(الصفحة331)
اشكالات مرحوم آخوند بر صاحب معالم (رحمه الله)
مرحوم آخوند، دو اشكال بر صاحب معالم (رحمه الله) وارد كرده است:
اشكال اوّل: ما قبول نداريم كه تثنيه به منزله مطلق تكرير لفظ باشد. آيا اگر شما از هر لفظى يك معنا و يك حقيقت را اراده كرده باشيد، در تثنيه هم مسأله به اين صورت است؟ خير، تثنيه دلالت بر تعدّد دارد، دلالت بر تكثر به اندازه دوتا دارد ولى تعدّد افراد يك حقيقت، تعدّد مصاديق يك معنا را دلالت مى كند، مثل كلمه «انسانان» كه دلالت بر دو فرد از ماهيت انسان مى كند و تكثر در افراد يك ماهيت را مى رساند. امّا اراده كردن دو حقيقت و دو ماهيت از تثنيه، خلاف معناى اصلى تثنيه و خلاف موضوع له تثنيه است. تثنيه، بر تعدّد افراد يك حقيقت دلالت مى كند.
در اين جا گويا كسى بر مرحوم آخوند
اشكال كرده و مى گويد: اگر شما در تثنيه، تعدّد افراد يك حقيقت را لازم مى دانيد، در باب اعلام شخصيه ـ مثل زيد ـ تثنيه را چگونه حلّ مى كنيد؟ شما يك زيد داريد به نام «زيد بن عَمر» و يك زيد داريد به نام «زيد بن بكر» و هر دو نفر به منزل شما آمدند و شما در مقام اخبار مى گوييد: «جاءَني الزيدان». در باب اعلام شخصيّه، خصوصيات فرديه در معناى زيد دخالت دارد. زيد، مساوق با انسان نيست. زيد، انسانِ متخصص به خصوصيات فرديّه است، پدرش فلان شخص است و در فلان تاريخ متولد شده و قيافه او به فلان صورت است و خصوصيات او چنين و چنان است. پدر زيد، اين كلمه را به عنوان نام، بر اين موجود خارجى، بما أنّه إنسان متخصّص بالخصوصيات الفرديه ـ كه اين تخصص و تشخّص به خصوصيات فرديّه در موضوع له زيد دخالت دارد ـ وضع مى كند. نه اين كه زيد را براى اين موجود ـ بما أنّه إنسان ـ وضع كند.
خصوصيات فرديّه، در موضوع له زيد دخالت دارد ولى در موضوع له انسان دخالت ندارد. «إنسانان» حاكى از دو فرد از افراد انسان است و در آنجا خصوصيات مطرح نيست ولى در اعلام شخصيّه، خصوصيات مطرح است. حال وقتى نسبت ميان خصوصيات موجود در «زيد بن عَمر» را با خصوصيات موجود در «زيد بن بكر»
(الصفحة332)
ملاحظه مى كنيم مى بينيم نسبت بين آنها تباين است يعنى امكان ندارد كه خصوصيات «زيد بن عَمر» با خصوصيات «زيد بن بكر» متّحد شوند. حال كه نسبت بين افراد با ملاحظه خصوصيات فرديّه، تباين است، چطور شما اين ها را تثنيه مى بنديد و مى گوييد: «زيدان»؟ شما (مرحوم آخوند) كه مى فرماييد: «در تثنيه بايد دو فرد از يك ماهيت باشد، دو مصداق از يك حقيقت باشد» آيا در تثنيه اعلام شخصيّه، ملتزم به مجازيت مى شويد؟ آيا ملتزم مى شويد كه اعلام شخصيّه، حقيقتاً قابل تثنيه نيست؟
خلاصه اشكال بر مرحوم آخوند اين است كه اگر دو فرد از افراد زيد به منزل شما آمدند و شما در مقام اخبار بگوييد: «جاءِني إنسانان»، اين تثنيه، حقيقت است، زيرا «انسانان» يعنى دو مصداق از ماهيت انسان، دو فرد از ماهيت انسان، ولى اگر گفتيد: «جاءني الزيدان» روى بيان شما اين تثنيه نمى تواند عنوان حقيقت پيدا كند، زيرا اين دو «زيد» اشتراك ندارند در ماهيت واحد، با خصوصيات فرديه اشان. بين اين دو زيد ـ با ملاحظه خصوصيات ـ مباينت كامل تحقق دارد.
