جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(الصفحة92)
است و از شما سؤال كنند كه او چه مى كند؟ جواب مى دهيد: هو في الصلاة، و صلاة را ظرف براى اين شخص قرار مى دهيد. يا وقتى نماز تمام شد مى گوييد: فَرَغَ من الصلاة. آيا بعد از تمام شدن نماز مى گوييد: «الان وُجِدَت الصلاة»؟
ملاحظه مى شود كه تعبيراتى كه در مورد صلاة بكار مى رود با تعبيراتى كه در مورد ساير مركبات بكار مى رود تطبيق نمى كند. در مركبات ديگر، قبل از تماميت اجزاء، هيچ چيزى وجود پيدا نكرده است. بلكه بعد از تمام شدن اجزاء، اوّلين آنِ مركّب و اوّلين زمان وجود آن مركّب آغاز مى شود ولى در باب نماز، چنين تعبيراتى وجود ندارد. تعبيرات مربوط به نماز، حاكى از اين است كه نماز يك حقيقتى ماوراء اين اجزاء و شرايط است. حقيقتى است كه به مجرّد گفتن تكبير، تحقق پيدا مى كند و سپس تا آخر نماز، ادامه مى يابد. اين ها همه دليل بر اين است كه عنوان صلاة، عنوان مركّب نيست، زيرا تعابيرى كه در مورد نماز بكار مى رود در مورد مركّبات ديگر وجود ندارد، پس اين اجزاء به منزله مواد هستند ولى حقيقت صلاة عبارت از خشوع و خضوع خاص است و اين خشوع و خضوع در تمامى نمازها وجود دارد. موادّ، گاهى از نظر كيفيت و گاهى از نظر كمّيت تغيير مى كند، مثلا ركوع معمولى و ركوع با اشاره تغيير كيفى است و نماز مسافر و حاضر تغيير كمّى است و اختلاف مواد در كيفيت و كميت، هيچ لطمه اى به آن حقيقت واحد ـ كه عبارت از خضوع خاص است و در تمامى نمازهاى صحيح وجود دارد  ـ وارد نمى كند. همان خضوع خاصى كه در نماز چهارركعتى است در نماز دوركعتى و حتى نماز غريق وجود دارد با اين كه از نظر صورت، بين نماز غريق و نمازهاى ديگر تفاوت وجود دارد.
سپس مى فرمايد: اين خضوع خاص، فقط در نمازهاى صحيح وجود دارد و در نمازهاى باطل راهى ندارد.(1)
مؤيدى براى كلام مرحوم بروجردى:
  • 1 ـ نهاية الاُصول، ج1، ص47 و 48
(الصفحة93)
از تعبيراتى كه در روايات وارد شده و از عنوانى كه به «تكبيرة الإحرام» داده شده، و كلمه «تكبيرة» به «الإحرام» اضافه شده و در روايات هم مى فرمايد: «تحريمها التكبير و تحليلها التسليم»(1)، معلوم مى شود كه نماز، عبارت از يك حالت احرامى خاصّ است، مانند حالت احرامى كه در حج تحقّق پيدا مى كند در حج با گفتن تلبيه و نيت حج، حقيقتِ احرام تحقق مى يابد و اين حقيقتِ احرام، تا آخر افعال حج ادامه پيدا مى كند يعنى تا زمانى كه مسأله حلق و تقصير ـ به عنوان محلّل ـ بيايد و انسان از احرام خارج شود. در ارتباط با نماز هم، روايات اين گونه تعبير دارند: «تحريمها التكبير و تحليلها التسليم» يعنى صلاة را به منزله يك احرام صغير فرض كرده اند كه اين احرام با گفتن تكبيرة الإحرام ـ به قصد نماز ـ تحقق پيدا مى كند و انسان در حالت احرام صلاتى قرار مى گيرد و سپس ادامه مى يابد تا وقتى كه «السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته» بيايد و انسان را از نماز خارج كند. و همان طورى كه احرام حج داراى محرماتى است، احرام صلاتى نيز محرماتى دارد. تكلّم، استدبار قبله، ضحك، بكاء و... از امورى هستند كه به عنوان محرمات احرام صلاتى مطرح مى باشند.
