(الصفحة550)
مطرح است والاّ روى حرف ايشان اگر كسى گفت:«عالم» و بعد گفت: «مقصودم الله تعالى بوده»، بايد مورد اعتراض قرار گيرد، زيرا نحوه اطلاق عالم بر خدا، يك فرضش اين است كه به نحو مجاز است. حقيقت، اقتضاء مى كند كه بگويد: «زيد عالم» و خود اين حرف ـ كه اطلاق عالم بر الله مجاز است ـ حرف غريبى است كه عرف نمى پذيرد.
بررسى كلام امام خمينى (رحمه الله) و آيت الله خويى«دام ظلّه»
از مراجعه به معناى عرفى مشتق درمى يابيم كه آنچه اين دو بزرگوار فرمودند، حرفى است كه هم به ذهن و هم به معناى عرفى مشتق نزديك است.
در نتيجه، آنچه در مشتق معتبر است، خصوصيت واجديت مى باشد و نحوه واجديت، خارج از حريم مشتق است و در نظر عرف، اطلاق عالم بر زيد و بر الله تعالى يكسان است و در هيچ كدام از آنها تجوّز و نقل مطرح نيست.
تنبيه ششم
مرحوم آخوند در تنبيه ششم مى فرمايد:
ما گاهى مى گوييم: «الماءالجاري»، اين همه چيزش حقيقت است. «الماء» در معناى حقيقى خودش و وصف «الجارى» هم در معناى حقيقى خودش استعمال شده است. اين مسأله در «الماء جار» ـ به نحو قضيّه حمليه ـ روشن تر است. موضوع در معناى خودش، محمول هم در معناى خودش و حمل هم حمل واقعى و حقيقى است.
امّا اگر گفتيم: «الميزاب جار»، بى شك در اين جا تسامح و تجوّزى وجود دارد. ولى
آيا تسامح و تجوّز در چيست؟آيا در كلمه «جار» ـ به عنوان مشتق ـ است؟ يعنى «جار» در غير ما وضع له خود استعمال شده است و در حقيقت، مجاز در كلمه تحقّق دارد؟ يا اين كه «جار» در معناى خودش استعمال شده و تجوّز و تسامح در اسناد و حمل است؟
مرحوم آخوند مى فرمايد: «جار» در معناى خودش استعمال شده ولى اين معناى
(الصفحة551)
حقيقى وقتى مى خواهد بر ميزاب تطبيق شود، تطبيق آن ادّعايى و مجازى است. مثل اين كه وقتى شما مى گوييد: «زيد أسد»، در آن جا هم مجاز در كلمه نيست. اسد در معناى خودش ـ يعنى حيوان مفترس ـ استعمال شده ولى ما مى خواهيم بين حيوان مفترس و زيد، ادّعاى اتّحاد و هوهويت كنيم.
بنابراين «جار» در «الميزاب جار» با «جار» در «الماء جار» فرقى نمى كند فقط فرقشان در اين است كه اتّحاد و هوهويت در «الماء جار» حقيقى و واقعى و در «الميزاب جار» به صورت مجاز در اسناد است. و اتّحاد و هوهويت آن تخيّلى است.
ولى صاحب فصول (رحمه الله) معتقد است تجوّز در «جار» تحقّق يافته است.(1)
مرحوم آخوند مى فرمايد: تحقيق اين است كه صاحب فصول (رحمه الله) درست به مجاز در اسناد توجّه نكرده است. و اين مجاز، نه در موضوع است و نه در محمول، بلكه در رابطه با «ارتباط بين موضوع و محمول» است. هوهويت و اتّحاد در «الماءجار» حقيقى و در «الميزاب جار» مسامحى و ادعايى است.(2)
به نظر مى رسد كه حق با مرحوم آخوند است.
با اتمام بحث مشتق، بحث در مقدمات مباحث اصوليه نيز به پايان مى رسد.
اللّهم وفّقنا لما تحبّ و ترضى
الحمد لله ربّ العالمين
تابستان 1375
- 1 ـ الفصول الغروية في الاُصول الفقهية، ص62
- 2 ـ كفاية الاُصول، ج1،ص88و89
require("baknext.php");
?>