جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(الصفحة79)
گفت: صلاة، براى اين افراد هيچ معنايى نمى تواند داشته باشد زيرا معناى موضوع له آن مبهم است و آثار هم براى چنين كسى نامعلوم است تا از طريق آنها راه به موضوع له پيدا كند. آيا شخص عامى كه نمى داند نماز ناهى از فحشاء و منكر و معراج مؤمن است، از لفظ نماز چه چيزى درك مى كند؟ بر اساس مبناى مرحوم آخوند، نبايد چيزى درك كند زيرا معناى جامع ـ حتى براى خود مرحوم آخوند هم ـ مبهم است و آثار هم براى شخص عامى نامشخص است، لذا لازمه بيان ايشان اين است كه اكثر متشرعه، از لفظ صلاة چيزى درك نكنند. در حالى كه واقعيت مسأله اين طور نيست. اگر كسى اين آثار را هم نداند باز هم معناى صلاة برايش مبهم نيست كه از شنيدن لفظ صلاة، به معنايى انتقال پيدا نكند. به عبارت ديگر: «از شنيدن لفظ صلاة، انتقال پيدا مى كند به اين كه يك عبادتى هست» ولى آيا آن عبادت چيست؟ از لفظ صلاة چيزى نمى فهمد.
بنابراين، بيان مرحوم آخوند داراى تالى فاسد است و نمى تواند مورد قبول باشد.
اشكال ششم: بر اساس حرفى كه قبل از شروع در تصوير قدر جامع گفتيم، اشكال ديگرى به مرحوم آخوند وارد مى شود و آن اين است كه آيا شرايط، در تسميه و يا موضوع له دخالت دارد يا نه؟
ما گفتيم: شرايط بر سه قسم است:
قسم اوّل: شرايطى كه امكان اخذ در متعلّق دارد و در خارج هم در متعلّق اخذ شده است.
قسم دوّم: شرايطى كه امكان اخذ در متعلّق دارد ولى در خارج در متعلّق اخذ نشده است، مثل عدم ابتلاء به مزاحم اقوى.
قسم سوّم: شرايطى كه امكان اخذ در متعلّق ندارد، مثل قصد قربت ـ به معناى داعى الأمر ـ براساس مبناى مرحوم آخوند.
در آنجا گفتيم: دو قسم اخير شرايط، داخل در محلّ نزاع نيستند و كسى نيامده آنها را در محلّ نزاع داخل كند به گونه اى كه صحيحى بگويد: اگر نماز، مبتلا به ازاله شد، ديگر صلاة نيست چون مبتلا به مزاحم اقوى است.
(الصفحة80)
حال مى گوييم: اگر نظر مرحوم آخوند هم همين باشد يعنى اگر ايشان، در باب شرايط، قائل به تفصيل شود و فقط شرايط قسم اوّل را داخل در محل نزاع بداند; در حقيقت، صحت نماز را ـ از لحاظ شرايط ـ فقط در ارتباط با شرايط قسم اوّل، در محلّ بحث قرار مى دهد. در اين صورت، اين اشكال به ايشان وارد است كه مى گوييم: دليل شما، با مدّعا تطبيق نمى كند. زيرا مدّعاى شما صحت مطلقه نيست بلكه مدّعاى شما صحت از حيث شرايط قسم اوّل ـ علاوه بر اجزاء ـ مى باشد، ولى صحت از حيث شرايط قسم دوّم و سوّم، داخل در محلّ نزاع و مدّعاى شما نيست. و به عبارت ديگر: مدّعاى شما، صحت از حيث اجزاء و از حيث بعض شرايط است، نه صحت مطلق.
ولى دليل شما ـ كه مى خواهيد از راه آثار به قدر جامع برسيد ـ در ارتباط با صحّت مطلقه است، زيرا اين آثار، آثار صحيح مطلق است يعنى نمازى مى تواند ناهى از فحشاء و منكر باشد كه تمام اجزاء و تمام شرايط ـ حتى عدم ابتلاء به مزاحم اقوى ـ در آن وجود داشته باشد. بنابراين كه نماز مبتلا به ازاله، باطل باشد. در نتيجه، چنين صلاتى نمى تواند ناهى از فحشاء و منكر و معراج مؤمن باشد، و ساير آثار هم نمى تواند بر آن مترتب شود. آيا مى توان گفت: نمازِ بدون قصد قربت، ناهى از فحشاء و منكر و معراج المؤمن است؟
حاصل اين كه اين آثار بر نمازى مترتب است كه داراى صحّت مطلقه باشد. پس دليل شما اقتضاى صحّت مطلقه مى كند درحالى كه مدّعاى شما، صحّت مطلقه نيست.