از اين تعبيرات در روايات استفاده مى شود كه صلاة غير از اين اعمال و افعال و اجزاء و شرايط است. صلاة حقيقت ديگرى است و به تعبير ايشان اين اجزاء به عنوان مادّه براى اين حقيقت مطرحند و شيئيت شىء به صورت آن است نه به مادّه آن.(2)
بررسى كلام مرحوم بروجردى كلام مرحوم بروجردى كلام بسيار جالبى است ولى در عين حال اشكالاتى در مورد آن مطرح است:
اشكال اوّل: شما كه اجزاء نماز را به مواد تشبيه كرديد، آيا ممكن است چيزى
  • 1 ـ وسائل الشيعة، ج4، ص715 ( باب 1 من أبواب تكبيرة الأحرام و الافتتاح، ح10).
  • 2 ـ شرح المنظومة، قسم الفلسفة، ص128
(الصفحة94)
داراى ده ماده باشد و حقيقت و صورت آن به مجرّد گفتن يك ماده تحقق پيدا كند؟ شما مى گوييد: «حقيقت نماز ـ كه عبارت از آن خضوع خاص است ـ به گفتن تكبيرة الاحرام تحقق پيدا مى كند و بقيه اش جنبه استدامه دارد». ما مى گوييم: ركوع هم مانند تكبيرة الإحرام به عنوان يك ماده در صلاة دخالت دارد، چگونه مى توان تصور كرد بدون تحقق اين مادّه بتوان نماز را محقّق دانست؟ اين كه شما مى گوييد: شيئيت شىء به صورت آن است نه به ماده اش، آيا معناى اين عبارت اين است كه مادّه هيچ دخالتى در شيئيت شىء ندارد؟ چنين چيزى كه نمى تواند معناى اين جمله باشد. بلكه براى شيئيت شىء، هم ماده بايد باشد و هم صورت، ولى آنچه اساس در شيئيت شىء است، عبارت از صورت است نه ماده. در حالى كه لازمه بيان شما اين است كه صورت، بتواند بدون ماده تحقق پيدا كند تا شيئيت شىء هم به دنبال صورت تحقق پيدا كند. پس يا بايد شما بگوييد: «عنوان ماده و صورت در كار نيست»، يا بايد اشكال را بپذيريد كه چگونه ممكن است ركوع و سجود ـ به عنوان ماده ـ مدخليت داشته باشند ولى قبل از تحقق آنها، صلاة تحقق پيدا كرده باشد؟ يعنى گويا در تحقق نماز، نيازى به آمدن ركوع و سجود نيست.
حتى اگر گفته شود: «اگر ركوع و سجود و ساير اجزاء آمد، كشف مى كنيم كه نماز از اوّل تحقق داشته و اگر اين ها نيامد، كشف مى كنيم كه نماز از اوّل تحقق نداشته است». اين تعبير هم درست نيست. اجتماع موادّ، كاشف از تحقّق صورت قبل از تحقّق مواد نيست حتى اگر تمام مواد هم جمع شوند كاشفيت از اين معنا ندارد كه صورت قبل از مادّه تحقّق پيدا كرده است و اين شايد از نظر فلسفه محال باشد چطور ممكن است صورت، قبل از ماده تحقق پيدا كند.
اشكال دوّم: ما اگر از متشرعه بپرسيم: آيا نماز، غير از اين اجزاء و شرايط است و اين ها در ماهيت دخالت ندارد و آنچه در حقيقت و ماهيت دخالت دارد همان صورت است؟ ظاهر اين است كه متشرعه، اين معنا را تأييد نمى كند. بلكه اگر از متشرعه سؤال كنيم: نماز چيست؟ شروع مى كند به بيان كردن اجزاء و شرايط و در ذهن او نمى آيد كه
(الصفحة95)
نماز داراى حقيقت ديگرى است. آن هم به كيفيتى كه مرحوم بروجردى بيان كرد.
پاسخ از مؤيّدى كه ذكر شد:
از روايت «تحريمها التكبير و تحليلها التسليم»(1) دو مطلب استفاده مى كنيم:
مطلب اوّل: نماز، با وجود اين كه از مقولات متباين و ماهيات متضاد تشكيل شده ولى در عين حال، يك وحدت اعتباريه، حاكم بر اين مقولات متباين است. همان طور كه در كلام مرحوم محقق اصفهانى ملاحظه شد.
مطلب دوّم: با توجه به اين كه در حال نماز، بعضى از امور براى انسان حرام است، وجود اين محرمات به ضميمه وحدت اعتباريه اى كه حاكم بر نماز است مصحّح اين مطلب شده كه بگويند: «تحريمها التكبير و تحليلها التسليم».