مرحوم آخوند در
پاسخ اشكال فوق مى فرمايد: ما در تثنيه يك ماهيت اختراعيه و جعليه درست مى كنيم و تثنيه را در ارتباط با آن ماهيت به كار مى بريم ما «زيد» را به «مسمّاى به زيد» تأويل مى كنيم و از «مسمّاى به زيد» يك كلّى درست مى كنيم. «مسماى به زيد» يك كلّى اختراعى و جعلى است سپس «زيدان» را به صورت تثنيه مطرح مى كنيم. در اين صورت، فرديّت زيد براى عنوان كلّى «المسمّى بزيد» محرز است.
به عبارت روشن تر: دو «زيد» با خصوصيات فرديه جامع اشتراكِ انسانيت ندارند. جامع اشتراكِ انسانيت با قطع نظر از خصوصيات فرديّه است ولى همين دو «زيد» با خصوصيات فرديّه مصداق براى «المسمّى بزيد» است و دو فرد از اين ماهيت است. وقتى يك چنين ماهيتى درست شد آن وقت تثنيه در ارتباط با اين ماهيت درست مى شود يعنى دو فرد واقعى مشترك در ماهيت «المسمّى بزيد»، كه لازمه بيان ايشان اين است كه اگر ما مسأله را اين طور در نظر نگيريم، تثنيه «زيد» به «زيدان» نمى تواند
(الصفحة333)
يك تثنيه صحيح باشد.
بنابراين اولين اشكال مرحوم آخوند به صاحب معالم (رحمه الله) اين است كه ما قبول نداريم تثنيه براى مطلق تعدّد باشد، تعدّد خاص در معناى تثنيه دخالت دارد و آن تعدّد افراد يك حقيقت و ماهيت است و اگر حقيقت، متعدّد شد، اين خارج از موضوع له تثنيه است.
اشكال دوّم: برفرض كه از اشكال اوّل صرف نظر كنيم و بپذيريم كه تثنيه براى مطلق تعدّد است، چه تعدّد افراد يك ماهيت باشد و چه تعدّد ماهيت و معانى باشد، ولى به صاحب معالم (رحمه الله) مى گوييم: بحث ما در اين است كه ما همان طورى كه مفرد را در اكثر از معنا استعمال مى كرديم، تثنيه را هم در اكثر از معنا استعمال كنيم. اگر بخواهيم تثنيه را در اكثر از معنا استعمال كنيم آيا مى سازد با اين كه بگوييم: «رأيت عينين» و دو ماهيت را اراده كنيم؟ اين كه استعمال لفظ در اكثر از معنا نيست، زيرا شما مى گوييد: در تثنيه فرقى نيست بين اين كه مفادش تعدّد افراد يك حقيقت باشد يا مفادش تعدّد حقيقت باشد. اگر ما «رأيت عينين» بگوييم و دو فرد از يك معناى عين را اراده كنيم، آيا اين استعمال لفظ در اكثر از معناست؟ خير، اين همان تثنيه است. روى بيان شما اگر ما «رأيت عينين» را بگوييم و دو حقيقت را اراده كنيم، اين هم مثل همان فرض اوّل است، اين استعمال لفظ در اكثر از معنا نيست، اين استعمال لفظ در معناى اوّلى خودش مى باشد بدون اين كه اكثر از معنا مطرح شده باشد. بنابراين اگر بخواهيم در باب تثنيه، مسأله استعمال لفظ در اكثر از معنا را مطرح كنيم بايد كلمه «عينين» را بگوييم و چهار فرد را اراده كنيم، دو فرد از عين باكيه و دو فرد از عين جاريه. و اگر يك فرد از عين باكيه را با يك فرد از عين جاريه اراده كنيم، استعمال لفظ در اكثر از معنا نيست.
سپس مرحوم آخوند مى فرمايد: اگر شما بگوييد: چه اشكالى دارد كه از «عينين» دو فرد از عين باكيه و دو فرد از عين جاريه را اراده كنيم تا استعمال لفظ مشترك در اكثر از معنا تحقق پيدا كند؟
(الصفحة334)
ما (مرحوم آخوند) در جواب مى گوييم: در اين صورت، همان بيانى كه شما (مرحوم صاحب معالم) در ارتباط با مفرد داشتيد، در اين جا نيز پياده مى شود، يعنى در اين جا هم بايد قائل به مجازيت شويم، زيرا همان طور كه معناى مفرد ـ به نظر صاحب معالم (رحمه الله) ـ عبارت از ذات معنا به قيد وحدت بود، همين مطلب در تثنيه نيز وجود دارد، چون موضوع له تثنيه، «دو فرد ليس الاّ» مى باشد و هنگامى كه تثنيه را در چهار فرد استعمال كنيم اين قيد «ليس الاّ» كنار مى رود و همان مجازى كه در مفرد تحقق پيدا مى كند در تثنيه هم تحقق پيدا مى كند.
