(الصفحة372)
كبيره و هم نسبت به صغيره ـ است تحقّق پيدا كرده است. بنابراين صغيره در زمانى در اختيار زوجه كبيره ثانيه قرار مى گيرد كه زوجيّت فعليه اش را از دست داده و بر اين شوهر حرمت ابدى پيدا كرده است آنچه از مسأله به ما ارتباط دارد همين جاست.
فخرالمحقّقين (رحمه الله) در كتاب ايضاح مى گويد:
والد من ـ يعنى مرحوم علاّمه ـ و ابن ادريس (رحمه الله) معتقدند زوجه كبيره ثانيه نيز بهواسطه رضاع حرام مى شود، زيرا اينان عقيده دارند كه مشتق، حقيقت در اعم از متلبّس و منقضى است و چون ملاك بحث مشتق، در مورد عنوان «زوجه» هم جريان دارد «زوجه» نيز حقيقت در اعم از متلبّس و منقضى است. بنابراين وقتى صغيره در اختيار كبيره ثانيه قرار مى گيرد و او را شير مى دهد بر كبيره ثانيه عنوان «اُمّ الزوجة الحقيقية» تطبيق مى كند و «اُمّ الزوجة» يكى از محرّمات ابديه است. درنتيجه كبيره ثانيه نيز حرام مى شود و زوجيّت او از بين مى رود. بنابراين مسأله انفساخ زوجيّت زوجه كبيره ثانيه مبتنى بر نزاع در باب مشتق است. اگر كسى مشتق را حقيقت درخصوص متلبّس بالمبدأ في الحال بداند، زوجه كبيره ثانيه حرام نمى شود، زيرا وقتى صغيره را شير مى دهد زوجيّت صغيره نسبت به اين مرد منفسخ شده و بر كبيره ثانيه عنوان «اُمّ الزوجة» صدق نمى كند. و اگر كسى قائل شود كه مشتق، حقيقت در اعم است بايد كبيره ثانيه را هم حرام بداند، زيرا در موقع شيردادن كبيره ثانيه عنوان «اُمّ الزّوجة» بر او صادق است.
بنابراين آنچه مرحوم آخوند و ديگران مى خواهند از اين مسأله استفاده كنند همان جهتى است كه مربوط به كبيره ثانيه است.
ما براى اين كه مسأله قدرى روشن شود لازم مى دانيم كه در مورد زوجه كبيره اُولى و زوجه صغيره نيز بحثى داشته باشيم تا ببينيم علت حرمت آن دو چيست؟ لذا براى روشن شدن اين مسأله، مورد را در جايى فرض مى كنيم كه كبيره ثانيه وجود نداشته باشد، يعنى اگر كسى يك زوجه كبيره و يك زوجه صغيره داشته باشد و زوجه كبيره، زوجه صغيره را شير بدهد آيا هر دو براى او حرام مى شوند؟
(الصفحة373)
ظاهراً كسى در اين جا مخالفت نكرده و همه معتقدند هم كبيره حرام مى شود و هم صغيره ولى آيا علت آن چيست؟
مرحوم فخرالمحقّقين در ايضاح، علت آن را اجماع قرار داده است و كارى به اين كه مخالف يا موافق قاعده است ندارد.
ولى وقتى ما سراغ روايات مى رويم مى بينيم چند روايت صحيح معتبر در اين زمينه وارد شده كه مى گويند: «هم زوجه كبيره و هم زوجه صغيره بر اين مرد حرام مى شوند». روشن است كه اگر روايت صحيحى بر يك مطلبى دلالت كرد ما به آن روايت اخذ مى كنيم، هرچند مخالف اصول و قواعد باشد. اتفاقاً در اين جا چند روايت صحيح وجود دارد كه هم ازنظر سند و هم از نظر دلالت قابل اعتمادند و مناقشه اى در آنها صورت نگرفته است.(1)
بحث در اين است كه اگر اجماع و روايات صحيح در كار نبودند آيا ما بر اساس قواعد عامه و عناوينى كه در قرآن كريم در مورد زنهاى محرّمه وارد شده چگونه حكم مى كرديم؟
بحث در ارتباط با حرمت صغيره
در ارتباط با صغيره مسأله روشن است يعنى وقتى اين كبيره، صغيره را ـ به حدّ رضاع محرّم ـ ارضاع كرد، بدون اشكال، صغيره حرام مى شود زيرا اين شيرى كه صغيره از آن استفاده مى كند دو صورت دارد:
صورت اوّل: اين است كه شير از خود اين شوهر باشد يعنى شوهر با اين كبيره وطى كرده و بچه اى از او به دنيا آمده، حال اين زن از شير همان بچه، زوجه صغيره را هم ارضاع كرده است. در اين صورت علت حرمت صغيره اين است كه اين صغيره به عنوان «بنت» براى شوهر خود مى شود، زيرا وقتى شير از مرد باشد و با اين شير، رضاعْ
- 1 ـ رجوع شود به: وسائل الشيعة، ج14، ص302 و 305 (باب 10 و 14 من أبواب ما يحرم بالرضاع).