اگر گفته شود: «اين تعبير، ظهور در كلام مرحوم بروجردى دارد»، مى گوييم: معنايى كه متشرعه از نماز در ذهن خود دارد، قرينه بر اين است كه معناى روايت به كيفيتى كه ايشان فرموده است نمى باشد. علاوه بر اين كه روايت، ظهور در كلام مرحوم بروجردى ندارد بلكه ظهور در اين دارد كه يك وحدت اعتباريه در كار است و در اين واحد اعتبارى، يك عدّه امور، حرام مى باشند كه با شروع نماز، حرام شده و با فراغت از نماز، حلال مى شوند.
وحدت اعتبارى، گاهى بين ماهياتى است كه در زمان واحد و در عرض واحد اجتماع دارند، مثل اين كه امور متنوع و مختلفى را كنار هم قرار داده و با نظر وحدت به آنها نگاه كرده و اسم واحدى ـ چون اتومبيل ـ بر آنها قرار دهند.
و گاهى آن مركّبى كه وحدت اعتباريه بر آن حاكم است، اجزائش به صورت طولى است، يعنى يكى پس از ديگرى بايد تحقق پيدا كند و اين طور نيست كه در عرض هم جمع شده باشند، مثل نماز.
آيا اين امر مجوز اين نيست كه وقتى «تكبيرة الإحرام» را گفت، بگوييم: شرع في
  • 1 ـ وسائل الشيعة، ج4، ص715 (باب 1 من أبواب تكبيرة الإحرام و الافتتاح، ح10).
(الصفحة96)
الصلاة؟ يا اگر در وسط صلاة بود بگوييم: هو في الصلاة؟ يا در آخر بگوييم: فَرَغَ من الصلاة؟ آيا به لحاظ طوليت اجزاء و حكومت وحدت اعتباريه، مجوّزى براى اين نوع تعبيرات وجود ندارد؟ يا اين كه حتماً بايد معناى نماز را يك معناى ديگر بدانيم، غير از اين اجزاء و شرايط، آن وقت بگوييم: شرع في الصلاة؟
ظاهر اين است كه با توجه به آن ارتكاز متشرعه و به اين وحدت اعتباريه و طوليت اجزاء اين مركبى كه با ديدِ وحدت اعتبارى به آن نگاه شده، مى توانيم مجوّزى براى تعبيراتى كه مرحوم بروجردى ذكر كرد داشته باشيم.
درنتيجه، بيان مرحوم بروجردى ـ با وجود اين كه بيان جالبى است و مأنوس به ذهن مى باشد و با تعبيرات نزديك است ـ نمى تواند بيان قابل قبولى باشد.

5 ـ كلام امام خمينى«دام ظلّه»

ايشان ابتدا مقدّمهاى را بيان فرموده كه در آن جهاتى مورد توجه قرار گرفته است:
جهت اوّل: همان گونه كه در مباحث پيرامون معناى صحيح و فاسد ملاحظه شد، صحّت و فساد از عوارض وجود ماهيت مى باشند. ماهيت، وقتى به مرحله وجود خارجى رسيد، گاهى متّصف به صحت و گاهى متّصف به فساد مى شود و تا وقتى كه وجود پيدا نكرده و در مرحله تقرّر ماهوى اش مى باشد، نه اتّصاف به صحت دارد و نه اتصاف به فساد. صحّت و فساد، در تكوينيات نيز به همين صورت است، مثلا ماهيت يك هندوانه را نمى توان ـ قبل از وجود آن ـ معروض صحّت يا فساد دانست. ولى زمانى كه وجود پيدا كرد مى تواند معروض صحت يا فساد واقع شود و از اين جهت، فرقى بين مركبات اعتباريه ـ مثل صلاة ـ با تكوينيات، وجود ندارد.
از اين جا براى ما روشن مى شود كه با توجه به اين كه در الفاظ عبادات، وضع عام و موضوع له عام مى باشد; معانى اين الفاظ عبارت از ماهيات و عناوين و كليات ـ قبل از آن كه به مرحله وجود برسند ـ مى باشد، درنتيجه، ما بايد معناى صلاة را قبل از آنكه به مرحله وجود برسد و صلاحيت براى معروضيت صحت و فساد پيدا كند، بررسى كنيم و