البته ما در آنجا گفتيم: به حسب ظاهر، مرحوم آخوند در باب شرايط تفصيلى قائل نشده است. و ايشان در آخر بحث صحيح و اعم مسأله شرايط را عنوان مى كند. ابتدا به صورت احتمال مى فرمايد: «محتمل است ما بگوييم: شرايط، از محل بحث خارج است»، بدون اين كه تفصيلى قائل شود. امّا در آخر بحث مى فرمايد: ولى صحيح اين است كه بگوييم: «شرايط هم در باب صحّت و باب موضوع له و مسمّى معتبراست»(1).
  • 1 ـ كفاية الاُصول،ج1،ص52

(الصفحة81)
ولى بعيد است كه ايشان مسأله عدم ابتلاء به مزاحم اقوى يا چيزهايى كه از امر تأخر دارد ـ و خود امر هم متأخر از تسميه و موضوع له است ـ را در مقام تسميه دخيل بداند. روى اين استبعاد، اشكال عدم تطبيق دليل بر مدّعا، بر مرحوم آخوند وارد خواهد شد.
اكنون كه از كلام مرحوم آخوند فارغ شديم ببينيم بزرگان شاگردان مرحوم آخوند مثل محقق عراقى (رحمه الله)، محقق نائينى (رحمه الله)، محقق كمپانى (رحمه الله)، و استاد بزرگوار ما مرحوم آقاى بروجردى كه ساليان متمادى از محضر مرحوم آخوند استفاده كرده و از شاگردان مبرّز مرحوم آخوند بوده است در مقام تصوير جامع چه راهى را طى كرده اند؟
محقق نائينى (رحمه الله) از ابتداى امر، خود را راحت كرده و معتقد است: ما نيازى به تصوير قدر جامع نداريم.(1) ولى بزرگان سه گانه ديگر، تصوير جامع را پذيرفته اند.

2 ـ كلام محقق عراقى (رحمه الله)

جامع، گاهى به صورت جامع مقولى (يا ماهوى) است، مثلا بين زيد و عَمر و بكر و تمامى افراد انسان، جامع ماهوى وجود دارد; يعنى اين افراد، در ماهيت واحد مشتركند و از مقوله واحدى مى باشند و آن جامع، انسانيّت و ماهيت انسان است.
ولى در مانحن فيه، چنين جامعى نداريم. جامع ماهوى، نه تنها بين مصاديق نمازهاى صحيح ـ مثل نماز حاضر و مسافر و متوضى و متيمم و قائم و قاعد ـ وجود ندارد بلكه بين اجزاء يك نماز صحيح هم وجود ندارد زيرا وحدت يك نماز، وحدت اعتبارى است و چيزهايى كه اين وحدت اعتباريه بين آنها ملاحظه شده، از مقولات مختلف و متباين مى باشند. بعضى از مقوله «أين» و بعضى از مقوله «فعل» و بعضى از مقوله ديگرند. و در فلسفه ثابت شده است كه بين مقولات، تباين كلّى وجود دارد و امكان ندارد بين مقولات، يك جامع حقيقى و ماهوى تحقق داشته باشد.(2) لذا ايشان
  • 1 ـ أجودالتقريرات،ج1،ص35و36
  • 2 ـ نهاية الحكمة، ج1، ص186
(الصفحة82)
مى فرمايد: ما حتى در يك نماز هم نمى توانيم جامع ماهوى درست كنيم چه رسد به اين كه بخواهيم نمازهاى متعددى چون نماز حاضر و مسافر و متيمم و غريق و... را تحت يك ماهيت و يك مقوله درآورده و براى آنها جامع ماهوى درست كنيم، چنين چيزى ممتنع است.