(الصفحة374)
تحقّق پيدا كند، اگر با اين شير يك دختر اجنبى را ارضاع مى كرد، آن دختر به عنوان دختر رضاعى اين مرد به حساب آمده و نسبت به اين مرد حرمت پيدا مى كرد. حالا هم زوجه صغيره عنوان «بنت» براى شوهر خود پيدا كرده و زوجيّت بين او و شوهرش منفسخ مى شود، زيرا جمع بين بنتيت و زوجيّت امكان ندارد.
صورت دوّم: اين است كه اين شير از اين شوهر نيست. مثلا اين زن از شوهر قبلى بچّه دار شده و سپس از او طلاق گرفته و پس از تمام شدن عدّه با شوهر جديد ازدواج كرده است. حال اين مرد زوجه صغيره اى گرفته و در اختيار اين زن قرار داده تا با شير شوهر قبلى اش او را شير دهد. اين جا هم زوجه صغيره حرام مى شود، البته نه به عنوان «بنت» زيرا اين شير مال شوهر قبلى بوده است بلكه در اين صورت، زوجه صغيره، دختر زوجه كبيره مى شود و چون عنوان «ربيبه» پيدا مى كند براى اين شوهر حرام مى شود.
ولى در اين دو صورت، شرط حرمت صغيره اين است كه زوجه كبيره شيردهنده ـ يعنى زوجه اُولى ـ مدخول بها باشد، اين صغيره چه بخواهد عنوان «بنت» داشته باشد و چه عنوان «ربيبه»، بايد زوجه كبيره اُولى مدخول بها باشد، زيرا اگر دخول دركار نباشد، شير آن زن از اين مرد نخواهد بود و اگر بخواهد شير از اين مرد باشد حتماً بايد دخولى صورت گرفته و حملى و وضع حملى دركار باشد تا به دنبال آن شير پيدا شود. بنابراين اگر اين صغيره بخواهد عنوان «بنت» براى زوج داشته باشد بايد مرد به كبيره اُولى دخول كرده باشد. همچنين اگر صغيره بخواهد با شير خوردن از كبيره اُولى به عنوان «ربيبه» براى مرد حرام شود، بايد اين مرد به كبيره اُولى دخول كرده باشد زيرا «ربيبه» در صورتى براى مرد حرام است كه آن مرد به مادرش دخول كرده باشد. قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد:
{و ربائبكم اللاتى في حجوركم من نساءكم اللاتى دخلتم بهنّ}(1) بنابراين هر «ربيبه»اى حرام نيست بلكه حرمت در مورد «ربيبه»اى است كه
(الصفحة375)
مادرش مدخول بها باشد. به خلاف مسأله «اُمّ الزوجة» كه در حرمت آن هيچ چيزى نقش ندارد. اگر كسى زنى را براى خود عقد كرد، به مجرد عقد، مادر آن زن براى اين مرد حرام مى شود و دخول نقشى ندارد. ولى در مسأله حرمت «ربيبه» دخول به اُمّ به مقتضاى آيه شريفه
{و ربائبكم اللاتى فى حجوركم من نساءكم اللاتى دخلتم بهنّ}(1) مدخليت دارد.
نتيجه اين كه بايد كبيره اُولى، مدخول بها باشد چه بخواهد اين صغيره بنابر عنوان «ربيبه» بر اين مرد حرام شود و چه بخواهد بنابر عنوان «بنت» حرمت پيدا كند.
