كرديم كه آيا استعمال لفظ در اكثر از معنا ـ برفرض جواز آن ـ به نحو حقيقت است يا مجاز، يا در بعضى موارد، حقيقت و در بعضى موارد، مجاز است؟
نتيجه بحث اين شد كه استعمال لفظ در اكثر از معنا در مورد مفرد به نحو حقيقت است ـ برخلاف صاحب معالم (رحمه الله) كه آن را مجاز مى دانست ـ ولى در تثنيه و جمع اصلا استعمال لفظ در اكثر از معنا، موضوع ندارد.
از مراحل سه گانه بحث استعمال لفظ در اكثر از معنا نتيجه مى گيريم كه استعمال
(الصفحة338)
لفظ در اكثر از معنا، استحاله ندارد و از نظر وضع هم جايز است و استعمال آن هم به نحو حقيقت است.

استعمال لفظ در اكثر از معنا در قرآن كريم


مرحوم آخوند در مرحله اوّل بحث، استعمال لفظ در اكثر از معنا را مستحيل دانست.
در اين جا ايشان توهّمى را مطرح كرده و به جواب از آن مى پردازد:
توهّم اين است كه ما روايات متعدّدى داريم كه از آنها استفاده مى شود قرآن داراى ظاهر و باطن است «له ظهر و بطن» و تعبيرات مختلفى در اين مورد وجود دارد. در بعضى از روايات وارد شده كه «ظاهره أنيق و باطنه عميق»(1) كه مسأله ظاهر و باطن را براى قرآن، مسلّم دانسته و مى فرمايد: ظاهر آن «أنيق» ـ يعنى اعجاب آور ـ و باطن آن «عميق» ـ يعنى داراى عمق ـ است. روايات ديگرى نيز داريم كه مى فرمايد: «قرآن داراى هفت بطن است» و در بعضى مى فرمايد: «قرآن داراى هفتاد بطن است».(2)
مرحوم آخوند مى فرمايد: ممكن است كسى بگويد: رواياتى كه براى قرآن ظاهر و باطن درست مى كند ـ حتى اگر يك بطن هم داشته باشد ـ معنايش اين است كه الفاظ قرآن داراى دو معناست، از يك معناى آن به معناى ظاهر و از ديگرى به معناى باطن تعبير مى شود. پس حدّاقل دو معنا مطرح است. و اگر ما روايات هفت بطن را بگيريم معنايش اين است كه قرآن هشت معنا دارد يكى از آن معانى ظاهر و هفت معناى ديگر، باطن مى باشند و اگر روايات هفتاد بطن را بگيريم معنايش اين است كه قرآن
  • 1 ـ بحارالأنوار، ج92، باب1، باب فضل القرآن و إعجازه، ح16
  • 2 ـ بحارالأنوار، ج92، باب8، باب أنّ للقرآن ظهراً و بطناً.