از جامع ماهوى كه بگذريم، در مرحله پايين تر، به جامع عنوانى مى رسيم. جامع عنوانى به اين معناست كه افرادى تحت يك عنوان جمع باشند، هرچند از نظر ماهيت و مقوله، مختلف باشند، مثل اين كه در باب نماز بگوييم: عنوان«الناهية عن الفحشاء والمنكر» جامع بين تمام نمازهاى صحيح است.(1) ولى ظاهراً چنين جامعى به عنوان موضوع له لفظ صلاة نيست. مؤيّد اين مطلب همان اشكالى بود كه مرحوم بروجردى بر كلام مرحوم آخوند وارد كرد و ما از كلام ايشان دفع كرديم. آن اشكال اين بود كه اگر عنوان «الناهية عن الفحشاء و المنكر» معناى موضوع له لفظ صلاة باشد بايد آيه شريفه را اين گونه معنا كرد: إنّ الناهية عن الفحشاء و المنكر ناهية عن الفحشاء والمنكر. در حالى كه نمى توان با آيه شريفه اين گونه برخورد كرد. اين مطلب در كلام مرحوم عراقى ذكر نشده ولى آنچه گفتيم مؤيدى است كه جامع عنوانى ـ مثل الناهية عن الفحشاء والمنكر ـ نمى تواند موضوع له لفظ صلاة باشد. پس جامع چيست؟
ايشان مى فرمايد: جامع، حصّه اى از وجودات است كه نمازهاى صحيح را دربر مى گيرد.
توضيح: مثلاً نمازهاى فاسد را يك طرف و نمازهاى صحيح را طرف ديگر قرار مى دهيم و مى گوييم: براى ما دو حصّه وجود دارد: يك حصّه، مشتمل بر وجودات نمازهاى صحيح و يك حصّه، مشتمل بر وجودات نمازهاى فاسد است. و جامع بين
  • 1 ـ اين حرف، با كلام مرحوم آخوند فرق ندارد. مرحوم آخوند مى فرمود: «از راه نهى از فحشاء و منكر، به جامع پى مى بريم». ولى آنچه در اين جا مى فرمايد ـ و بعد هم نفى مى كند ـ اين است كه نفس همين عنوان، جامعيت داشته باشد به عنوان جامع عنوانى، در مقابل جامع مقولى و ماهوى. ايشان مى فرمايد: اين مانند جامع مقولى مستحيل نيست.
(الصفحة83)
نمازهاى صحيح، حصّه اى است كه مشتمل بر نمازهاى صحيح است. همان طور كه جامع بين نمازهاى فاسد، حصّه اى است كه مشتمل بر نمازهاى فاسد است.بنابراين بعد از آنكه جامع ماهوى براى نمازهاى صحيح، ممتنع بود و جامع عنوانى هم موضوع له نبود ـ اگر چه استحاله ندارد ـ جامع بين نمازهاى صحيح، عبارت از عنوان «حصّه اى از وجودات كه شامل نمازهاى صحيح است» مى باشد.(1)
اشكال بر كلام مرحوم عراقى به مرحوم عراقى عرض مى كنيم: آيا اين حصّه از وجودات ـ كه به عنوان جامع مطرح است ـ عبارت از «وجود» است يا «كلّى و ماهيت» يا قسم سوم؟
قسم سوم را نمى توان تصور كرد بنابراين يا بايد بگوييد: اين حصّه از وجودات، «ماهيت وكلّى» است و يا بايد بگوييد: «وجود» است.
اگر بگوييد: «ماهيت» است.
مى گوييم: شما تصوير جامع ماهوى را ممتنع دانستيد و گفتيد: مقولات متباين نمى توانند تحت پوشش يك ماهيت و يك مقوله قرار بگيرند.
و اگر بگوييد: «وجود» است.
مى گوييم:
اوّلاً: «وجود»، مساوق با جزئيت است. هر جا كه وجود مطرح باشد، جزئيت و تشخص هم همراه آن مى باشد. در اين صورت شما چگونه ملتزم شديد كه موضوع له لفظ صلاة ـ مثل اسماء اجناس ـ داراى عموميت است؟
به عبارت ديگر: شما از يك طرف مى گوييد: «وضع و موضوع له در صلاة، عام است». و از طرفى مى گوييد: جامع بين افراد صحيحه، «وجود» است. در حالى كه وجود، مساوق با جزئيت است. و جزئيت، با عموميت معناى موضوع له قابل جمع نيست.
  • 1 ـ مقالات الاُصول،ج1،ص141 ـ 144، نهاية الأفكار، ج1، ص81 ـ 84