نكته اى در ارتباط با ربيبه: در مسأله «ربيبه» بايد به اين نكته توجه داشت كه «ربيبه» به معناى «بنت الزوجة» است و در اين «زوجه» فعليت شرط نيست. مثلا اگر كسى با زنى ازدواج كرد و بعد از دخول، او را طلاق داد و اين زن، شوهر ديگرى اختيار كرد و از آن شوهر دخترى پيدا كرد، اين دختر به عنوان «ربيبه» براى شوهر اوّل است و شوهر اوّل نمى تواند با او ازدواج كند اين زن وقتى بعد از ازدواج با اين مرد، شوهر ديگرى كرد و از او دخترى پيدا كرد، اين دختر به اعتبار اين كه دختر كسى است كه زمانى زوجه اين مرد بوده و اين مرد به او دخول كرده، عنوان ربيبه براى اين مرد را پيدا مى كند و بر اين مرد حرام مى شود. «ربيبه» از اين جهت مانند «اُمّ الزوجة» است، زوجه وقتى زوجيّتش از بين برود، حرمت بنت او ابدى است همان طور كه حرمت اُمّ او ابدى است. لذا در مسأله «ربيبه» نبايد مسأله مشتق را مطرح كرد، زيرا اگر چه آن زن، ديگر زوجه مرد اوّل به حساب نمى آيد ولى در حرمت «ربيبه» زوجيّت فعليّه لازم نيست، بلكه همين كه در زمانى از زمان ها زوجيّت بين زن با مرد اوّل تحقّق داشته باشد در حرمت «ربيبه» كفايت مى كند، خواه اين زمان، قبل از زوجيّت با مرد باشد يا بعد از آن، همان طور كه دختر شوهر قبلى براى اين مرد عنوان «ربيبه» را دارد و در صورتى كه اين مرد به مادرش دخول كند، نكاح با اين دختر برايش حرام است، دختر شوهر بعدى
(الصفحة376)
هم همين حكم را دارد. هيچ فرقى ميان اين دو نيست. ملاك در «ربيبه» اين است كه مادرش در زمانى از زمانها زوجه اين مرد باشد و اين مرد به او دخول كرده باشد. لذا مسأله «ربيبه» از نظر اعتبار هم مسأله بعيدى نيست. ملاك، زوجيّت مادر و مدخول بها بودن اوست.
درنتيجه اگر زوجه كبيره، زوجه صغيره را شير داد، زوجه صغيره بدون اشكال حرام مى شود ولى بحث در اين است كه آيا حرمت كبيره اُولى را مى توان - مانند كبيره ثانيه ـ روى مسأله مشتق پياده كرد؟ يا اين كه حرمت كبيره اُولى ربطى به مسأله مشتق ندارد؟
صاحب جواهر (رحمه الله) و بعضى از بزرگان ديگر خواسته اند بين كبيره اولى و كبيره ثانيه ـ ازنظر ارتباط با مسأله مشتق ـ فرق قائل شوند و بگويند: حرمت كبيره ثانيه، مبتنى بر نزاع در باب مشتق است لذا حرمتش محلّ خلاف است، زيرا در باب مشتق، اختلاف وجود دارد، ولى حرمت كبيره اُولى ربطى به باب مشتق ندارد به همين جهت حرمت آن گويا مورد اتّفاق است و كسى در آن اختلاف نكرده است. يك راه را بعض الأعاظم ذكر كرده و راهى شبيه به آن را صاحب جواهر (رحمه الله) مطرح كرده است.
اگر اين دو يا يكى از اين دو حرفشان تمام باشد ما مى گوييم: مسأله حرمت كبيره اُولى بنابر قاعده درست است و نيازى به اجماع و روايت صحيحه نداريم. كبيره اُولى غير از كبيره ثانيه است. حرمت كبيره ثانيه مبتنى بر بحث مشتق است ولى حرمت كبيره اُولى طبق قاعده است. امّا اگر توانستيم در اين دو راه مناقشه وارد كنيم، راه مسأله منحصربه اجماع و نص مى شود. در مسأله اى هم كه نص صحيح داشته باشيم، اجماعْ اصالت ندارد و راه اثبات حرمت كبيره اُولى منحصر به نص مى شود.
بحث در ارتباط با حرمت كبيره اُولى
در بحث پيرامون حرمت صغيره گفتيم: بين «بنت الزوجة» و «اُمّ الزوجة» از يك جهت اشتراك وجود دارد و آن اين است كه زوجه ـ هرچند از زوجيّت خارج شود ـ