خلاصه كلام مرحوم آخوند اين است كه اگر شما در «رأيت عينين» فقط دو ماهيت ـ يعنى يك فرد از اين ماهيت و يك فرد از ماهيت دوّم ـ را اراده مى كنيد، اين از محلّ بحث ما خارج است، زيرا محلّ بحث، استعمال لفظ تثنيه در اكثر از معناست و آنچه اين جا مى گوييد استعمال لفظ تثنيه در اكثر از معنا نيست.
و اگر در «رأيت عينين» چهار معنا را اراده مى كنيد، دو فرد از عين باكيه و دو فرد از عين جاريه، چنين چيزى مستلزم مجازيت است. همان مجازيتى كه در مفرد قائل بوديد در اين جا نيز پيش مى آيد زيرا در اين استعمال، قيد «ليس إلاّ» كه عبارت اخراى از «قيد وحدت» بود كنار مى رود، درنتيجه برخلاف معناى موضوع له تثنيه عمل كرده ايد و استعمال مجازى تحقّق پيدا مى كند.(1)
بررسى اشكالات مرحوم آخوند بر صاحب معالم (رحمه الله):
قبل از بررسى كلام مرحوم آخوند، لازم است نكته اى در ارتباط با دو اشكال مرحوم آخوند به صاحب معالم (رحمه الله) بيان كنيم و آن اين است كه: اشكال اوّلى كه مرحوم آخوند بر صاحب معالم (رحمه الله) وارد كرد، هم در تثنيه جريان دارد و هم در جمع، يعنى مرحوم آخوند مى فرمايد: تثنيه، دو فرد از يك ماهيت است نه دو ماهيت، جمع هم سه
- 1 ـ كفاية الاُصول، ج1، ص56 و 57
(الصفحة335)
فرد از يك ماهيت يا مثلا ده فرد از يك ماهيت است نه اين كه سه ماهيت يا ده ماهيت باشد.
ولى اشكال دوّم ايشان فقط در باب تثنيه است و در باب جمع جريان ندارد، زيرا در باب تثنيه مى توان گفت: «معناى تثنيه، «دو تا، ليس إلاّ» مى باشد» ولى در باب جمع نمى توانيم «ليس إلاّ» داشته باشيم و بگوييم: «سه تا، ليس إلاّ»، چون معناى جمع، سه تا نيست بلكه سه و بيشتر از سه است لذا كلمه «ليس إلاّ» فقط در مورد تثنيه مى تواند جريان داشته باشد و در مورد جمع جريان ندارد.
اكنون به بررسى كلام مرحوم آخوند مى پردازيم:
مرحوم آخوند مى فرمود: «اگر تثنيه بخواهد در اكثر از معنا استعمال شود بايد از «رأيت عينين» چهار فرد اراده شده باشد، دو فرد از «عين باكيه» و دو فرد از «عين جاريه»، و الاّ اگر دو چيز اراده شده باشد، خواه دو حقيقت باشد يا دو فرد از يك ماهيت، اين، استعمال لفظ در اكثر از معنا نيست». ولى به نظر ما مسأله اين طور نيست. تثنيه، هيچ وقت در اكثر از معنا استعمال نمى شود، زيرا تثنيه اى كه شما مى گوييد، عبارت از آن هيئتى است كه با «انِ» يا «ينِ» مشخص مى شود. به عبارت ديگر: در «رأيت عينين» ماده اى وجود دارد به نام «عين» و هيئتى كه عبارت از «انِ» ـ در حالت رفع ـ و «ينِ» ـ در حالت نصب و جرّ ـ است. شما كه مى گوييد: «از رأيت عينين، چهار معنا اراده شده است» آيا اين چهار معنا را به گردن چه چيزى مى گذاريد؟ در اين جا كه گفته: «رأيت عينين»، و دو فرد از «عين باكيه» و دو فرد از «عين جاريه» اراده كرده، آيا اين اكثر از معناى واحد بودن در ارتباط با «عين» است يا در ارتباط با «انِ» يا «ينِ» است؟
اگر بخواهيد تثنيه در اكثر از معناى واحد استعمال شود، بايد مسأله را مربوط به «ينِ» و «انِ» بدانيد و اگر مسأله را در ارتباط با «عين» ـ كه «ينِ» يا «انِ» به آن ملحق شده است ـ قرار دهيد، به تثنيه ارتباطى ندارد. اين به «عين» كه در ضمن «عينين»