(الصفحة345)
گرفته است».
اين ها هم براى اين است كه در قرآن تدبّر كامل نشده است و ما در بحث هاى خود، اين مسأله را روشن كرده ايم كه آيه تطهير مربوط به خمسه طيبه (عليهم السلام) است.(1)
بنابراين قرآن تدبّر لازم دارد، بيش از تدبّرى كه در روايات فقه لازم است، زيرا اين كلام خداوند است و روايات، كلام ائمّه (عليهم السلام) است. و همان مقدارى كه بين خداوند و ائمه (عليهم السلام) فاصله است، بين كلمات آن دو نيز فاصله است. لذا گاهى انسان هرسال چندين بار قرآن را ختم مى كند و آيه اى را تلاوت مى كند و هروقت به آن آيه مى رسد مطلب تازه اى به ذهنش مى آيد كه در مرتبه قبل به ذهنش نيامده بود. اين براى اين است كه زمينه تدبّر در قرآن بسيار است. قرآن خيلى عميق و دقيق است و حيف است كه عمرى از انسان بگذرد و تفسير قرآن را با دقّت ملاحظه نكرده باشد. اين، واقعاً جفا نسبت به قرآن و علم است. در مجمع البحرين حديثى دارد كه فرموده است:
«من أراد العلم فَلْيُثَوِّرِ القرآنَ»(2) يعنى كسى كه طالب علم است قرآن را بررسى كند و در قرآن دقّت كند.
به هرحال، اين احتمال هم در قرآن جريان دارد اگر چه دليلى برخلاف احتمال دوّم مرحوم آخوند نداشته باشيم ولى آن مؤيّدى كه آيت الله خويى«دام ظلّه» ذكر كرد تمام نبود.
- 1 ـ رجوع شود به: كتاب «أهل البيت» تأليف آيت الله العظمى فاضل لنكرانى«دام ظلّه» و مرحوم آيت الله شهاب الدين اشراقى.
- 2 ـ مجمع البحرين، ماده ثور.
(الصفحة346)
(الصفحة347)امر سيزدهم
مشتق
(الصفحة348)
(الصفحة349)
عنوان بحث
در ارتباط با اطلاق لفظ مشتق و تطبيق آن بر ذات، سه حالت وجود دارد:
1 ـ اطلاق مشتق بر ذاتى كه آن ذات در همان حالِ نسبت، واجد مبدأ بوده و متلبّس به مبدأ باشد، مثل اين كه گفته مى شود: «زيدٌ اليومَ ضاربٌ» و زيد، در همين امروز تلبّس به مبدأ ضرب داشته باشد.
ترديدى نيست كه اطلاق لفظ مشتق بر ذات ـ در اين صورت ـ به نحو حقيقت است، ولى اگر موضوع له، خصوص همين متلبّس باشد، اين به عنوان ذاتِ موضوع له، حقيقت است و اگر موضوع له اعم از متلبّس في الحال و ما انقضى عنه التلبس باشد، اين به عنوان يك فردِ موضوع له، حقيقت است. بالاخره اطلاق لفظ مشتق بر متلبس به مبدأ در همان حال نسبت، بدون اشكال، حقيقت است، اگر چه كيفيت آن، روى دو قول فرق مى كند.
2 ـ اطلاق مشتق بر ذات، در حالى كه ذات در هنگام نسبت، تلبس به مبدأ ندارد بلكه تلبس آن به مبدأ در زمان آينده است، مثل اين كه بگوييم: «زيدٌ اليومَ ضاربٌ» درحالى كه ضرب، فردا تحقّق پيدا مى كند و به عبارت ديگر: تلبس به مبدأ، در زمان